ویرایش از دیدگاه نشر و ناشران / عبدالحسین آذرنگ

1395/2/25 ۰۹:۳۷

ویرایش از دیدگاه نشر و ناشران / عبدالحسین آذرنگ

در این گفتار نه از نگاه ویراستارانه، بلکه از دیدگاه نشر و ضرورت ها و تحولات آن به ویرایش نگاه می کنیم. توجه به چند نکته از باب مفروضات اثبات شده لازم است، چون نتیجه گیری بر پایۀ همین مفروضات است

 

(متن سخنرانی ایراد شده در نمایشگاه کتاب تهران)

در این گفتار نه از نگاه ویراستارانه، بلکه از دیدگاه نشر و ضرورت ها و تحولات آن به ویرایش نگاه می کنیم. توجه به چند نکته از باب مفروضات اثبات شده لازم است، چون نتیجه گیری بر پایۀ همین مفروضات است:

1) مهم ترین شاخه در میان تولیدات فرهنگی، شاخۀ نشر است، نه فقط در کشور ما، بلکه در همۀ کشورهای جهان. پس اگر بر نشر تاکید اکید می شود، نه تنها به قصد دفاع از نشر، بلکه در دفاع از تولید فرهنگی است، و اگر این تولید توان تاثیر گذاری داشته باشد، بر انواع آفرینش ها ، پژوهش ها ، آموزش ها و فعالیت های فرهنگی تاثیر می گذارد.

2) نشر اگر آسیب ببیند، همۀ شاخه های فرهنگی آسیب می بینند، و  نیز همۀ ما. به همین دلیل است که حمایت از نشر، چه در سطح کلان و چه در سطح خرد، جزو وظایف و مسئولیت های ملّی و دولتی است؛

3) نشر ما در همۀ زمینه هایش، از جمله در ویرایش، نیروی مناسب خود را به صورت آماده در اختیار ندارد. دلیل آشکارش اینکه حتی در زمینه هایی که سامانۀ آموزشی وجود دارد، فارغ التحصیلان آن رشته نمی توانند بدون گذراندن دوره های تجربی و سازگاری با سیاست ها و برنامه های ناشران، همکاری خود را در نشر آغاز کنند. در زمینه هایی هم اصلاً آموزش آکادمیک نشر وجود ندارد. به سبب همین کاستی ها برنامۀ جامعی برای ایجاد رشته هایی  لازم است که نشر به آنها نیازمند است. مسئولیت عمده در این خصوص و در وهلۀ نخست با خود ناشران و تشکل های آنهاست. دولت هم می تواند کمک کند و حتماً باید کمک کند، چون رشد و توسعۀ فرهنگی بدون رشد و توسعۀ نشر امکان پذیر نیست. برای این موارد نمی توانم در این گفتار آمارها و استانداردهای جهانی را ذکر کنم. اینها را باید در چندین مقاله به اطلاع همگان رساند.

4) برای برون رفت از مجموعۀ تنگناها و مشکلاتی که روی هم رفته «بحران نشر» نامیده می شود ـ اطلاق واژۀ بحران برای آن مبالغه آمیز نیست ـ به نگاه، زاویۀ نگاه، بررسی ها و تحلیل های قابل اتکایی با توجه به تحولات جهانی در زمینۀ نشر نیاز داریم، وگرنه از دست رفتن زمان، خطرها و تهدیدها را تشدید می کند.

  این مفروضات چهارگانه را در نظر داشته باشیم، چون در همۀ اجزای بحث تنیده است.

                                                            *

آمارهای تقریبی جهانی نشان می دهد که بین 85 تا 90 درصد ویرایش های کتاب در سراسر جهان ـ ویرایش در رسانه های دیگر در اینجا مدّ نظر نیست ـ  از نوع کاپی ادیتیگ  (copy editing) است که برابر تحت اللفظی آن در فارسی «نسخه ویرایی» است. اصطلاحی در نشر ایران رایج است که به آن «ویرایش فنّی» می گویند که نه اصطلاح دقیقی است و نه دامنۀ معنایی آن تعریف شده است. اصطلاح که دقیق نباشد و تعریف هم مشخص و با وفاق جمعی رو به رو نباشد، نتیجۀ کاربردی هم دستخوش تشتّت می شود، که شده است. نسخه ویرایی ترکیبی از ویرایش زبانی، دستوری و صوری است. ویرایش صوری(formal editing) برپایۀ شیوه نامۀ نشر است. اگر ناشران شیوه نامۀ پذیرفته شده نداشته باشند، به ناگزیر خود نسخه ویرایان باید تصمیم بگیرند، یا باید با توافق های موردی باشد، و این هم یعنی تشتّتی دیگر.

         تا جایی که بنده اطلاع دارم اتحادیۀ ناشران تا امروز نتوانسته است تدوین شیوه نامه ای جامع را به سرانجام برساند که اختلافات صوری در میان ناشران یا ازمیان برود یا به حداقل برسد. از کشورهای فراوانی می توان مثال آورد که شیوه نامه های مدوّن شدۀ آنها از سوی اتحادیه های ناشران یا اتحادیه های ویراستاران، تا چه اندازه ویرایش های زبانی و صوری را تسهیل کرده است و در عین حال، متن مناسبی را برای آموزش نوآموزان و کارورزان نشر و ویرایش در اختیار قرار داده است. از سایر گونه های ویرایش مانند ویرایش های ساختاری، محتوایی، علمی، استنادی و نظایر آن صحبت نمی کنم، چون اینها در مرحله ای قابل بحث است که هم نشر بنیۀ اقتصادی داشته باشد و هم مباحث بنیادی نشر و ویرایش به مرتبۀ رشد خود رسیده باشد. از تصویر ویرایی یا ویرایش تصویر (picture editing) هم حرفی به میان نمی آورم که از فضیحت بار ترین ـ بله فضیحت بارترین، ببخشید که با کمال تاسف ناگزیرم این صفت عالی را به کار ببرم ـ شاخه های ویرایش در جامعۀ ماست. اگر روزی فرصتی داشتید  و آمادگی برای خنده های مفصل، می توانم نمونه های فراوانی را از کتاب های تصویری و مصوّر به شما نشان دهم تا ملاحظه بفرمایید بی ارتباطی متن و تصویر، بی ذوقی ها و بی هنری ها و ناآگاهی از استفاده از تصویر در آثار چه نتیجۀ شرمسار کننده ای به بار می آورد؛ البته به شرطی این گونه نکته ها را با شما درمیان خواهم گذشت که دیدن بی مسئولیتی ها، بی  توجهی ها و حتی کم هوشی ها و بی هوشی ها غرور ملی تان را جریحه دار نکند.

            نکته ای را حتماً باید در نظر گرفت، چون از آن اغلب غفلت می شود و این غفلت، موضوع ساده ای نیست؛ دلیل اش را عرض می کنم که چرا ساده نیست.

         در نشر فرنگی به همۀ عواملی که سه شاخۀ اصلی تولید نشر را اداره می کنند، یعنی شاخه های تولید محتوایی، فنی ـ هنری، و چاپی(چه کاغذی و چه الکترونیکی) اصطلاحاً «ادیتور»(ویراستار) می گویند. کسانی که نشر را می چرخانند، اصطلاحاً «نشر ویرا/ ویراستار نشر(publishing editor) اند، و کسانی که فقط به ویرایش کتاب می پردازند، «کتاب ویرا / ویراستار کتاب»(book editor) اند. پس از انقلاب الکترونیکی که حدوداً از  دو سه دهۀ پیش آغاز شد و امکانی که برای دورکاری فراهم آمد، موسسه های بزرگ انتشاراتی که تا آن زمان چند صد نفر در آنها کار می کردند، به دفترهای کوچکی و فقط با چند هماهنگ کننده تبدیل شدند، و کتاب ویرایان و بسیاری از عوامل تولید کتاب توانستند در نقاط مختلف کشور، و حتی در نقاط مختلف جهان، دورکاری کنند. با توجه به اینکه، همان طور که عرض کردم، اکثریت غالب ویرایش کتاب ها از نوع نسخه ویرایی است، ناشران با استفاده از تخصص ویراستارانی که به زبان و دستور و جنبه های صوری و شیوه نامه ها تسلط دارند، و می تواننددر نقاط مختلف ساکن باشند،  به راحتی توانستند مشکلات خود را حل کنند، اما نیروی اصلی  و فنّی، و مجهز به توان تحلیل و راه جویی و راه یابی و برخوردار از نگرش و آینده نگری و مسلط به جنبه های فکری و فرهنگی، یعنی نیروهایی که باید نشر کتاب را اداره کنند، فقط سامانه های آکادمیک می توانند تربیت کنند. آموزش دیدگان این سامانه در خدمت نشری قرار می گیرند که اقتصادش توان پرداخت دستمزدهای آنها را دارد. نشر کشورهای در حال توسعه توان مالی تامین این دستمزدها را ندارد. در حقیقت در نشر توسعه یافته چون سرمایه گذاران در موسسه های انتشاراتی سرمایه گذاری می کنند و تولید انبوه است، گردانندگان آن موسسه ها کارها را بر پایۀ رشته ها و شاخه های تخصصی نشر به نشرویرایان(ویراستاران نشر) واگذار می کنند، نه اینکه یک سرمایه گذار یا صاحب تشکیلات نشر، خودش به تنهایی و راساً تصمیم بگیرد و عده ای هم به عنوان ویراستار و مولدان کتاب زیر نظر او کار کنند.

            نشر کشورهای در حال توسعه به علت های مختلف، به ویژه به سبب اقتصاد کم رمق، به سمت نشر های متوسط، کوچک و خرده پا میل می کند و طبیعی است که ساختار تشکیلاتی چنین نشری به گونه ای خواهد بود که صاحب سرمایه، گردانندۀ نشر و تنها تصمیم گیرنده است، یا حداکثر میان چند شریک تقسیم کار صورت می گیرد. در عین حال، این نشر نمی تواند دستمزد متخصصان و کارشناسان آموزش دیده را بپردازد. این واقعیت را باید در نظر گرفت و مشکل توسعه نیافتگی را فهمید، اما واقعیت دیگری هم در میان است که اگر به آن توجه نشود، بنیۀ نشر توسعه نیافته را بیش از پیش تضعیف خواهد کرد. به آن نکته اشاره می کنم.

            نشر کتاب در ایران از نیمۀ دوم دهۀ 1330ش دستخوش تحول شد. از نیمۀ آن دهه و در دهۀ 1340ش، و یکی دو سالی در اوایل دهۀ 1350ش، شمار فراوانی موسسۀ انتشاراتی کوچک و خرده پا در ایران تاسیس شدند که در تحول نشر کشور، میدان دادن به نویسندگان و مترجمان جوان و نوپا و تکثّر و غنای فکری و فرهنگی موثر بودند. اصطلاح «تحول ادبی» و حتی«انقلاب ادبی» هم برای دهۀ 1340ش کشور ما به کار رفته است. نشرآگاهان بهتر از من می دانند که کتاب های آموزشی و داستانی و ادبی  بنیادهای قابل اتکای نشر را تشکیل می دهد. در دهۀ 1340ش، آمار انتشار کتاب های ادبی نشان می دهد که استقبال از این کتاب ها عامل تشویق کنندۀ شماری از سرمایه گذاران کوچک در نشر بوده است. غنای ادبی آن دوره  به سبب همین استقبال بود، اما دهۀ 1340ش و رونق فعالیت ناشران متوسط، کوچک و خرده پا نمی تواند الگوی فعالیت در زمان ما باشد. نشر الکترونیکی، پدیدۀ خودناشری و امکانی که در اختیار همگان قرار گرفته است تا از طریق انواع شبکه ها و ابزارهای ارتباطی خودناشر و ناشر بشوند، ساختار نشر را دگرگون کرده و نشر متوسط و کوچک را با تهدید به زوال رو به رو کرده است و بساط نشر خرده پا را هم اگر برنچیده باشد، به زودی بر می چیند.  بنابراین، با توجه به این زمینه و این تحولات در نشر باید در بارۀ ویرایش تصمیم گرفت.

                                       *

چند مدتی است که شماری از مراکز آموزش عالی تصمیم گرفته اند رشته های نشر و ویرایش تاسیس کنند. از دور و نزدیک در جریان این تصمیم ها هستم، چون با بنده هم اغلب مشورت می شود. در گفت و گویی با مسئول یکی از بزرگ ترین و با تجربه ترین این مراکز از او پرسیدم: شما برای تدریس در این رشته ها استاد دارید؟ (توضیح دیگری لازم نیست، جواب را شما می دانید؟)، منابع آموزشی این رشته ها را جمع کرده اید؟ امکان کار تجربی و کارورزی دارید؟ با اتحادیۀ ناشران در این زمینه برای همکاری به توافق رسیده اید؟ و پرسش های دیگری از این دست.

            پیش از تربیت دانشجو در این رشته، دوره ای لازم است که استادان با نشر و ویرایش آشنا شوند. این، کار خیلی سختی نیست، با تجربه های بسیاری از کشورهای مختلف آشنا هستیم که آنها چگونه نخست استادانشان را آماده کردند، بعد دانشجو پذیرفتند، و همزمان بازار کار را برای جذب شدن فارغ التحصیلان آماده ساختند. یکی از دانشگاه ها دریکی از کشورها به پیشنهاد و همکاری بسیار نزدیک اتحادیۀ ناشران و برآورد دقیق مبتنی بر پژوهش اتحادیۀ همان کشور، نخستین دوره ها را در سال های نخستین فقط برای مدیران انتشاراتی برگزار کرد. این دوره ها روزهای شنبه و یکشنبه(روزهای تعطیل) به صورت تمام وقت برگزار می شد و حتی شماری از مدیران نشر  از شهرهای مختلف با هواپیما خود را می رساندند، دو روز تمام وقت را آموزش می دیدند و پنج روز دیگر را به کار خود می پرداختند. از آن دانشگاه عده ای فارغ التحصیل شدند که این ویژگی های را داشتند:

ـ تجربۀ عملی در نشر و ویرایش داشتند؛

ـ تجربه هایشان را در این زمینه به دانشگاه انتقال دادند؛

ـ  بر امور نشر و ویرایش تسلط نظری به دست آوردند؛

ـ و از میان اینها  نخستین استادانی پیدا شدند که بعداً توانستند دانش نظری و تجربۀ عملی را به نسل های دیگر بیاموزند.

       این تجربۀ آموزشی در اختیار ماست  و می توانیم با توجه به مقتضیات بومی مان در آن جرح و تعدیل کنیم و با نیازهای نشرمان سازگاری بدهیم. اگر فی المثل اتحادیۀ ناشران ما می توانست در دورهای فشرده، مباحث، مسائل و تجربه های نشر را به شماری از استادان در رشته های مدیریت، برنامه ریزی و آینده نگری، بازرگانی، حسابداری، کامپوتر و گرافیک، چاپ  منتقل کند، زمینه برای تلفیق دانش نظری و عملی و تربیت نیروی مناسب برای آیندۀ دور و نزدیک فراهم می آمد.

            دوستان، ضرورت مبرم و اکنون  نشر ما برای دچار نشدن به ضعف بیشتر و سقوط، در تربیت کردن نشرویراست، نه کتاب ویرا. در دورۀ زمانی معینی می توانیم با 10 تا 15 درصد انواع ویرایش فعلاً کاری ندارشته باشیم تا نشر ما بنیه بگیرد. آموزش دادن به 85 تا 90 درصدکتاب ویرا که به نسخه ویرایی در نشر بپردازند، کار دشواری نیست، مشروط بر آنکه اتحادیه از این حالت انفعال و انزوا بیرون بیاید، ناشران خطر و تهدید را حس کنند و دامنۀ مشارکت را در اتحادیه گسترش دهند، به توافقی بر سر مسائل اصلی صوری و زبانی دست یابند و به ایجاد جریانی همگرا در نشر و ویرایش کمک کنند. این همگرایی به برداشتن آن گام اصلی کمک خواهد کرد که به آن اشاره می کنم.

                        نیاز مبرم نشر ما به نشرویرایان(publishing editors)کارشناس و کاردان و دارای تبحّر در تحلیل مسائل و راه یابی و راه گشایی است. با ساختار کنونی نشر و شیوۀ همکاری بسیار محدود همۀ ناشران با اتحادیه و اقتصاد کنونی نشر، تربیت کردن نشر ویرا کار ساده ای نیست. بررسی ها و گفت و گوها و رایزنی های بسیاری لازم است تا تحول لازم در این زمینه فراهم شود. با سیاست ناسنجیدۀ ازدیاد و تکثیر نشر خرده پا، که حتی امکان استفاده از دست کم سه کارشناس یا کاردان در سه شاخۀ اصلی تولید محتوایی، فنی ـ هنری، و چاپی / الکترونیکی در آنها نیست، چگونه می توان به سمت نشری مولد حرکت کرد؟

            بنا به برآوردهایی، میانگین تعداد کتاب های منتشر شده در کشورهای در حال توسعه به ازای هر میلیون نفر کمتر از 60 عنوان در سال است. برای سهولت در محاسبه، فرض کنیم 60 عنوان و تعداد جمعیت را بگیریم 100 میلیون نفر. بنابراین، توان تولیدی کشور در حال توسعۀ 100 میلیونی، بیش از 6000 (شش هزار) عنوان در سال نمی تواند باشد. بنا به همین برآوردها، معمولاً در کشورهای در حال توسعه، شمار کتاب های تالیفی 40 درصد( یعنی 2400 عنوان در آن کشور مفروض)، و شمار کتاب های ترجمه ای 60 درصد، یعنی 3600 عنوان( در همان کشور 100میلیونی) است.

         این، برآورد ظرفیت تولیدی است. ارقام بیش از این نشان دهندۀ کتاب هایی است که توان تولیدهای سه گانۀ نشر  در آنها بسیار نازل و نیز شمار کتاب سازی ها بسیار است. کشورهایی که نشر توسعه یافته دارند، توان تولیدشان حدوداً 10 برابر ارقام بالا برآورد شده است، یعنی کشور توسعه یافته ای که 100 میلیون جمعیت داشته باشد، توان  تولیدی آن 60000(شصت هزار عنوان) در سال است. البته در آن کشورها هم کتابسازی و کتابهای بُنجل هست، مانند انواع کالاهای بنجل دیگر، اما 60000عنوان کتابی که اصول تولیدهای سه گانۀ نشر در آنها مراعات شده باشد، جریانی به رام می اندازد که می تواند آثار بنجل را کنار بزند و بیرون بریزد.

            نشر ما امکانات بالقوه(پتانسیل ها)ی لازم را برای رشد دارد، به شرط آنکه ساختار نشر با این امکانات هماهنگ شود. در دوره ای که اوضاع مالی کشور بهتر از امروز بود و مدیران فرهنگی مدعی حمایت گسترده از نشر بودند، با مقامات بلند پایۀ فرهنگی در بارۀ مسائل نشر دیدارهایی داشتیم. یکی از آن بلند پایگان دست برد و از قفسۀ پشت سرش کتابی بیرون آورد و گفت: ببینید! این ترجمۀ چینی گلستان سعدی است. شما چه می گویید؟ این نشر گسترش یافتۀ ماست. ما هشدار دادیم و به او و همتایانش به تکرار گفتیم که اگر 5 درصد از یارانه هایی که به نشر می دهید در زمینۀ پژوهش در مسائل بنیادی نشر ما و آینده نگری صرف کنید، آن وقت تصمیم گیری ها مبناهایی قابل اعتماد خواهد داشت. در آن زمان به سادگی امکان پذیر بود دفتری برای پژوهش در نشر تشکیل شود، چند طرح پژوهشی بنیادی به اجرا درآید و دانش ما از نشر داخلی و خارجی  بر پایه های مطمئنی قرار بگیرد، اما به سودای گسترش نشر، ترجمۀ آثاری با هزینه های گزاف با زبان های مختلف، و کارهای دیگری از این دست که با قلب نشر ما ارتباطی نداشت، ادامه یافت و نشر ما هم به موازات آن رو به تحلیل، و تا جای ممکن آب رفت. بنده در اینجا و در محضر شما باز هم آن هشدارها را تکرار می کنم. اگر در مسائل مبرم نشر ما پژوهش های لازم انجام نگیرد، مسئولیتش با کسانی است که می توانند تصمیم بگیرند و امکانات کمک و همکاری را در اختیار دارند. 

            سخن آخرم را عرض کنم. نشر را فقط نشرویرایان/ ویراستاران نشر و در ساختاری که به آنها امکان فعالیت، مدیریت، برنامه ریزی و آینده نگری بدهد، می توانند از بحران دور و به روند طبیعی اش هدایت کنند. تربیت کردن این سنخ از ویراستارانی که نه تا کنون جامعۀ ما تربیت کرده، نه سامانۀ آموزشی ما با آن آشنایی دارد و نه به آن درست توجه کرده است، بدون آشنایی عمیق اتحادیۀ ناشران با علت های اصلی این بحران و همکاری گستردۀ ناشران، به ویژه ناشرانی که در ردۀ ناشران فعال و تولید کنندگان اصلی کتاب قرار می گیرند، امکان پذیر نیست.

          نشر اگر آسیب ببیند، همۀ ما، فرهنگ و آموزش و پژوهش و آفرینش های جامعۀ ما آسیب می بینند. اگر اتحادیۀ ناشران خود را به نیروی محرک تغییر و تحول در نشر تبدیل نکند ودر راه نجات نشر به تلاش درخوری دست نزند، از هیچ نهاد دیگری نمی توان توقع داشت.

              با این چند بیت از مولانا که احساس مرا بسیار بهتر بیان می کند، به عرایضم پایان می دهم:

آنکه عاقل بود در دریا رسید        شد خلاص از دام و از آتش رهید

این قدر تخمی که ماندستت بکار     تا در آخِر بینی آن را برگ و بار

تا نمرده ست این چراغ با گهر        هین فتیله ش ساز و روغن زودتر.

 با آرزوی نشری درخور شان ملت ما و با سپاس از همۀ شما.

                                                                        تهران، 14 اردی بهشت 1395

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: