1396/10/25 ۱۱:۴۳
خواجه نظامالملک در «سیاستنامه» بارها و بارها در باب عدل سخن گفته است؛ زیرا در زمان وی با آمدن ترکان به ایرانزمین، نابسامانیهای بسیار پدید آمده بود که خواجه میکوشید با بهرهگیری از داستانهای مربوط به دوران باستان و با پیشکشیدن بحث عدالت، به این اوضاع سر و سامانی دهد.
خواجه نظامالملک در «سیاستنامه» بارها و بارها در باب عدل سخن گفته است؛ زیرا در زمان وی با آمدن ترکان به ایرانزمین، نابسامانیهای بسیار پدید آمده بود که خواجه میکوشید با بهرهگیری از داستانهای مربوط به دوران باستان و با پیشکشیدن بحث عدالت، به این اوضاع سر و سامانی دهد. در نزد نظامالملک که مغز متفکر سیاست دینی سلجوقیان بود، عدالت نقطة تلاقی مصالح دینی و دنیوی تصور میشد. محاکم شرع تحت اداره قضات بخش اساسی نظم اجتماعی بودند. نظامالملک در باب قاضی میگفت: «به همه روزگار… و در هر معاملتی عدل ورزیدهاند و انصاف بداده و انصاف بستهاند…. و بهراستی کوشیدهاند تا مملکت در خاندان ایشان سالهای بسیار بماند.» نظامالملک با تشویق سلطان به برپا کردن مکرر «دیوان مظالم» در سراسر مملکت، درصدد توسعه نظام عدالت سکولار سلطانی برآمد. دلیل اصلی او برای این کار آن بود که رعایا بتوانند مستقیم با فرمانروا گفتگو کنند: «قضا پادشاه را میباید کردن به تن خویش و سخن خصمان شنیدن به گوش خویش.»(طوسی، همان).
بر سر هم، مهمترین تکیهگاه اندیشه نظامالملک، همان توأمانی دین و دولت است. به نوشته او: «نیکوترین چیزی که پادشاه را باید، دین درست است؛ زیرا پادشاهی و دین همچون دو برادرند؛ هرگاه در مملکت اضطرابی پدید آید، در دین نیز خلل آید؛ بددینان و مفسدان پدید آیند و هرگاه کار دین باخلل باشد، مملکت شوریده بوده و مفسدان قوت گیرند.» گفته میشود که نظامالملک و بعدها غزالی «راهی میانه»، راهی میان افراط و تفریط جزماندیشان حنبلی درپیش گرفتند. چنین مینماید که سیاست دینی سلجوقیان که به دست نظامالملک شکل گرفت، تا اندازهای بر پایه بردباری دینی استوار بوده که ممکن است این موضع ملهم از تقوای صوفیانة نظامالملک و نیز سیاستمداری او باشد. یکی از شاخههای معرفتی که در آن زمان رشد کرد، «اندرزنامهنویسی» بود. در بیشتر اندرزنامهها، با تلفیق زبان و مفاهیم اسلامی و باستانی ایران، به ذکر افتخارات پادشاهان پیشین پرداخته شد که غزالی نیز در پرورش آن نقشی برجسته داشت که وقتی به درون رود خروشان تفکر عرفانی سرازیر میشود، اندیشه را پختهتر میکند. (صفی،۱۳۸۹).
۵٫ گفتمان تعلیمی ـ عرفانی و استمرار اندیشه ایرانشهری:
در گفتمان سیاسی ایران پس از اسلام بهویژه در پهنه ادبیات معترض، بهروشنی جای پای اندیشه، اخلاق و شیوه زیست باستان را میتوان دید. در گفتمان عرفانی که با سنایی آغاز میگردد، این گرتهبرداری پررنگتر میشود. به گفته استاد شفیعی کدکنی: «سنایی چنان شامل و فراگیر از کاستیها و ناهمواریها سخن میگوید که شعرش نه تنها نمودار جامعه عصر اوست، که تصویری است از زنجیره تاریخ اجتماعی ما در همه ادوار.» (شفیعی کدکنی، ۱۷۷:۱۳۶۸).
شعر تعلیمی سنایی ریشه در ساختار جامعه استبدادی شرق و بهویژه ایران ساسانی دارد. وقتی میتوان ارتباط امر و نهی و تحذیر و تنبیه موجود در شعر سنایی و امثال او را با ساختار سنتی آن دریافت که: بتوان به مقایسه نوع اندرزنامههای ساسانی با آموزههای اخلاق و فلسفی یونان پرداخت. در اندرزنامههای ساسانی و در پی آن نصایح عصر اسلامی، یک تن به جای همگان ایستاده و تشخیص داده و تصمیم گرفته، حقیقت را خلاصه کرده و در صورت یک امر یا یک نهی، کار را تمام کرده است. [حال آنکه] در آموزشهای اخلاقی یونانی، تقابل دمکراتیک اندیشهها و صفبندی و رویارویی تجربه و شناختهاست که شکل نهایی خود را در یک نمایشنامه یا یک دیالوگ عرضه میکند و این خواننده یا بیننده است که تصمیم آزادانه خویش را بر اساس درک مستقیم و مستقل از مجموعه قضایا میگیرد و در کمال آزادی عمل میکند.» (شفیعی کدکنی، همان).
در همان زمان، سهروردی در عالم اشراق و عرفان از همپیوندی عرفان اسلامی و عرفان گنوسی و شرقی سخن گفت. او حکمت و فلسفه ایرانی را در کالبد «حکمهالاشراق» احیا کرد. سهروردی در پیمودن راه فردوسی، به احیای مواریث بازماندة حکمت و عرفان ایران باستان اهتمام ورزید و در این مسیر، سخت از شاهنامه اثر پذیرفت. او ژرفای آگاهی خود از اندیشه ایران باستان را در رسالة «عقل سرخ» شرح داده است. چه در این رساله و چه در دیگر رسالهها با تشریح نمادهایی همچون سیمرغ، قاف، زال، خورشید، سام، آهوبره و… هم اثرپذیری خود از شاهنامه را به نمایش گذاشته و هم به شرح و تفصیل عرفانی حکمت ایرانی پرداخته است. شیخ اشراق خود را حلقهای میداند از زنجیرة حکمای خسروانی که سلسله آنان به کیخسرو میرسد. البته وی در مورد کسانی که سلسله خسروانیان را تشکیل دادهاند، سکوت کرده و هویتشان را فاش نساخته؛ زیرا خود اهل راز بوده و حفظ راز را از وظایف مقدس عارف میدانسته است. بهرهگیری از عناصر شاهنامهای در داستانهای رمزآمیز فارسی سهروردی نیز به چشم میخورد. همچنین شیخ اشراق گاه ترادفی قائل شده است میان پهلوانان، شهسواران و پادشاهان شاهنامهای از یک سو و سلسله مراتب پنهان عارفان، یعنی اولیا و ابدال و اقطاب از دیگر سو. (مسکوب، ۱۳۸۱)
همچنان که فردوسی به زبان حماسه، شاهنامه و در حقیقت تاریخ و فرهنگ ایرانی را سرود، سهروردی نیز حکمت ایران باستان را به زبان فلسفه بار دیگر زنده کرد. حکمهالاشراق برخلاف دیگر آثار سهروردی، ارسطویی نیست، بلکه حکمت خسروانی و برگرفته شده از حکمت ایران باستان است. خود او میگوید: «من برای احیای حکمت ایرانیان آمدهام». فلسفه سهروردی، فلسفه نور است، یعنی فلسفه ایران باستان، بدین معنا که حکمت خسروانی هم حکمت نور است. پس نقطه اشتراک سهروردیِ فیلسوف و فردوسیِ حکیم، مسئله نور است که از مسائل بسیار مهم حکمت ایرانی به حساب میآید. (دینانی، ۱۳۸۷)
از نکتههای درخور توجه در مورد سهروردی، دلبستگی ویژة او به حکمت پارسی و بهویژه شخص زرتشت است. این توجه به اندازهای است که برخی اصطلاحات حکمت اشراق را از اوستا و منابع پهلوی گرفته است. سهروردی عقیده داشت در ایران باستان امّتی میزیسته که مردمان را به حق رهبری میکرده و آنان را پرستندة خدای یگانه میدانسته است. سهروردی افراد این امت را پهلوانان و جوانمردانی یگانهپرست میدانست و ایشان را چنین معرفی میکرد: «خداوند ولیّ کسانی است که ایمان آوردند و ایشان را از ظلمت به سوی نور هدایت میکند.» (دینانی، همان منبع) او حکمای ایرانیان باستان را کسانی میداند که با شیوه اشراقی به مقام عرفانی والا رسیدهاند.
از موضوعاتی که در اندیشههای سیاسی ایرانشهری سخت مورد توجه است، لزوم پرهیز از دروغ است و نیز پایبندی به کردار استوار بر اخلاق و ایمان. شاید بتوان گفت مهمترین درسی که از مجموعه اندیشه ایرانشهری گرفته میشود و سپس در اندیشه اسلامی استمرار پیدا میکند، این است که زندگی سیاسی باید همراه با اخلاق باشد. باورمندی به سیاست اخلاقی و اخلاق سیاسی یکی از ارکان سیاست در آن روزگاران بوده است.
نتیجه:
سخن پایانی را با گفتاری از استاد عبدالحسین زرینکوب به پایان میبریم که از منطقی استوار برخوردار است: «اگر آیین مهر بر جهان حکومت میکرد و پایدار میماند و به گفته ارنست رنان مسیحیت جلودارش نبود، در آن صورت دنیا از نظر اخلاقی زیان میدید، مردانگی فزونی مییافت، در عوض شفقت و دلسوزی کمتر میشد و فرّة ایزدی که به نام مهر پیوسته است، استبداد مطلق را بر تخت مینشانید و در آن صورت نه فقط در دربار دیوکلسین و دستگاه گالیریوس، امپراتور مثل خدا پرستیده میشد، بلکه همه جا تخت و محراب برابر میشد و دامن اقتدار فرمانروایان به مشیت خدایان گره میخورد و مثل آن ابدی و ناپایدار میگشت.» (زرینکوب، ۶۸:۱۳۷۸)
قضاوت درباره درستی یا نادرستی این داوریها، آنگاه امکانپذیر خواهد بود که گفتار بلند فردوسی و شاهنامهاش را بهخوبی بکاویم. شاهنامه بیگمان بزرگترین کتاب سیاسی ما ایرانیان است. جرج سارتن مورخ نامدار علم که سرگذشت دانش و فرهنگ را در چهار گوشه جهان بررسی کرده است، درباره فردوسی و شاهنامه چنین میگوید: «یکی از گزارشگران بزرگ بشریت؛ بدون آگاهی از شاهنامه نمیتوان فکر ایرانی را شناخت.» (آرکادیویچ، ۱۳۸۸) همان شاهنامهای که میگوید:
بدانگه شود تاج خسرو بلند
که دانا بود نزد او ارجمند
به نادان اگر هیچ رای آورد
سر بخت خود زیر پای آورد
فهرست منابع
ـ آستاریکوف، آه، آرکادیویچ (۱۳۸۸)، فردوسی و شاهنامه، ترجمه رضا آذرخش، تهران، کتاب آمه
ـ آدمیت، فریدون (۱۳۵۶)، اندیشه شرقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی.
ـ ابراهیمی دینانی، غلامحسین (۱۳۸۷)، «بحثی تطبیقی میان فلسفه سهروردی و شاهنامه فردوسی»، روزنامه ایران، ۴ر۳ر۷۸۳۱
ـ اسلامی ندوشن، محمدعلی (۱۳۷۳)، نامه نامور، تهران، ناشر مولف
ـ امینی، علی اکبر (۱۳۸۸)،«شادی در فرهنگ ایرانی عرفانی»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش۲۶۲-۲۶۱، (خرداد و تیر ۱۳۸۸)
ـ اوداینیک، ولادمیر (۱۳۷۹)، یونگ و سیاست، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نی.
ـ برلین، آیزایا، چهار مقاله درباره آزادی (۱۳۶۱)، ترجمه محمد علی موحد، تهران، خوارزمی.
ـ (۱۳۸۸)، ریشههای رمانتیسم، ترجمه عبدالله کوثری، تهران، نشر ماهی.
ـ بلک، آنتونی (۱۳۸۶)، تاریخ اندیشه سیاسی اسلام از عصر پیامبر تا امروز، ترجمه محمدحسین وقار، تهران.
ـ بویس، مری (۱۳۷۶)، ریشههای باستانی کیش زرتشت، ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران، توس٫
ـ بهار، مهرداد (۱۳۷۵)، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، آگاه.
ـ پوپر، کارل (۱۳۶۹)، جامعه باز و دشمنان آن، ترجمه عزتالله فولادوند، تهران، خوارزمی.
ـ جنیدی، فریدون (۱۳۸۹)، حقوق جهانی در ایران باستان، تهران، بنیاد نیشابور، نشر بلخ.
ـ تمیم داری، احمد (۱۳۷۲)، عرفان و ادب عصر صفوی، تهران، حکمت.
ـ توماس هنری و دانالی هنری (۱۳۸۱)، ماجراهای جاودان در فلسفه، ترجمه احمد شهسا، تهران، نشر ققنوس٫
ـ ثاقبفر، مرتضی (۱۳۷۷)، شاهنامه فردوسی و فلسفه تاریخ ایران، تهران، قطره.
ـ جیمز جرج فریزر (۱۳۸۷)، شاخه زرین، ترجمه کاظم فیروزمند، تهران، آگاه.
ـ درچهای، محمدباقر (۱۳۸۲)، تخت فولاد، تهران، امید فردا.
ـ راسل، برتراند (۱۳۶۱)، قدرت، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی.
ـ رحیمی، مصطفی (۱۳۶۹)، تراژدی قدرت در شاهنامه، تهران، نیلوفر.
ـ رستگار فسایی، منصور (۱۳۸۱)، فردوسی وهویتشناسی ایرانی، تهران، طرح نو.
ـ رضی، هاشم (۱۳۸۵)، وندیداد، تهران، بهجت.
ـ رنجبر، احمد (۱۳۶۳)، جاذبههای فکری فردوسی، تهران، امیرکبیر.
ـ ریاحی، محمدامین (۱۳۷۵)، فردوسی، تهران، طرح نو.
ـ زرینکوب، عبدالحسین (۱۳۷۸)، نه شرقی نه غربی، انسانی، تهران، امیرکبیر
ـ سیلونه، اینیستا (۱۳۶۹)، مکتب دیکتاتورها، ترجمه مهدی عباسی، تهران، نشر نو.
ـ شفیعی کدکنی، محمد رضا (۱۳۸۶)، زمینه اجتماعی شعر فارسی، تهران، اختران.
ـ صفا، ذبیحالله (۱۳۸۴)، حماسهسرایی در ایران، تهران، امیرکبیر.
ـ صفی، امید (۱۳۸۹)، سیاست و دانش در جهان اسلام، ترجمه مجتبی فضائلی، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی.
ـ طوسی، خواجه نظامالملک (۱۳۴۸)، سیاستنامه، به کوشش جعفر شعار، تهران، امیرکبیر.
ـ عنایت، حمید (۱۳۵۱)، بنیاد فلسفه سیاسی در غرب، تهران ، دانشگاه تهران
ـ فروم، اریک (۱۳۶۸)، جامعه سالم، ترجمه اکبر تبریزی، تهران، بهجت.
ـ فورکوش، موریس دی. (۱۳۸۵)، فرهنگ اندیشه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، نی.
ـ فصلنامه هستی (۱۳۸۴)، به اهتمام محمدعلی اسلامی ندوشن. آواز مرد خرد.
ـ فولادوند، عزتالله(۱۳۸۹)، خرد در سیاست، تهران، طرح نو.
ـ قزلسفلی، محمدتقی (۱۳۷۷)، بازخوانی اندیشه، تهران، مهر
ـ کاسیر، ارنست (۱۳۶۲)، افسانه دولت، ترجمه نجف دریابندری، تهران، خوارزمی
ـ کربن، هانری (۱۳۷۳)، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی، تهران، کویر.
ـ لمبتن، ک.س (۱۳۵۹)، نظریه دولت در ایران، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، کتاب آزاد.
ـ لوئیس، برنارد، (۱۳۶۶)، خاورمیانه، ترجمه محسن شادکام، تهران، نی.
ـ مختاری، محمد (۱۳۶۹)، اسطوره زال، (تبلور تضاد و وحدت در حماسه ملی)، تهران، آگاه.
ـ مسکوب، شاهرخ (۱۳۸۱)، تن پهلوان و روان خردمند، تهران، طرح نو.
ـ منشی، عبدالله بن عبدالحمید(۱۹۳۱)،کلیله و دمنه، به کوشش عبدالعظیم قریب، تهران، آرمان.
ـ نصیری، حامدرضا (۱۳۸۷)، «نقش ارشاد در سامانبندی و نظام سیاسی کشورَ»، اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، ش ۲۴۸٫
ـ یوکیچی، فوکوتساوا (۱۳۶۳)، نظریه تمدن، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، آبی.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید