1394/7/19 ۰۹:۱۷
دکتر محمد علی اسلامی ندوشن نزدیک به چهل سال قبل در گفتگویی درباره فرهنگ، فضای دانشگاهها و موضوع تعلیموتربیت، به نکتههایی پرداخته که در کتاب «گفتهها و ناگفتهها» نیز منتشر شده و شوربختانه همچنان در بررسی وضعیت فرهنگی ما، جای اندیشیدن دارند. او با طرحِ پرسشهایی همچون: «نسل امروز را چگونه تربیت میکنیم؟ به آنها چه میدهیم؟ آیا با این آموزش و تربیت و نمونههایی که در برابر آنهاست، انسانهای کارآمد و خوبی خواهند شد؟ از طریق فرستندهها و مطبوعات به مردم چه میدهیم؟ آیا در دنیای پر تب و تاب کنونی، تنها سرگرمشدن میتواند کافی باشد؟ هدفهای زندگی چگونه تعیین شده؟ ماهیت دلخوشیها چیست؟
یک دانشجو از روزی که پا به دانشگاه میگذارد تا روزی که از آن بیرون میرود، چه چیز بر او اضافه میشود، چه تغییری در تفکر و قابلیت مغزی او پدید میآید؟ یک استاد، علاوه بر عمل جسمانی رفتن به کلاس، به این دانشجو چه میدهد؟ با توجه به اینکه در یک جامعه در حال جنبش، مهمترین سرمایه، استعداد، نیرو و وقت مردم است، چه میشود کرد که این استعداد و نیرو و وقت به هدر نرود؟ آیا احتیاطهای لازم در این باره به کار میرود و به قدر کافی احساس مسئولیت و توجه به اهمیت موضوع هست؟»
میافزاید: «ما اگر درِ سؤال را به روی خود ببندیم و یا از سؤال وحشت داشته باشیم، خواهیم شد جامعه بیسؤال، و این صفت جامعهای است که یا خود را به کمال رسیده میبیند (که چنین فرضی درست نیست) و یا در آن درجه از گمراهی است که به ارزش سؤال واقف نیست، و این را نیز میدانیم که فرهنگ انسان، چیزی جز حاصلِ سؤال و جواب سؤال نیست.»
آنچه دکتر اسلامی ندوشن نسبت به آن نقد داشته و دارد و حساسیت نشان میدهد، ضعف در نظام تعلیم و تربیت و غفلتورزیدن از مسائل فرهنگی است که سرانجام پدیده خطرناکی به نام «جامعه بیسؤال» را بهوجود میآورد؛ زیرا کسانی که جامعه بیسؤال را شکل میدهند، افرادی هستند که از قدرت «اندیشهورزی» و «استدلالورزی» برخوردار نیستند؛ از این رو یا با پیروی از دیگران خود را از اندیشیدن و چون و چرا کردن درباره مسائل رها میکنند و یا بر اساس توهمی که از تواناییهای خود دارند، همواره با سادهسازی مسائل و مشکلات، به راهها و راهحلهای نسنجیده و هیجانی گرایش یافته، بر حجم گرفتاریهایشان میافزایند. به نظر میرسد بازخوانی آرای فرهنگمدارانة دکتر اسلامی ندوشن، و اندیشیدن درباره پرسشهایی که در بررسی مسائل و گرههای فرهنگی ما مطرح میکند، همچنان میتواند راهگشا و سودمند باشد.
فلسفهای برای زندگی
کتابهای فلسفی به طور کلی چندان برای مردم جذاب و خواندنی نیستند، بهویژه اگر سخن از «مکتب رواقی» و «رواقیون» و نامهایی نه چندان آشنا مانند «زنون کیتیومی»، «سنکا»، «موسونیوس روفوس»، «اپیکتتوس»، «مارکوس آورلیوس» و… در میان باشد. همین اندازه کافی است تا از خواندن کتابی که از «رواقی زیستن در دنیای امروز» سخن میگوید، چشم پوشیده شود.
میدانیم که کتابهای فلسفی بیشتر برای کسانی که در زمینه فلسفه مطالعه میکنند، بهخصوص دانشجویان و استادان فلسفه جذابیت دارد؛ زیرا هم متنهای دشوار و پیچیدهای هستند و هم اینکه در این کتابها، وجود اصطلاحات تخصصی و تعابیر سنگین، مانع میشود که همگان توانایی فهم مطالب آن را داشته باشند. همچنین در این کتابها به پرسشهای مهمی همچون معنای زندگی و یا مسائل زندگی روزمره کمتر پرداخته میشود و یا به گونهای پرداخته میشود که چنانکه اشاره شد، همگان از عهده فهم آن برنمیآیند.
اما خوشبختانه این روزها کتابی با نام «فلسفهای برای زندگی» اثر «ویلیام ارواین» منتشر شده که هم ساده و عمیق نوشته شده، هم از اصطلاحات فنی و تخصصی در آن خبری نیست و هم اینکه به مسائل و پرسشهای مهم انسان در دنیای امروز میپردازد. کوششی امیدبخش و ستودنی که نشان میدهد اگر اهالی فلسفه کار خودشان را هوشمندانهتر و دقیقتر انجام دهند، شناساندن مسائل بشری و ریشههای رنج و درد انسان و راهکارهایی برای رفع آنها با اندیشهورزی و فکر فلسفی امکانپذیر است و موجب میشود این تصور که فلسفه، یک علم نظری و انتزاعی است و جز اهالی فلسفه از آن سر در نمیآورند، کاهش یابد و جنبه کاربردی فلسفه در زندگی که میتواند زمینه برخورداری از زیستی نیک و عقلانی را ایجاد کند، آشکارتر شود.
به نظر میرسد کتاب «فلسفهای برای زندگی» که به بازخوانی اندیشههای فیلسوفان رواقی پرداخته، برای کسانی که در جستجوی آرامش هستند، از شادی پایدار در زندگی برخوردار نیستند، خواهان بیشتر لذتبردن از زندگی و فاصلهگرفتن از رنج و اندوه هستند و به طور خلاصه در پی رسیدن به یک زندگی نیک بوده و کمتر به نتیجه رسیدهاند، کتابی بسیار سودمند و راهگشاست. این کتاب پاسخگوی نیازها و پرسشهای بسیاری از انسانهایی است که در دنیای امروز، گرفتار رنج و اندوه هستند و راههای زیادی را برای برخورداری از آرامش، شادی و نشاط برگزیده و آزمودهاند اما چندان به آرامش، شادی و نشاط دست نیافتهاند و نکته مهمتر اینکه آموزههایش چندان هم سختگیرانه و جانکاه به نظر نمیرسد.
گامی به سوی اخلاق جهانی
رخداد ۱۱ سپتامبر در آغاز قرن بیستویکم، تاریخی را رقم زد که اگر بر اساس نظریه «برخورد تمدنها»ی ساموئل هانتینگتون به آن نگاه کنیم، گریزناپذیر بود و اگر سخن مشهور آندره مارلو را در نظر داشته باشیم که: «قرن بیستویکم یا وجود نخواهد داشت، یا اگر وجود داشته باشد، قرن معنویت است»، باز هم گریزناپذیر بود؛ زیرا در جهانی که روز به روز کوچکتر میشود و با تشدید روزافزون روابط اجتماعی در آن مواجه هستیم، از یک سو، رقابتهای اقتصادی و تلاش برای دستیابی به توسعه اقتصادی، بزرگترین هدف پنداشته شده و در این مسیر خسارتهای روزافزونی به محیط زیست وارد میشود که گاهی جبرانناپذیر است و از سویی، رقابتهای سیاسی و برتریجویی قدرتهای جهانی و منطقهای نیز توسعه نظامی را در محور تلاشها قرار داده است و ساخت و تولید روزافزون سلاحهای کشتار جمعی نیز محصول نهایی این رقابتهاست که در نهایت، جان و جهان انسانها را تهدید میکند.
این وضعیت، در حالی رو به رشد است که اگر چارهای برای آن اندیشیده نشود، زندگی بشر بر روی کره زمین را ناامن و شاید حتی غیرممکن خواهد کرد.
در چنین وضعیتی پیشنهادها و راهکارهایی نیز مطرح شده و میشود. برای نمونه، ایران هم دو پیشنهاد اخلاقگرایانه به جهان ارائه کرده است: یکی «گفتگوی تمدنها» و دیگری «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» که هر دو نیز با استقبال جهانی روبرو شده و البته بیش از هر چیز، در عرصه سیاست جهانی برای کشورمان راهگشا بوده و ظرفیتهایی را ایجاد کرده تا مجالی برای برآمدن سیاستهای عاقلانه و سودمند گشوده شود.
اما واقعیت این است که این پیشنهادهای صلحگرایانه محصول تغییرات فصلی در سیاست هستند و در جهان سیاست پایدار به نظر نمیرسند. بنابراین برای اینکه ظرفیتهای اجرایی این پیشنهادها بیشتر شناسانده و فهمیده گردند، ابتدا ضرورت دارد که به لحاظ فکری و نظری تقویت شوند و در نتیجه از گرفتارماندن در سطح شعار، رهایی یابند، بلکه سرانجام بتوان به عملیشدن و اجراییشدن آنها امید بست. زیرا ضعف اندیشهورزی بیش از هر چیز موجب میشود که این پیشنهادها و ایدهها چنان که انتظار میرود، کارآمد به نظر نرسند و این مسأله مهمی است؛ زیرا همواره کمکاریها، شتابزدگیها و رویآوردن به اقدامهای تزئینی و تشریفاتی به جای جدیگرفتن کارهای پژوهشی و علمی، موجب شده که چنین پیشنهادها و ایدههایی که برای حل مسائل ارائه میشوند، کمرمق و ناتوان جلوه کنند!
نقش رسانهها نیز در پیشبرد چنین نگرشهایی بسیار موثر است و شوربختانه رسانهها در این زمینه چنان که باید نقش خود را نمیشناسند. در حالی که امروزه رسانهها در جهتدادن به افکار عمومی و مهم و غیرمهم جلوهدادن هر موضوعی نقشی بسیار تعیینکننده دارند. اما راهکار عملی و اساسیتر برای تقویت و استقرار مفاهیمی مانند «گفتگو» و «خشونتپرهیزی» و فرهنگسازی برای نهادینهشدن این مفاهیم، جدیگرفتن کارهای آموزشی در این زمینه است.
از این رو جا دارد، به این پرسش نیز بیندیشیم که نظام تعلیم و تربیت ما (با توجه به اینکه چنین پیشنهادهایی را مطرح کردهایم و مدعی چنین راهکارهایی برای حل مسائل جهانی هستیم) چه برنامههایی را برای ترویج و تقویت این پیشنهادها و ایدهها در نظر گرفته است؟ به لحاظ آموزشی و در تدوین کتابهای درسی چه تدابیری اندیشیده شده تا کودکان، نوجوانان و جوانان با مفهوم «گفتگو» و «خشونتپرهیزی» بهتر و بیشتر آشنا شوند؟ اگر به زیستن در جهان گفتگو و جهانی به دور از خشونت میاندیشیم، به نظر میآید این آرزو زمانی به حقیقت میپیوندد که از کارهای آموزشی غفلت نکنیم و تعلیم و تربیت را جدی بگیریم.
در اینجا وظیفه و مسئولیت شهروندان و بهویژه روشنفکران سنگینتر است؛ زیرا هر چه آنها در زمینه انتقال دانش بشری و انتقال مفاهیم و دستاوردهای علوم انسانی به متن جامعه کوشاتر عمل کنند و با شناسایی ضعفها و نقصهای فکری، رفتاری و اخلاقی شهروندان، محصولات و تولیداتی را در اختیارشان بگذارند که از حجم ضعفها و نقصهایی که آنها را گرفتار ساخته، رهایی یابند، امکان زیستی اخلاقیتر و عاقلانهتر نیز برای شهروندان فراهم خواهد شد.
اگر مقصود از جهانی گفتگومحور و به دور از خشونت، جهانی است که در آن افراد به سمت یکدیگر بیشتر قدم بردارند، درد و رنج یکدیگر را بیشتر بفهمند، بخشندهتر و مهربانتر باشند و دست همدیگر را رها نکنند، این شاید ممکن نباشد مگر اینکه به جای دستگذاشتن بر روی اختلافهایی که دیروز و امروز جهان را با جنگ و دیگرستیزی مواجه ساخته، به سمت اخلاق جهانی و فراخوانی برای تدوین یک چارچوب نظری و عملی فراگیر گام بردارند، بلکه ساماندادن به وضع نامطلوبی که آینده کره زمین و زندگی ساکنان آن را به خطر انداخته، به معضلی غیرقابلحل تبدیل نشود. به نظر میرسد متنی همچون اعلامیة «به سوی یک اخلاق جهانی» که در کتاب «مهر ماندگار» ترجمه شده و انتشار یافته است، مجال بیشتری برای اندیشیدن در این باره میگشاید.
سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد
اینکه ما در کارهای گروهی ضعیف هستیم، نیاز به توضیح و تفصیل ندارد، و درباره اینکه چرا چنین وضعی داریم هم میتوان و باید بحثهای مختلفی را طرح کرد؛ زیرا با مسأله و مشکل کوچکی مواجه نیستیم؛ اما از یاد نبریم که زمانی فضایی گشوده شد و برای تقویت انجمنهای غیردولتی و سازمانهای مردمنهاد گامهای محکمی برداشته شد، بلکه جوانان بتوانند در زمینههای فرهنگی و اجتماعی مشارکت داشته و با تعریفکردن هدفهایی همچون ایرانشناسی، پاسداشت میراث فرهنگی، محافظت از محیط زیست، برگزاری جشنهای ملی و… گردهم آمده و داوطلبانه فعالیتهایی را سامان دهند. تجربه درخشانی که از اجرای این طرح در ذهن داریم، در زیر چتر سازمان ملی جوانان رقم خورد و با اینکه چند سالی نسبت به این انجمنها بیمهری شد، اکنون به نظر میرسد اگر فضایی برای گسترش این انجمنها شکل بگیرد و ارادهای قوی در کار باشد، شور و امید در میان جوانان افزایش خواهد یافت.
با توجه به تجربه خوبی که در این زمینه وجود دارد و این واقعیت که تقویت این انجمنها، توسعه فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را سرعت میبخشد، به نشاط اجتماعی میانجامد، مسئولیتپذیری را در افراد پدید میآورد و همینطور به خاطر اینکه مجال برای تمرین دمکراسی در آن ممکن و گشوده است، انتظار میرود که دولت با عزمی جدی به این موضوع بپردازد، موانعی که پایهگذاری و استمرار چنین فعالیتهایی را دشوار کرده، شناسایی و رفع کند و با ارائه طرحهایی تکمیلی، زمینه گسترش انجمنهای مردمنهاد را فراهم کند.
همچنین ضرورت دارد که وزارت آموزش و پرورش نیز برای آموزش فعالیت در چنین انجمنهایی برنامهریزیهایی داشته باشد؛ زیرا تقویت کارگروهی و فرهنگسازی برای آن، بدون آموزش ممکن نخواهد بود. خوشبختانه دولت یازدهم، نشان داده که در زمینه محیط زیست، خشونتپرهیزی، حقوق شهروندی و… دغدغههای جدیی دارد، از این رو یکی از راههای ممکن برای عملیشدن این ایدهها، تقویت انجمنهای غیردولتی و مردمنهاد است.
اما این را نیز در نظر داشته باشیم که برای هموارکردن این مسیر، باید پایهگذاری و راهاندازی چنین انجمنهایی آسان انجام پذیرد و وقت کمتری را بگیرد، نهادهای دولتی امکاناتی مانند تالار همایش و… را به راحتی در اختیار این انجمنها قرار دهند و به لحاظ حقوقی هم میبایست در قانونهای موجود بازنگری شود تا با رفع موانعی که شکلگیری این انجمنها و استمرار فعالیتهای آنها را دچار مشکل میکند، جوانان نیز با انگیزه و اراده قویتری وارد این عرصه شده، امیدوارتر کار کنند.
توسعه فرهنگی
در هر فصل سیاسی که قدرت در اختیار بخشی از اهالی سیاست است، بحثهایی درباره چند و چون اصلاح سیاسی و اصلاح اقتصادی شکل میگیرد و در امتداد آن طرفداران توسعه سیاسی و طرفداران توسعه اقتصادی از اینکه اولویت با کدام است (توسعه سیاسی یا توسعه اقتصادی) سخن میگویند و برای اینکه چیزی هم از قلم نیفتاده باشد بر اهمیت فرهنگ و توسعه فرهنگی نیز تأکید میورزند و البته فقط تأکید میورزند!
مواجهه روشنفکران با این موضوع هم فاصله چندانی با مواجهه سیاستپیشگان ندارد؛ زیرا در نگاهی کلی، آنان نیز با گرایشهای مختلف میکوشند تا خود را در یکی از این دو صف جای دهند و باز با «تأکید» بر اهمیت فرهنگ، بیشتر درباره اولویت یکی از این دو سخن بگویند. اما یکی از کسانی که اصلاح و توسعه فرهنگی را بر هر دو مقدم میداند، سالها قبل نیز که چنین بحثی شکل گرفته بود، استدلال میکرد: «هیچ اصلاحی در بیرون رخ نخواهد داد، مگر اینکه قبلاً یک دگرگونی و اصلاح در درون ما صورت گرفته باشد. تا باورهای ما دگرگون نشود، تا احساسات و عواطف ما دگرگون نشود، تا ارادههای ما محتوم به چیزهای جدید نشود، دگرگونیهایی که در بیرون رخ میدهند، سطحی یا بیدوامند.» او اکنون نیز در کتاب «تقدیر ما تدبیر ما» آرای خود را در این زمینه مفصلتر توضیح داده که جای اندیشیدن دارد؛ اما شاید برخی از روشنفکران چنین دیدگاههایی را فاصلهگرفتن از عملگرایی و یا به طور کلی کماهمیت ارزیابی کنند که همواره نیز با همین تعبیرها از آن یاد کرده و میگذرند. به نظر میرسد با توجه به اینکه دوره باور به دگرگونیهای بنیادی و پیمودن چنین مسیرهایی گذشته و یا لااقل اندیشهها، نسخهها و ادبیات همسو با آن، کمرنگ شده، ولی هنوز رگههای تنومند آن، در جامعه روشنفکری ما دیده میشود. کار روشنفکری، آگاهیبخشی منظم و تدریجی است؛ کاری فرهنگی است که تأثیر آن در درازمدت مشخص میشود و به تعبیری کار روشنفکر واقعی، «تغییر در مغزها و اندیشهها»ست، نه فراخواندن مخاطبان به این سراب و آن سراب و سرانجام نیز در پی آنان دویدن! و به خاطر طولانیبودن فاصله تا وضع مطلوب، راههای میانبر را برای کاستن از حجم ملالها برگزیدن! که شوربختانه این راه و رسم اکنون نیز به شکلی تازه و با پریدن از روی مسائل، همچنان دنبال میشود. از این رو فصل به فصل، و با توجه به بیمها و امیدها، راههای طیشده را صبورانه طی میکنیم.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید