تاریخچه راههای ایران / محمد بهمنی قاجار - بخش اول

1396/9/1 ۰۸:۴۴

 تاریخچه راههای ایران / محمد بهمنی قاجار - بخش اول

کشور ما در طول تاریخ چندهزار ساله و با توجه به گسترة پهناورش، همواره نیازمند به راه و امکانات مربوط به آن بوده است که از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ارزش بسیار زیادی داشته‌اند. در دوره‌های گوناگون تاریخی در کنار راههای ایران، چاپارخانه‌ها، رباط‌ها و استراحتگاه‌های زیادی ایجاد گردیده که هر کدامشان حائز اهمیت بوده‌اند

کشور ما در طول تاریخ چندهزار ساله و با توجه به گسترة پهناورش، همواره نیازمند به راه و امکانات مربوط به آن بوده است که از نظر اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی ارزش بسیار زیادی داشته‌اند. در دوره‌های گوناگون تاریخی در کنار راههای ایران، چاپارخانه‌ها، رباط‌ها و استراحتگاه‌های زیادی ایجاد گردیده که هر کدامشان حائز اهمیت بوده‌اند. مهمترین این تأسیسات بین‌راهی، در دوران هخامنشی به‌ویژه در زمان داریوش اول ساخته شد. در دوران پارتیان و ساسانیان نیز ایجاد ساختمان‌های بین‌راهی مورد توجه بود. از دوران پس از اسلام هم خصوصا از قرن چهارم قمری، تأسیسات بین‌راهی به جای مانده است. ایجاد این بناها به‌ویژه در دوره سلجوقی در دستور کار حکومتگران قرار داشت. یکی دیگر از دوره‌هایی که توسعه راهها و ایجاد کاروانسراها مورد توجه خاص بود، عصر صفوی است. پس از آن نیز ساخت و نگهداری از راهها و ساختمان‌های بین‌راهی در عصر قاجاریه مورد اهتمام بود.

موضوع مهم دیگر این است که مسیر این جاده‌ها، حتی در حال حاضر نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند و در واقع راههای امروز ایران همان راههای باستانی و تاریخی می‌باشد که حتی در دوران اساطیری نیز از آنها یاد شده است؛ چنان‌که فردوسی در شاهنامه به حرکت فریدون از آمل به سوی تمیشه اشاره می‌کند.۱ در این پژوهش به موارد فوق پرداخته خواهد شد.

در اینجا طی دو بخش راههای ایران را مورد مطالعه و بررسی قرار می‌دهیم: ۱ـ راههای ایران از گاه باستان تا دوره معاصر؛ ۲ـ بررسی و تطبیق راههای باستانی ایران با مسیر راههای فعلی ایران. بخش اول را در هفت دوره به شرح زیر مورد بررسی و مطالعه قرار می‌دهیم:

۱ـ دوره اسطوره‌ای

از نخستین راهها و مسیرهایی که در شاهنامه به طور مختصر به آن اشاره شده، مسیر عبور فریدون جهت جنگ با ضحاک تازی است. در اینجا فردوسی از هنگامی که فریدون به کنار اروندرود (دجله) می‌آید، یاد می‌کند:

به اروندرود اندرآورد روی

چنان چون بود مرد دیهم‌جوی

اگر پهلوانی ندانی زبان

به تازی تو اروند را دجله خوان

سوم منزل آن شاه آزادمرد

لب دجله و شهر بغداد کرد

چو آمد به نزدیک اروندرود

فرستاد زی رودبانان درود

در د استان فریدون در شاهنامه از مسیر البرزکوه و دماوند نیز یاد شده است و آن هنگامی است که ایرانیان ضحاک را به بند کرده، به «شیرخوان» در البرزکوه می‌برند که طبق نقشه شاهنامه،۲ محلی است بین ری و آمل:

ببردند ضحاک را بسته، خوار

به پشت هَیونی برافکنده زار

همی راند زین‌گونه تا شیرخوان

جهان را چو این بشنوی، پیر خوان

بدان‌گونه ضحاک را بسته سخت

سوی شیرخوان برد بیداربخت

بیاورد ضحاک را چون نوند

به کوه دماوند کردش به بند

همچنین در اسطوره فریدون اشاره شده که او پس از رسیدن به پادشاهی، به سراسر ایران سفر می‌کند؛ ازجمله از آمل به تمیشه که در گرگان است:

و از آن پس فریدون به گرد جهان

بگردید و دید آشکار و نهان

بیاراست گیتی به سان بهشت

به جای گیا، سرو گلبن بکشت

ز آمل گذر سوی تمّیشه کرد۳

نشست اندر آن نامور بیشه کرد

یکی دیگر از مسیرهایی که در دوره اسطوره‌ای شاهنامه از آن یاد شده، مسیر حرکت کیکاووس به مازندران است. می‌دانیم که در مسیر جاده باستانی ری به خراسان و در ۱۱۰ کیلومتری تهران، منطقه «ایوان‌کی» قرار دارد که از نقاط تاریخی باستانی ایران است و عده‌ای از مورخان آن را شهر «خاراکس» می‌دانند که فرهاد اول اشکانی (درگذشتة ۱۷۴پ.م) ماردی‌های کنار دریای هیرکانیا (مازندران) را در این محل (یعنی خاراکس مادی) جای داد. راولینسن بر آن است که ایوان‌کی همان «خاراکس مادی» است و این خاراکس را نباید با خاراکس خوزستان که در دهنه دجله بوده و آن را «خاراکس اسپاسینو»۴ نام نهاده‌اند، یکی دانست. ایوان‌کی در بین راه تهران به سمنان قرار دارد.

این سؤال برای محققان پیش آمده که چرا به این محل «ایوان‌کی» می‌گویند. مطرح کردن این نام در اینجا از آن روست که یادآوری شود علاوه بر راهی که از تهران مستقیما به فیروزکوه می‌رود، راهی دیگر نیز از ایوان‌کی به فیروزکوه می‌رود و فیروزکوه آخرین منطقه پیش از ورود به استان مازندران است. در شرح حرکت کیکاووس به مازندران می‌بینیم که از منطقه فیروزکوه با نام «اسپیروزکوه» یاد می‌شود. «اسپید» (اسپی) در زبان فارسی و بسیاری لهجه‌های نقاط مختلف ایران و خصوصا مازندران به معنی سپید است. فردوسی در مورد حرکت کیکاووس به مازندران می‌گوید:

دگر روز برخاست آوای کوس

سپه را همی راند گودرز و طوس

همی رفت کاووس لشکرفروز

بزد گاه بر پیش، کوه اسپیروز

به جایی که پنهان شود آفتاب

بدان جایگه ساخت آرام و خواب

کیکاووس پس از آمدن به اسپیروزکوه و زدن خیمه و خرگاه در آن سامان با بزرگان لشکر به گفتگو می‌پردازد و آنگاه به‌سوی مازندران می‌رود و این می‌رساند که اسپیروز پایگاهی در میانه راه بوده است:

همه پهلوانان فرخنده‌پی

نشسته برِ تخت، کاووس‌کی

همه شب همی مجلس آراستند

به شبگیر کز خواب برخاستند

بفرمود پس گیو را شهریار:

دوباره ز لشکر گزین کن هزار

کسی کو گراید به گرز گران

گشایندة شهر مازندران

کمر بست و رفت از در شاه، گیو

ز لشکر گزین کرد گردانِ نیو

بشد تا درِ شهر مازندران

ببارید شمشیر و گرز گران

بدین‌ترتیب شاید بتوان حرکت کاووس را از ری یا ایوان‌کی به فیروزکوه و سپس مازندران از همین راه دانست. در مورد مسیرها و راههای دیگری که بزرگان ایران در آنها طی طریق نموده‌اند و در شاهنامه به آنها اشاره شده، می‌توان به راهی که سیاوش از آن به ورارودان و نهایتاً توران‌زمین رفته، اشاره کرد. در این راه سیاوش از بلخ۵ در جنوب رود جیحون (آمودریا) به آن سوی رود ترمذ۶ و سپس از آنجا به قاجارباشی۷ که محلی بوده بین سمرقند و بخارا سفر کرده است. فردوسی از بدرود گفتن سیاوش با ایران در هنگام عبور از رود جیحون یاد کرده و سپس مسیر حرکت، او را بیان می‌دارد:

سیاووش لشکر به جیحون کشید

به مژگان همی از جگرخون کشید

چو آمد به ترمذ دروبام و کوی

به‌سان بهاران پر از رنگ و بوی

چنان هم، همه شهرها تا به چاچ۸

تو گفتی عروس است با طوق و تاج

به هر منزلی ساخته خوردنی

خورش‌ها و گسترده گستردنی

چنین تا به قاچارباشی براند

فرود آمد آنجا و چندی بماند

به قاچارباشی فرود آمدند

نشستند و یک بار دم برزدند

مسیر دیگری که فردوسی در شاهنامه به آن اشاره می‌کند، مسیر حرکت کیخسرو و کیکاووس از فارس به آذربایجان است و همچنین در قسمت‌های مختلف شاهنامه به حرکت رستم از زابلستان به مازندران و یا حرکت دیگر بزرگان و پهلوانان ایران در راههای ماورالنهر (ورارودان) و راههای خراسان بزرگ مرتبا اشاره شده است. به هرحال راههای ایران در دوره اسطوره‌ای را می‌توان در دوره‌های تاریخی در همان مسیرها ملاحظه کرد و جا دارد در مطلبی جداگانه به این موضوع بیشتر پرداخت.

 

۲ـ راههای ایران در دوره مادها

مادها چون بیشتر در نواحی غربی ایران اقامت داشتند، بنابراین در محدوده قلمرو خود به کشیدن راه اقدام کردند که این راهها بعداً در دوره هخامنشی مجدداً تعمیرو مرمت شد. بیشترجاده‌های دوره مادها در کناره داخلی دامه سلسله جبال زاگرس یعنی دامنه غربی آن از شمال به جنوب کشیده شده بود.

 

۳ـ ‌راههای ایران در دوره هخامنشی:

راههای ایران در این عصر دچار تحولی عظیم شد و برای اولین بار علاوه بر دو مسیر جاده‌‌های بین‌المللی [جاده اصلی غرب به شرق (جاده ابریشم) و راه اصلی شمالی ـ جنوبی]، جاده سراسری دیگری نیز از شوش تا سارد در لیدی (آسیای صغیر) به طول حدود سه هزار کیلومتر کشیده شد و همچنین شبکه‌ای از جاده‌های داخلی ایجاد شد که در زیر به این راههای اصلی و همچنین شبکه راههای داخلی قلمرو دولت هخامنشی اشاره می‌شود:

الف) راههای سراسری که غرب و شرق و شمال و جنوب ایران را به هم متصل می‌کرد. «همه پایتخت‌های ایران از زمان ظهور نخستین پادشاهی در ماد، رو به بیابان در طول همین دو جاده اصلی که در کناره‌های داخلی در سلسله جبال بزرگ کشیده شده قرار گرفته بودند. یکی از این جاده‌ها، غرب را به شرق متصل می‌کرد و در مسافتی از آن که به موازات البرز امتداد می‌یافت، شهرهای همدان (هگمتانه)، قزوین، ری (تهران)، صددروازه (دامغان) و هرات واقع است و دیگر جاده جنوبی که در طول این جاده نیز شهرهای پاسارگاد استخر، تخت‌جمشید و شیراز قرار دارد. مراکز دینی کشور نیز در طول همان خطوط طبیعی ارتباطی قرار داشته و حتی امروز هم دو شهر مقدس ایران یعنی مشهد و قم یکی در جاده شرقی ـ غربی و دیگری در جاده شمالی ـ جنوبی واقع شده است.»۹ همین جاده سراسری که غرب ایران را به شرق آن متصل می‌کند، مسیری است که قدیمترین جاده تجارتی جهان یعنی جاده ابریشم که معبر مهاجمان نیز بوده است، از آن می‌گذرد.

در دوره هخامنشی به راهها اهمیت فراوان داده می‌شد؛ زیرا آن امپراتوری با وسعت بی‌مانندش نیازمند راههای گسترده بود تا مگر بتوان سرزمین‌های مابین سیردریا (سیحون) در شمال شرقی تا تراسه (بلغارستان کنونی) در شمال غربی را به هم متصل کرد و احکام دولتی را در اسرع وقت به مقصد رساند و کارگزاران و مأموران و مسافران به‌راحتی رفت و آمد کنند. به همین جهت در دوره پادشاهی داریوش بزرگ (اول) راه اصلی و سراسری دیگری به نام راه شاهی ساخته شد که «از شهر سارد در آسیای صغیر شروع می‌شد و پس از عبور از کیلیکیه، به رود فرات و پس از آن به ارمنستان می‌رسید و پس از آن از چهار رود که دجله را تشکیل می‌دادند و یکی از آنها رود دیاله است، می‌گذشت و به رود خوآسپ (کرخه) می‌رسید و پس از عبور از آن به شوش وارد می‌شد. طول این راه ۴۵۰ فرسنگ بود.»۱۰

گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام به راه شاهی اشاره کرده، می‌نویسد: «برای حفظ ارتباط بین مراکز مختلف شاهنشاهی و پایتخت‌های آن، داریوش شبکه‌ای از منازل بین راه تشکیل داد که وسعت و اهمیتش چندان بود که مدتها در شاهنشاهی مزبور پایدار ماند. این جاده‌ها که در درجه اول برای امور اداری به کار می‌رفت، کاملا بازرسی و مراقبت می‌شد. کاروان‌ها از آن عبور می‌کردند و مبادلات تجاری را که پایه جدیدی در میان اقوام و دول متحد در میانه قلمرو هخامنشی یافته بود، تسهیل می‌کرد… هنوز ممکن است در جبهه‌های مختلف، خط سیر جاده شاهی را ترسیم کرد؛ راهی که ۲۶۸۳ کیلومتر طول داشت و از شوش شروع شده، از دجله می‌گذشت و پس از عبور از حران یا کاره،۱۱ به ساردس۱۲ می‌رسید.»۱۳

علاوه بر جاده شاهی که راه سوم سراسری پس از بزرگراه غرب به شرق و جاده شمالی ـ جنوبی بود، «بعضی راهها نیز که در ازمنه قبل از دوره هخامنشی ساخته شده بود، در دوره هخامنشی مرمت گردید و مورد استفاده واقع شد. از جمله می‌توان از راهی که سارد را به سینوپ (پونت) در کنار دریای سیاه می‌برد و یا راهی که از نینوا به سارد می‌رفت و یا راههایی که مسافران را از فنیقیه به مصر و کیلیکیه و آسیای صغیر و از طرفی به نینوا، بابل و شوش هدایت می‌کردند، نام برد».۱۴ همچنین راههای دیگری «در مناطق شرقی با وسعت گرفتن امپراتوری ساخته شد، به طوری که همزمان با توسعه حدود دولت هخامنشی تا دره کابل و در امتداد آن تا دره سند، جاده‌های دیگری که این مناطق را به جاده‌های داخل ایران متصل می‌کرد ساخته شد.»۱۵

راههای نامبرده راهها و یا بزرگراههای سراسری بود که موجب ارتباط ایران با نقاط مرزی و جاده بین‌المللی می‌شد و علاوه بر آنها، راههای بسیار دیگری در آن عصر مناطق داخلی ایران را به هم پیوند می‌داد که مبدأ پایتخت‌ها و شهرهای مهم و بزرگ کشور بودند، این راههای داخلی شامل هفت مسیر زیر بود:

«مسیر اول، راهی که از تخت‌جمشید به پنج شاخه بدین شرح تقسیم می‌گردید: ۱ـ راه تخت جمشید به شوش؛ ۲ـ راه تخت‌جمشید به سپاهان (پری‌تکان یا فریدن)؛ ۳ـ راه تخت‌جمشید به کرمان؛ ۴ـ راه تخت‌جمشید به بندر دیلم (دیلمان)؛ ۵ـ راه تخت‌جمشید به هرمز۱۶ در کنار خلیج‌فارس٫

مسیر یا شاهراه دوم که این راه نیز از هگمتانه (همدان) به پنج شاخه تقسیم می‌گردید:۱ـ راه هگمتانه به شوش، ۲ـ راه هگمتانه به بابل، ۳ـ راه هگمتانه به ری، ۴ـ راه هگمتانه به گنزگ، ۵ـ راه هگمتانه به آذربایجان.

مسیر یا شاهراه سوم که به سه شاخة زیر تقسیم می‌گردید:۱ـ راه شوش به بابل، ۲ـ راه شوش به هگمتانه، ۳ـ راه شوش به تخت‌جمشید.

مسیر یا شاهراه چهارم که این راه نیز به سه شاخه زیر تقسیم می‌گردید:۱ـ از ری (رَگَ، راگا) به آذربایجان، ۲ـ از ری به هگمتانه، ۳ـ از ری به صددروازه (در شرق).

مسیر پنجم که به سه شاخه زیر تقسیم می‌گردید:

۱ ـ از دامغان (صد دروازه، کومش) به استرآباد، ۲ـ از صددروازه به ری، ۳ـ از دامغان به خراسان.

مسیر ششم که این مسیر نیز به سه شاخه تقسیم می‌شود:۱ـ از باختر (بلخ) به دامغان، ۲ـ از باختر (بلخ) به سند، ۳ـ از باختر به سُغد که در ادامه این راه از طرفی از سغد با ماوراءالنهر (ورارود) و از طرفی در مسیر غرب با استرآباد ارتباط می‌یافت.

مسیر هفتم که این مسیر نیز به پنج شاخه تقسیم می‌گردید:۱ـ از کرمان به تخت‌جمشید، ۲ـ از کرمان به پاسارگاد، ۳ـ از کرمان به هرمز، ۴ـ از کرمان به پتاله (سند)، ۵ـ از کرمان به بلخ.۱۷

 

پی‌نوشت‌ها:

۱ـ شاهنامه فردوسی، مؤسسه خاور، به کوشش محمد رمضانی، تهران، ۱۳۵۴، چاپ دوم، ج۱، ص۵۵٫ بقیه موارد نیز از همین کتاب برگفته شده است.

۲ـ نقشه شاهنامه، پژوهش حسین شهیدی مازندرانی با همکاری فرهنگی بنیاد نیشابور.

۳ـ تمیشه از مناطق باستانی ایران است که در چندین مورد در شاهنامه و همچنین کتب تاریخی از آن نام برده شده است. محل آن در نزدیکی گرگان بوده و در حال حاضر گروه‌های باستان‌شناسی در آن منطقه به کاوش مشغول هستند. تمیشة منطقه گرگان بسیار بزرگ و گسترده است، در آمل نیز منطقه‌ای به نام تمیشه وجود دارد.

۴ـ خاراکس اسپاسینو (خرمشهر کنونی) را در زمان ساسانیان استرآباد و اردشیر نام نهاده بودند.

۵ـ بلخ ‌اکنون در افغانستان است. این شهر را شاید بتوان اولین پایتخت ایران نامید که در جنوب رود آمو (جیحون) قرار دارد و مزارشریف فعلی که در واقع قسمتی از آن بوده، در حال حاضر در کنار آن واقع است. بلخ همواره در تاریخ ایران از نظر ادبی، سیاسی و نظامی حائز اهمیت بوده و اکنون نیز از مناطق ارزشمند در محدوده ایران فرهنگی می‌باشد.

۶ـ ترمذ، شهری باستانی و تاریخی که در شمال رود جیحون و مقابل بلخ قرار دارد و اکنون جزء ازبکستان است.

۷ـ قاجارباشی، منطقه‌ای در بین راه سمرقند به بخارا.

۸ـ چاچ، تاشکند امروزی است که پایتخت ازبکستان می‌باشد ویکی از مراکز مهم ایران فرهنگی است.

۹ـ دومان گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، چاپ هشتم، تهران، انتشارات علمی فرهنگی۱۳۴۴، ص۷، (دیباچه).

۱۰ـ حسن پیرنیا مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، چاپ چهارم، تهران، ابن‌سینا، ۱۳۴۴، ص۱۴۸۹، ۱۴۹۰ کتاب ششم.

۱۱ـ حران یا کاره از مناطق مرزی ایران که جنگ روم و ایران بین ارُد و کراسوس در سال ۵۴ پ.م در این محل بوده است.

۱۲ـ سارد، پایتخت لیدیه (تختگاه کرزوس) که کورش بزرگ آن را گشود. ازمیر امروزی.

۱۳ـ گیرشمن، پیشین، ص۱۵۷ و ۱۵۸

۱۴ـ پیرنیا، پیشین، ص۱۴۹۱

۱۵ـ گیرشمن، پیشین، ص۱۵۷ و ۱۵۸

۱۶ـ هرمز قبلا شهری بود بر ساحل دریای پارس در نزدیک میناب کنونی و آن را مرکز تجارت مشرق ایران دانسته‌اند. هرمز اسبان اصیلی داشت که به هند صادر می‌شد. مردم بندر هرمز بر اثر حمله امیران جغتائی در حدود ۷۰۰ سال پیش به جزیره گرون (جرون) رفتند و به یاد شهر خود، جزیره گرون را هرمز نامیدند. ن.ک به احمد اقتداری، خلیج‌فارس، ابن‌سینا، فروردین ۴۵، ص ۱۱۴، ۱۱۵٫

۱۷ـ پیرنیا، پیشین، ص۱۴۹۱، ۱۴۹۲

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: