مروری بر اندیشه سیاسی و اخلاقی امام کاظم(ع) / آیت‌الله دکتر احمد بهشتی - بخش هشتم

1393/9/25 ۰۸:۲۹

مروری بر اندیشه سیاسی و اخلاقی امام کاظم(ع) / آیت‌الله دکتر احمد بهشتی - بخش هشتم

هارون قضیه کنیز را پیگیری می‌کرد، و انتظار داشت که از ترفند خویش به نتیجه‌ای برسد، و از اعتبار همگانی حضرت بکاهد. غافل از اینکه خدای متعال همواره بندگان صالح را یاری می‌کند، و هرگز راضی نمی‌شود که اشرار، شخصیت ابرار را ترور کنند، و مردم را از آنها رویگردان کنند.

 

 

هارون قضیه کنیز را پیگیری می‌کرد، و انتظار داشت که از ترفند خویش به نتیجه‌ای برسد، و از اعتبار همگانی حضرت بکاهد. غافل از اینکه خدای متعال همواره بندگان صالح را یاری می‌کند، و هرگز راضی نمی‌شود که اشرار، شخصیت ابرار را ترور کنند، و مردم را از آنها رویگردان کنند.

هارون خادم خود را به زندان فرستاد، تا او را از آنچه در زندان بر کنیز گذشته، مطلع کند؛ غافل از آنکه حلیف سجده‌های طولانی، و انیس نیایش‌های شبانه روزی ربانی، کار خودش را کرده، و کنیز را هم منقلب ساخته، و مس وجود او را طلای ناب، بلکه کیمیا ساخته است. آری، کنیز نیز به سجده افتاده بود؛ زیرا زیبارویان بهشت و دیباپوشان نیک سرشت او را کنار زده، و به او گفته بودند، مقام والای امامت را به خدمت او نیازی نیست. او بر تخت حاکمیت سلیمانی و برجایگاه سلطنت جاودانی تکیه زده، و وارث به حق همه پیامبران خدا ـ از آدم تا خاتم ـ و همه اوصیا و اولیا ـ تا انقراض عالم ـ و پدید آورنده چهار امامی است که آخرینشان برافرازنده پرچم حکومت عدل جهانی خواهد بود. چنان شخصیتی در زمین و زمان نمی‌گنجد. اگر جسم نازنینش را در تنگنای زندان سندی شاهک‌ها محصور و مقید کنند؛ ولی روحش بر همه هستی حاکم، و جانش در همه آسمان‌ها جولان کننده و قائم است.

اگر دیده‌ای شه شناس باشد، مسند شاهی و مقام و منزلت صاحب جاهی را از روی بصیرت می‌بیند، و او را که در قیود و اغلال هارونی اسیر و محبوس و گرفتار است، مستوی برعرش الهی می‌یابد.

او که شب را تا سحر استغفار می‌کند، و چشمانش به امید وصال معشوق، اشکبار است، و مناجات و تضرعهایش در آسمان طنین انداز است، او که قرارگاه عقلانیت و پایگاه عدل و خیر و فضیلت و انسانیت است، و در برابر ظلم و ستم و فشار دشمن، کوه صبر و مقاومت، و در اعماق زندان‌ها و زیرزمین‌های ظلمانی، مورد شکنجه و آزار و اذیت است.۶۹ هرگز تن به خواری نمی‌دهد، و دل دشمن را با یک آه و آخ و التماس شاد نمی‌سازد، آیا ممکن است که به رنگ و رخسار فناپذیر یک کنیزک دل ببازد، و سوژه‌ای برای تبلیغات مخرب به دست دشمن دهد؟!

کنیز را نزد هارون می‌آورند، تا ماجرا را گزارش کند، و به او القا کنند که آنچه واقع شده، سحر و افسون بوده، و نباید آن را انتشار دهد. هارون با لحنی تند و تهدیدآمیز به کنیز می‌گوید: حتماً آنچه را مشاهده کرده‌ای، به خاطر این بوده که در حالت سجده به خواب رفته و خواب دیده‌ای! او می‌خواهد در کنیز ایجاد شک و تردید کند؛ از این‌رو به مقام امامت نسبت سحر می‌دهد و گاهی به او می‌گوید: خواب‌نما شده‌ای؛ ولی کنیز که به عین‌الیقین رسیده بود، به هیچ وجه تحت تأثیر قرار نگرفت، و تا زنده بود، بر آن راه روشنی که یافته بود، ثابت و استوار ماند.۷۰

این‌گونه حالات، کمتر برای کسی دست می‌دهد، و اگر توفیق آن فراهم، و جرقه‌ای از غیب زده شود، هیچ نیرویی از نیروهای شیطانی نمی‌تواند در آن خللی ایجاد کند. اگر چنین چیزی ممکن بود، در ایمان و یقین پیامبران خدا خللی به وجود می‌آمد و با نسبت‌های ناروایی که به آنها داده می‌شد، صحنه را می‌باختند، و دشمنان شاد می‌شدند. گاهی به آنها نسبت سحر، و زمانی نسبت جنون، و روزگاری نسبت شعر یا کهانت می‌دادند؛ ولی اینها اندک تأثیری در اراده آنها نداشتند.

بر دل هرکس که جرقه‌ای از غیب زده شود، از مقام علم‌الیقین می‌گذرد، و به عین‌الیقین، بلکه به حق‌الیقین می‌رسد. مگر ممکن است شیاطین جن و انس بتوانند آنها را نسبت به آنچه به صورت حضوری و شهودی دریافته‌ بوده‌اند، دچار شک و تردید کنند. اصولاً شک و تردید مربوط است به دستگاه علم حصولی. در این دستگاه است که به طرف راجح، ظن و گمان، و به طرف مرجوح، وهم و به تساوی طرفین، شک و در صورت نبودن احتمال خلاف، علم گفته می‌شود؛ ولی در مقام شهود، شاهد به حقیقت مشهود می‌رسد؛ حال آنکه در علم حصولی، عالم به صورت ذهنی رسیده و اگر این صورت ذهنی حاکی از واقع، و مطابق با آن نباشد، کذب محض و خطای مسلم است.

آن کنیز در پرتو انوار طیّبه امامت و ولایت به چُنان مقامی رسیده بود، و ممکن نبود که تهدیدها و ترفندهای هارون او را نسبت به مشاهداتش بدبین کند. در عین حال، هارون دستور داد که بر گفتار و رفتار او کاملاً نظارت کنند، تا مبادا فضیلتی از فضایل بیکران آن امام همام(ع) را به گوش مردم برساند، و بر خیل شیفتگانش افزوده شود.۷۱

 

۶ـ شفیتگی احمد حنبل و…

احمد حنبل رئیس یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت است. او هرگاه روایتی از امام هفتم(ع) نقل می‌کرد، سلسله سند را از طریق سایر ائمه اطهار(ع) تا پیامبر اعظم(ص) بیان می‌کرد و می‌گفت: این اسناد اگر بر مجنونی خوانده شود، شفا می‌یابد.۷۲

هنگامی که ابو نواس آن حضرت را دید، چنین گفت: «هرگاه چشم تو را ببیند، و شک کند، دل درباره تو ثابت و استوار می‌ماند. اگر کاروانی تو را پیشوای خود کند، به مقصد می‌رسد. من در تمام امورم به تو دل بسته‌ام، و هرکس به تو دل ببندد، مأیوس نمی‌شود.»

در جریان ولایتعهدی امام هشتم(ع) همه شعرا مدیحه‌سرایی کردند و جایزه گرفتند، به جز ابو نواس٫ مأمون به او گفت: مقام و منزلت علی‌بن‌ موسی‌الرضا(ع) را نزد من می‌دانی. با اینکه تو شاعر برجسته و سخن‌سرای خجسته این زمان می‌باشی، چرا از مدح او خودداری کردی؟!

او چنین گفت:

قیل بی انت اوحد الناس طرا

فی فنون من الکلام النّبیه

لک من جوهر الکلام بدیع

یثمر الدر فی یدی مجتنیه

فعلی ما ترکت مدح ابن موسی

والخصال التی تجمعن فیه

قلت لا اهتذی لمدح امام

کان جبریل خادما لابیه۷۳

به من گفته شد که تو در میان مردم در فنون شعر یگانه روزگاری. کلام بدیع تو برای اشخاصی که طالب باشند، دُر می‌بارد. چرا از مدح خصالی که در فرزند موسی جمع شده است، خودداری کردی؟ گفتم: نمی‌توانم امامی را مدح کنم که جبرئیل خادم پدرش بوده است! ابوحنیفه به حضرتش ـ در حالی که کودک بود ـ عرض کرد: معصیت، فعل خداست یا فعل بنده یا هر دو؟ فرمود: اگر از خداست، او عادل‌تر از این است که بنده‌ای را کیفر دهد که در کردار خویش نقشی نداشته است، و اگر از هر دو باشد، فاعل قوی منصف‌تر از این است که فاعل ضعیف را عقاب کند، و اگر از بنده باشد، امر و نهی خدا متوجه اوست و مستحق ثواب و عقاب و بهشت و دوزخ است. ابوحنیفه گفت: «ذریه بعضها من بعض»۷۴

این ذریه به یکدیگر اتصال و پیوند دارند، و دانش‌ آنها از یک منشأ، و از یک سرچشمه است. امام صادق(ع) درباره‌اش می‌فرمود: «انه نبعه نبوه»۷۵ او جوشیده است.»

صحیح است که احمد حنبل و ابوحنیفه و ابونواس، هر سه در مسیری غیر از مسیر امامت و ولایت حرکت کرده، و ولایتمدار نبوده، و از اعداء اهل بیت(ع) برائت نجسته‌اند، ولی به خوبی مقام والای امام هفتم(ع) را درک کرده‌اند. احمد معتقد بود که نام سلسله جلیله امامت و نبوت، شفابخش است، و ابونواس باور داشت که جبرئیل خدمت‌گزار پدر امام رضا(ع) است، و ابوحنیفه معتقد بود که علم دین در نزد اهل‌بیت(ع) است، و باید خوشه‌چین خرمن دانش بیکران آنها بود.

در دوران کودکی امام هفتم ابوحنیفه از وی سوالاتی می‌کرد، که با آنها می‌خواست بداند در میان فرزندان امام صادق(ع) کدام یک، وارث علوم اهل بیت است. وی یکبار از حضرت پرسید: اگر غریبی وارد شهر شما بشود، کجا قضای حاجت کند؟ فرمود: نباید در مساجد و محل عبور آبها و زیر درختان و محل فرود آمدن اشخاص قضای حاجت کند و نیز از رو به قبله نشستن خودداری کند.۷۶

ابوحنیفه هنگامی که از نزد امام صادق(ع) بازمی‌گشت، این جواب را از امام هفتم(ع) دریافت کرد. ابوحنیفه معتقد بود که اگر به مدت دو سال از محضر امام صادق(ع) بهره‌مند نشده بود، هلاک می‌شد. او می‌خواست بداند جانشین امام صادق(ع) کیست؟ آیا جانشین آن کودک خردسالی است که زمزمه جانشینی‌اش به گوش می‌رسد؛ همان که هر کس از علمش ـ هر چند مدتی کوتاه ـ بهره‌مند شود، از هلاکت می‌رهد، یا جانشین کس دیگری است؟! از این رو گاهی سؤال کودکانه مطرح می‌کرد، و گاهی سؤال عالمانه، بلکه فیلسوفانه!

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: