انتحال، آفتی آرمیده بر ساحت قلم / احمد راسخی لنگرودی - بخش چهارم و پایانی

1393/3/12 ۰۸:۲۶

انتحال، آفتی آرمیده بر ساحت قلم / احمد راسخی لنگرودی - بخش چهارم و پایانی

كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس، گزارشی را از یك انتحال ادبی مربوط به كتاب ریاض‌الادویه یوسفی هروی، در سایت خود به نمایش عموم گذاشته است كه تاسف ‌هر اهل قلمی را برمی انگیزد: «... در آستانه گشایش نمایشگاه کتاب بود که نسخه‌ای مصحَح از ریاض‌الادویه یوسفی هروی، به تصحیح دوست عزیزم آقای یوسف بیگ ‌باباپور با امضای ایشان ... به دستم رسید. با توجه به اهمیتی که این کتاب در میان آثار پزشکی اسلامی دورة صفویه دارد و پل ارتباطی که در آن دوره بین هند و ایران تشکیل شده بود، و این کتاب یکی از صدها کتاب میراث مشترک شبه قاره هند و ایران بود... برای بنده بسیار جالب نمود.

 

 

كتابخانه موزه و مركز اسناد مجلس، گزارشی را از یك انتحال ادبی مربوط به كتاب ریاض‌الادویه یوسفی هروی، در سایت خود به نمایش عموم گذاشته است كه تاسف ‌هر اهل قلمی را برمی انگیزد: «... در آستانه گشایش نمایشگاه کتاب بود که نسخه‌ای مصحَح از ریاض‌الادویه یوسفی هروی، به تصحیح دوست عزیزم آقای یوسف بیگ ‌باباپور با امضای ایشان ... به دستم رسید. با توجه به اهمیتی که این کتاب در میان آثار پزشکی اسلامی دورة صفویه دارد و پل ارتباطی که در آن دوره بین هند و ایران تشکیل شده بود، و این کتاب یکی از صدها کتاب میراث مشترک شبه قاره هند و ایران بود... برای بنده بسیار جالب نمود. ضمن آنکه مقدمه مبسوطی که ایشان بابت اوضاع و احوال پزشکی در دوران مؤلف، و اطلاعاتی که درباره خود یوسفی با توجه به کمبود منابع درباره ایشان ارائه کرده بودند، بیش از 40 صفحه از کتاب را به خود اختصاص داده بود؛ همچنین اطلاعاتی که در پانوشتها برای برخی اصطلاحات هندی و ترکی و غیره راجع به گیاهان با ارجاع به منابع همتراز اضافه شده بود؛ همچنین استفاده از سه نسخه مختلف از آن در تصحیح با اصول رایج تصحیح متون؛ و غیره که از امتیازات کتاب حاضر به نظر می‌رسید.

بیش از سه ماه از این اتفاق نگذشته بود که چند روز پیش دیدم که کتاب ریاض‌الادویه یوسفی با تصحیح دکتر... از طرف انتشارات دانشگاه ... با مشارکت چند مرکز دیگر، پشت ویترین کتابخانه‌ها خودنمایی می‌کند...کتاب را تهیه کردم و به خانه بردم. در اولین تورقی که نمودم، متوجه شدم این کتاب عیناً بدون هیچ کم و کاستی ـ به‌ جز مقدمه که خلاصه‌تر شده بود، اما از دلِ همان مقدمه آقای بیگ ‌باباپور با همان ارجاعات و منابع و به همان قلم نگارشی ـ و همان پی‌نوشتها و حواشی و حتی جالب است که با همان اغلاط جزئی مطبعی و غیره! بلافاصله مشخصات دیگر کتاب راـ اعم از تاریخ انتهای مقدمه و تاریخ فیپا و شماره کتاب‌شناسی ملی و غیره ـ مقایسه نمودم و متوجه شدم که این کتاب چاپ دانشگاه ... تقریباً دو سه ماه بعد از اقدامات اولیه نشر سفیر اردهال برای چاپ اقدام به فیپا شده و با فاصله سه ماه منتشر شده است.

طی تماسی که با آقای بیگ‌باباپور داشتم، ماجرا را از خود ایشان پرسیدم و متوجه شدم که از دو سال پیش که ایشان کار را شروع کرده و سپس برای طرح پژوهشی به دانشگاه ... داده و متوجه شده که ظاهراً خود مرکز هم تازه می‌خواهد به تصحیح این کار شروع نماید و جزو برنامه‌شان هست که به پیشنهاد بیگ‌باباپور، برای پرهیز از دوباره کاری، قرار بر این شده که به عنوان یک پروژه مشترک میان ایشان و آقای ... باشد. به هرحال جناب بیگ‌باباپور با کمال اعتماد فایل نهایی کار را به مرکز می‌سپارد تا روند داوری و چاپ آن طی شود که پس از گذشت یک و نیم سال نه خبری از چاپ می‌شود و نه جوابی مبنی بر رد و قبول کار، و ایشان ... اقدام به چاپ می‌نماید... ظاهراً مرکز احیای دانشگاه ... هم که قرار را بر این می‌بیند، با یک صفحه‌بندی جدید و تغییر فرمت ظاهری کتاب، سریعاً... کتاب را با همان الفاظ و عبارات و شیوة تصحیح و همان مقدمه و تحشیه به اسم کس دیگری منتشر می‌کنند!1

متون و ادب پارسی نیز از این پدیده ناپسند در امان نمانده است؛ تا آنجا كه گریبان آثار بزرگانی چون سعدی را نیز گرفته است. محمدحسن سمسار، عضو شورای عالی علمی دائرة‌المعارف بزرگ اسلامی در پیرامون پدیده كتاب‌سازی حكایتی نقل می‌كند كه به بوستان سعدی مربوط می‌شود:

«... بوستان... به نام یونسكو چاپ شده و كسی این را با آرم كمیسیون یونسكو و با حمایت آن در تهران منتشر كرده است. این فرد اینقدر غافل است یا شاید خود را به تغافل زده كه نمی‌داند این كتاب را پیش از این كتابخانه سلطنتی در تهران چاپ كرده و هنوز نسخه‌های آن در كتابخانه ما وجود دارد. چطور ممكن است شخصی این اثر را به تازگی كشف كرده باشد و دوباره منتشر كند؟»

‏ در این راستاست حكایت دكتر علی اشرف صادقی، عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، درخصوص كتاب «شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان» كه مشمول دستبرد قرار گرفته است: «دكتر مدبری كه استاد فاضلی است و از همكاران ما در دانشگاه كرمان، سالها پیش اشعار شعرایی را كه دیوانهایشان از بین رفته و پراكنده بود، در قالب یك كتاب بزرگ به نام شرح احوال و اشعار شاعران بی‌دیوان چاپ كرد؛ اما حدود یكی دو سال پیش از خودش شنیدم كه یك نفر همین كتاب را عیناً برداشته و به اسم خودش مجوز هم گرفته و عین كتاب را با تغییری جزئی در عنوان چاپ كرده است. این افراد می‌خواهند چیزی به نامشان باشد و متاسفانه بعضی از استادان صاحب‌نام هم این كار را می‌كنند؛ مثلا كتابی را برمی‌دارند و به یك دانشجو می‌دهند و می‌گویند لغاتش را دربیاورد و معنا كند، بعد به اسم خودشان آن را چاپ می‌كنند و در مقدمه می‌گویند از كمك فلان خانم و فلان آقا هم تشكر می‌كنم.»

از جمله انتحالات رایج، اقتباس از ترجمه متن دیگران و به خود بستن آن است كه امروزه فراوان توسط نویسندگان غیرزبان‌دان در كتابها و مقالات انجام می‌گیرد. نویسندگانی در كتاب یا مقاله خود برای اینكه خود را علاوه بر نویسنده بودن، مترجم و زبان‌دان هم وانمود سازند، عبارت یا عباراتی را از ترجمه متن مترجمی گرفته و با اندك تغییراتی، در كتاب یا مقاله خود می‌آورند، درعوض به جای اینكه در پاورقی به ترجمه متن مترجم استناد كنند، به متن اصلی كتاب استناد كرده و چنین وانمود می‌كنند كه خود این نقل قول را به زبان فارسی برگردانیده‌اند و طبیعتاً بر زبان خارجی تسلط دارند! ‏

 

سرقت آثار در صحن مطبوعات

انتحال و سرقتهای ادبی در ستون مطبوعات و جراید، امروزه بیش از كتاب به چشم می‌خورد؛ شاید به این دلیل كه شعاع خبری مطبوعات وسیعتر است و عناوین آن بیشتر به چشم عموم می‌آید و افراد را نام‌آورتر است! خاصه اینكه: عمر مطبوعات كوتاه است و احتمال اینكه دزدی و دزد برملا شود، كمتر است؛ غافل از آنكه در عصر ارتباطات به بركت وجود اینترنت دیگر هیچ نوشته‌ای پشت ابر بی‌خبری پنهان نمی‌ماند. همه چیز با جستجو جنبه آشكار به خود می‌گیرد و دزدیهای ادبی دیر یا زود رسوای عام و خاص می‌شود. ‏

‏ اما به رغم این واقعیت، هستند رندان جویای نامی كه آبروبراندازانه و آشكارا در آثار دیگران دست به سرقت می‌برند و برای نام‌آوری و به‌رخ كشیدن قلمِ نداشته خود به مخاطبانِ از ماجرا بی‌خبر و نشانیدن خود در ردیف فضلا! به مصداق عبارت: «عقول‌الفضلا فی اطراف اقلامها»، مقاله‌چاپ ‌شده دیگری را در روزنامه‌‌ای به نام خود به چاپ می‌رسانند. یكی از دوستان اهل قلم روزی از سر تأسف، شكوه می‌كرد كه: هفته پیش مقاله‌ای را در یكی از روزنامه‌ها به نام خود به چاپ رسانده است و امروز رندی جویای نام، همان مقاله را در همان روزنامه و در همان ستون و با همان عنوان به نام خود به چاپ رسانده است و حالا آب از آب تكان نخورده و پنداری نبوده است چیزی!‏

‏ سرقت قلم در ستون مطبوعات گاه بدون ذكر نام و عنوان سارق صورت می‌گیرد. سارق با این كار می‌خواهد به وظیفه مطبوعاتی خود عمل كند و در ازایش حق تألیفی از نشریه دریافت دارد؛ گویا خود می‌داند كه سرقت قلم آن هم با ذكر نام خود، عواقبی در پی داشته و ممكن است با واكنش صاحب یا صاحبان اصلی قلم روبرو شود. از این رو با یك درجه تخفیف مبادرت به سرقت ادبی می‌نماید و به این بهانه همچنان كار خود می‌كند و عرض خود می‌برد!

نمونه‌ای از این نوع سرقتهای ادبی در یكی از نشریات بر روی یكی از كتابهای راقم این سطور انجام گرفت؛ آن هم سرقتی در قالب سلسله نوشتار كه به چند شماره از نشریه نیز انجامید. فرد خاطی با جابجا كردن كلمات و پس و پیش نمودن عبارات كتاب نگارنده، سلسله نوشتاری را در نشریه به چاپ می‌رساند. طُرفه اینكه، در هیچ یك از این شمارگان، كمترین اشاره‌ای به منبع یا ماخذ مقالات نشد و سارق حق این صاحب اثر را محفوظ و خود را از مظنه دستبرد و بی‌مبالاتی بیرون نگه نداشت. توگویی كه موضوع و محتوای نوشتار، جملگی از آنِ عوامل نشریه است. نگارنده موضوع را طی تماسی با سردبیر نشریه متذكر شدم و از آن طریق عوامل نشریه را از این كار ناروا برحذر داشتم. سردبیر هم در قبال این تذكر، فقط این پاسخ را داد: «كسی كه این ناروا را مرتكب شده، از عوامل پاره‌وقت نشریه است و چندان توجیه نیست، به او تذكر خواهم داد!» گویی پاره وقت بودن عوامل می‌تواند توجیه‌گر نارواهایی از این‌دست باشد! البته در یكی دو شماره بعد از این تذكر، حق مطلب ادا شد و در پایان مقاله ذكر منبع صورت گرفت، اما این فقط در یكی دو شماره بود، همچنان ماجرا به روال گذشته بازگشت و سوی خود را رفت!‏

‏ شكستن قفل سی.‌دی‌ها كه به همراه پاره‌ای از كتاب عرضه می‌گردد از انواع دیگر سرقتهایی است كه در حوزه نشر این روزها رایج و متداول است. نشر فرهنگ معاصر، یكی از آثار منتشرشده خود را با سی‌دی عرضه كرد. طولی نكشید كه قفل آن را شكستند و تقلبی آن را روانه بازار نمودند. این امر موجب شد كه ناشر دیگر كتاب با سی‌دی عرضه نكند و به همان روش سنتی اكتفا نماید.

 

‏پی‌نوشتها:

1ـ پرهام. الف، گزارش یك انتحال و سرقت ادبی، در روز روشن،

http://vista.ir/news

2ـ سمسار، محمدحسن، در مقابل كتاب‌سازیها سكوتی دردناك كرده‌ایم، گزارش میراث، صص91ـ90، دوره دوم، ضمیمه شماره 2، تیرماه 1391‏

3ـ صادقی، علی اشرف، دوست دارند تعدد تألیفاتشان صفر بیشتری داشته باشد، گزارش میراث، صص 92ـ93، دوره دوم، ضمیمه شماره دو، تیرماه 1391

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: