1394/8/24 ۰۹:۰۵
صورتهای ملکوتیای که مولوی برای کارها و صفات بد بر شمرده است، عبارتند از: ۱) درندهخویی به شکل گرگ، ۲) ستمگری به شکل درخت زقّوم، ۳) خشم به شکل آتش جهنم، ۴) سخنان نیشدار و گزنده به شکل مار و عقرب، ۵) دیر توبه کردن و در انتظار گذاشتن اولیای خدا به شکل معطلی در محشر، ۶) نفسپرستی و تنگرایی به شکل خر، ۷) حسادت به شکل گرگ، ۸) حرص به شکل خوک، ۹) ناپاک دامنی به شکل گند شرمگاه و۱۰) شرابخواری به شکل گند دهان:
تبیین رابطة «عمل و پاداش» در مثنوی معنوی مولوی
ای دریده پوستین یوسفان!
گرگ برخیزی از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهای تو
میدرانند از غضب، اعضای تو
(مثنوی، ۴ر ۳ـ۳۶۶۲)
نفس ما را صورت خر بدهد او
زآنکه صورتها کند بر وفق خو
این بود اظهار سر در رستخیز
الله الله از تن چون خر گُریز
(مثنوی، ۵ر ۵ ـ۱۳۹۴)
زانکه حشر حاسدان روز گـزند
بی گمان بر صورت گرگان کنند
حشر پر حرص خس مُردارخوار
صورت خوکی بوَد روز شمار
زانیان را گند اندام نهان
خمرخواران را بود گند دهان
گند مخفی کان به دلها میرسید
گشت اندر حشر محسوس و پدید
(مثنوی، ۲ر ۱۵ـ۱۴۱۲)
ای دریده پوستین یوسفان
گر بدرّد گرگت آن از خویش دان
(مثنوی، ۵ر ۳۱۸۰)
چون ز دستت زخم بر مظلوم رُست
آن درختی گشت از او زقوم رُست
چون ز خشم آتش تو در دلها زدی
مایة نار جهنم آمدی
آتشت اینجا چو آدمسوز بود
آنچه از وی زاد، مردافروز بود
آتش تو قصد مردم میکند
نار کز وی زاد بر مردم زند
آن سخنهای چو مار و کژدمت
مـار و کژدم گشت و میگیرد دُمت
اولیا را داشتی در انتظار
انتظار رستخیزت گشت یار
وعدة فردا و پسفردای تو
انتظار حشرت آمد، وای تو!
منتظر مانی در آن روز دراز
در حساب و آفتاب جانگداز
کاسمان را منتظر میداشتی
تخم فردا ره روم میکاشتی
خشم تو تخم سعیر دوزخ است
هین بکُش این دوزخت را کین فخ است
(مثنوی، ۳ر ۸۰ ـ ۳۴۷۱)
ح) فرمانبرداری نعمتهای بهشتی از ارادة مؤمن به دلیل چیرگی او بر خوها و خصلتهای خود: موضوع مهم دیگری که مولوی به آن اشاره کرده است، این است که نعمتهای بهشتی به طور کامل در اختیار انسان هستند و از ارادة او تبعیت میکنند و این تبعیت محض صورتهای بهشتی از ارادة مؤمن بهشتی به دلیل آن است که او در دنیا بر صفات و اعمال خود چیرگی داشته و آنها را مطابق با ارادة خود سامان میبخشیده است؛ به عنوان مثال نطفة انسان در اختیار اوست؛ از این رو فرزندی هم که از آن نطفه پدید میآید، به طور کامل در تحت ارادة خود اوست. مولوی پس از اشاره به درختان و جوهای چهارگانة بهشتی و پیروی کامل آنها از ارادة مؤمن میگوید:
این سببها چون به فرمان تو بود
چارجو هم مر تو را فرمان نمود
هر طرف خواهی، روانش میکنی
آن صفت چون بُد، چنانش میکنی
چـون منی تو که در فرمان توست
نسل آن در امر تو آیند چُست
میدود بر امر تو فرزند نو
که منم جزوت که کردیاش گرو
آن صفت در امر تو بود این جهان
هم در امر توست آن جوها روان
آن درختان مر تو را فرمان برند
کان درختان از صفاتت با برند
چون به امر توست، اینجا این صفات
پس در امر توست آنجا آن جزات
(مثنوی، ۳ر ۷۰ـ۳۴۶۴)
ط) حیات داشتن نعمتهای بهشت: وقتی که حضرت سلیمان(ع) مسجد اقصی را میساخت، همة اجزای آن ساختمان مقدس دارای زندگی و شعور بودند، سخن میگفتند و به خودی خود در محل مورد نظر حاضر میشدند. مولوی پس از بیان این موضوع میگوید که در و دیوار بهشت جاندار و آگاه هستند و ساختمانهای بهشتی درست مانند بدن انسان سرشار از حیات هستند و درختان و آبهای آنجا با بهشتیان سخن میگویند، فرشها بدون فراش گسترده و جمع میشوند، خانهها بدون جارو روبیده میشوند، تختها بدون حمال حرکت میکنند، حلقه و در مانند مطربها و قوالها ساز میزنند و آواز میخوانند و مانند آن. دلیل این امر هم بسیار واضح است: از آنجا که نعمتهای بهشت تجسم خصلتها و کردارهای انسان هستند، آنها هم مانند همة اجزای وجود آدمی آکنده از حیات و زندگی هستند. انسان در دل خود دارای زندگی جاودانهای است، ولی غالب انسانها این سرمایة پایانناپذیر را کشف نمیکنند و در تاریکی و مرگ به سر میبرند، اما کسانی که به این گنجینة نور و حیات راه یابند، آنگاه است که هر چیزی در مجاورت آنها قرار گیرد و هر چیزی که از آنها صادر شود، پر از حیات خواهد شد:
حق همی گوید که: دیوار بهشت
نیست چون دیوارها بیجان و زشت
چون در و دیوار تن با آگهی است
زنده باشد خانه چون شاهنشهی است
هم درخت و میوه، هم آب زلال
با بهشتی در حدیث و در مقال
زانکه جنت را نه ز آلت بستهاند
بلکه از اعمال و نیت بستهاند
این بنا ز آب و گل مرده بُدهست
وآن بنا از طاعت زنده شدهست
این به اصل خویش ماند پر خلل
وآن به اصل خود که علم است و عمل…
(مثنوی، ۴ر۷ـ۴۷۲)
ی) آشکار شدن صورت ملکوتی اعمال در همین دنیا: گاهی ممکن است که صورت ملکوتی اعمال و صفات انسان در همین دنیا بر او ظاهر شده، سبب تنبیه یا تشویق او شوند؛ به عنوان مثال فرعون بر اثر اعمال زشت خود به اژدهایی خونخوار و وحشتناک تبدیل شده بود و عصای حضرت موسی که به اژدها تبدیل شد، در واقع صورت ملکوتی اعمال خود او بود. مولوی از زبان حضرت موسی(ع) خطاب به فرعون میگوید:
نک عصا آوردهام بهر ادب
هر خری را کو نباشد مستحب
اژدهایی میشود در قهر تو
کاژدهایی گشتهای در فعل و خو…
این عصایی بود این دم اژدهاست
تا نگویی دوزخ یزدان کجاست؟
(مثنوی، ۴ر۱۰ـ ۲۸۰۵)
برای بحث بیشتر در این زمینه. رک. مثنوی، ۶ر ۷ـ ۱۸۸۵؛ ۳ر ۱ـ ۲۷۹۰ و ۵ر ۴ـ۳۹۷۱٫
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید