ادبیات، کتاب‌خوانی و هنر زندگی / محمد صادقی

1395/8/22 ۰۷:۲۴

ادبیات، کتاب‌خوانی و هنر زندگی / محمد صادقی

ادبیات به ما کمک می‌کند تا به درک بهتری از خود، هستی و جهان دست یابیم و از این رو جایگاه مهمی در زندگی انسان دارد. آثار ادبی ارزشمند، می‌توانند نقش مهمی در زمینه آموزش و پرورش داشته باشند و به رشد انسان‌ها و بویژه کودکان و نوجوانان یاری رسانند. آثار مختلف ادبی (رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، نمایشنامه‌ها و…) می‌توانند پیوندی میان اندیشه و زندگی برقرار سازند و قدرت تخیل ما را افزایش دهند که این نکته بسیار مهمی است. زیرا انسان هرچه از تخیل قوی‌تری برخوردار باشد،زندگی بهتر و اخلاقی‌تری خواهد داشت

 

ادبیات به ما کمک می‌کند تا به درک بهتری از خود، هستی و جهان دست یابیم و از این رو جایگاه مهمی در زندگی انسان دارد. آثار ادبی ارزشمند، می‌توانند نقش مهمی در زمینه آموزش و پرورش داشته باشند و به رشد انسان‌ها و بویژه کودکان و نوجوانان یاری رسانند. آثار مختلف ادبی (رمان، شعر، داستان‌های کوتاه، نمایشنامه‌ها و…) می‌توانند پیوندی میان اندیشه و زندگی برقرار سازند و قدرت تخیل ما را افزایش دهند که این نکته بسیار مهمی است. زیرا انسان هرچه از تخیل قوی‌تری برخوردار باشد،زندگی بهتر و اخلاقی‌تری خواهد داشت.

انسانی که از قدرت تخیل برخوردار باشد، توانایی بیشتری برای فهم دیگران و خود را نشاندن در جای “دیگری” خواهد داشت. بنابراین، پرسش این است که ما تا چه اندازه به ادبیات و نقش مهم آن در زندگی توجه داریم؟ البته به طور کلی کتاب‌خوانی در ایران وضعیت مناسبی ندارد و خبرهای مربوط به میزان کتاب‌خوانی در کشور و نگاه‌کردن به تیراژ کتاب‌هایی که منتشر می‌شوند؛ این واقعیت تلخ را پیش روی ما می‌گذارد.

رمان و رمان‌خوانی نیز شوربختانه از رونق افتاده، در حالی که به نظر می‌رسد در گذشته تا به این اندازه از رونق نیفتاده بوده است. اکنون بیشتر مردم سرشان در تلفن همراهشان است؛ غرق در تصاویر و پیام‌ها و… هستند و یا موزیکی در گوش دارند. قطعه‌هایی از گفتار یا نوشتار اندیشمندان و نویسندگان را در تلفن‌های هوشمند، دست به دست می‌کنند که بیشتر آنها هم یا سطحی است و یا اعتبار آن با پرسش مواجه است. و حتی اگر سطحی هم نباشد، فقط چند لحظه ذهن را به اندیشیدن وا می‌دارد و سپس زیر آوار تصویرها، فیلم‌ها و جوک‌ها مدفون می‌شود.

وسیله‌ای که روزگاری کاربرد مشخصی داشت، امروز تعریف آن به کلی عوض شده و چنان با زندگی مردم و بویژه نوجوانان و جوانان گره خورده که برخی آن را نوعی اعتیاد می‌دانند. اما نکته تاسف‌آمیز این است که کارکردن با این وسیله، با هم حرف‌زدن، به هم نگاه‌کردن، همدیگر را احساس‌کردن و… را از موضوعیت انداخته و شکل روابط را تغییر داده است و هنگامی که ارتباط با “دیگری” و “گفت‌وگو” در غیاب تعلیم و تربیتی مطابق با دانش روز دشواری‌هایی را برای جامعه ما پدید آورده این مساله وخیم‌تر هم به نظر می‌رسد

میلان کوندرا (Milan Kundera)،نویسنده مشهور کشور چک، در گفت‌وگویی درباره “اهمیت رمان” می‌گوید:«من معتقدم که رمان می‌تواند چیزی را بگوید که آن را به هیچ شیوه دیگری نمی‌توان گفت. اما دشوار است بگوییم که این چیز خاص دقیقا چیست. شاید بتوان از راه برهان خلف آن را بیان کرد. مثلا می‌توان گفت که هدف رمان توصیف جامعه نیست، زیرا مسلماً برای این کار راههای بهتری هست. یا علت وجودی آن توصیف تاریخ نیست،چرا که آن را می‌توان از طریق تاریخ‌نگاری انجام داد.

رمان‌نویسان، نیامده‌اند تا استالینیسم را بکوبند، چون سولژینستین می‌تواند با اعلامیه‌های خود این کار را بکند. اما رمان، تنها وسیله‌ای است که با آن می‌توان وجود انسانی را با تمام جنبه‌هایش تشریح کرد، نشان داد، تحلیل کرد و پوست کَند. من هیچ فعالیت روشنفکری دیگری را نمی‌شناسم که بتواند کار رمان را بکند. حتی فلسفه وجودی هم نمی‌تواند. زیرا رمان در ارتباط با همه نظام‌های فکری، نوعی شکاکیت ذاتی دارد.هر رمان طبیعتاً با این فرض آغاز می‌شود که اساساً گنجاندن زندگی بشری در هر نظامی ناممکن است

یکی از نویسندگان ایرانی در کتاب “حدیث آرزومندی” و در مقاله‌ای با نام “تخیل آری، توهم نه” و با اشاره به آرای اندیشمندانی همچون: سیمون وی، آیریس مرداک و‌هانا آرنت، به تفاوت‌های میان “توهم” و “تخیل” پرداخته و آفات و ضررهای اخلاقیِ گسترده‌شدن توهمات را در زندگی انسان بیان می‌کند. توهم را بزرگ‌ترین دشمن و مانع اخلاقی‌زیستن و تخیل را بزرگ‌ترین یار و مُمد زندگی اخلاقی می‌داند. به باور او، تخیل انسان را به واقعیت‌ها نزدیک کرده و توهم او را از واقعیت‌ها دور می‌کند:«ما از تخیل خود، نه برای گریختن از جهان، که برای پیوستن به آن بهره می‌جوییم.»

به نظر وی، مقصود از “توهم”، فعل یا حالت کسی است که به حکم انگیزشی ناآگاهانه و برای اجتناب از رویارویی با واقعیت‌های دردانگیز یا نامطبوع، به آنچه خوش دارد واقعیت داشته باشد یا واقعیت پیدا کند، واقعیت نسبت می‌دهد و برای آنچه می‌خواهد باور داشته باشد، توجیهاتی دست‌و‌پا می‌کند. مقصود از توهم، عقیده یا انتظاری است که مبتنی بر آمال و آرزوهاست، نه بر چیزی که آدمی برای واقعی‌انگاشتن‌اش دلیل دارد و مقصود از “تخیل”، فعل یا فرآیندی است که آدمی در آن آگاهانه چیزی را تصور می‌کند که قبلاً هرگز در عالم واقع، آن را کاملاً ادراک و احساس نکرده بوده است. یعنی کسی بتواند با ویژگی‌های خاص خودش و در وضعیتی که قرار دارد،خود را جای “دیگری” قرار دهد که با ویژگی‌هایی دیگر و در وضعیتی دیگر قرار دارد و بتواند به دنیا، احساسات و عواطف او نزدیک شده و کنش و واکنش‌های او را بهتر فهم کند.

ملکیان، با اشاره به قاعده زرین (با دیگران فقط چنان رفتار کن که می‌خواهی که در همان وضع‌وحال با تو رفتار شود)،نقش توهم را در قلمرو اخلاق بسیار منفی خوانده و با اشاره به این نکته که:«قاعده زرین با نگاهی سروکار دارد که حتی برای ابتدایی‌ترین نوع اخلاقی‌زیستن نیز ضروری تلقی می‌شود و آن نظرگاه این است که بکوشیم تا خود را در جای کسانی که اعمال ما بر آنان اثر می‌نهد قرار دهیم و از این طریق، با گرایش طبیعی خود به نزدیک‌بینی اخلاقی مقابله کنیم…»؛ابراز می‌دارد که در واقعیت،هیچ‌یک از ما در جای دیگری نیست و از این‌رو برای درنظرداشتن قاعده زرین، فقط می‌توان از نیروی تخیل کمک گرفت تا نزدیک‌بینی اخلاقی موجب توهم‌زدگی ویرانگر نشود.

نزدیک‌بینی اخلاقی،چنان‌که وی توضیح می‌دهد، به این معناست که شخص فقط خود را ببیند و دیگران را نیز فقط به نسبت و میزان نزدیکی‌‌ای که با خود او دارند، ببیند و بر اساس این نزدیک‌بینی، رفتاری تنگ‌نظرانه از خود بروز دهد. آن که دچار نزدیک‌بینی اخلاقی است، برای خودش و برای آنچه به او تعلق دارد،در قیاس با هر کس و هر چیز، امتیازی قایل است. خود را محور جهان دانسته و همگان و همه‌چیز و همه مناسبات را با این محوریت تعریف کرده و خود را حقیقت مطلق می‌انگارد، هرچند این امتیازها جایی در واقعیت نداشته باشند! به باور ملکیان، تخیل آدمی را به احساس یگانگی با دیگران سوق می‌دهد و توهم به احساس بیگانگی و خودبرتربینی در آدمی می‌انجامد و جایی برای زیستِ اخلاقی و معنوی باقی نمی‌گذارد.

 

روش‌های نامطلوب در تعلیم و تربیت

وقتی یک ایده، یک اندیشه یا یک مکتب را به تمامی پذیرفته یا به تمامی رد می‌کنیم و مجالی هم برای گفتگو درباره آن به خود و دیگران نمی‌دهیم، وقتی روابط و مناسبات‌مان،چه در خانواده و چه در مدرسه و چه در محیط کار، بیش از اینکه بر اساس “فهم دیگری” باشد، بر اساس “سلطه بر دیگری” و فهم سنتی از روابط اجتماعی سامان یافته، وقتی پرسشگری، مساوی با فضولی و پا را از گلیم خویش بیرون نهادن خوانده می‌شود و… بیش از هر چیز به نظر می‌آید تا زمانی که روش‌های زندگی نیک و اصیل را از دوره کودکی نیاموزیم، کاری اساسی برای رفع گرفتاری‌هایی که داریم، صورت نخواهد گرفت.

برای نمونه، اریک فروم (Erich Fromm) در کتاب “گریز از آزادی”،نکته‌هایی را در نقد روش‌های نامطلوب تعلیم و تربیت بررسی کرده که جای اندیشیدن دارد. او می‌گوید وقتی «تکیه بر محفوظات و اطلاعات است»،نشانه آن است که هنوز این اعتقاد خرافی برجاست که وقتی محفوظات انسان بیشتر باشد، او به حقیقت نزدیک‌تر خواهد شد. اما از سویی وقتی سیلی از اطلاعات (اطلاعات پراکنده و نامربوط) به ذهن شاگردان سرازیر شود، وقت و نیروی آنان هدر خواهد رفت و مجالی برای اندیشیدن نخواهند داشت. او می‌داند که اندیشه بدون اطلاعات به کار نمی‌افتد،اما از نگرشی کهنه انتقاد می‌کند که فرصت اندیشیدن را محدود کرده و از فرد «ماشینی برای انباشتن اطلاعات می‌سازد» که در این مسیر «فرد احساس می‌کند که در توده‌ای آشفته از داده‌ها گرفتار شده است و باید صبر کند و منتظر بنشیند تا متخصصان راهی بیابند و بنمایند» و در نتیجه یا دچار شک درباره همه گفته‌ها و نوشته‌ها شده و یا با ساده‌دلی به همه آنها اطمینان می‌کند که در هر دو صورت توانایی فکرکردن و تصمیم‌گرفتن را از دست می‌دهد!

و این زمینه همرنگ‌شدن با جماعت را تشدید می‌کند؛ زیرا فرد در این وضعیت برای تنهانماندن و برخورداری از آرامش، همسویی با دیگران و زیستن بر طبق انتظاراتی که دیگران از او دارند را در پیش می‌گیرد. در این وضعیت، افرادی که درباره معنای زندگی نیندیشیده‌اند، اهل چون‌وچرا درباره همه مسائل نبوده‌و توانایی ارائه دلیل برای باورها، رفتارها و کارهای خود را نداشته‌و از این رو، آماده پذیرش فضاهای مه‌آلود و سپردن خویش به ساختارهای ویرانگر می‌شوند.از اینرو “فروم” در فصل ششم و هفتم از کتاب، با فراخواندن مخاطبان به اندیشیدن درباره برخی از نگرش‌ها و روش‌های بسته و غیرانسانی، ما را به عمق مسائل رهنمون می‌سازد.

یکی از نویسندگان و اندیشمندان ایرانی در کتاب “در رهگذار باد و نگهبان لاله” و در فصلی با نام “زندگی اصیل” می‌گوید:«زندگی اصیل، زندگی‌ یی است که در آن، انسان فقط به خود وفادار است… هر وقت وفاداری به خود، فدای وفاداری به دیگران شود، زندگی ما عاریتی خواهد بود، نه اصیل.» همچنین می‌افزاید:«وفاداری به خود، به معنای واضح‌تر، فقط بر اساس فهم خود عمل‌کردن و فهم خود را مبنای تصمیم‌گیری‌های عملی قراردادن است. هر کس در زندگی خود، فقط بر اساس فهم‌اش و بر اساس آنچه در فاهمه‌اش واقع شده است، تصمیم‌گیری کند و فهم خود را تعطیل نکند، زندگی اصیل دارد. وقتی فهم خود را تعطیل می‌کنیم که زندگی را بر اساس سنت‌های نیازموده، تعبد، افکار عمومی، همرنگی با جماعت، محبوبیت را به هر قیمتی حفظ‌کردن، و کسب رضای مردم ادامه می‌دهیم».

او با طرح این موضوع که هنوز “جهل”، “خطا” و “سوء‌نیت” از تاریخ بشر ریشه‌کن نشده و آنچه در ذهن و ضمیر شهروندان می‌گذرد، بویژه عقاید و باورهای به ارث رسیده، بیش از هر چیز دست‌پرورده این سه عامل هستند، با اشاره به سخن مشهور سقراط (زندگی نیازموده، ارزش زیستن ندارد) می‌گوید که ما از ابتدای زندگی، آهسته آهسته باورها و عقایدی را از پدر و مادر، بزرگترها، معلم‌ها و… دریافت کرده و به تدریج، همه عقاید و باورهای خود را در اثر القائات، تلقین‌ها و انتقال‌ها، از دیگران گرفته و بر اساس آن زندگی خود را سامان می‌دهیم. اما این باورها و عقاید را محک نزده و برای اینکه به درست‌بودن و حق‌بودن آنها پی ببریم، کوششی نمی‌کنیم. در حالی که برای نمونه وقتی قصد خرید کفشی را داریم، اگر کسی بگوید که این کفش از آن کفش بادوام‌تر است، ممکن است آن را بیازماییم و بیشتر دقت کرده و دچار وسواس شویم اما نسبت به باورها و عقایدمان چنین حساسیتی را نشان نمی‌دهیم! زیرا در زندگی کمتر به استدلال‌ورزی گرایش داشته و در مواجهه با سخنان و ادعاهایی که مطرح می‌شود، کمتر در پی دلیل هستیم. از این رو، به بها و بهانه اینکه، سخن یا ادعایی مورد پذیرش افکار عمومی است یا بزرگی آن را مطرح کرده، یا پدر و مادرمان بر آن تأکید داشته‌اند و یا به قصد همرنگی با جماعت و یا به خاطر از دست ندادن محبوبیت خود، از زندگی اصیل فاصله گرفته و فهم خود را تعطیل می‌کنیم.

 

کتاب‌خوانی و درس‌های زندگی

یکی از اندیشمندان و نویسندگان ایرانی با برشمردن رویکردها و ضرورت‌ها در موضوع کتاب‌خوانی ابراز می‌دارد که ما هرچه از ضرورت اول به سمت ضرورت سوم پیش می‌رویم، کمیت و کیفیت کتاب‌های موجود کمتر می‌شود. به باور مصطفی ملکیان، ما بر اساس سه ضرورت و با سه نیت به سراغ کتاب می‌رویم.

نخست؛ به جهت تقسیم کار اجتماعی، علمی و تخصصی. یعنی اینکه تقسیم کار اجتماعی ما را موظف می‌کند در جامعه تخصصی را برعهده بگیریم و بر این اساس برای رشد خود در زمینه کار، علم و هنری که مشغول به آن هستیم،به سراغ کتاب‌هایی می‌رویم که ما را در جهت تخصصی که داریم ورزیده‌تر کند.

دوم؛ در این رویکرد لذت‌بردن ملاک است. همه ما کنجکاو هستیم و حس کنجکاوی در ما موجب می‌شود که بخواهیم از جهانی که در آن زندگی می‌کنیم بیشتر سردربیاوریم. حس کنجکاوی نیز (که یک واقعیت روانشناختی است) هنگامی که به سراغ کتاب‌خوانی می‌رویم، ما را به سوی برخی از کتاب‌ها می‌کشاند. هر کس به شاخه‌ای علاقه دارد، یکی به فلسفه، یکی به تاریخ، یکی به فیزیک و… و همه ما از یک دسته کتاب لذت نمی‌بریم. یکی به کتاب‌های خاطرات علاقه دارد، یکی به شعر و… و در این رویکرد، ما در پی کسب لذت هستیم.

چنین رویکردی به کتاب و کتاب‌خوانی هم کم و بیش و نه به اندازه نوع اول، تا اندازه‌ای در جامعه رواج دارد. اما حجم کتاب‌هایی که در این زمینه می‌خوانیم، به اندازه نوع اول (به لحاظ کیفی و کمی) نیست و این نوع کتاب‌خوانی، برای سرگرمی و پرکردن اوقات فراغت در نظر گرفته می‌شود.

سوم؛ کتاب‌هایی هستند که بیشترین ضرورت و کمترین طرفدار را دارند. کتاب‌هایی که نه برای پیداکردن شغل و تقویت علمی و تخصصی در کار یا هنری، و نه برای سرگرمی، بلکه برای پیداکردن راهی به سوی زندگی خوب، خوش و ارزشمند مناسب هستند. به باور ملکیان، “هنر زندگی” از هر هنری به تخصص و آگاهی بیشتری نیاز دارد. به نظر او، ما بر اساس عادت زندگی می‌کنیم، درد و رنج می‌کشیم و به دیگران نیز درد و رنج وارد می‌کنیم. اما برای اینکه زندگی‌کردن را که دشوارترین هنر است، بیاموزیم؛ کمتر به سراغ مطالعه می‌رویم و برای رسیدن به یک زندگی آرمانی (در اندازه‌ای که انسان می‌تواند به آن دست یابد) و برخورداری از زندگی‌‌ای خوب، خوش و ارزشمند، کمتر به کتاب‌خوانی می‌پردازیم.

او با اشاره به این نکته که ما از رحم مادر خود با بینش و دانش زاده نمی‌شویم، تاکید دارد که برای فهم و کسب مهارت‌های زندگی، به تلاش (و مطالعه) نیازمندیم و این در حالی است که در میان کتاب‌های موجود، کتاب‌هایی که هنر زندگی را به ما بیاموزانند، کمتر وجود دارند، کمتر ترجمه می‌شوند و همچنین کمتر خوانده می‌شوند. ملکیان با اشاره به سخنی از کی‌یر کگور می‌گوید که زندگی خوب و خوش و ارزشمند، زندگی‌‌ای نیست که با پریدن از روی این لذت به آن لذت ممکن شود(مانند زنبور عسل که از روی این گل به روی آن گل می‌پرد).

زندگی آرمانی زمانی امکان می‌یابد که بدانیم اگر چگونه زندگی کنیم، درد و رنج کمتری را تحمل کرده و درد و رنج کمتری را به دیگران تحمیل می‌کنیم و این قبل و بیش از هر چیز به آگاهی و دانایی نیازمند است. موضوعی اساسی که در میان کتاب‌های موجود، نظام تعلیم و تربیت ما و حساسیت‌های روشنفکران ما کمتر دیده و جدی گرفته می‌شود و از اینرو، در غیاب آموزش هنر زندگی(با این شعار و توهم که از درد و رنج گریزانیم و در پی لذت هستیم)،درد و رنج‌های غیرلازمی را بر خود و دیگران وارد می‌کنیم.

 

ادبیاتِ غایب!

چندی قبل برای نوشتن مقاله‌ای درباره زندگیِ آلبرت شوایتزر (Albert Schweitzer) در جستجوی کتاب و مقاله و… بودم. آلبرت شوایتزر، نویسنده، فیلسوف، پزشک و موسیقی‌دان بزرگی است که پس از پایان تحصیل در رشته‌های فلسفه و الهیات و در حالی که در موسیقی نیز توانا و چیره‌دست بود و می‌توانست با شهرتی که به دست آورده بود، زندگی خوب و سرشار از لذتی را در اروپا داشته باشد؛ برای کمک به مردم محروم و کاستن از رنج و درد آنان، راهی آفریقا می‌شود.

از همان روزی که آلبرت شوایتزر تصمیم بزرگ خود را با دوستان و نزدیکانش در میان می‌گذارد، با واکنش‌های تندی روبرو می‌شود؛زیرا دوستان او این تصمیم را مساوی با پشت‌کردن به زندگی و چشم‌پوشیدن از موقعیتی می‌دانستند که او در زمینه علم و هنر به دست آورده بود. ولی شوایتزر مصمم بود و البته این تصمیم بزرگ مانع نشد که پژوهش‌های علمی و نویسندگی را کنار بگذارد. خودش پزشکی و همسرش (هلن برسلو) پرستاری خواند و با دستانی خالی اما قلبی سرشار از عشق به انسان‌ها و با وجود دشواری‌هایی که می‌تواند آدمی را به ستوه آورد و فلج کند، سرانجام بیمارستانی در گابن راه‌اندازی کرد و با وفاداری به آرمان‌های دوران کودکی و نوجوانی خود،به زندگی‌اش معنا بخشید

خلاصه اینکه برای یافتن کتاب، مقاله یا هر منبع دیگری (که به فارسی منتشر شده باشد)، ناکام ماندم و همان کتاب«حماسه آلبرت شوایتزر نوشته آنیتا دانیل»که سال ۱۳۳۹ ترجمه و منتشر و سپس تجدیدچاپ شده، تنها منبع بود که آن هم اکنون در کتابفروشی‌ها موجود نیست! موضوع را با دوستی عزیز که در فرانسه زندگی می‌کند،در میان گذاشتم. می‌گفت آنجا کتاب‌های پرشماری درباره زندگی، اندیشه و آثار شوایتزر منتشر می‌شود و حتی برای گروه سنی کودک و نوجوان هم کتاب‌های جذابی وجود دارد تا با اندیشه‌های آموزگار «احترام به زندگی» آشنایی یابند.

چندی قبل گزارشی با نام «معیار انتخاب کتاب چیست؟» منتشر شده بود و در آن اشاره شده بود که کتاب «نبرد من» و به‌طور کلی کتاب‌هایی که درباره هیتلر است،فروش قابل‌توجهی در ایران دارد. اکنون اگر در قفسه‌های کتابفروشی‌ها جست‌وجو کنیم، این کتاب (با ۵ ترجمه) و همچنین آثاری درباره افرادی همچون: لنین، چه‌گوآرا و… کم‌وبیش در دسترس هستند. اما در همین قفسه‌ها چند کتاب درباره چهره‌هایی مانند:گاندی، مادر ترزا، الکساندر دوبچک، واسلاو‌هاول، مارتین لوترکینگ،‌هانا آرنت، ویلی برانت و… وجود دارد؟

مساله این است که تجددخواهان، روشنفکران و نواندیشان ما توجه چندانی به این شخصیت‌ها و اندیشه‌های‌شان نداشته‌و ندارند و بنابراین آثاری از آنها و یا درباره آنها کمتر ترجمه و شناسانده می‌شود. آیا ناآشنایی با زندگی و اندیشه‌های نیک زنان و مردان صلح‌گرا، آموزگاران احترام به زندگی و سخنگویان اندیشه عدمخشونت، برای جامعه ما و بویژه کودکان و نوجوانان ما خسارت‌آور نبوده و نیست؟

شوربختانه به نظر می‌رسد که روشنفکران و نواندیشان ما درباره موضوع و مفهوم «زندگی»، «معنای زندگی»، «احترام به زندگی» و… چندان که باید حساسیت نداشته‌اند و شاید نخواسته‌اند ما را به اندیشیدن درباره بدیهیات فرابخوانند تا مبادا وقت‌مان تلف شود! اما در این میان، مصطفی ملکیان، روشنفکر‌ی است که با کوشش‌های ارجمند و هدفمند خویش و در غیابِ آموزش‌های لازم برای «زندگی»، با توضیح‌ها، تحلیل‌ها و تفکیک‌ها و تقسیم‌بندی‌های دقیقی که همواره انجام می‌دهد، ما را به اندیشیدن درباره «زندگی خوب، زندگی خوش و زندگی ارزشمند»، «معنای زندگی»، «زندگی اصیل»، «اصلاح فرد و بهسازی آینده» و… فرامی‌خواند و خوشبختانه برخی از این گفتارها در کتاب «در رهگذار باد و نگهبان لاله» منتشر شده است.

در گفت‌وگویی که چندی قبل با این نویسنده و اندیشمند ایرانی داشتم، نکته‌هایی را درباره اهمیت “ادبیات” و بویژه کتاب‌های کودک و نوجوان مطرح کرد که جای اندیشیدن دارد:«اگر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، روش سابق خود را در کار ادامه داده بود، فکر می‌کنم کودکان و نوجوانان ما متفاوت بودند با وضعی که اکنون می‌بینیم. بهترین آثاری که من در زمینه ادبیات کودک و نوجوان (به زبان فارسی) خوانده‌ام، همان کتاب‌هایی است که ۴۰ سال قبل و قبل‌تر، توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر می‌شد. نشریات پیک هم در آن زمان نشریات خوبی بود که وزارت فرهنگ منتشر می‌کرد.

اگر ما می‌توانستیم ادبیات جهانی را ساده‌سازی کنیم و در اختیار کودکان و نوجوانان بگذاریم؛ یعنی اگر آثار رمان‌نویسان بزرگ، داستان‌نویسان بزرگ، شاعران بزرگ، نمایشنامه‌نویسان بزرگ و… را با حفظ محتوا، ساده‌سازی می‌کردیم تا کودک و نوجوان ما شکسپیر، سروانتس و… را بشناسد (که این کار به عزم ناشرانی قوی و مستقل نیازمند است که کارشان فقط همین باشد)؛ کار بسیار مؤثری بود. چنانچه در غرب این کار انجام می‌شود و در باب شکسپیر برای کارگر، شکسپیر برای دانش‌آموز دبیرستانی و برای رده‌های مختلف کتاب‌هایی وجود دارد که اگر ما هم می‌توانستیم چنین کارهایی بکنیم،بسیار مؤثر بود.

در زمان گذشته، کتاب بینوایان توسط حسینقلی مستعان (در دو جلد) ترجمه شده بود و در همان زمان، چندین روایت مختصرشده و آسان‌شده هم برای نوجوانان ترجمه و منتشر شده بود تا پیام ویکتور هوگو را در داستانی دل‌انگیز دریابند. به یاد دارم که گیورگیس آقاسی هم بینوایان را ترجمه و تلخیص کرده بود که بسیار عالی بود و اثر فراوانی بر من گذاشت. آن زمان اول دبیرستان بودم، کتاب را به دوستانم می‌دادم و یادم است که با چه تأسفی کتاب را به من پس می‌دادند؛ چون آن زمان خیلی باب نبود که مردم کتاب بخرند. بعد من کتاب را به سایر همکلاسی‌ها می‌دادم و به یاد دارم که همگی کتاب را دوست داشتند.

آن زمان،کتاب گوژپشت نتردام هم ترجمه و تلخیص شده بود و با اینکه به نظر می‌آید برای کودک و نوجوان خیلی قابل‌فهم نیست، ولی آن هم به فارسی ترجمه شده بود. ما به ادبیات جهانی، چه رمان، چه شعر و… نیاز داریم. اخیراً هم آقای محمدرضا پارسایار، کتاب بینوایان را ترجمه کرده‌که ترجمه بسیار خوبی هم هست. اگر جوانان ما باحوصله، کتاب بینوایان را بخوانند،خیلی برای‌شان ارزشمند و اثرگذار است؛ زیرا از ابعاد مختلف دربردارنده درس‌های زندگی است.»

 

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: