نگاهي به آراي استاد مطهري در خصوص عاشورا

1393/8/18 ۰۷:۴۰

نگاهي به آراي استاد مطهري در خصوص عاشورا

اينكه مرحوم مطهري از مهم ترين منتقدان دكتر علي شريعتي و همچنين مرحوم صالحي نجف آبادي بوده است چيزي نيست كه كسي از آن بي اطلاع باشد اما نكته يي كه وجود دارد جنس نقد آن مرحوم به آثاري مانند «حسين وارث آدم» و «شهيد جاويد» از سويي و راي و نظر خود او در مورد حادثه عاشورا و ماهيت قيام امام حسين (ع) است.

منتقد خوانش هاي قديم و جديد

عظيم محمود آبادي: اينكه مرحوم مطهري از مهم ترين منتقدان دكتر علي شريعتي و همچنين مرحوم صالحي نجف آبادي بوده است چيزي نيست كه كسي از آن بي اطلاع باشد اما نكته يي كه وجود دارد جنس نقد آن مرحوم به آثاري مانند «حسين وارث آدم» و «شهيد جاويد» از سويي و راي و نظر خود او در مورد حادثه عاشورا و ماهيت قيام امام حسين (ع) است.

    «حماسه حسيني» عنوان كتابي است كه در دو جلد (و در چاپ هاي اخير سه جلد) بيانگر نظرات و آراي استاد مطهري در مورد قيام عاشورا و تفسيرهايي است كه از آن وجود دارد.
    اين كتاب از آن جهت داراي اهميت است كه منعكس كننده نظرات تقريبا منحصر به فرد مرحوم مطهري در خصوص مساله عاشوراست. اين نظرات را از آن جهت منحصر به فرد مي دانيم كه مطهري نه با خوانش هاي جديدي از عاشورا نظير «شهيد جاويد» و «حسين وارث آدم» همراهي مي كند و نه قرابت چنداني با خوانش هاي سنتي و رايج از اين واقعه دارد. آن مطهري كه در «حماسه حسيني» - و البته ديگر كتاب هاي او - سراغ داريم اساسا با آنچه از رسانه هايي نظير صدا و سيما معرفي مي شود تفاوتي از زمين تا آسمان دارد. در خصوص مساله عاشورا از ذكر مصايب او بر خاندان امام حسين (ع) كه بگذريم به تحليلي مي رسيم كه مطهري از اين واقعه تاريخي و مهم تر از آن نقدي كه بر تلقي سنتي و رايج از آن دارد.
    حاشيه نويسي هاي استاد مطهري بر كتاب «شهيد جاويد» و «حسين وارث آدم» تشكيل دهنده بخش هاي نهايي اين كتاب هستند كه در واقع همان انتقادات استاد به مرحوم صالحي نجف آبادي و دكتر شريعتي است. اما اين همه «حماسه حسيني» نيست: بلكه بخش وسيعي از اين كتاب را انتقادات صريح و بعضا تند استاد مطهري نسبت به برخي كتب و نظراتي كه در خصوص حادثه سترگ عاشورا مطرح شده و مي شود را در بر مي گيرد. شهيد مطهري نظر مرحوم نعمت الله صالحي نجف آبادي مبني بر هدف امام حسين(ع) از قيام عاشورا براي ايجاد حكومت اسلامي را نقد و به طور كامل نفي مي كند اما از طرف ديگر منتقد جدي جنبه «قدسي» دادن به عاشوراست و از قضا اين مساله را با آنچه در «شهيد جاويد» مطرح شده در يك رديف و به يك اندازه منحرف مي بيند: «دشمنان گفتند امام حسين قصد حكومت داشت و كشته شد، هدف شخصي داشت و نرسيد. دوستان نادان گفته اند كشته شد كه گناهان امت بخشيده شود: جنبه آسماني و خيالي به قضيه دادند. آن را گفتند كه نصارا درباره مسيح گفته بودند. حقيقت همان است كه خود امام حسين(ع) فرمود در مواردي از قبيل: اني لم اخرج اشرا و لابطرا و لامفسدا و لاظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امه جدي اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيره جدي و ابي علي بن ابي طالب عليه السلام: من براي طغيانگري و شرارت آفريني و دنياطلبي يا فسادگري وستمگري بر دولت وقت خروج نكرده و راه مبارزه را درپيش نگرفته ام بلكه تنها براي اصلاح گري در امت جد خويش اقدام به خروج نموده ام و مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و روش و سيره جدم و پدرم علي بن ابي طالب را درپيش گيرم.» (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم، انتشارات صدرا، سال 1383، ص 59)
    اينجا به نقد مطهري نسبت به «شهيد جاويد» و همچنين شمه يي از برخي انتقادات وي به تلقي هاي سنتي و رايج از حادثه عاشورا توسط او مي پردازيم.
    مرحوم مطهري در خلال انتقاداتي كه در مورد كتاب «شهيد جاويد» بيان مي كند در پاسخ به سوالي مبني بر اينكه «آيا امام حسين(ع) به قصد كشته شدن و با علم به كشته شدن {به سمت كربلا} حركت كرد يا نه؟» مي گويد: «از نظر تاريخي نمي توان اثبات كرد كه امام به قصد كربلايا با علم به كشته شدن حركت كرد، بلكه از نظر تاريخي كه ظواهر قضايا نقل مي كند امام به طرف كوفه و قصد كوفه حركت كرد و در اثر برخورد با «حر» و اجازه ندادن «حر» كه امام از حوزه عراق خارج شود و حاضر نشدن امام كه تحت الحفظِ «حر» به كوفه برود، راهي را به طرف غرب و چپ جاده پيش گرفتند تا رسيدند به كربلاو بعد در اثر نامه ابن زياد در آن محل متوقف شدند. از نظر علم به كشته شدن هم تاريخ جز مخطور بودن و غير قابل اطمينان بودن اين سفر را اثبات نمي كند. » (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم،
    
    انتشارات صدرا، سال 1383، ص 120)
    مطهري سپس با اشاره به نظر مرحوم صالحي نجف آبادي در «شهيد جاويد» با تاكيد بر انصراف امام حسين (ع) از تشكيل حكومت مي افزايد: «امام پس از برخورد با حر در كربلادر چند جا اعلام انصراف كرده است. اين اعلام انصراف به چه معني است؟ قبلاگفتيم كه اعلام انصراف امام، انصراف از رفتن به كوفه و از داوطلبي تشكيل حكومت كوفه بود نه انصراف امام از دفاع مقدس امتناع از بيعت و نه انصراف از قيام مقدس اعتراضي امر به معروف و نهي از منكر. برخلاف عقيده آقاي صالحي امام پس از سقوط كوفه از دو هدف ديگرش دست بر نداشت و امتناع از بيعت و همچنين اعتراض به حكومت را تنها در زمينه زعامت مفيد نمي دانست. به خطر اين دو هم كاملاواقف بود ولي مي خواست پيام خود را و اعلام جرم خود را و جواب «نه» به بيعت را با خون خود بنويسد كه هرگز پاك نشود.» (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم، انتشارات صدرا، سال 1383، ص 120)
    همان طور كه گفته شد مطهري اگرچه منتقد برخي خوانش هاي جديد از واقعه عاشورا بود اما نسبت به برخي تلقي هاي رسمي و رايج در مورد اين حادثه بزرگ نيز انتقادات جدي داشت تا جايي كه معتقد بود «هدف قيام امام حسين(ع)» نيز در زير سايه برخي از اين تلقي هاي رايج و سنتي به شهادت رسيده است: «امام حسين (ع) سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست يزديان، شهادت شهرت و سُمعه و نام نيك به دست بعدي ها بالاخص متوكل عباسي و شهادت هدف به دست اهل منبر. سومي بزرگ ترين مرحله شهادت است و جمله يي كه زينب به يزيد فرمود (كد كيدك واسع سعيك: هر حيله داري به كار بر و هر كوششي تواني به كار گير) شامل هر سه دسته مي شود.» (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم، انتشارات صدرا، سال 1383، ص49)
    مطهري بعد از نقد برخي اغراق ها در بازگويي حادثه عاشورا (در جلد اول «حماسه حسيني») حتي پا را از اين هم فراتر مي گذارد و مي گويد برخي سنن اموي در اسلام ريشه دوانده و ما امروز به قدري آن سنت ها را اسلامي مي دانيم كه حتي نمي شود يك كلمه در مورد آنها صحبت كرد: «حتما اگر ما بخواهيم به تاريخ روحيه خودمان رسيدگي كنيم بايد به تاريخ اموي رسيدگي كنيم. فكر اموي در زير پرده و لفافه با فكر اسلامي مبارزه مي كرد. عنصر فكر اموي داخل عناصر فكر اسلامي شد. اي بسا كه در فكر همان هايي كه هر صبح و شام بني اميه را لعنت مي كنند عنصري از فكر اموي موجود باشد و خودشان خيال كنند فكر اسلامي است و قطعا اين طور است: مثل موضوع رعايت شوونات در مصرف ذكات و خمس و در استطاعت حج و در نفقه زوجه و امثال اينها. » (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم، انتشارات صدرا، سال 1383، ص 18) وي سپس مي افزايد: «اموي ها رفتند ولي مع الاسف عناصر فكر اموي و رژيم اموي باقي ماند و با تغيير، جزو اصول زندگي ما شده. امروز هم اصول معاويه يي عامل ديانت را استخدام كرده عليه ديانت و نمي شود يك كلمه عليه اصول اموي سخن گفت. به اندازه اشكي كه در پاي پيراهن عثمان ريختند باز مي ريزند. » (همان، پاورقي 1).
    البته مطهري با بازخواني مساله عاشورا و قيام امام حسين (ع) به بيان تحليل خود از اين واقعه مي پردازد كه مي تواند براي درك انديشه سياسي خود او نيز مفيد باشد. در واقع از خلال مباحثي كه او در خصوص مساله امتناع بيعت امام حسين(ع) (به عنوان يكي از اصلي ترين نيروهاي اپوزيسيون حكومت يزيد) مطرح مي كند مي توان به نظر فوق العاده مهم وي مبني بر اينكه حتي اگر مردم از روي جهالت تشخيص اشتباهي داشتند نمي توان امر خدا را بر آنها تحميل كرد پي برد: «اين جهت را كه افكار عمومي چگونه قضاوت مي كند بايد در نظر گرفت. اگر امامِ به حق را مردم از روي جهالت و عدم تشخيص نمي خواهند او به زور نبايد و نمي تواند خود را به مردم به امر خدا تحميل كند. لزوم بيعت هم براي همين است.» (حماسه حسيني، مرتضي مطهري، ج دوم، انتشارات صدرا، سال 1383، ص 70)
    آنچه گذشت تنها مروري مختصر بود بر انديشه هاي معلم شهيد مرحوم استاد مرتضي مطهري در خصوص قيام امام حسين(ع). تلاش اين نوشته آن بود كه تا حدي نشان دهد فاصله مطهري اگر با خوانش هاي رايج و سنتي بيش از فاصله او با خوانش گران جديد عاشورا نظير صالحي نجف آبادي و شريعتي نباشد قطعا كمتر هم نيست. او جايي در ميانه ايستاده است كه نه اين است و نه آن و البته در عين حال با هر دوي آنها اشتراكاتي نيز دارد و اين همان چيزي است كه در ساير مباحث آن مرحوم نيز مي توان مشاهده كرد.
    

 روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: