صفحه اصلی / مقالات / عزاداری /

فهرست مطالب

عزاداری


آخرین بروز رسانی : دوشنبه 8 اردیبهشت 1399 تاریخچه مقاله

در سیرجان، در عید اول، به قبرستان نمی‌روند و در خانه می‌مانند و مراسم می‌گیرند و معتقدند جای میت در میان خانواده خالی است. برای تسلی بازماندگان، اقوام نزد صاحبان عزا می‌آیند (همو، 220-221). در بروجرد (حنیف، 104) و نوشاباد کاشان (مشهدی، 97) نیز نخستین عید مذهبی (مثلاً عید فطر) یا نوروز را نوعید می‌گویند و برای تازه‌درگذشته مراسم یادبود می‌گیرند. در این عید، همۀ اقوام ابتدا به خانۀ کسی می‌روند که تازه‌درگذشته داشته است (رنجبر، 192). در شیراز در اولین عید نوروز پس از فوت، مراسمی برگزار نمی‌شود (همایونی، 155).
در تنکابن نیز چنین رسم بود که پیکهای نوروزی (ه‍ د، نوروزی، پیکهای) وقتی به در خانۀ کسی می‌رسیدند و کوزه‌ای وارونه روی ایوان می‌دیدند، شادی نمی‌کردند؛ زیرا این نماد عزاداربودن اعضای آن خانه بود (دانای علمی، 220).
در ابیانه، وقتی صاحبان عزا به عید فطر (روز فطرگیری) می‌رسیدند، از افراد خانواده و بزرگان ده دعوت می‌کردند تا پیش از طلوع آفتاب، در قبرستان قدیم ده حاضر شوند. در این روز، همۀ خانواده‌هایی که در آن سال درگذشته داشتند، حاضر بودند. به شمار فوت‌شدگان آن سال صفهایی بالای سر قبرها تشکیل می‌شد. شمار افراد در صف، بسته به اعتبار و منزلت خانواده‌ها، و صفها رو به شرق و به سمت طلوع آفتاب بود. خانواده‌های عزادار و دیگر مردم ده در این روز خیرات می‌دادند. پس از سرزدن آفتاب، مراسم پایان می‌یافت و دعوت‌شدگان برای صرف صبحانه به خانۀ صاحبان عزا می‌رفتند. در این روز، نانی موسوم به «تنوکا» خیرات می‌کردند. سالها پیش بنابر توصیۀ یکی از روحانیان، این مراسم و صف تشکیل‌دهندگان روبه‌قبله قرار گرفت و اندکی بعد به‌سبب تخریب قبرستان کهن، این رسم به مرور زمان از بین رفت (خوانساری، 142-143؛ نظری، 571-572). همچنین در ابیانه رسم بود که 16 روز پیش از نوروز، مجلس ختمی بگیرند تا اگر کسی نتوانسته بود در مراسم پیشین شرکت کند، در آن روز نزد خانوادۀ عزادار برود (همو، 573).
در روستای چنار سفلا (شیخ) از توابع همدان، دو جمعۀ آخر سال را به قبرستان می‌رفتند. جمعۀ آخر سال را «برات»، و جمعۀ ماقبل آخر را «غریبان» می‌نامیدند. مردم در جمعۀ برات، سبزه بر سر خاک می‌بردند و عید را دراصطلاح با مردگانشان به اشتراک می‌گذاشتند (فیضی، 209-210).
در میبد، در یکی از پنجشنبه‌های ماه رجب (رَقاب)، ملایی را مأمور می‌کنند تا برای مرده از صبح تا شب قرآن بخواند. در این روز به‌اصطلاح در خانه بو راه می‌اندازند (یعنی حلوا یا نان می‌پزند) تا مرده‌ها بدانند که اهالی خانه به یادشان‌اند. بعدازظهر نیز بر سر خاک می‌روند و خیرات می‌کنند (جانب‌اللٰهی، 6 / 214-215).

6. روزهای دیگر

ترکمنهای منطقۀ مراد‌تپه در روزهای سوم، هفتم، سی‌ام، چهلم، ماه دوم، ماه سوم و صدمین روز فوت، مراسم عزاداری برگزار می‌کنند (معطوفی، 3 / 2051). شیرازیها نیز در روز سی‌ام (همایونی، 152)، و در میناب و داریون فارس بعد از 4 ماه، مراسم می‌گیرند (بذرافکن، 162؛ سعیدی، 402-403).
در بروجرد، برگزاری چهلم مرسوم نیست و مراسم «سه‌شب جمعه» می‌گیرند؛ یعنی در سومین پنجشنبۀ پس از تدفین، مجلسی می‌گیرند و بر سر خاک می‌روند (حنیف، 104؛ رنجبر، 190-191). در سیستان نیز زنان مراسمی به نام «سر سه‌هفته» دارند که 21 روز پس از فوت شخص برگزار می‌شود (گلستانه، 263).
در روستای چنار سفلا به‌جای مراسم چهلم، مراسم چهارهفته (ظهر پنجشنبه و 4 هفته پس از درگذشت) برگزار می‌شود. روز قبل از مراسم، جارچی به پشت‌بام می‌رود و مردم را دعوت می‌کند (فیضی، 207).

بازدید پس‌دادن

از آداب ایرانیان پس از مراسم سوگواری، بازدید خانواده‌های سوگوار از میهمانانی است که برای عرض تسلیت و فاتحه‌خوانی آمده‌اند (در تهران: کتیرایی، 287). در بیرجند، این بازدید (پِی‌پرسه یا پِی‌قدمُن) پس از مراسم چهلم بود (رضایی، 507). در سیستان نیز یکی ـ دو روز پس از مراسم سوگواری، مراسم «پَس‌پُرس» برگزار می‌شود (گلستانه، همانجا). در سیرجان، بازدید پرسه بسیار مهم بود و مردم باور داشتند اگر صاحب‌عزا به بازدید پرسه نرود، دوباره برای او یا کسی که به پرسه رفته، اتفاق بدی می‌افتد (مؤیدمحسنی، 222). 

نشانه‌ها و رفتارهای عزاداری

در مراسم عزاداری، رفتارها و آیینهای مختلفی در شهرهای ایران دیده می‌شود که برخی از آنها ریشه‌ای اساطیری و تاریخی دارند. این آیینها در برخی مناطق با موسیقی و حتى رقص همراه است. برخلاف عزاداریهای مذهبی (نک‍ : بخش بعدی مقاله)، در سوگواریهای خانوادگی، بیشتر زنان شرکت می‌کنند و حتى سرایندگان و خوانندگان مویه‌ها و نوحه‌ها زنان‌اند. در میزان استفاده از پوشاک سوگ نیز بیشترین نقش را زنان دارند و در پوشاک مردان نشانه‌های کمتری از عزاداری وجود دارد (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 

1. برچیدن چادرها

در میان لرها تا چند دهۀ پیش رسم بود که با شنیدن خبر مرگ یکی از خویشان یا بزرگان طایفه، سیاه‌چادرهایشان را بر زمین می‌انداختند که حرکتی نمادین از خراب‌شدن خانه بود. در گزارشهای شفاهی نقل است که حتى در گذشته، برخی افزون‌بر برچیدن چادر، لوازم شخصی درگذشته را می‌شکستند یا خانۀ خود را آتش می‌زدند (سگوند، 13). مردان ایل سیاه‌پوش الشتر سیاه‌چادرها را پاره می‌کردند و بر دوش قرار می‌دادند (چنگایی، 80؛ حنیف، 97- 98). بختیاریها نیز در سوگواریها بند چادر را می‌برند؛ به‌ویژه خانواده‌هایی که وابستگی بیشتری به متوفا دارند (حسین، 126). اگر یکی از بزرگان طایفه فوت می‌کرد، گاه تا یک سال سیاه‌‌چادرها را می‌کندند (حیدری، 81).
نشانه‌هایی از به‌آتش‌کشیدن چادر را در سوگ امام حسین (ع) نیز شاهدیم (نک‍ : بخش عزاداری مذهبی). در شاهنامه نیز رستم در سوگ سهراب لوازم شخصی او را به آتش می‌کشد (فردوسی، 2 / 194) و خاقانی در سوگ فرزندش می‌خواهد مدرسه را خراب کند و کتابهایش را بسوزاند (ص 161).

2. شیون و زاری

یکی از رفتارهای معمول در سوگواریها، شیون‌کردن و گریه‌وزاری است. این رفتار تقریباً در همۀ مناطق ایران عمومیت دارد؛ برای نمونه، در ایل بختیاری وقتی برای تسلیت به چادر صاحبان عزا می‌روند، از چند متر جلوتر، شروع به شیون و زاری می‌کنند و صاحبان عزا نیز با شیون و گریه به پیشواز آنان می‌روند (کیانی، 259). در بیرجند زنان در جریان برگزاری پرسه، سرها را برهنه، و گیسوان خود را باز می‌کنند و بر صورت می‌زنند و اشعاری می‌خواندند (رضایی، 504).
اما در اندبیل اردبیل رسم بود که زن و شوهر در سوگ یکدیگر گریه نمی‌کردند و مردم این کار را ناپسند می‌دانستند؛ درحالی‌که اگر خواهران و دختران متوفا با صدای بلند گریه نمی‌کردند، مذمت می‌شدند. گریه‌وزاری و چنگ بر صورت زدن نیز «اوخشاما» خوانده می‌شد (ملک‌جاری، 164). زنان برخی عشایر اهواز جیغ و شیون در بدو ورود به خانۀ متوفا را جایز نمی‌دانند؛ اما در آبادان و خرمشهر این عمل ضروری است (سلیمانی، 91-92).

3. گیسوبریدن

بریدن گیسوان به نشانۀ سوگواری یا در اصطلاح بختیاریها و لرها، «پَل‌بریدن» رسمی است که زنان بختیاری به هنگام سوگ، مخصوصاً سوگ جوانان و اشخاص صاحب‌مقام اجرا می‌کنند. در ایل بختیاری چهارلنگ، زنان بخشی از گیسوی خود را می‌برند و روی جنازه می‌اندازند، صورتشان را می‌خراشند و شیون می‌کنند (سرلک، 49؛ حنیف، 94، 97- 98) (برای آگاهی از تحلیل رسم گیسوبریدن زنان در سوگواریها و ارتباط آن با فرهنگ ایران باستان، نک‍ : شاهمرادی، سراسر مقاله).
در کردستان، زنان گیسوان بریده‌شان را دور مچ دست (پرنیان، 158)، و در کرمانشاه آن را بر برگستوان کتل می‌بندند (سلطانی، 1 / 205) یا در دو سوی اسب کتل‌شده آویزان می‌کنند (فریدالملک، 458). در بیتی از سوگ‌سرودهای کردی کرمانشاه نیز به این رسم اشاره شده است: گیسوانم را با تیغ الماس ببرید / در سوگ پدرم که شأن و شوکت والایی داشت (سالمیان، 95). در این منطقه همچنین، زنان در اصطلاح کردی «وی می‌کنند»، یعنی پوست روی دست را می‌کنند (همو، 87- 88).
ابزار بریدن گیسوان معمولاً قیچی یا چاقو ست و استفاده از هریک از آنها نشانۀ تعلق خاطر سوگواران به درگذشته است. زنان گاه موهای بریده‌شان را زیر پا لگد می‌کنند، گاه همراه مرده می‌گذارند و گاه در مراسمی دیگر، گرد آن می‌نشینند و بر آن زاری می‌کنند (سردار اسعد، 193؛ سردار ظفر، 99).
اجرای این رسم سابقه‌ای دیرینه دارد؛ در میان مجسمه‌های برنزی که از لرستان (سدۀ 7- 8 ق‌م) کشف شده، و در ردیف مجسمه‌های دفن‌شده همراه متوفا بوده است، دو مجسمۀ کوچک وجود دارد که زنان در حال گریه و کندن موی خویش‌اند (گیرشمن، 579). 
در شاهنامه نیز بارها به بریدن گیسوان در سوگ پهلوانان اشاره شده است (نک‍ : ابتدای مقاله). این رسم در داستان سمک عیار نیز بازتاب دارد (ارجانی، 5 / 273). 
اما زنان ایل شاهسون به نشانۀ عزاداری، موهای بافتۀ خود را باز می‌کنند و روی شانه‌ها می‌اندازند. در برخی طایفه‌ها نیز رسم است که زنان در آلاچیق حلقه زده، زلفهایشان را در یک ردیف به هم گره می‌زنند، به دنبال هم می‌گردند و عزاداری می‌کنند (ساعدی، 147).
برخی پژوهشگران گریستن، خنج بر چهره کشیدن، موی‌کندن و رفتارهایی این‌چنین را بازمانده از نیاکان سکایی و سغدی می‌دانند؛ زیرا این‌گونه رفتارها در ادیانی چون زردشتی، مندایی و مانوی مکروه انگاشته شده است (کرباسیان، 181؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : رایس، 83-86؛ ویدن‌گرن، 64، 444-447، 462-466). در اسلام نیز کندن مو و خراشیدن صورت منع شده است (مجلسی، 79 / 93).

4. کوشک برپاکردن

در ایل بختیاری پس از مرگ فردی از طایفه، در زمینی مسطح، سکویی مربع‌شکل بنا می‌کنند و آن را با پارچه‌ای سیاه می‌پوشانند. سیاه‌چادرهای مخصوص برگزاری مراسم را در اطراف این کوشک برپا، و لباسها، ابزار شکار و وسایل شخصی متوفا را در آنجا پهن می‌کنند؛ سپس توشمالها (نوازندگان محلی) در اطراف این کوشک، ساز چپی می‌نوازند و زنان مسن‌تر مرثیه می‌خوانند (سرلک، سردار اسعد، همانجاها).
در لرستان نیز برای افراد مهم، کوشک آماده می‌شود و اطراف آن تا یک هفته، دس (رقص محلی) می‌گیرند و ساز و دهل می‌نوازند و چوب‌بازی، شمشیربازی و حتى سوارکاری می‌کنند (شادابی، 114).
در میان بختیاریها مرسوم است که به یاد شخص درگذشته در محل سکونت یا زادگاهش، مافه‌گه (بنایی مکعبی یا مدور و توپر) می‌گذارند (قنبری، گفت ... ، 163).

5. کتل‌گرداندن و بریدن دم اسب

در مراسم سوگواری، در لرستان، زنان و مردان با کتل (اسب سیاه‌پوش بدون سوار) گرد می‌آیند. زنان سَروَن خود را باز می‌کنند و وقتی به هم نزدیک شدند، در مقابل هم وِشَت می‌کنند (پیشانی خود را چنگ می‌زنند) (شادابی، 113؛ موسوی، 28). یکی از زنان خوش‌صدا ابیاتی در رثای تازه‌درگذشته می‌خواند و دیگر زنان بیت آخر را همراه او با صدایی کشیده می‌خوانند (شادابی، همانجا). آنها دم و موی یال اسب درگذشته را می‌برند، لوازم شکار و لباسهای او را روی آن می‌گذارند و آن را کتل می‌کنند. زنان نیز گیسوان بریدۀ خود را بر پیشانی یا گردن اسب می‌آویزند. اسب کتل در مراسم تشییع، پیشاپیش همه حرکت می‌کند یا در روزهای سوگواری بر در خانۀ درگذشته می‌ایستد (سگوند، 11؛ حنیف، 94). اهالی روستای سیاه‌پوش الشتر در عزاداری، مادیانها را کتل می‌کردند و زین اسبها را واژگون می‌گذاشتند (همو، 97- 98؛ چنگایی، 80).
در بختیاری رسم است که چند رأس مادیان را زین می‌کنند، دم اسب را به نشانۀ عزا می‌برند، تفنگی را وارونه بر آن می‌گذارند و مادیانها را در اطراف کوشک می‌‌چرخانند (سرلک، 50؛ سردار اسعد، 193). شلیک گلوله در مراسم خاک‌سپاری، سوم، هفتم و در مراسم کتل، نشانۀ احترام و بزرگداشت متوفا ست (حیدری، 81).
در کرمانشاه نیز خانواده‌های دعوت‌شده، اگر درگذشتۀ ناموری داشتند، به یاد او کتل و علمی سیاه به نام «آلایی» همراه می‌آوردند و صاحبان عزا کتل دعوت‌شدگان را در کنار کتل خود می‌گذاشتند (سلطانی، 1 / 204-205).

6. گل‌گرفتن

از آداب سوگواری (خانوادگی و مذهبی) در منطقۀ لرستان، گل‌مالیدن است؛ برای نمونه در روستای کلنی سفلا از توابع لرستان، در گذشته وقتی کسی فوت می‌کرد، صاحبان عزا از خاک رس گل درست می‌کردند و بر سر و شانه‌ می‌مالیدند. این عمل را «خره‌گیری»، یعنی گل‌گرفتن می‌نامیدند. همچنین مردان دعوت‌شده دربرابر خانۀ متوفا می‌ایستادند و با سنگ، خاک و خاکستر 3 بار بر سر می‌زدند که باب نامیده می‌شد (حنیف، 96؛ در الشتر: چنگایی، 80).

7. یزله‌کردن

یکی از آیینهای رایج در میان اعراب خوزستان اجرای یزله (ه‍ م) یا هوسه است. یزله هم در مراسم عروسی و هم در عزا برگزار می‌شود. مراسم یزلۀ مردان در مسیر تشییع، یا در کنار مسجد هنگام برگزاری مراسم ختم، سوم و هفتم، و یزلۀ زنان در خانۀ متوفا اجرا می‌شود. هر طایفه بیرقی برای عزا دارد. شخصی اشعار یزله را می‌خواند، و برخی دایره‌ای تشکیل می‌دهند، با تکرار بندی از اشعار در یک مکان می‌ایستند، بالاوپایین می‌پرند و هم‌زمان دست راست را در هوا تکان می‌دهند و پای راستشان را به زمین می‌کوبند. گاهی نیز دایره‌وار می‌چرخند و یزله می‌کنند (سلیمانی، 90-91؛ درویشی، 124). 

پوشش عزاداری

1. سیاه‌پوشیدن

در سوگواریها معمولاً، زنها پوششی سیاه را برمی‌گزینند و این پوشش بسته به نسبت فرد با متوفا، از 40 روز تا یک سال، و در ارتباط با شوهر یا فرزند گاه تا پایان عمر بر تن عزاداران است. مردان کمتر سیاه می‌پوشند و برخی با بستن تکه‌پارچه‌ای سیاه بر بازو یا دور گردن، عزاداری می‌کنند (نک‍ : دنبالۀ مقاله).
زنان عرب خوزستان تنها روسری‌ای مشکی به نام «عَصابه» روی شیله (روسری‌ای اغلب مشکی‌رنگ) می‌پیچند و برای نشان‌دادن تألم بیشتر، روی آن گل می‌مالند. معمولاً زنان تا 40 روز عزادارند؛ اما مردان معمولاً سیاه نمی‌پوشند (سلیمانی، 92-93).
در سیستان در گذشته، مردان صاحب‌عزا شالی سفید به گردن می‌انداختند؛ اما امروزه همان لباس سیاه را می‌پوشند یا پارچه‌ای سیاه بر گردن یا دور بازو می‌بندند (گلستانه، 252).
در بختیاری، مردان در سوگ عزیزان، یقـۀ پیراهنشان را چاک می‌دهند و زنان لباسهای خود را به‌صورت «چَپَرپیچ» می‌پوشند، یعنی سرانداز را روی شانه به‌صورت گره‌دار می‌بندند (کیانی، 259). مردان لر در سوگواری، تکه‌ای پارچۀ سیاه روی شانه می‌اندازند و گل می‌مالند و در مقابل یکدیگر «باوو» (گریۀ بلند فردی یا گروهی) می‌زنند (شادابی، 113).
در رشت رسم نبود که مردان سیاه بپوشند و تنها یک روز تا یک هفته، نواری سیاه‌رنگ روی یقۀ کت یا پیراهن می‌بستند. بازبودن دکمۀ بالایی پیراهن مردان نیز نشانۀ عزاداری بود (بشرا، 112).

2. زنار‌بستن

در داریون، زنان تا 40 روز، شالی بلند به دور گردن، و ادامۀ آن را به‌صورت ضربدر تا دور کمر می‌بندند (بذرافکن، 162). در کرمانشاه با بستن شال نشان می‌دهند که با ازدست‌دادن عزیز، کمرشان شکسته است. برخی بستن این شال را مختص زنانی می‌دانند که شوهر از دست داده‌اند؛ زن با بستن این شال نشان می‌دهد که دیگر ازدواج نمی‌کند و با پشتکار زندگی خود و فرزندانش را اداره خواهد کرد یا کمر همت می‌بندد تا همیشه عزادار بماند و دیگر شادی نکند (سالمیان، 92). در مناطق لک‌نشین لرستان، زنان سوگوار دو سر چادر را از بالای شانه‌ها روی سینه می‌آورند و گره می‌زنند و دنبالۀ چادر را همانند شال به دور کمر می‌بندند (حنیف، 109). در شاهنامه نیز از زناربستن در غم ازدست‌دادن عزیزان سخن گفته شده (فردوسی، 1 / 123، 2 / 353)، و خالقی مطلق آن را نشانۀ سوگواری ذکر کرده است (1 / 154).

3. پلاس‌پوشیدن

در لرستان مردان به نشانۀ عزا، تکه‌ای بافتۀ مویین و سیاه‌رنگ (از جنس سیاه‌چادر) به گردن می‌اندازند (سگوند، 12). این آیین در آثار کلاسیک ادبی ایران نیز بازتاب داشته است. بنابر قول نظامی، اسکندر از مادرش می‌خواهد تا در سوگ او پلاس نپوشد (ص 255).

 

صفحه 1 از14

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: