یکی از بغرنجترین مفاهیم دستگاه فلسفی هگل، مفهوم روح یا گایست است، این مفهوم بیش از هر چیز در تفسیرهای سیاسی از هگل اهمیت پیدا میکند. به طور عمده سه فهم اساسی از گایست را میتوان در تفاسیر گوناگون مشاهده کرد: فهمی الهیاتی، فهمی ماتریالیستی و فهمی ایدئالیستی. نویسنده در این نوشتار به سمت خوانش چهارمی از مفهوم روح در هگل حرکت کرده است، مفهومی که روح را در انضمامیت زندگی روزمرهی هستیهای متنهای اندیشهورز و بهعنوان محصول اندر کنش این هستیهای در ارتباط با یکدیگر در نظر میگیرد؛ بدینترتیب، روح عبارت میشود از یک نظم اندیشیدهی دادهشده توسط نهادهای سیاسی فعال در زندگی روزمرهی کنشگران حاضر در یک دورهی زمانی و مکانی خاص. مطالعه در کیفیات مربوط به روح در فلسفهی هگل امکان تازهای در تبیین مسائل مربوط به امر سیاسی را برای پژوهشگر اندیشههای سیاسی فراهم خواهد کرد. مسئلهای که باید گفت دغدغهی بنیادین علوم سیاسی در سالهای پیش روی دانشگاه ایرانی باید باشد.
آن زمانها كه در يك دبيرستان كاتوليك در كوينز نيويورك، محصل بودم، گمان مىبردم كه فلسفه هر چند مادر علوم، اما خود خدمتكار الهيات است. محاوره ميان فلسفه و الهيات ظاهرا گاهى شكل دستورهاى بانويى (الهيات) به خدمتكار فاضل و مطيعش را به خود گرفته است. اما اگر هم چنين باشد به آن زمانهاى دور مربوط است. بيشتر فلاسفه و بسيارى از متالهان، حداقل از عصر روشنگرى به بعد در انديشه اروپا، با اين راى كه فلسفه بايد در خدمت الهيات باشد مخالفت كردهاند، اما نتيجه، به جاى آن كه رهايى فلسفه باشد، اين بوده كه فلسفه در خدمت فرزندان خود يعنى علوم طبيعى و انسانى قرار گيرد.
طنز در شعر حافظ، به منزله یک صناعت بلاغی است، نه یک نوع ادبی. شیوه های طنز آفرینی حافظ بسیار متنوع، پیچیده و در نهایت ایجاز است. عدم درک اسلوبهای طنز در شعر او، گاه سبب تفسیرهای نادرست و خلاف مقصود شاعر شده است. در این مقاله، طنزهای حافظ در 12 اسلوب دسته بندی شده است؛ از جمله طنز از طریق ابهام، متناقضنمایی، تأویل های تازه و استهزاءآمیز از مسائل مهم، مغالطه منطقی، نسبت دادن رفتارهای مخالفان به خود. شخصیتهای مورد نقد حافظ، همگی بدون نام و نوعی (typical) هستند و بر دو دسته اند: کومتی و دینی.
نهضت شعوبیه یا اومانیسم ایرانی ـ اسلامی، جنبشی بود که به دنبال انحصارطلبی بنی امیه که آرمانهای اسلامی را در سایه قدرت طلبی و زراندوزی ازیاد برده بودند، رخ نمود. ماهیت این حرکت ماهیتی اومانیستی با ژرف ساختی دینی و برگرفته از قرآن کریم بود. از این روی بسیاری از مؤمنان راستین با آن هم داستان شدند. شعوبیه دو شاخه اصلی در ایران داشت که در ادبیات و شعر ما تا قرنها ادامه داشت.
فکر تاریخ جهانی، چرا و چگونه و چه هنگام پیدا شد و چه مراحلی را از سر گذراند؛ و در هر مرحله چه تأثیراتی بر تاریخ نگری و تاریخ نگاری بر جای نهاد؟ جهانی شدن جریان تاریخ و علل و عوامل بهوجود آورنده اش، چه تأثیرات و پیامدهایی در عرصه تاریخ نگری و تاریخ نگاری داشته اند، یا خواهند داشت؟ مقاله حاضر تأملی است پیرامون این پرسش ها. به نظر می رسد که جهانی شدن و جهانیسازی جدید و معاصر را بدون بررسی و درک ریشه ها و پیشینه های تاریخی آن و از جمله ریشه و پیشینه مفهوم «تاریخ جهانی» و یا «تاریخ انسانیت واحد» نمی توان به درستی فهم کرد.
مقاله حاضر در مقام آن است که از تحلیل نظام قبیله ای به منزله ابزاری برای توجیه وقایع رخ داده پس از جنگ صفّین در راستای پای گیری خوارج نخستین استفاده کند. در این مقاله نشان داده شده است که رقابت های موجود میان قبایل عربی ساکن در عراق، نقشی تعیین کننده در بروز خارجی گری داشته است. با تحلیل وضعیت یکایک قبایل و نحوه مشارکت آنها در جریان صفین و حکمیت، معلوم شده است که دو نوع چالش سیاسی، تأثیر مستقیم بر برآمدن خوارج از یک قبیله داشته است: در بعد روابط بین قبیلهای، در چارچوب ارتباط قبایل حاشیه ای متحد (قبایل اقماری) با قبایل محور، چالش سیاسی حاشیه با محور، زمینه بروز گرایش خارجی در میان قبایل حاشیه ای را پدید آورده است.
آنی را که از عشق بهره نباشد، آیا توان نوشتن از عشق هست؟ با این سؤال میتوان پاسخ داد: «آیا کسی هست که عاشقی نکرده باشد؟» بیبهره از عشق را توان خلق اثر عاشقانه نیست، اما برای نگارشی که قوت تبیین حقیقت عشق در آن باشد، کسی را باید یافت که از منزل نخستین عشق، یعنی عشق به خود، پا فراتر نهاده باشد. آدمیان تا خود را فارغ از غیر بشناسند، عاشق خود میشوند.
مسئله کار و اشتغال، با صرف تغییر در دستمزدها، ساعات کار و شرایط بهداشتی قابل حل نیست. هیچ راه حل پایداری امکانپذیر نیست مگر در نوعی دگرگونی اجتماعی بنیادین، که مقدار و نوع مشارکت کارگر در تولید و نظارت اجتماعی لوازمی را که تولید میکند، تحت تأثیر قرار میدهد. تنها چنین تغییری محتوای تجربهای را که خلق اشیای کاربردی جزو آن میشود، به جد جرح و تعدیل خواهد کرد. و این جرح و تعدیل طبیعت تجربه، آن عنصری در کیفیت زیباییشناختیِ تجربه محصولات تولیدشده است که تعیینکننده نهایی است. این تصور که مسئله اصلی صرفاً با افزایش ساعات فراغت قابل حل است، یاوهای بیش نیست. چنین تصوری صرفاً ثنویت دیرینه کار و فراغت را حفظ میکند.
انسان در عرفان ابن عربی ، نه انسان ماهوی آن گونه که ـ مثلاً ـ ارسطو می گوید، بلکه انسان تاریخی است . مطابق علم الاسماء تاریخی ، حقیقت در هر دوره ای به گونه ای خاص ظهور می کند؛ و انسان به عنوان مظهر تام حقایق وجودی ، با ظهور تاریخی حقیقت ارتباطی وثیق دارد. وی با آگاهی از مظهریت خود، می تواند از لابه لای چرخه تاریخ و بستر زمان عبور کند و به بی زمانی و جاودانگی برسد.
مقاله حاضر جستاری است درباره تکوین، ماهیت و بسط زبانشناسی چامسکی. در این مقاله نشان داده میشود زبانشناسی چامسکی برنامهای پژوهشی از نوع لاکاتوشی است که تکوین آن انقلاب دوم شناختی را شامل می گردد. ماهیت آن با سه مسأله هومبولت، افلاطون و دکارت شناخته میشود و بسط آن در بردارنده دو مرحله قاعده ـ محور و اصل ـ محور میباشد؛ در حالی که از سه دوره اشتقاق ـ بنیاد، نمود ـ بنیاد و مجدداً اشتقاق ـ بنیاد میگذرد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید