اقطاع
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 2 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/240394/اقطاع
سه شنبه 23 اردیبهشت 1404
چاپ شده
9
مفهوم اقطاع در گزارشهای مورخان این دوره (مثلاً اسكندربیك، 1 / 103، 279، 2 / 812)، اعم از آنكه از بعضی مناصب دولتی مانند وزارت یا قوللر آقاسی باشی كه اقطاعات خاص داشتند، حكایت كند (برن، 49، 82)، یا این معنی را كه امرای بزرگ و شاهزادگان و خوانین از اقطاعات برخوردار بودند، نشان دهد، تفاوتی با آنچه به روزگار پیشین به كار میرفت، ندارد؛ جز آنكه منحصر در امرای لشكری نبود. اما از بعضی شواهد پیداست كه تیول به عنوان اصطلاحی كه از دورۀ ابوسعید ایلخان به كار میرفته (حافظ ابرو، ذیل ... ، 141)، ظاهراً مرادف با اقطاع به تدریج جای خود را باز میكرده، و در كنار هم به كار میرفته است. مثلاً از امیری یاد كردهاند كه شاه عباس دارابگرد را به تیول و اقطاع او واگذاشت (اسكندر بیك، 2 / 883) و اگر این دو اصطلاح معانی متفاوتی میداشتند، طبیعتاً یك ناحیه را نمیتوانستند به تیول و هم اقطاع یك تن دهند. مینورسكی نیز این معنی را تأیید كرده كه تیول همان اقطاع است، جز آنكه اقطاع لفظی محترمانهتر بوده، و با خدمات اقطاع دار بستگی نداشته، در حالی كه تیول نوعی مقرری برای كارگزاران حكومت بوده است. او انواع اقطاعات عصر سلجوقیان و پس از آن را با تیول مطابقت داده، و اقطاعات نظامی و جز آن را همان تیول دانسته است (ص 45-46).لمتن معتقد است كه تیول اهدای تمام یا قسمتی از بهرۀ مالكانۀ اراضی معینی بود و بر همۀ انواع اقطاعها اطلاق میشد (همان، 217- 219). بنابراین در عصر صفوی تیول اعم از اقطاع نظامی و كشوری بوده است. بدین سبب تیول را دو نوع دانستهاند: تیولی كه وابسته به مشاغل مهم و معین بود و لابد با عزل صاحب منصب، به منصب دار جدید منتقل میشد؛ و تیولی كه شاه مادام العمر به كسی میداد ( تذكرة ... ، 25، 59؛ مینورسكی، همانجا؛ نیز نك : شاردن، 3 / 1258). شاردن اعطای تیول به جای مواجب را نوعی حواله دانسته است. قابل توجه است كه اگر تیولی را در برابر مواجب معین به كسی میدادند و درآمد آن تیول از مواجب مذكور كمتر بود، دولت مابهالتفاوت را جبران میكرد، و از آن سوی اگر در آمد تیول از مقرری بیشتر بود، تیولدار باید مازاد آن را به دولت باز میگرداند (همو، 3 / 1258- 1259).تیول به همۀ طبقات كارگزاران دربار و دولت از قورچی باشی و قوللر آقاسی و امیر شكار و توپچی باشی تا حكام و خوانین و وزرا و مستوفیان و كلانتران تعلق میگرفت و هر یك از اینان به تیولهای زیردستان نظارت داشتند؛ اما مستوفی الممالك بهعنوان ناظر كل همۀ تیولها و سیورغالها میبایست این واگذاریها را تأیید و تصدیق كند تا ارزش قانونی بیابد (میرزا رفیعا، 416 به بعد). چنین مینماید كه برقراری تیول برای كارمندان دربار از 1026 ق / 1617 م رسم شد. به گزارش اسكندربیك (2 / 924) در این تاریخ هیأتی مركب از وزیر اعظم و همكارانش به تعیین تیولهایی برای هر گروه از درباریان پرداختند و پس از آن اعطای تیول روش معمول برای پرداخت مستمریها گردید. گزارشهایی دربارۀ تیولهای مقامات كشوری و لشكری و اینكه تیول بعضی از منصبها معین بود، مؤید این معنی است ( تذكرة، 25، 26، 59).تیولداران این دوره بهرهای كلان از تیولهای خود میبردند؛ زیرا مبلغ ارزیابی رسمی بسیار كمتر از درآمد واقعی املاك بود و تیولداران هیچ گاه درآمد واقعی را نشان نمیدادند. حتى اگر آفت و خشكسالی بدان میرسید، مطالبۀ خسارت یا تعویض تیول میكردند (شاردن، 3 / 1259؛ مینورسكی، 162). برای تیولها سندهایی به نام تیولنامجات صادر میشد و در دفاتر دیوان ثبت میگردید و مُهر زده، و یك نسخه حفظ میشد ( تذكرة، 25). نظارت بر تیولنامجات و سیورغالات و اقطاعات برعهدۀ منشی الممالك بود (میرزا رفیعا، 79). درحالیكه ثبت و ضبط اقطاعات و سیورغالات از وظایف اوارجهنویس به شمار میرفت ( تذكرة، 43-44).اما سیورغال كه از عهد ایلخانان به تدریج مصطلح شد (نیز نك : اهری، 139، 145، 163)، در این دوره اهمیت بیشتری یافت و در غالب منابع عصر تركمانان آققویونلو و قراقویونلو و صفوی در كنار اقطاع و تیول به كار میرفت. فضلالله بن روزبهان خنجی سیورغال را مرادف اقطاع استغلال دانسته است (ص 307) و شواهد و دلایل متعددی آن را تأیید میكنند، اگرچه اختلافهایی دربارۀ نوع واگذاری آن و انواع سیورغال داران در منابع دورههای مختلف دیده میشود. برخی از نویسندگان سیورغال را كاملترین شكل اهدای زمین به افراد لشكری و كشوری و روحانیان دانستهاند (نعمانی، 229). در واقع نیز یكی از مهمترین تحولات اقطاعی، ورود علمای دین و روحانیان در زمرۀ اقطاعداران بود و چنانكه در صدر این مقاله اشاره شد، برخی كشمكشها دربارۀ مشروعیت استفاده از اقطاعات میان علما نیز درگرفته بود. اما این پدیده منحصر به عصر صفویه نبود، و در ایام مغول و تیموریان و تركمانان و برخی سلسلههای محلی ایران نیز اعطای سیورغال، مقاصه، معیشت و ادرار به علما و شیوخ مرسوم بود (مثلاً شرفالدین، گ 193 آ، 449 ب؛ نخجوانی، 2 / 260-267؛ مدرسی، فرمانها ... ، 25-26).از سیورغالهای دورۀ صفوی اطلاع بیشتری در دست است. در این عصر امرا و شاهزادگان و سادات و روحانیان و دیوانیان سیورغالهای دائم داشتند (برای بعضی از سیورغالهای روحانیان و سادات، نك : اسكندر بیك، 1 / 44، 144، 145، 149-150، 153، 182، 228). این سیورغالها معمولاً از اراضی موات یا خالصهها داده میشد. همچون اراضی بایری كه شاه طهماسب در اردبیل به طور دائم به درویش محمد داد و مقرر داشت كه كارگزاران دیوانی به كلی قلم و قدم از آن كشیده دارند و هر ساله حكم و پروانۀ مجدد نخواهند. این سیورغالها در صورت تمایل دولت به ارث نیز میرسید؛ اما نمیدانیم كه در چه مواردی موروثی و در چه مواردی در حكم تیولی بوده كه به جای حقوق و مواجب داده میشد؛ اگرچه برخی سیورغالها صرفاً به عنوان پاداش واگذار میشد ( عالمآرا ... ، 85، 168؛ لمتن، مالك، 207، 229). از یك سند سیورغال برمیآید كه گاه اراضی وقفی نیز به سیورغال داده میشد و گویا در دوران اخیر صفوی این شیوه رواج بیشتری یافت ( تذكرة، 53). شاید به همین دلیل این نوع سیورغالها را نوعی موقوفۀ ارثی دانستهاند كه در دست خاندانهای روحانی قرار داشت و نسل به نسل منتقل میگردید (نعمانی، 234).اصطلاح دیگری كه از اواخر عصر تیموری به عنوان یكی از انواع اقطاع به كار میرفت، «اُلكا»، است كه گفتهاند به مفهوم واگذاری چراگاهها یا اراضی ییلاق و قشلاق طوایف بوده است. در منابع صفوی هم الكا به معنای قلمرو كوچ ایل و هم مالكیت مرتع به كار رفته (همو، 199)، و گاه برخی شهرها كه به رسم هدیه و عطا داده میشد، ظاهراً مصداق همان الكا بوده است؛ چنانكه ابهر و زنجان و سلطانیه كه شاه طهماسب در 961 ق / 1554 م به خلیل خان داد، بدان شرط كه 3 هزار تن سپاهی به اردو روانه كند، از این مقوله است (پیگولوسكایا، 2 / 509). به هر حال در بسیاری از گزارشهایی كه در این باب در دست است، دو اصطلاح الكا و تیول یا الكا و اقطاع در كنار هم آمده است و چنین برمیآید كه الكا معمولاً به خوانین و امرای ایلات داده میشد، و نیز اگر معنایی عام تر از اقطاع و تیول نداشته، ظاهراً مصداق و نتایج مترتب بر این واگذاری متفاوت بوده است (اسكندربیك، 1 / 138-141، 322، 2 / 914). الكا گاه موروثی (مثلاً نك : عالمآرا، 201، 264) بوده، و گاه با شغل و منصب بستگی داشته است (نك : اسكندر بیك، 1 / 361). همچنین بعضی از كارمندان لشكری و دیوانی مانند توپچی و میرآخور بخشی از مواجب خود را از الكا ــ در دست هر كس كه بود ــ میگرفتند (نعمانی، 200-201).بدین گونه نشان داده شد كه شیوهها و انواع اقطاعداری كه عملاً در سرزمینهای اسلامی رایج بود، با آنچه به طور نظری توسط دانشمندان تبیین و تدوین شده، در اغلب دورهها متفاوت است. اقطاع دورۀ اسلامی اساساً مشتمل بر اعطای مشروط زمین بود كه به تدریج با ظهور مقطعان نظامی و اقطاعات موروثی موجب پیدایش نوعی مالكیت شد. خصوصیات اینگونه اقطاعات، اختیارات اقطاعداران و روابط آنان با كشاورزان و دولت، خاورشناسانی را كه در این باره به تحقیق پرداختند، به مقایسۀ اقطاع عصر اسلامی با نظام فئودالیسم اروپایی متوجه گردانید و برخی از آنها كوشیدند تا مشابهتهایی میان اقطاعداری موقت و موروثی با زمینداری فئودالی بیابند. پطروشفسكی از نویسندگانی است كه اقطاعداری موروثی را با فئودالیسم اروپایی مقایسه كرده، و تكامل آن را در سرزمینهای اسلامی از همان طریقی دانسته كه در اروپا صورت گرفته است. به عقیدۀ او این معنی كه سلطان یا امام در قلمرو اسلام حقوق عالیۀ مالكیت اقطاعات و حق مصادره و انتقال آن را برای خود محفوظ میداشت، ویژگی این سرزمینها نیست، بلكه در اروپای غربی و روسیه نیز چنین بود، و بر این اساس زمیندارای مالكان متعددی است كه بر حسب سلسله مراتب تابع و متبوع یكدیگرند (2 / 47؛ نیز نك : شیوۀ اقطاعداری عصر ممالیك و ایلخانان در همین مقاله).نكتۀ اصلی در تطابق یا اختلاف اقطاعات در سرزمینهای اسلامی با نظام فئودالیسم اروپایی (برای بعضی از وجوه اشتراك و افتراق، نك : لوكگارد، 65-67)، درك ماهیت اقطاعداری و چگونگی تحول آن به اقطاعات موروثی نظامی و حدود اختیارات مقطع نهفته است. كسانی كه آن را بدون قیدی همانند فئودالیسم اروپایی دانستهاند، ماهیت و تفاوت اقطاعداری دیوان سالارانه و اداری را با اقطاعداری نظامی مورد توجه قرار ندادهاند. یعنی نخست خصائص اقطاعات نظامی را به همۀ انواع و شیوهها و مصادیق اقطاعات تعمیم داده، آنگاه كوشیدهاند كه آن را با فئودالیسم تطبیق دهند. در حالی كه پیداست اقطاع از آغاز اساساً اداری و دیوانسالارانه بوده است و نخستین اقطاعات از دورۀ پیامبر اكرم(ص) و خلفای نخستین، با آنكه غالباً به مجاهدان و جنگجویان داده میشد، ولی هنوز طبقۀ خاص لشكریان بدان صورت كه بعدها پدیدار شد، ایجاد نشده، و نیروهای كشوری و لشكری غیر قابل تفكیك بودند؛ از جمله نظامیگری هنوز به یك نهاد تبدیل نشده بود و نمیتوان اقطاعات آن عصر را اصلاً دارای ماهیتی نظامی دانست. با اینهمه، در قرون بعد كه بر اثر توسعۀ دولت و نهادهای حكومت این تفكیك ایجاد گردید، به ویژه در قرون متأخرتر، شیوۀ اقطاعداری نظامی در بسیاری موارد از محدودۀ تعاریف حقوقی اسلامی بیرون رفت و عملاً در مسیری افتاد كه به خصوص از جهت قدرت نظامی مقطع، موروثی شدن اقطاع، وظایف اقطاعدار در برابر دولت، و نیز خودمختاری آنان در قلمرو خویش، با فئودالیسم اروپایی وجوه مشتركی یافت. شاید بنابر همین وجوه اشتراك، بعضی از نویسندگان، اقطاع دورۀ اسلامی را اصلاً زیر عنوان فئودالیسم بررسی كردهاند (مثلاً همو، 14 به بعد). بعضی دیگر با پذیرفتن مشابهت اقطاع و فئودالیسم، دورۀ اقطاعات غیر نظامی را با اقطاعات نظامی تفكیك كرده، بر آنند كه گسترش اقطاع و تبدیل آن به زمینداری فئودالی، با فتوحات تركان صحرانشین قراخانی و سلجوقی مرتبط است. بعضی دیگر ریشههای آن را در آسیای شرقی جستوجو كرده، و اینگونه اقطاعداری را برگرفته از سازمان جنگی قبایل ترك و مغول دانستهاند (پطروشفسكی، 2 / 49). بعضی معتقدند كه اقطاع در سرزمینهای اسلامی از قرون 3 و 4 ق كه به تدریج مشاغل مربوط به اقطاع جنبۀ فئودالی یافت، به صورت فئودالیسم درآمد و در ایام استبداد آل بویه به اوج خود رسید و سلجوقیان نیز آن را پذیرفته، تغییرات جزئی در آن دادند (كائن، «تكامل»، 27-57؛ قس: اشتر، 178-179).چنانكه اشاره شد، اولین نشانههای اقطاعداری نظامی در عصر سامانیان به چشم میخورد و به همین دلیل مقایسۀ این اقطاعداری را با امتیازات فئودالی از این دوره آغاز كردهاند (بارتولد، 238- 239؛ بازورث، 1 / 124). در عصر آل بویه مقطعان نظامی بزرگ در مواردی وظایف حكمرانی را نیز برعهده داشتند. این پدیده به عقیدۀ كائن شبیه فئودالیسم غربی است؛ با این تفاوت بزرگ كه مقطعان، اقطاع و حكومت را فقط بر طبق خواست سلطان اداره میكردند (نك : لمتن، «تكامل»، 63). بعضی دیگر شیوۀ اقطاعداری عصر سلجوقی ــ نخستین دولت بزرگ مبتنی بر نظامیگری ــ را با فئودالیسم غربی سازگار و همگون دانسته (كلاوزنر، 19-21؛ طرخان، 25؛ نیز نك : گیب، I(2) / 116)، و یا اقطاع بزرگان و امرای دولت را همان رسم تیول اروپایی خواندهاند (برتلس، 39).پولیاك اقطاعداری دورۀ ممالیك را متأثر از 3 نظام فئودالیسم مغولی، اسلامی و اروپای غربی دانسته است. به عقیدۀ او به سبب تأثیر شیوۀ فئودالیسم مغولی، دعاوی مربوط به اقطاعات ارضی (به تعبیر وی در همه جا: فیف) نه توسط قاضیان، بلكه توسط حاجبان و براساس یاسای مغولی حل و فصل میگردید («فئودالیسم در مصر»، 14-15)، اگرچه در اسناد رسمی و منابع عربی این دوره، اصطلاحات اقطاعداری مأخوذ از حقوق اسلامی درج شده است. فئودالیسم اروپایی هم از طریق رؤسای قبایل عرب در سوریه و فلسطین كه تابع و تیولدار دولت صلیبی بودند، بر فئودالیسم ممالیك سخت تأثیر كرد. این رؤسای قبایل به تدریج به اقطاعداران وابسته به سلطان مملوك تبدیل شدند و گاه از هر دو طرف اقطاعاتی مییافتند. این اقطاعات در صورت وفاداری مقطع به سلطان مملوك میتوانست موروثی گردد و در صورت خیانت، اقطاعات خویش را از دست میداد، اگرچه میتوانست به شاهزادگان دیگری بپیوندد؛ شیوهای كه در فئودالیسم اروپایی رایج بود. همچنین در منشورهای اقطاعی كه توسط بعضی از حاكمان صلیبی به دو تن از رؤسای خاندان بحتری داده شد (صالح بن یحیى، 57، 58، 80)، بعضی اصطلاحات اقطاع به فیف ترجمه شده است. اینكه روابط این سران با دولت صلیبی روابط اقطاعداری بوده، به ویژه از آنجا پیداست كه پس از چیرگی ممالیك بر قلمرو صلیبیان سران قبایل محلی كوشیدند تا اراضی اقطاعی خود را كه از صلیبیان گرفته بودند، مِلك خود قلمداد كنند، ولی ممالیك آنها را فقط به عنوان مقطعان زمیندار به رسمیت شناختند (همو، 55-60، 79-81، 90، جم ؛ مقریزی، الخطط، 2 / 219-222؛ نیز نك : پولیاك، همان، 19-31، «یادداشتها ... » 1-3؛ ایالن، 541-542).پولیاك بهرغم تشابهاتی كه میان فئودالیسم اروپایی و اقطاعداری این دوره، به سبب دخل و تصرف لشكریان در شیوۀ اقطاعداری دیده («فئودالیسم در مصر»، 25 به بعد، نیز «فئودالیسم اسلامی»، 248)، تمایز اصلی میان آن دو را در رواج اقتصاد پول و توسعۀ شهرنشینی و تمركز مقطعان نظامی شرق در شهرها دانسته است، نه جنبۀ دیوانسالاری اقطاع. درحالی كه برخی از محققان (لمتن، مالك، 121-122؛ اشرف، 22؛ نیز نك : بازورث، 159)به استناد همین دلیل یعنی ترقی و تكامل اقتصاد پول، اقامت نایبان و وكیلان مقطعان نظامی در املاك و روستاها به جای مقطعان، وضع طبیعی سرزمینهای اسلامی، و اینكه فئودالهای اروپایی در قلاع و املاك خود مینشستند، معتقدند كه اساساً ماهیت اقطاع اسلامی، دیوانسالارانه است، نه فئودالی، زیرا مبتنی بر قرارداد و بیعت و تابعیت فئودالی اقطاعدار با اقطاع دهنده (فرمانروا، خلیفه و سلطان) نبود. باید گفت كه با وجود اختلافهای مهم میان این دو، نظریۀ اخیر دربارۀ نظام اقطاعداری غیر نظامی درست است، ولی در اقطاعات نظامی شباهتهایی در مسائلی چون خودمختاری بعضی از مقطعان، مصونیت اداری و قضایی، و شرط وفاداری اقطاعدار به اقطاع دهنده و تدارك سپاه برای دولت، میان آن با فئودالیسم دیده میشود. با اینهمه، وجوه افتراق در منشأ و تكامل و نتایج اقطاعداری نظامی با فئودالیسم اروپایی چنان است كه نمیتوان آن دو را در یك مجموعه و زیر یك عنوان قرار داد. بكر نیز معتقد است كه این اقطاعداری به كلی با فئودالیسم متفاوت است و مقطعان در آغاز جز محصلان مالیاتی نبودند كه میكوشیدند حقوق خویش را توسعه دهند و تنها واسطهای میان دولت ــ كه مالك اصلی همۀ اراضی بود ــ و روستاییان به شمار میرفتند (نك : اشرف، 21؛ لوكگارد، 65). پطروشفسكی (2 / 48) با انتقاد از این نظر، بر آن است كه بكر ماهیت اقطاع را درك نكرده است. البته از این نظر بهویژه آنجا كه مربوط به تبدیل محصلان مالیاتی به وظیفهداران نظامی است، میتوان انتقاد كرد، اما پیداست كه در دولت مبتنی بر نظامیگری، قدرت مطلق سلطان در اعطا یا ابطال اقطاعات و مجازات مقطعان (علاوه بر آنچه پیشتر یاد شد، نك : منتجبالدین 30-31: دربارۀ سنجر و اقطاعات گرگان)، با نظام فئودالیسم ناسازگار است. لمتن نیز با بیان مبانی هر دو شیوه، این شباهت را نفی كرده، و ارتباط مقطع و رعیت و سلطان را بجز ارتباط فئودال اروپایی با رعیت دانسته، و تصریح كرده است كه اساساً به دلیل برخی روابط اجتماعی، در عصر سلجوقیان، جامعۀ فئودالی كه در آن میان رعیت و فئودال از جهت نظری قرارداد و نوعی اتحاد وجود داشته، نمیتوانسته ایجاد گردد («تكامل»، 64).
آقسرایی، محمود، مسامرة الاخبار و مسایرة الاخیار، به كوشش عثمان توران، آنكارا، 1943 م؛ ابن اثیر، علی، التاریخ الباهر، به كوشش عبدالقادر احمد طلیمات، قاهره، 1382 ق / 1963 م؛ همو، الكامل؛ ابن اثیر، مبارك، النهایة، قاهره، 1963 م؛ ابن ادریس، محمد، السرائر، قم، مؤسسة النشر الاسلامی؛ ابن اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به كوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1366ش؛ ابن تغری بردی، یوسف، المنهل الصافی، به كوشش محمد محمد امین و دیگران، قاهره، 1410 ق؛ همو، النجوم؛ ابن جماعه، بدرالدین، تحریر الاحكام فی تدبیر اهل الاسلام، به كوشش فؤاد عبدالمنعم احمد، قطر، 1408 ق / 1988 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دكن، 1359 ق؛ ابن حیان، حیان، المقتبس، به كوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، 1965 م؛ ابنخلكان، وفیات؛ ابن دواداری، ابوبكر، كنزالدرر، به كوشش اولریش هارمان، قاهره، 1391 ق / 1971 م؛ ابن رجب، عبدالرحمان، الاستخراج لاحكام الخراج، بیروت، 1409ق / 1988 م؛ ابنساعی، علی، الجامع المختصر، به كوشش مصطفى جواد، بغداد، 1353 ق / 1934 م؛ ابن سعید، علی، النجوم الزاهرة، به كوشش حسین نصار، قاهره، 1970 م؛ ابن طقطقى، محمد، الفخری، بیروت، 1400 ق؛ ابنعبدالحكم، عبدالرحمان، فتوح مصر و اخبارها، بغداد، 1920 م؛ ابنمفلح، محمد، الفروع، به كوشش عبدالستار احمد فراج، بیروت، 1387ق / 1967 م؛ ابن واصل، محمد، مفرج الكروب، به كوشش جمالالدین شیال، قاهره، 1953 م؛ ابوبكر طهرانی، دیار بكریه، به كوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، تهران، 1356 ش؛ ابوداوود سجستانی، سلیمان، سنن، استانبول، 1401 ق؛ ابوشامه، عبدالرحمان، عیون الروضتین، به كوشش احمد بیسومی، دمشق، 1991 م؛ همو، كتاب الروضتین فی اخبار الدولتین، به كوشش محمد حلمی محمد احمد، قاهره، 1962 م؛ ابوعبید قاسم بن سلام، الاموال، به كوشش عبدالامیر علی مهنا، بیروت، 1988 م؛ ابوعلی مسكویه، احمد، تجارب الامم، به كوشش آمد روز، قاهره 1333 ق / 1915 م؛ ابوهلال عسكری، حسن، الاوائل، به كوشش محمد سید وكیل، مدینه، 1385 ق / 1966 م؛ ابویوسف، یعقوب، الخراج، قاهره، 1382ق؛ اسكندربیك منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1350ش؛ اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمۀ محمود میرآفتاب، تهران، 1351ش؛ اشرف، احمد، «ویژگیهای تاریخی نظام اجتماعی ایران در دورۀ اسلامی»، جهان نو، 1347ش، س 22، شم 1-3؛ اصطخری، ابراهیم، المسالك و الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1927 م؛ افضلالدین كرمانی، المضاف الى بدایع الزمان، به كوشش عباس اقبال، تهران، 1331ش؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران، تهران، 1341 ش؛ اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، «نگاهی به تشكیلات دولتهای قراقویونلو و آققویونلو»، تحقیقات تاریخی، تهران، 1372ش؛ اهری، ابوبكر، تاریخ شیخ اویس، به كوشش ی. لون، لاهه، 1373 ق؛ بارتولد، و. و.، تركستاننامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352 ش؛ بازورث، ك. ا.، تاریخ غزنویان، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1356 ش؛ بخاری، محمد، صحیح، استانبول، 1982 م؛ بختاورخان، محمد، مرآة العالم، لاهور، 1979 م؛ برتلس، آ. ی.، ناصر خسرو و اسماعیلیان، ترجمۀ یحیی آرینپور، تهران، 1346ش؛ برن، رهر، نظام ایالات در دورۀ صفویه، ترجمۀ كیكاووس جهانداری، تهران، 1357 ش؛ بغدادی، عبداللطیف، «ذیل فصیح ثعلب»، همراه فصیح ثعلب و الشروح التی علیه، به كوشش محمد عبدالمنعم خفاجی، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به كوشش گویتین، بیتالمقدس، 1936 م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش دخویه، لیدن، 1865 م؛ بلعمی، محمد، تاریخ نامۀ طبری، به كوشش محمد روشن، تهران، 1366 ش؛ بنداری اصفهانی، زبدةالنصرة، مختصر تاریخ آل سلجوق عمادالدین كاتب، بیروت، 1400 ق / 1980 م؛ بهاءالدین بغدادی، محمد، التوسل الی الترسل، به كوشش احمد بهمنیار، تهران، 1315 ش؛ بهارعجم، تیك چندبهار، لكهنو، 1334 ق / 1916 م؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به كوشش علی اكبر فیاض، مشهد 1350 ش؛ پطروشفسكی، ا. پ.، كشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1344 ش؛ پیگولوسكایا، ن. و. و دیگران، تاریخ ایران، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1346ش؛ تذكرةالملوك، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1332ش؛ تسف، ولادیمیر، نظام اجتماعی مغول، ترجمۀ شیرین بیانی، تهران، 1345 ش؛ حافظ ابرو، لطفالله، ذیل جامع التواریخ رشیدی، به كوشش خانبابا بیانی، تهران، 1317ش؛ همو، زبدةالتواریخ، به كوشش كمال حاج سید جوادی، تهران، 1372 ش؛ حسن، حسن ابراهیم، تاریخ الدولة الفاطمیة، قاهره، 1964 م؛ حسنی، عبدالحی، نزهة الخواطر، حیدرآباد دكن، 1350-1374 ق؛ حسین، محسن محمد، الجیش الایوبی فی عهد صلاحالدین، بیروت، 1980 م؛ حماده، محمدماهر، الوثائق السیاسیة و الاداریة للعصر المملوكی، بیروت، 1980 م؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به كوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ حمیدالله، محمد، مجموعة وثائق السیاسیة، بیروت، 1983 م؛ حمید بن زنجویه، الاموال، به كوشش شاكر ذیب فیاض، ریاض، 1406ق / 1986 م؛ خوارزمی، محمد، مفاتیح العلوم، به كوشش فان فلوتن، لیدن، 1895 م؛ دولتشاه سمرقندی، تذكرة الشعراء، به كوشش محمد عباسی، تهران، 1337ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به كوشش محمد اقبال، تهران، 1333 ش؛ رشیدالدین فضلالله، جامع التواریخ، به كوشش محمد روشن و مصطفى موسوی، تهران، 1373ش؛ همو، مكاتبات رشیدی، به كوشش محمد شفیع، لاهور، 1364 ق / 1945 م؛ رود راوری، محمد، «ذیل تجارب الامم»، همراه تجارب الامم (نك : هم ، ابوعلی مسكویه)؛ ریس، محمد ضیاءالدین، الخراج و النظم المالیة، قاهره، 1977 م؛ زركوب شیرازی، احمد، شیرازنامه، به كوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350ش؛ زمخشری، محمود، اساس البلاغة، بیروت، 1404ق؛ زیاده، محمد مصطفى، حاشیه بر السلوك (نك : هم ، مقریزی)؛ سالم، عبدالعزیز، تاریخ المسلمین و آثارهم فی الاندلس، بیروت، 1981م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، حیدرآباد دكن، 1396 ق / 1976 م؛ سمهودی، علی، وفاءالوفاء، به كوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، 1955 م؛ شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، 1374ش؛ شاهنوازخان، صمصامالدوله، مآثرالامرا، به كوشش میرزا اشرف علی، كلكته، 1309 ق؛ شبانكارهای، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1363ش؛ شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه، به كوشش عصامالدین اورونبایف، تاشكند، 1972 م؛ شهیدثانی، زین الدین، مسالك الافهام، بیروت، 1414 ق / 1993 م؛ شیخ طوسی، محمد، الخلاف، تهران، 1382 ق؛ همو، المبسوط، به كوشش محمدباقر بهبودی، تهران، مكتبة المرتضویه؛ صابی، هلال، الوزراء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1958 م؛ صالح بن یحیى، تاریخ بیروت، به كوشش لویس شیخو، بیروت، 1927 م؛ صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، به كوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ صولی، محمد، اخبار الراضی بالله و المتقی لله، به كوشش هیورث دن، لندن، 1935 م؛ همو، ادب الكتاب، به كوشش محمد بهجت اثری، قاهره، 1341ق؛ طبرسی، فضل، المؤتلف من المختلف، به كوشش مهدی رجایی، مشهد، 1410 ق؛ طبری، تاریخ؛ طرخان، ابراهیم علی، النظم الاقطاعیة، قاهره، 1388 ق / 1968 م؛ ظهیرالدین نیشابوری، سلجوق نامه، به كوشش اسماعیل افشار، تهران، 1332ش؛ عاشور، سعید، «نظم الحكم و الادارة»، موسوعة الحضارة العربیة الاسلامیة، بیروت، 1987 م؛ عالمآرای شاه اسماعیل، به كوشش اصغر منتظر صاحب، تهران، 1349ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به كوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1353ش؛ عتبی، محمد، تاریخ یمینی، ترجمۀ ناصح جرفادقانی، به كوشش جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ علیزاده، عبدالكریم، «بحثی دربارۀ مراحل اجتماعی و اقتصادی در دوران سلطنت سلجوقیان»، ایرانشناسی، تهران، 1345ش، شم 9؛ همو، مقدمه بر دستور الكاتب (نك : هم ، نخجوانی)؛ عمادالدین كاتب، الفتح القسی فی الفتح القدسی، به كوشش محمد محمود صبح، بیروت، الدار القومیه للطباعة و النشر؛ عنان، محمد عبدالله، دولة الاسلام فی الاندلس، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ عنصرالمعالی، كیكاووس، قابوس نامه، به كوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1364ش؛ غیاثاللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فرای، ریچارد، بخارا، ترجمۀ محمود محمودی، تهران، 1365 ش؛ فسایی، حسن، فارس نامۀ ناصری، تهران، 1342 ش؛ فضلالله بن روزبهان، سلوك الملوك، به كوشش محمد علی موحد، تهران، 1362 ش؛ فهد، بدری محمد، تاریخ العراق، بغداد، 1973 م؛ قاسم، عبده قاسم، «اثر الحروب الصلیبیة فی العالم العربی»، موسوعة الحضارة العربیة الاسلامیة، بیروت، 1987 م؛ قاسم، عون شریف، نشأة الدولة الاسلامیة، قاهره، بیروت، 1401 ق / 1981 م؛ قدامة بن جعفر، الخراج، به كوشش محمد حسین زبیدی، بغداد، 1979 م؛ قرآن مجید؛ قسطلانی، احمد، ارشادالساری لشرح صحیح البخاری، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383ق / 1963 م؛ قمی، حسن ابن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به كوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1313ش؛ كلاوزنر، كارلا، دیوان سالاری در عهد سلجوقی، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1363 ش؛ گروسه، رنه، «نخستین سلسلۀ پادشاهان ایرانی»، تاریخ تمدن ایران، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1336 ش؛ لمتن، ا. ك. س.، «اقطاع و فئودالیته»، راهنمای كتاب، تهران، 1356 ش، س 20؛ همو، «تكامل نظام اقطاع در ایران قرون وسطى»، ترجمۀ عطاءالله مرزبان، نگین، 1346 ش، شم 34؛ همو، مالك و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1362 ش؛ ماوردی، علی، الاحكام السلطانیة، به كوشش محمد فهمی سرجانی، قاهره، 1393ق / 1973 م؛ مجمل التواریخ و القصص، به كوشش محمد تقی بهار، تهران، 1318 ش؛ محقق كركی، علی، جامع المقاصد، قم، 1410 ق؛ همو، «قاطعة اللجاج فی تحقیق حل الخراج»، كلمات المحققین، قم، 1402ق؛ المختارات من الرسائل، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ مدرسی طباطبایی، حسین، زمین در فقه اسلامی، تهران، 1362ش؛ همو، فرمانهای تركمانان قراقویونلو و آق قویونلو، قم، 1353 ش؛ مراكشی، عبدالواحد، المعجب، به كوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق / 1966 م؛ معجم الفقه الحنبلی (مستخلص من كتاب المغنی لابن قدامة)، بیروت، 1393 ق / 1973 م؛ معینالدین نطنزی، منتخب التواریخ، به كوشش ژان اوبن، تهران، 1336ش؛ مقریزی، احمد، الخطط، بولاق، 1270 ق؛ همو، السلوك، به كوشش محمد مصطفى زیاده، قاهره، 1956-1970 م؛ منتجبالدین بدیع، علی، عتبة الكتبة، به كوشش محمد قزوینی و عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1329 ش؛ منوفی، محمد، اخبار الدول، قاهره، 1281 ق؛ میرزا رفیعا، «دستور الملوك»، به كوشش محمد تقی دانشپژوه، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات، تهران، 1348 ش، س 16، شم 4؛ مینورسكی، و.، سازمان اداری حكومت صفوی، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، 1334 ش؛ مینوی، مجتبى، تعلیقات بر سیرت جلالالدین مینكبرنی، تهران، 1365 ش؛ نخجوانی، محمد بن هندوشاه، دستورالكاتب، به كوشش عبدالكریم علیزاده، مسكو، 1964 م؛ نسوی، محمد، سیرة السلطان جلالالدین منكبرتی، به كوشش حافظ احمد حمدی، قاهره، 1953 م؛ نصیرالدین طوسی، محمد، رسائل، تهران، 1355 ش؛ نظامالملك، حسن، سیاستنامه، به كوشش هیوبرت دارك، تهران، 1364 ش؛ نعمانی، فرهاد، تكامل فئودالیسم در ایران، تهران، 1358 ش؛ نویری، احمد، نهایةالارب، قاهره، 1342-1362 ق؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، كلكته، 1924 م؛ هامر پورگشتال، یوزف، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمۀ میرزا زكی علیآبادی، تهران، 1367 ش؛ همدانی، محمد، تكملة تاریخ الطبری، به كوشش آلبرت یوسف كنعان، بیروت، 1958 م؛ یاقوت، بلدان؛ یحیی بن آدم، الخراج، به كوشش حسین مونس، قاهره / بیروت، 1987م؛ یعقوبی، احمد، البلدان، لیدن، 1981م؛ همو، تاریخ، بیروت، 1379ق / 1960 م؛ یونینی، موسى، ذیل مرآة الزمان، حیدرآباد دكن، 1375 ق / 1955 م؛ نیز:
Ashtor, E., A Social and Economic History of the Near East in the Middle Ages, London, 1976; Ayalon, D., «Studies on the Structure at the Mamluk Army», Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1953, vol. XV; Beshir, B. J., «Fatimid Military Organization», Der Islam, 1978, vol. LV; Bosworth, C. E., «Military Organization Under the Būyids of Persia and Iraq», Oriens, Leiden, 1967, vol. XVIII-XIX; Bulliet, R., The Patricians of Nishapur, Cambridge, 1972; Cahen, C., «L’Évolution de l’iqta’du IXeau XIII», Annales. Economies, sociétés, civilisaton, 1953, vol. VIII; id, Pre-Ottoman Turkey, tr. J. Jones-Williams, London, 1988; id, «Tribes, Cities and Social Orgnization», The Cambridge History of Iran, London, 1975, vol. IV; Doerfer, G., Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, 1965; EI2; Gibb, H. A. R. and H. Bowen, Islamic Society and the West, London, 1957; IA; Lambton, A. K. S., «The Internal Structure at the Saljuq Period», The Cambridge History of Iran, London, 1968, vol. V; Lokkegaard, F., Islamic Taxation, Copenhagen, 1950; Pakalin, M. Z., Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlüğü, Istanbul, 1979; Poliak, A. N., «La Féodalité islamique», Revue des études islamiques, Paris, 1936; id, Feudalism in Egypt, Syria, Palestine and the Lebanon, Philadelphia, 1977; id, «Some Notes on the Feudal System of the Mamlūks», JRAS, 1937; Rabie, H., «The Size and Value of Iqṭāʿ in Egypt 564-741 A. H. / 1169-1341 A. D.», Studies in the Economic History of the Middle East, London, 1970; UzunçarŞılı, İ. H., Osmanlı devlet Teşkilâtina medhal, Ankara, 1984; Wilson, H. H., A Glossary of Judicial and Revenue Terms, Delhi, 1968; Woods, J. E., The Aqquyūnlū- Clan. Confederation, Empire, Minneapolis, 1976.صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید