خدا در زندگى انسان / آيت‌الله شهيد مرتضى مطهرى - بخش دوم

1393/2/7 ۰۸:۲۱

خدا در زندگى انسان / آيت‌الله شهيد مرتضى مطهرى - بخش دوم

ما به تعبير ديگر مى‏گوييم: توحيد نظرى و توحيد عملى؛توحيد نظرى منقسم مى‏شود به توحيد ذاتى، توحيد صفتى، توحيد فعلى. معناى توحيدهاى نظرى، چگونه دانستن و چگونه فكر كردن است. انسان‏موجودى است مفكّر، داراى انديشه، منطق و استدلال؛ يعنى فكر واستدلال و انديشه و منطق انسان بايد برسد به مرحله اين سه توحيد:توحيد ذاتى و صفتى و فعلى؛ يعنى انسان اين‌چنين بينديشد. پس توحيد نظرى يعنى توحيدى انديشيدن، خدا را در ذات، صفات و فعل، واحد ويگانه دانستن؛ از نوع دانستن است.

 

 

ما به تعبير ديگر مى‏گوييم: توحيد نظرى و توحيد عملى؛توحيد نظرى منقسم مى‏شود به توحيد ذاتى، توحيد صفتى، توحيد فعلى. معناى توحيدهاى نظرى، چگونه دانستن و چگونه فكر كردن است. انسان‏موجودى است مفكّر، داراى انديشه، منطق و استدلال؛ يعنى فكر واستدلال و انديشه و منطق انسان بايد برسد به مرحله اين سه توحيد:توحيد ذاتى و صفتى و فعلى؛ يعنى انسان اين‌چنين بينديشد. پس توحيد نظرى يعنى توحيدى انديشيدن، خدا را در ذات، صفات و فعل، واحد ويگانه دانستن؛ از نوع دانستن است.

اما توحيد در عبادت يا توحيد عملى از نوع بودن است؛ يعنى موحّد بودن. آنها از نوع انديشيدن است، اين از نوع بودن است؛ يعنى ما بايد اين‏جور باشيم. به عبارت ديگر توحيدهاى نظرى و فكرى وقتى در مرحله‏عمل در وجود انسان پياده مى‏شود آن وقت اسمش مى‏شود توحيد عملى‏يا توحيد در عبادت، به معنى اعمّى كه توحيد در عبادت دارد. اخلاص وتوحيد و شرك در اسلام يك معنى بسيار وسيعى دارد كه اين مطلب راتوضيح خواهيم داد.

جلساتى بود در دو مسجد ديگر در غرب تهران ‏كه من در آن جلسات تحت عنوان «خدا در انديشه انسان»13 بحث كردم. بحثهايى كه ما در آنجا كرديم همه، بحثهاى نظرى و فكرى بود؛ نمى‏خواهم بگويم همه بحثهاى نظرى كه بايد بشود، بلكه قسمتى كه در آنجا بحث كرديم، همه از نوع توحيدهاى نظرى و فكرى بود. عنوان و تيتر مسائلى را كه در آنجا طرح كرديم، اكنون ذكر كردم. در اين مجلس مى‏خواهيم‏ درباره توحيد عملى بحث كنيم و لهذا عنوان بحث ما در اينجا «خدا درزندگى انسان» است.

 

توحيد عملى، لازمه توحيد نظرى

از خصوصيات اعتقاد به توحيد اين است كه يك فكر و انديشه‏اى است‏كه خود به خود در انسان، نوعى بودن و نوعى زيستن را به وجود مى‏آورد. در انديشه‏هاى انسان بعضى از انديشه‏هاست كه از نظر اينكه چگونه بايد بود، هيچ اثرى نمى‏گذارد؛ مثلاً اگر ما بياييم دراطراف كهكشانها مطالعه كنيم و به اندازه‏اى كه علماى نجوم اطلاعات‏ درباره كهكشانها دارند، اطلاع پيدا كنيم، مثلا در اين كهكشانها چقدرخورشيد وجود دارد و اين خورشيدها چقدر سيارات و اقمار و زمينها به‏دور خود دارند، فاصله اينها تا ما چقدر است، اين فاصله‏ها را جز با سير نورى نمى‏شود اندازه‏گيرى كرد، آيا يك كهكشان در عالم وجود دارد يا بيشتر؟

خيلى اطلاعات مفيد و خوبى هم براى انسان است؛ ولى دانستن و ندانستن اينها انسان را به اين فكر فرو نمى‏برد كه پس چگونه بايد بود؛ براى اينكه در زيستن و بودن من اثرى ندارد كه يك كهكشان داشته‏باشيم يا هزار كهكشان، آيا در اين كهكشان ما هزار خورشيد وجود دارديا يك ميليون و يا صد ميليون خورشيد، آيا هر خورشيدى چقدر سياره‏به دور خود دارد؟ آيا اينها در چگونه بودن و چگونه زيستن من اثرمى‏گذارد؟ نه، ربطى پيدا نمى‏كند. انديشه است، انديشه درستى هم هست؛ ‏ولى در چگونه بودن من اثرى نمى‏گذارد.

از آن جمله [انديشه‏ها، انديشه چگونگى پيدايش شبانه‌روز است.] علماى قديم معتقد بودند كه زمين مركز عالم است و ستارگان از آن جمله‏ خورشيد به دور زمين مى‏چرخند. علماى جديد آمدند بطلان اين نظريه ‏را ثابت كردند كه خير، خورشيد مركز اين سيارات است؛ چند سياره‏است و از آن جمله زمين؛ زمين ما به دور خورشيد مى‏چرخد نه خورشيدبه دور زمين. قدما خيال مى‏كردند شبانه‏روز، سير شبانه‏روز، اين بيست وچهار ساعت شبانه‏روز كه به وجود مى‏آيد، از حركت خورشيد به دور زمين است؛ علماى بعد ثابت كردند كه خير، از حركت زمين به دور خوداست. آيا اين در چگونه زيستن و چگونه بودن انسان تأثيرى مى‏بخشد؟ نه، در اين جهت تأثيرى ندارد؛ يعنى اين طور نيست كه اگر زمين به دور خود بچرخد و شبانه‏روز اين گونه پيدا بشود، پس من يك جور بايد باشم، ‏ولى اگر خورشيد به دور زمين بچرخد و شبانه‏روز از حركت خورشيدپيدا بشود، پس من جور ديگر بايد باشم.

 

تأثير اعتقاد به خدا در زندگى انسان

اما بسيارى از مسائل در عالم هست، و در رأس همه آن مسائل مسئله‏خدا، [كه در چگونه زيستن و چگونه بودن انسان اثر دارد.] اعتقاد به خدا نوعى جهان‏بينى به انسان مى‏دهد كه انسان خواه ناخواه فكر مى‏كند كه‏ بنا بر اين من اينجور بايد باشم نه آنجور؛ يعنى اگر انسان اعتقاد به خدا نداشته باشد، قهراً در چگونه بودن خودش يك جور فكر مى‏كند، اگر اعتقاد به خدا داشته باشد در چگونه بودن خودش جور ديگر فكرمى‏كند. نمى‏تواند در هر دو نحوه يك جور فكر بكند، چرا؟

واضح است؛ براى اينكه اگر بگوييم «خدا» معنايش اين است: عالم، هستى و از آن‏جمله خود من از يك مبدأ حكيم عليم مُدرك شاعر به وجود آمده‏ام. فوراً اين سؤال مطرح مى‏شود: آيا خلقت عبث است يا غايتى دارد؟ آيا من عبث و پوچ آفريده شده‏ام، يا براى چيزى آفريده شده‏ام؟ اگر خلقت ‏عالم بر اساس تصادف باشد، [به اين نحو كه] ماده‏اى حركات بى‏نظمى‏در عالم داشته است؛ ماده به حركات خودش واقف نيست و توجه به‏غايت و هدف هم ندارد، كوركورانه عمل مى‏كند و در ضمن حركات‏تصادفى، انسان هم يك تصادف و يك فلته‏اى14 است كه در اين عالم به‏ وجود آمده است، در اين صورت «براى چه» ندارد، «من براى چه خلق‏شده‏ام» معنى ندارد. مثل اين است كه بگوييم من «آتش چرخان» را چرخاندم، ناگهان جرقه‏اى پريد رفت آنجا؛ بعد بگوييم آن جرقه باخودش فكر كند من براى چه رفتم آنجا؟ اين ديگر «براى چه؟» ندارد.

ولى [اگر عالم از يك مبدأ حكيم به وجود آمده باشد، من با خود مى‏گويم15] چگونه باشم كه با آن منظورى كه خلقت من براى آن منظور است، منطبق بشود؟ و چگونه اگر باشم، بودنم با آن منظور در خلقت منطبق ‏نمى‏شود؟ و اگر منطبق نشود، بعد چه مى‏شود؟ بدبختى و شقاوت است. يامن بايد با هدف و منظور خلقت هماهنگى داشته باشم [كه منتهى مى‏شودبه] سعادت، و يا ستيزه‏گرى داشته باشم [كه منجر مى‏شود به] شقاوت وبدبختى. اين است كه توحيد نظرى به دنبال خود توحيد عملى رامى‏آورد.

 

سلامت روانى، اولين اثر توحيد در زندگى انسان

مطلب ديگرى را كه اولين مطلب ما در باب توحيد عملى است ـ به‏مناسبت آيه‏اى كه تلاوت كردم ـ عرض مى‏كنم. به نظر من اين آيه قرآن ازآن آياتى است كه جنبه اعجازآميز دارد [در ارتباط با16] روح و روان‏انسان از نظر نكته روانى كه در بر دارد. خود مضمون آيه را شما در نظربگيريد.

قرآن مثل مى‏آورد براى موحد و مشرك؛ يعنى براى آن كه توحيدعملى دارد و آن كه شرك عملى دارد. مى‏گويد: شما دو نفر را در نظربگيريد؛ يكى انسانى كه در او چند نفر شريكند، يعنى انسانى كه برده چند نفر است و اين شركا شركاى متشاكس‏اند. اگر چند نفر در يك ملك مثلا يك خانه با يكديگر شريك باشند، ممكن است چند نفر شريكى باشند رفيق و هماهنگ با يكديگر؛ مثلا چند برادر در يك خانه با يكديگرشريكند و با هم توافق و هماهنگى دارند؛ اينجا مشكلى به وجود نمى‏آيد؛ ولى ملكى را در نظر بگيريد كه چند نفر مالك داشته باشد؛ مالكهاى بدخو، ناسازگار و متضاد؛ آن يكى مى‏گويد كه من به حسب حصّه خودم مى‏خواهم بياييم در اين‏خانه بنشينيم به كسى اجاره ندهيم. آن ديگرى مى‏گويد خير، بايد اجاره ‏بدهيم. آن يكى مى‏گويد كه من مى‏خواهم اينجا را اجاره بدهم به‏ مشروب‏فروشى، حتما بايد چنين بشود. آن ديگرى مى‏گويد نه، من‏مى‏خواهم اينجا را اجاره بدهم براى فلان كار ديگر، حتما بايد چنين‏بشود، حرف من دو نبايد بشود. چون موضوع، يك ملك است و شعور و ادراك ندارد، از نظر خود شركا ناراحتى هست، ولى از نظر ملك (كه به‏حسب مثالى كه عرض كردم، يك خانه است) ناراحتى ندارد.

قرآن مى‏گويد مثل را شما به يك موجود زنده بزنيد، آنهم موجود زنده شاعر مُدرك. يك انسان را در نظر بگيريد كه برده چند مالك ‏باشد و اين مالكها شركاى بدخو و متخالف و ناسازگار باشند؛ ببينيد حال‏ اين بنده بيچاره چه خواهد بود! آن يكى با كمال اخم به او فرمان مى‏دهد: «فلانى، امروز بايد حتماً چنين كارى بكنى. اگر نكنى، مجازاتت خواهم كرد.»آن ديگرى مى‏گويد: «حتماً بايد به حرف او [عمل] نكنى، به حرف من بكنى، اگراينچنين نكنى مجازاتت مى‏كنم.» سومى حرف ديگرى مى‏زند، چهارمى‏حرف ديگر و پنجمى حرف ديگر. قرآن مى‏گويد: يك آدم ديگر را هم‏برده در نظر بگيريد، ولى برده و بنده‏اى كه اختصاص دارد به يك آمر وحاكم؛ يك آمر و فرمانده بيشتر ندارد؛ يعنى تكليف و برنامه‏اش از اول تا به آخر روشن است. قرآن اين مثل را مى‏آورد براى حالت درونى انسان.

انسان در اخلاق خودش، در درون خودش، در خواسته‏ها وتمايلات خودش ]از اين نظر يعنى از نظر وحدت يا كثرت آمر و حاكم‏چگونه بايد باشد؟ [اولين سؤال اين است: آيا واقعا انسان مى‏تواند دردرون خودش آزاد زندگى كند به اين معنى كه هيچ خواسته و آرزويى‏نداشته باشد، به دنبال هيچ هدفى نباشد، هيچ غايتى را جستجونكند؟ بعضى چنين فرض كرده‏اند كه انسان مى‏خواهد آزاد مطلق زندگى‏كند.

 

پي‌نوشتها:

13) [به صورت كتاب مستقل منتشر شده است.]

14) [فلته يعنى واقعه غيرمنتظره و ناگهانى.]

15) [حدود ده ثانيه، نوار افتادگى دارد.]

16) [حدود پنج ثانيه، نوار افتادگى دارد.]

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: