اتحاد شوروی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 7 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/225197/اتحاد-شوروی
دوشنبه 22 اردیبهشت 1404
چاپ شده
6
از آغاز سال 1917 م روسیه را موج اعتصاب فرا گرفت. در پایتخت حدود 200 هزار نفر به دست اعتصاب زدند. بلشویكها مردم را از اعتصاب به قیام فرا میخواندند. ضمن درگیری اعتصابكنندگان با پلیس 40 تن كشته شدند. اندكی بعد موج اعتصاب سراسر پتروگراد را فراگرفت (همان، 183). در 26 فوریۀ (11 مارس) 1917 م خبر رسید كه هنگ وُلْخُنْسكی سر به شورش برداشته است. یك گردان از گارد سلطنتی نیز به شورشیان پیوست. افسر سالخوردهای كه فرمانده سربازان گارد بود، خطاب به سربازانش گفت: سربازان! نمیتوانم به شمار فرمان دهم كه به روی برادرانتان آتش بگشایید، ولی در عین حال نمیتوانم سوگندی را كه یاد كردهام زیرپا بگذارم. افسر مزبور سپس با اسلحۀ كمری به زندگی خود پایان داد (سنپیر، 3 / 3). در پتروگراد از 28 فوریه (13 مارس) دولت امپراتوری دیگر عملاً وجود نداشت. دو روز بعد نیكلای دوم امپراتور روسیه از مقام خود كناره گرفت. روز نهم (22) مارس امپراتور و همسرش در كاخ تزار سْكویه سلو بازداشت شدند (همو، 3 / 30-31). بعدها تزار و اعضای خانوادهاش پس از پیروزی انقلاب اكتبر، تبعید و در 16 ژوئیۀ 1918 شب هنگام همگی در تبعیدگاه خود در یكاترین بورگ تیرباران شدند (همو، 3 / 163-170).در نخستین روزهای انقلاب دو گونه قدرت پدید آمد: یكی حكومت موقت كه جانشین امپراتوری روسیه شده بود و دیگری شورای نمایندگان كارگران و سربازان (كوریاكوف، 7- 8؛ «تاریخ حزب»، 185). لنین در 20 مارس مقالهای با عنوان «نامههایی از دور» نوشت كه در تاریخ 21 و 22 مارس 1917 در روزنامۀ پراودا به چاپ رسید. وی در آغاز مقاله متذكر گردید كه این نخستین انقلاب مسلماً آخرین انقلاب نخواهد بود (1(2) / 699). ازمتن مقاله مشخص بود كه لنین نه تنها به سقوط امپراتوری روسیه، بلكه به سقوط بورژوازی روسیه و حاكمیت حزب خود میاندیشید.در 13 آوریل پلخانف و در 16آوریل 1917 لنین از مهاجرت به روسیه بازگشتند. پلخانف از طریق فرانسه و انگلستان كه متفق روسیه بودند، وارد كشور شد، ولی لنین از راه آلمان كه با روسیه در حال جنگ بود، وارد روسیه شد. این نكته بحث زیادی را برانگیخت و بعضی لنین را تأمین كنندۀ خواست آلمانها معرفی كردند (شوپ، 113-115؛ روتیچ، 51-63). آن زمان روزنامۀ اومانتیه (چاپ پاریس) نوشت كه دولت آلمان به لنین كه طرفدار صلح فوری با آلمان است و نیز به 30 نفر از همفكرانش اجازه داده است تا برای بازگشت به روسیه از خاك آلمان بگذرند. در ضمن دولت آلمان تسهیلات زیادی برای لنین قائل شده است (كوریاكوف، 14). روزنامۀ روسكایا میسل نحوۀ بازگشت پلخانوف و لنین به روسیه را مقایسه كرد و نوشت: لنین كه حتی مایل نیست سوسیال دموكرات شمرده شود، خود را كمونیست نامیده و مردم را به جنگ داخلی فراخوانده است (همو، 15-16). لنین یك روز پس از ورود به پتروگراد در جلسۀ مشورتی بلشویكهای عضو كنفرانس شوراهای سراسر روسیه، موضوع انتقال قدرت ازحكومت موقت به شوراها را عنوان كرد و نشان داد كه هدف اساسی او چه بوده است. وی در مورد انقلاب اصل دگرگونی مناسبات اجتماعی، رفاه عمومی و مسائلی از این قبیل را به یك سو نهاد و ضمن بیان صریح نظر خود نوشت: «مسألۀ اساسی هر انقلاب موضوع قدرت حاكمه در كشور است» (2(1) / 15). در آن زمان گروهی از بلشكویها نسبت به برانداختن حكومت موقت تردید داشتند، ولی لنین با صراحت اعلام كرد كه حكومت موقت را باید برانداخت (همو، 2(1) / 17- 18). وی از این نیز پا فراتر نهاد و نوشت كه انقلاب بورژوا دموكراتیك در روسیه پایان یافته است (همو، 2(1) / 20) و راه چارهای جز انقلاب پرولتاریا وجود ندارد (همو، 2(1) / 60). لنین نام حزب سوسیال دموكرات را مردود دانست و نوشت كه ما باید از این پس حزب خود را «حزب كمونیست» بنامیم (همو، 2(1) / 57). پس از تفرقه در حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه، بلشویكها سازمان خود را «حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه (بلشویك)» نامیدند و نام بلشویك را درون دو هلال قرار دادند. پس از تغییر نام حزب مزبور به نامهای «حزب كمونیست روسیۀ شوروی» و «حزب كمونیست اتحاد شوروی» نام بلشویك همچنان میان دو هلال باقی بود، ولی بعدها پس از جنگ دوم جهانی، نام بلشویك به توصیۀ استالین حذف شد.در ژوئن 1917 كنگرۀ شوراهای سراسری روسیه با 800 نماینده برگذار و هیأت رئیسۀ خود را از چهار حزب سوسیالیستهای انقلابی، 4 نفر؛ منشویكها، 4 نفر؛ بلشویكها، 3 نفر و سوسیالیست ملی، یك نفر برگزید. بلشویكها كه در اقلیت بودند، از همان زمان، قیام مسلحانه بر ضد حكومت موقت را تدارك میدیدند (كوریاكوف، 18). در ژوئیۀ همان سال تظاهرات در پتروگراد به اقدامات مسلحانه انجامید. پس از آن نیز تدارك قیام مسلحانه از سوی بلشكویها ادامه یافت. در پاییز 1917 م با افزایش میزان وام دولتی، بیارزش شدن رویل و افزایش قیمتها بحران عمیقی روسیه را فراگرفت. در بامداد 25 اكتبر 1917 مقدمات حمله به مقر دولت موقت و اشغال مراكز حساس پتروگراد، پایتخت دولت روسیه آغاز شد. سربازان وملوانان با شلیك توپهای رزمنا و آورُرا حمله به كاخ زمستانی را كه مقر حكومت موقت بود، آغاز و عدهای از وزیران را بازداشت كردند. كرنسكی رئیس حكومت موقت توانست بگریزد و بعدها كشور را ترك كند. در همان روز كنگرۀ دوم شوراهای نمایندگان كارگران و سربازان سراسر روسیه در پتروگراد برگذار شد. كنگره دولت موقت را ساقط و حاكمیت شوراها را قانونی اعلام كرد. بدینسان انقلاب بلشویكی كه لنین در رأس آن قرار داشت، به پیروزی رسید و به قدرت دوگانه پایان داده شد («دائرةالمعارف تاریخی»، XIII / 586).در كنگرۀ دوم شوراها لنین تأسیس مجلس مؤسسان را عنوان كرد تا مسألۀ دولت آینده درآن مورد بحث قرار گیرد. نمایندگان جناح چپ حزب سوسیالیستهای انقلابی نیز افتتاح مجلس مؤسسان را شرط اصلی ورود خود به كابینه قرار دادند (روتیچ، 119). پس از انقلاب بلشویكی هیأت وزیران به نام «شورای كمیسرهای خلق» و وزیران «كمیسر خلق» نامیده شدند (همو، 116). لنین و بلشویكها تا قبل از كنكرۀ دوم شوراها از شعار تأسیس مجلس مؤسسان پشتیبانی میكردند، ولی لنین به تدریج نظر خود را دربارۀ این مجلس تغییر داد و متذكر شد كه اگر مجلس مؤسسان با شوراها اختلاف حاصل كند، محكوم به زوال سیاسی خواهد بود. شاید این تغییر عقیده را بتوان نومیدی بلشویكها از پیروزی در انتخابات مجلس مؤسسان دانست. در این انتخابات سوسیالیستهای انقلابی 21 میلیون، بلشویكها 9 میلیون، كادتها 000‘600‘4 و منشویكها 000‘700‘1 رأی كسب كردند. بدین ترتیب آراء سوسیالیستهای انقلابی از مجموع آراء سه حزب دیگر بیشتر بود (همو، 129-131). ازاینرو لنین تصمیم گرفت مجلس مؤسسان را منحل كند. در روز 5 ژانویۀ 1917 ملوانان با تهدید اسلحه نمایندگان را از كاخ محل برگذاری مجلس مؤسسان بیرون راندند. متعاقب آن لنین دستور داد كه درهای كاخ مهر و موم شود. این آخرن مرحله برای كسب قدرت كامل از سوی بلشویكها بود (همو، 136-137).در 8 نوامبر 1917 كنگرۀ دوم شوراها فرمان صلح را تصویب كرد. در همین كنگرۀ شورای كمیسرهای ملی تشكیل گردید كه ریاست آن را لنین بر عهده داشت. شورا حق مالكیت خصوصی بر زمین را برای همیشه ملغی اعلام كرد و مالكیت ملاكان نیز لغو شد. در 3 مارس 1918 پیمان صلح برست لیتوفسك میان دولت نوبنیاد روسیۀ شوروی و دولت امپراتوری آلمان به امضا رسید و روسیه رسماً از جنگ خارج شد («دائرةالمعارف تاریخی»، XIII / 588).در ژوئیۀ 1918 نخستین قانون اساسی روسیه در پنجمین كنكرۀ شوراهای سراسر روسیه به تصویب رسید و از آن پس «جمهوری فدراتیو سوسیالیستی شوروی روسیه» نام گرفت (همان، XIII / 589). هنوز تا زمان تأسیس «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» فاصلۀ نسبتاً زیادی بود و میبایست مسائل بسیاری دربارۀ اقوام و ملتهای غیرروس حل میشد. در برنامۀ كنگرۀ دوم حزب سوسیال دموكرات كارگری روسیه در 1903 م مسألۀ حق تعیین سرنوشت مردم غیر روس تابع امپراتوری روسیه، نه از سوی لنین و بلشویكها، بلكه از سوی گروه منشویك مطرح و گنجانیده شد (آوتُر خانف، «امپراتوری ... »، 15-16). حزب سوسیالیستهای انقلابی روسیه نیز این مسأله را به صورتی قطعی در نشریۀ ارگان مركزی خود زیر عنوان «روسیۀ انقلابی» (شم 18، 1903 م) اعلام نمود و خاطر نشان ساخت كه این حزب طرفدار حق تعیین سرنوشت بدون قید و شرط خلقهاست و هرگاه آنها مایل باشند، میتوانند پس از انقلاب به صورتی آزاد در فدراسیونی با روسیه باقی بمانند (همان، 16). لنین حق تعیین سرنوشت ملتها را به صورت عام نمیپذیرفت، بلكه تنها اصل حق ملی پرولتاریا را عنوان میكرد و آن را نیز جزئی از نهضت جهانی طبقۀ كارگر میشمرد و بر آن بود كه هرگاه این جزء در شرایط معینی با كل تضاد حاصل كند، در آن صورت باید جزء را مردود دانست (همان، 17). بعدها با اوج گرفتن جنبشهای ملی در نهضتهای كارگری، لنین ناگزیر از پذیرش حق جدایی ملتها شد و نوشت كه منظور از حق ملل در تعیین سرنوشت خویش، حق آنها در جدا شدن از مجموعۀ ملتهای غیر خودی و تشكیل دولت ملی است (1(2) / 370)؛ ولی هنگامی كه پس از انقلاب بلشویكی ملل غیر روس درصدد جدایی از امپراتوری روسیه برآمدند. دولت روسیۀ شوروی با زور اسلحه آنان را سركوب كرد (آوترخانف، همان، 17-18). لنین برای توجیه این عمل متذكر گردید كه هدف سوسیالیسم تنها ممانعت از تقسیم به دولتهای كوچك نیست، بلكه هدف نزدیكی و ادغام آنهاست (نک : همان، 19). او حتی به زبانهای ملی نیز توجه نداشت، بلكه زبانی جهانی را مدنظر قرار داده، طرفدار جامعۀ بینالمللی با یك، یا دو زبان بود و عقیده داشت كه زبان بینالمللی میتواند انگلیسی و شاید افزون بر آن روسی باشد (همانجا). از همین رو برای مردم غیر روس تابع روسیه، زبان رسمی به عنوان زبان رسمی رایج و معمول گردید.سیاست و تاكتیك ملی لنین را میتوان به 4 مرحله بخش كرد: 1. مرحلۀ پذیرش حق تعیین سرنوشت ملتها به صورتی مشروط و بدون ضمانت (لنین، 1(2) / 388، جم ). زمان این مرحله از كنگرۀ دم حزب بلشویك در 1903 م تا كنفرانس آوریل 1917 بود. 2. مرحلهای كه لنین اصل حق جدایی ملتها را حتی با ضمانت اعلام نمود (همو، 2(1) / 72-74). 3. مرحلهای كه از نخستین كنگرۀ شوراها در ژوئن 1917 آغاز شد و در آن لنین اعلام نمود: جمهوری روسیه نمیخواهد هیچ ملتی را ــ نه به شیوۀ جدید و نه به شیوۀ قدیم ــ مورد ستم قرار دهد و نمیخواهد با هیچ ملتی اعم از فنلاند یا اوكرائین براساس زور زندگی كند (همو، 2(1) / 86-87). وی در ادامۀ سخن گفت «ما خواهان جمهوری روسیۀ واحد و جدا ناشدنی با قدرتی خللناپذیر هستیم و این قدرت خللناپذیر در صورت موافقت دواطلبانۀ ملل میسر میگردد» (همانجا). لنین در این گزارش تقسیم ایران و سیاست الحاق طلبی را نیز مورد نكوهش قرار دارد (همو، 2(1) / 88). 4. مرحلهای كه در آن لنین پس از كسب قدرت در نوامبر 1917 وجود جمهوری فدراتیو سوسیالیستی شوروی روسیه را اعلام نمود.لنین كمیساریای خاصی در امور ملی تأسیس كرد و ریاست آن را بر عهدۀ استالین واگذارد. كمیساریای مزبور ضمن اعلام اهمیت ویژۀ بقای ملتهای مسلمانان تاتار، باشقیر، تركستان، قفقاز و كریمه در داخل روسیه، در 20 نوامبر 1917 اعلامیهای خطاب به خلقهای مسلمان به امضای لنین و استالین انتشار داد. در سند مزبور آمده است كه ما به شما زحمتكشان و بینوایان مسلمان روسیه و شرق، تاتارهای سواحل ولگا و كریمه، قرقیزها، مسلمانان سیبری و تركستان، تركان و تاتارهای قفقاز و ماوراء قفقاز، چچنها و كوهنشینان قفقاز اعلام میداریم كه مساجد و عبادتگاههای ویران شده از سوی تزارهای روسیه را احیا خواهیم كرد و شما در مراسم مذهبی خود آزاد خواهید بود. از این تاریخ آداب مذهبی، عادات وسنتها و نیز مؤسسات ملی و فرهنگی شما آزاد خواهد بود. شما از حقوق خویش در این زمینه برخوردار خواهید شد؛ ولی هنگامی كه خلقهای مسلمان باشقیر، تاتار، تركستان، كریمه و قفقاز ضمن موافقت كامل با این اعلامیه در نیمۀ نخست سال 1918 م خواستار ایجاد دولتهای اسلامی مستقل شدند، لنین با توسل به زور آنان را به درون روسیه بازگرداند (آوترخانف، همان، 35-39). صورت اتحاد داوطلبانه جای خود را به الحاق داد. در اغلب جمهوریهایی كه خود را شوروی خواندند، قیامهایی بر ضد حكومت مركزی روسیه و دولتهای بلشویك روی داد. فنلاند توانست در همان آغاز جدا گردد. متعاقب آن اوكرائین درصدد كسب استقلال بر آمد، ولی با لشكركسی بلشویكها مواجه گردید و از 1917 تا 1920 م، 5 بار مورد تهاجم قرار گرفت و سرانجام به تصرف بلشویكها درآمد (همان، 116).در قفقاز پس از انقلاب سال 1917 م دگرگونیهایی روی داد. در خاننشینهای شرق قفقاز دولتی جمهوری از سوی حزب مساوات تأسیس شد كه جمهوری آذربایجان نام گرفت. در سرزمین ارمنستان ملیون ارمنی (داشناكها) و در گرجستان گروه سوسیال دموكراتهای منشویك زمام امور را در دست گرفتند که با حملات ارتش سرخ به حاکمیت آنان پایان داده شد. در 28 نوامبر 1918 اوكرائین به عنوان جمهوری شوروی اعلام موجودیت كرد، ولی این به مفهوم پیروزی كامل بلشویكها در اوكرائین نبود. در 23 فوریه 1918 گارد سرخ مبدل به ارتش سرخ شد. تروتسكی این ارتش را كه تا آن زمان از داوطلبان و پارتیزانها تشكیل میشد، به صورت ارتشی منظم سازمان داد (روتیچ، 169). گرچه گروه استقلالطلب «پتلیورا» شكست یافته بود، با این وصف تا اوایل 1920 م نظامیان گارد سفید اوكرائین را ترك نگفته بودند (همو، 185؛ BSE3, XXIV(2) / 510). در 25 آوریل 1920 ارتش لهستان به اوكرائین حملهور شد و كیف را به تصرف درآورد («تاریخ حزب»، 291). در اوت 1920 ارتش شوروی به حملۀ متقابل دست زد، ولی حمله به شهر ورشو با شكست مواجه گردید (همان، 294).و لهستان ضمن مبارزهای استقلال خود را به دست آورد و از روسیه جدا شد. در اوایل ژانویۀ 1919 در بلوروسی، جمهوری شوروی سوسیالیستی اعلام شد (كالیستوف، 1 / 548-550). در 28 آوریل 1920 در آذربایجان قفقاز، در 29 نوامبر همان سال در ارمنستان و در 25 فوریۀ 1921 در گرجستان حكومت شوروی ا علام گردید (همو، 1 / 581-582). در 23 مارس 1919 در جمهوری خودمختار باشقیر، در 27 مۀ 1920 در جمهوری خودمختار تاتارستان، در 26 اوت 1920 در جمهوری قرقیزستان، در 20 ژانویۀ 1921 در داغستان و چند جمهوری و منطقۀ خودمختار دیگر حكومت شوروی اعلام شد (همو، 1 / 548).در اكتبر 1922 لنین در جلسۀ مجمع كمیتۀ مركزی حزب كمونیست (بلشویك) روسیه پیشنهاد كرد كه جمهوری فدراتیو سوسیالیستی شوروی روسیه به اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی تغییر نام دهد. در 30 دسامبر 1922 نخستین كنگرۀ شوراهای سراسری كشور با شركت نمایندگان اوكرائین، بلوروسی و فدراسیون ماوراء قفقاز در مسكو برگزار شد و طرح مربوط به تأسیس كشور «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» را تصویب كرد كه جمهوری شوروی فدراتیو روسیه، جمهوری اوكرائین، بلوروسی و فدراسیون ماوراء قفقاز را شامل میشد (BSE3, XXIV(2) / 137). در این كنگره ارگان عالی حكومت، «كمیتۀ اجرائی مركزی» انتخاب گردید (همانجا). در پایان سال 1925 م اتحاد جماهیر شوروی شامل 6 جمهوری متحد، 15 جمهور خودمختار و 16 منطقۀ خودمختار بود (كالیستوف، 2 / 627). طی سالهای 1918-1921 م دولت روسیۀ شوروی سرگرم جنگهای داخلی بود. در 1921 م جنگهای داخلی و مداخلۀ دولتهای بیگانه به پایان رسید و دورۀ صلحآمیز آغاز شد.وضع امپراتوری روسیه در دوران جنگ اول جهانی و اوضاع درهم و آشفتۀ اقتصادی وسیاسی روسیۀ شوروی پس از انقلاب و طی 4 سال جنگ داخلی ایجاب میكرد كه دگرگونیهایی در كشور پدید آید. ازاینرو لنین در 1921 م برنامۀ سیاست اقتصادی جدید را طرحریزی و عنوان كرد (همو، 2 / 605-615). روسیۀ شوروی برای احیای اقتصاد خود نیازمند همكاری مردم نواحی غیرروس بود. این نیاز سبب شد كه طرحهایی در مورد تأسیس اتحاد شوروی پدید آید. پس از یك رشته اقدامات در نواحی مختلف، چنانكه گفته شد، در دسامبر 1922 نخستین كنگرۀ شوراهای سراسر كشور تأسیس یافت. كنگرۀ اعلامیۀ تشكیل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تصویب كرد. در 13 دسامبر 1922 فدراسیونی از جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان به نام فدراسیون جمهوریهای متحد شوروی سوسیالیستی ماوراء قفقاز تأسیس گردید (BSE3, IX / 297). متعاقب آن دومین كنگرۀ شوراهای سراسر كشور در ژانویۀ 1924 شكل نهایی قانون اساسی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تصویب كرد («تاریخ مختصر ... »، BSE3, XIII / 50; II / 144). در ژانویۀ 1924 لنین رهبر شوروی درگذشت. در اكتبر 1924 در آسیای مركزی جمهوریهای جدیدی پدید آمدند. در 1925 م سومین كنگرۀ شوراهای سراسر كشور الحاق جمهوریهای تركمن و ازبك را به اتحاد شوروی پذیرفت («تاریخ مختصر»، II / 148). در 5 دسامبر 1936 هشتمین كنگرۀ فوقالعادۀ شوراهای اتحاد شوری قانون اساسی دیگری را به تصویب رسانید (همان، II / 241). بر پایۀ این قانونی اساسی، فدراسیون ماوراء قفقاز منحل شد و ارمنستان و آذربایجان و گرجستان به صورت جمهوریهای جداگانه در آمدند و شمار جمهوریهای اتحاد شوروی از 7 به 11 رسید (همان، II / 243). در آسیای مركزی جمهوریهای ازبكستان، قزاقستان، قرقیزستان، تاجیكستان و تركمنستان جایگزین جمهوری تركستان شدند. بعدها در 7 اكتبر 1977 قانون اساسی دیگری جایگزین قوانین اساسی پیشین شد («فرهنگ»، 1254) كه تا فروپاشی اتحاد شوروی رسمیت یافت.پس از كنگرۀ هفدهم حزب كمونیست اتحاد شوروی در 1934 م استالین عملاً رهبری حزب و دولت شوروی را به دست آورد. در 1940 م نیروهای ارتش سرخ لتونی، لیتوانی و استونی را به تصرف درآوردند. این سه جمهوری كرانۀ بالتیك نیز ضمیمۀ اتحاد شوروی شدند («تاریخ مختصر»، II / 301). در 12 مارس 1936 دولت شوروی با دولت مغولستان موافقتنامۀ همكاری متقابل امضا كرد. در تابستان 1938 م میان دولت شوروی و دولت ژاپن درگیری نظامی روی داد (كالیستوف، 2 / 770-771). در 23 اوت 1939 آلمان و شوروی پیمان عدم تجاوز منعقد كردند (همو، 2 / 775) كه در تاریخ به پیمان مولوتف ـ ریبن تروپ مشهور است. اندكی پس از انعقاد این پیمان درسپتامبر 1939 دولت شوروی به سه كشور بالتیك پیشنهاد انعقاد پیمان نظامی كرد. این پیمان در اوایل اكتبر همان سال به امضا رسید (همو، 2 / 776). در سپتامبر 1939 ارتش آلمان به لهستان حمله كرد. در 17 سپتامبر واحدهای ارتش سرخ نیز از مرز لهستان گذشتند («تاریخ مختصر»، II / 299) و اراضی شرقی آن كشور را تصرف كردند. در اوایل 1940 جموریهای لیتوانی، لتونی، استونی و بخشی از فنلاند ضمیمۀ خاك شوروی شدند (همان، II / 301).در 22 ژوئن 1941 سپاهیان آلمان به تقریب از سراسر مرزهای غربی اتحاد شوروی گذشتند و ضمن تصرف نواحی جدیدی كه از لهستان به تصرف نیروهای شوروی درآمده بود، اتحاد شوروی را مورد حمله قرار دادند و جنگی را با این كشور آغاز كردند كه بالغ بر 400‘1 شبانهروز ادامه یافت. با نخستین حملۀ آلمانها 800 هواپیمای شوروی بر روی زمین منهدم شد. اتحاد شوروی در نخستین روزهای جنگ حدود 200‘1 هواپیمای خود را از دست داد. نیروهای آلمانی به مسكو نزدیك شدند و لنینگراد را به محاصره گرفتند، شهرهای مینشك، اسمولنسك، كیف و منطقۀ دُنباس در اوكرائین به تصرف مهاجمان درآمد (همان، II / 339-341). بخش اروپایی شوروی، شبه جزیرۀ كریمه و شمال قفقاز از همان روزهای نخست جنگ در معرض مخاطره قرار گرفت و كریمه بعدها به تصرف آلمانها درآمد. به محض حملۀ ارتش آلمان به اتحاد شوروی، وینستون چرچیل نخستوزیر وقت بریتانیا در 22 ژوئن 1941 تصمیم دولت خود را به حمایت از اتحاد شوروی در پیكار با ارتش آلمان اعلام نمود. در 24 ژوئن 1941 فرانكلین روزولت رئیس جمهور ایالات متحدۀ آمریكا مشابه نظر نخست وزیر بریتانیا را اظهار داشت. در تابستان همان سال میان اتحاد شوروی، بریتانیا و ایالات متحدۀ آمریكا مذاكراتی صورت گرفت. این مذاكرات در 12 ژوئیۀ 1941 به امضای موافقتنامه میان اتحاد شوروی و انگلستان مبنی بر همكاری مشترك در جنگ با آلمان انجامید. در آغاز ماه اوت همان سال دولت آمریكا آمادگی خود را برای دادن كمكهای نظامی و اقتصادی به اتحاد شوروی ابلاغ كرد (همان، II / 352-353). بدین ترتیب اتحاد شوروی به گروه متفقین ضد هیتلری پیوست. استالین طی دوران جنگ و پس از آن در داخل كشور سیاست انهدام بعضی اقوام و ملتهای مسلمان را در پیش گرفت كه یكی از نمونههای آن نفی بلد و انتقال تاتارهای مسلمان شبه جزیرۀ كریمه به آسیای مركزی بود. در 18 مۀ 1943 طی یك شبانهروز 000‘422 نفر از مسلمانان كریمه را به اتهام خیانت به میهن و همكاری با آلمانها به آسیای مركزی فرستادند. 2 / 46٪ این تبعید شدگان كه به حدود 200 هزار نفر میرسیدند و 100 هزار نفر آنها كودك بودند، تلف شدند (آوترخانف، «امپراتوری»، 332-333). در همان دوران، چچنها و اینگوشها به همراه بعضی اقوام ساكن شمال قفقاز به هزاران كیلومتر دورتر از زادگان خویش رانده شدند (همان، 347). در اواخر جنگ دوم جهانی نیروهای شوروی لهستان، رومانی، چكوسلواكی، مجارستان و بلغارستان را اشغال كردند. با شكست آلمان بخشی از سرزمینهای آن نیز به تصرف ارتش شوروی درآمد. در همۀ كشورهای اشغال شده به تدریج دولتهای تابع كرملین بر سر كار آمدند. استالین قصد داشت همۀ كشورهای اروپای شرقی (جز آلمان شرقی) را به اتحاد شوروی ملحق كند. كشورهای مزبور میبایست مراحلی را برای این الحاق طی میكردند. ابتدا در نظر بود پدیدهای همانند كشورهای مشترك المنافع بریتانیا، ولی بر پایۀ ایدئولوژی ماركسیسم ـ لنینیسم ایجاد شود. در اعلامیهها اصطلاح «ملل مشترك المنافع سوسیالیست» به كار گرفته میشد. این اندیشه را نخست لنین به گونهای دیگر مطرح كرده بود. وی در كنگرۀ هشتم حزب كمونیست در 1919 م خاطر نشان كرد كه همۀ دولتهای كمونیست كه در آینده پدید خواهند آمد، به روسیۀ شوروی ملحق خواهند شد و به همراهی این دولت مرزها را از میان بر خواهند داشت و «جمهوری جهانی شوروی» را پدید خواهند آورد. دفتر اطلاعات كمونیستی (كمینفرم) كه به دست استالین پدید آمد، عاملی برای اجرای این مقصود بود (همو، 93-96).استالین كه بیش از 30 سال دبیر كل حزب كمونیست شوروی بود، در 5 مارس 1953 درگذشت (BSE3, XXIV(1) / 400) و مرگ وی موجب خلأ سیاسی در اتحاد شوروی شد. روز پس از اعلام مرگ استالین جلسۀ مشترك كمیتۀ مركزی حزب كمونیست، شورای وزیران و هیأت رئیسۀ شورای عالی اتحاد شوروی برای حل مسألۀ رهبری حزب و كشور تشكیل شد. در این جلسه گئوركی مالنكف به سمت رئیس شورای وزیران و مولوتف به سمت وزیر امور خارجه منصوب شدند. وزارتخانههای كشور وامنیت دولتی درهم ادغام شدند و بِریا در رأس قرار گرفت. چند روز بعد مالنكف كه نخستوزیر شده بود، از مقام دبیری كمیتۀ مركزی حزب كناره گرفت و خروشچف به سمت دبیر اول كمیتۀ مركزی حزب كمونیست اتحاد شوروی برگزیده شد. این تصمیم 8 روز بعد در 22 مارس 1953 اعلام گردید (مدودف، 9-13).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید