صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / تفسیر /

فهرست مطالب

تفسیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

سرانجام از رجال وابسته به این شاخه، باید ابوعلی فضل بن حسن طبرسی (د 548 ق‌) را نام برد كه یكی از مهم‌ترین تفسیرهای امامیه را تألیف كرده است. عنوان كامل این تفسیر مطابق نام‌گذاری مؤلف مجمع البیان لعلوم القرآن (نک‍ : مجمع، 1/ 35، جوامع ...، 1/ 48) یادآور كاربرد تفسیری اصطلاح علوم قرآن است. طبرسی در این اثر التبیان شیخ طوسی را مبنای كار خود نهاده، و به تهذیب و تكمیل آن پرداخته است، تا آنجا كه گاه عباراتش با طوسی تطبیق دارد. از حیث جامعیت، طبرسی همۀ موضوعات مورد نظر طوسی را دنبال كرده، اما مباحث گسترده‌ای را دربارۀ قرائت و توجیه اختلاف قرائات، مباحث لغوی و نحوی و پیوستگی آیات و سور به طوسی افزوده كه استقلال كار او را تضمین كرده است. گفتنی است که طبرسی تفسیری كوچك با عنوان الكاف الشاف تألیف كرد كه تلخیص و تكمیل الكشاف زمخشری بود (همو، جوامع، 1/ 48-49). سومین اثر وی تفسیری میانه با عنوان جوامع الجامع است كه برآیندی از دو تفسیر پیشین بوده است (همانجا).
وی به مباحث فقه القرآن نیز توجه ویژه‌ای مبذول كرده، و به‌ بحثهای فقهی‌ خود تا اندازه‌ای چهرۀ مقایسه‌ای و استدلالی‌ نیز داده‌ است‌. در این بررسیها، فقه‌ امامیه‌ را نه تنها با دیدگاه‌ فقیهان‌ برجستۀ اهل‌ سنت،‌ كه در مواردی با زیدیه‌ مقایسه كرده‌ است‌ (مثلاً نک‍ : مجمع‌، 2/ 84، 127، جم‍ ‌). 
یكی از ویژگیها در اندیشۀ اصولی متكلمان خراسان كه به‌خصوص در نوشته‌های طبرسی بازتاب یافته، و زمینه‌ساز توجه خاص آنها به تفسیر بوده، دیدگاه آنان در حجیت ظواهر کتاب است. طبرسی در بیانی که دربارۀ مفهوم «تفسیر به رأی»، به دست داده، از این موضع دفاع کرده است که ظواهر کتاب حجیت دارد و تفسیر اگر با تکیه بر شواهد لفظی صورت گیرد، روا ست (همان، 1/ 39-40). این دیدگاه طبرسی که نزد اصولیان از آن به «حجیت ظواهر کتاب» تعبیر می‌شود، در آثار متأخر اصولی مورد توجه قرار گرفته، و او به عنوان یکی از نظریه‌پردازان شاخص این حجیت، مطرح گشته است (تونی، 139-140، 257؛ فیض، 33، 196؛ صاحب قوانین، 397-398؛ شیخ انصاری، 1/ 140-141).
مجمع البیان که‌ مؤلف‌ جلد نخست‌ از آن‌ را در 530ق/ 1136م به‌ پایان‌ آورده‌، به‌ سرعت‌ انتشار یافته (مثلاً نک‍ : ابن‌شهرآشوب‌، مناقب‌، 1/ 14؛ قزوینی رازی، 212، 263، 285) و در خلال‌ قرنها كه از تألیف آن می‌گذرد، از پرتداول‌ترین‌ تفاسیر امامیه‌ بوده،‌ و بارها به چاپ رسیده است. 
در دیگر شاخه‌های مكتب متكلمان، از تألیف متشابه القرآن و مختلفه توسط ابن‌شهرآشوب سروی (د 588ق)، برخاسته از شاخۀ طبرستانی این مكتب آگاهی داریم كه نوشته‌ای به سبك كتابهای متشابه القرآن متكلمان متقدم بوده است. این كتاب به نوعی تفسیر موضوعی‌ قرآن‌ است و بر اساس موضوعات گوناگون اصول عقاید، فقه، اصول فقه، علوم قرآن، ادبیات و جز آن ترتیب یافته، و مؤلف به دنبال پی‌جویی مباحث این علوم به صورت موضوعی در آیات قرآن کریم بوده است (نك‍ : مآخذ پایانی). همچنین باید به تألیف مفتاح التفسیر و دلائل القرآن از سوی برهان الدین محمد بن ابی الخیر حمدانی در اواسط سدۀ 6ق در قزوین اشاره كرد (منتجب الدین، فهرست، 161).
کتاب فارسی رامش افزای آل محمد (ص) در 10 جلد نوشتۀ ابوعبدالله محمد بن حسین محتسب در نیمۀ سدۀ 6ق (نک‍ : همان، 166)، به گفتۀ عبدالجلیل قزوینی رازی در شمار تفاسیر امامیه بوده است (نک: ص 212؛ نقل: ابن‌شهرآشوب، مناقب، 3/ 153، جم‍ ‌).
در مكتب شیخ طوسی نیز در سدۀ 6ق گامهایی در تفسیر قرآن برداشته شده است. نمونۀ شاخص این كوشش تألیف تفسیری با عنوان روح الجنان و روض الجنان از جمال الدین ابوالفتوح رازی (د پس از 552ق‌) است. این تفسیر نیز همچون كتاب طبرسی، تأثیر وافری از التبیان شیخ طوسی گرفته است؛ اما مؤلف در آن مخاطبان عام‌تری را در نظر داشته، و به همین جهت در شمار تفاسیر واعظانه جای داده شده است. زبان تفسیر فارسی است تا بتواند مورد رجوع مخاطبان بسیار ــ حتى ناآشنا با عربی ــ قرار گیرد و مؤلف در آن كمتر به مباحث ریز در حوزه‌های مختلف از لغت، نحو، معانی و بیان و فقه و كلام پرداخته است. زبان بحث نسبتاً ساده است، مباحثی در حوزۀ فضایل و خواص سور بیشتر مورد توجه بوده (مثلاً نک‍ : 1/ 91)، و از قصص و حكایات بیشتر استفاده شده است. ابوالفتوح با این‌همه، در مقدمۀ تفسیر خود آگاهی بر فنون مختلف ادب و نیز بر دانشهای كلام و فقه را لازمۀ دست زدن به تفسیر دانسته است (1/ 2). وی با انتقادی ضمنی بر تفاسیر پیشین، تفسیر خود را تفسیری میانه فارغ از تطویل تفسیرهای بزرگ و به دور از نارسایی تفسیرهای مختصر دانسته است (1/ 3).
از پیروان مكتب شیخ در كاشان نیز باید ضیاء الدین فضل الله راوندی، زیسته در اواسط سدۀ 6ق را نام برد كه املائات تفسیری او با عنوان الکافی فی تفسیر مدون شده بود (علامۀ حلی، «الاجازة»، 135؛ قس: منتجب الدین، فهرست، 144، با عنوان التفسیر). فرزند او عزالدین علی راوندی نیز تفسیری ناتمام داشته است (همان، 87).
عالمی‌دیگر از كاشان كه در عین تأثیرپذیری از شیخ طوسی باید او را به عنوان منتقد، شخصیتی مستقل به شمار آورد، قطب‌ الدین‌ راوندی (د 573ق‌) است كه افزون بر کتاب بازمانده اش فقه القرآن (چ قم، 1397ق) در تفسیر فقهی (نیز نک‍ : افندی، 2/ 423)، دو تفسیر مفصل در 10 جلد، و متوسط در 2 جلد نوشته بوده است (منتجب الدین، همان، 87). در حوزۀ انتقادی تأسیس شده در اواخر سدۀ 6ق در حله نیز حواشی و اختصاراتی بر پایۀ التبیان شیخ طوسی توسط ابن‌کال و ابن‌ادریس نوشته شده است (نک‍ : بخش مربوط).
سدۀ 7ق دورۀ شكل‌گیری برخی از تفاسیر مختصر امامی‌است. از آن جمله باید به نهج البیان عن كشف معانی القرآن از محمد بن حسن شیبانی امامی‌در اواخر سدۀ 7ق اشاره كرد كه در مقدمۀ تفسیر تك جلدی خود برخی از مفسران پیشین را متهم كرده كه تفسیر به رأی خود را به صحابه و تابعین نسبت داده، و سعی در مستند نشان دادن باور خود داشته‌اند (ص 7). بدین ترتیب وی از تفاسیر سلف تنها اقوال برگزیده را نقل كرده، و در مقابل بر توجه به اهل بیت (ع) افزوده است. برخی از احادیث منقول در این تفسیر، به اندازه‌ای نادر بوده كه مجامیع حدیثی متأخر آن حدیث را به نقل از نهج البیان آورده‌اند (مثلاً بحرانی، 248؛ نوری، 16/ 68).
وی در پرداختن به علوم، مباحث معانی و بیان، فقه، كلام و برخی مباحث قرآنی چون اسباب نزول و ناسخ و منسوخ را به طور فشرده مورد توجه قرار داده، اما مباحث صرف و نحو و لغت و اشتقاق را جز در موارد نادر كنار نهاده است (نك‍ : ص 7-8، نیز سراسر كتاب). شیبانی در مقدمه، بحث مستوفایی در مبـاحث نظری تفسیـر آورده كه در نـوع خود نوآوری است (ص 10 بب‍ ). 
اثر دیگر مربوط به همین سده كتاب دقائق التأویل و حقائق التنزیل از ابوالمكارم محمود بن محمد حسنی رازی است. این تفسیر تك جلدی، نمونه‌ای از یك تفسیر موجز به فارسی و با مخاطب عام است. لحن تفسیر خطابی و واعظانه است، مباحث ریز تخصصی در آن دیده نمی‌شود و از وجوه تمایز آن نسبت به نهج البیان، سعی در ابطال دیدگاه اهل سنت و تهییج احساسات شیعی است (مثلاً ص 7). از این حیث تفسیر ابوالمكارم از تفاسیر آغازگر در حوزۀ شیعی محسوب می‌گردد.
در این میان تفسیر جلاء الاذهان از ابوالمحاسن جرجانی (دپس از 722ق) تنها تحریر دیگری از تفسیر ابوالفتوح رازی است (نک‍ : محدث ارموی، 10-11).
با پای گرفتن مكتب حله از اواسط سدۀ 7ق، بار دیگر گرایش به مطالعات قرآنی در حوزه‌های امامیه رونق گرفت. برخی چون علامۀ حلی (د 726ق) و قطب الدین رازی (د766ق) به حاشیه نویسی بر الكشاف بسنده كردند (نك‍ : بخش حاشیه نویسی)، برخی چون ابن‌عتائقی به تألیف مختصر از تفاسیر پیشین پرداختند (نك‍ : بخش مربوط) و برخی چون ابن‌متوج بحرانی (د 820ق)، فاضل مقداد سیوری (د 826ق)، كمال‌الدین استرابادی (د پس از 891ق) و شرف الدین شیفتكی (د 907ق) به تألیف در آیات الاحكام روی آوردند (نك‍ : داک، 1/ 723).
از موارد خاص در تفسیرنویسی امامی‌در سده‌های 8 و 9ق، باید به نوشته‌هایی از امامیان اهل عرفان اشاره کرد. شاخص این جریان، تفسیر المحیط الاعظم از سید حیدر آملی (د 794ق) است (نک: بخش تفسیر عرفانی) و در ادامه باید به تفسیر سورۀ اخلاص، از حافظ رجب برسی (د پس از 813ق) اشاره کرد که نمایندۀ نوعـی اندیشۀ باطن‌گرای عرفانـی در عصر خـود است (ه‍ د، 11/ 715).
در شمار تفاسیر ناشناخته در میانۀ سدۀ 9ق، باید به تفسیری به قلم عفیف الدین طیفور بن جنید (د پس از 876ق) اشاره كرد كه با دیگر تفاسیر متفاوت بود و نخستین نمونه از سبك تفاسیر مأثور متأخر در میان امامیه است كه در سده‌های بعد رواج یافته است. طیفور در این كتاب، در تفسیر آیات تنها به كنار هم آوردن اخبار منقول از ائمه (ع) بسنده كرده، و تفسیر فرات كوفی از مهم‌ترین مراجع او بوده است (نك‍ : آقابزرگ، 4/ 280).

2-2. زیدیه

سدۀ 5ق مقطعی مهم در تاریخ فرهنگی زیدیه است و اثر آن را در تاریخ تفسیر این فرقه نیز می‌توان جست. سلسلۀ امامان علوی طبرستان در 424ق/ 1033م به دست سامانیان برافتاد و همین امر موجب شد كه از اواسط سدۀ 5ق، فعالیتهای تألیفی زیدیه در ایران كمتر قابل انتظار باشد، در حالی كه با احیای امامت زیدی در یمن، این فعالیتها در یمن متمركز شده است.
به هر روی در نیمۀ نخست سدۀ 5ق، تألیف تفسیری زیدیان در ایران رونق داشت. از جمله نوشته‌های آنان در این حیطه تفسیر ابوالقاسم اسماعیل بن احمد بن محفوظ بستی (د ح 420ق) عالم شرق خراسان (حسینی، مؤلفات، 1/ 308) و البستان فی تفسیر القرآن از ابوسعد اسماعیل بن علی سمان (د 447ق)، عالم زیدی ری با گرایش معتزلی (منتجب الدین، فهرست، 8؛ علامۀ حلی، «الاجازة»، 130؛ داوودی، 1/ 111) را می‌توان یاد كرد. ابوالفتح ناصر بن حسین دیلمی‌ (د 444ق) احیا كنندۀ امامت زیدی در یمن با تألیف دو تفسیر بزرگ و كوچك، نه تنها روند تفسیرنویسی زیدیان را ادامه داد، بلكه میراث تفسیری شمال ایران را به یمن منتقل كرد. از تفسیر كبیر او با عنوان البرهان فی تفسیر القرآن، بخشهایی به صورت خطی باقی مانده است، اما از تفسیر كوچك با عنوان العهد الاكید فی تفسیر القرآن نشانی نیست (نك‍ : ه‍ د، 6/ 105؛ نیز نک‍ : حسینی، همان، 1/ 205، 313، 2/ 288). گفته می‌شود كه تفسیر ابوالفتح دیلمی‌دربردارندۀ نكات ظریف و دقتهای تدبری شخص مؤلف در قرآن كریم بوده است (همانجاها).
اندك بازمانده‌های زیدیه در ایران بیرون از قلمرو سابق علویان تا سدۀ 6ق تألیفاتی را در تفسیر پدید آوردند. از جمله محسن بن كرامه معروف به حاكم جشمی‌در خراسان تفسیر كبیری با عنوان التهذیب نوشت كه هم در تاریخ تفسیر زیدیه و هم معتزله حائز اهمیت فراوان است (بیهقی، علی، 212). این تفسیر که در 20 جلد نوشته شده بود، در شمار تفسیرهای كلامی‌قابل طبقه بندی است. بخشهای متفرق آن به صورت خطی در كتابخانه‌های مختلف باقی مانده است (نك‍ : ه‍ د، 4/ 517؛ حسینی، همان، 1/ 311، 345). محمد بن عامر بن علی اصفهانی، عالم زیدی اصفهان كه گویا در سدۀ 6ق می‌زیسته، این اثر را با عنوان التقریب المختصر من التهذیب به اختصار كشیده كه نسخه‌هایی از آن در كتابخانۀ بانكیپور و جامع كبیر صنعا برجای مانده است (بانكیپور، XVIII(2)/ 9؛ حسینی، همان، 1/ 318).
در جانب یمن، پس از كتاب ابوالفتح دیلمی، در اواخر سدۀ 5ق ابوالحسن علی بن محمد رسی (د ح 500ق) تفسیری كبیر تألیف كرد (همان، 1/ 310).
در اواسط سدۀ 6ق، نشوان بن سعید حمیری (د 573ق)، عالم جامع الاطراف زیدی آثاری در تفسیر تألیف كرده است كه باید آن را نقطۀ تحولی در تفسیر زیدی دانست. نشوان با تكیه بر دانش گستردۀ خود در فنون ادب و آگاهی گسترده به كلام و اقوال فرق، به نظر می‌رسد گام مهمی‌در پیشبرد تفسیر زیدی برداشت. ظاهراً كتاب التبیان فی تفسیر القرآن او از تفاسیر جامع و كتاب العدل والمیزان فی موافقة القرآن وی بیشتر تفسیر كلامی‌بوده است (نك‍ : همان، 1/ 243، 2/ 258؛ زركلی، 8/ 20). 
گامهای بعدی زیدیان یمن در تفسیر نویسی اینها ست: لوامع البیان از ابوالفضائل معینی معیلفی (د 584ق، حسینی، همان، 2/ 409)، تفسیـری ناتمام از امام منصور بالله عبدالله بن حمزه (د 614ق، همان، 1/ 310)، المنهج القویم از علی بن یحیى بناء صباحی (د ح 656ق) در 4 جلد كه به مباحث فقهی توجهی خاص داشته است (همان، 3/ 80)، فتوح الرحمان از عبدالملك بن علی دیلمی‌(د 657ق) از دیلمی‌تباران یمن (ادرنوی، 241)، البیان الكاشف عن معانی القرآن از عطیۀ صعدی نجرانی (د 665ق) در 7 مجلد كه تكیۀ اصلی آن بر تفسیر ابوالفتح دیلمی‌بود (حسینی، همان، 1/ 226)، تفسیر الكتاب المنیر از یحیی بن حسن ابن‌ابی النجم صعدی (اواسط سدۀ 7ق، همان، 1/ 314)، جامع تفسیر القرآن از محمد بن مطهر حسنی امام مهدی لدین الله (همان، 1/ 357)، تفاسیر سه گانۀ الاكسیر الابریز، النهج القویم و التیسیر از محمد بن ادریس حمزی صنعانی (د 736ق، همان، 1/ 146، 347، 3/ 134)، تفسیـری از قاضی معیـض بن مفلح ابن‌معان (د پس از 793ق، همان، 1/ 313) و لآلی التفسیر الوافیة از قاضی محمد بن حمزۀ ابن‌مظفر (د 796ق، همان، 2/ 395).
با آنکه پیوندهای فرهنگی ما با زیدیان ایران در سدۀ 8ق بریده شده است، از خلال برخی گزارشها و نسخه‌ها می‌دانیم که تفسیرنویسی در شمال ایران هنوز ادامه داشته است. از جمله می‌توان تفسیری از بهاء الدین یوسف بن حسن دیلمی‌(اواسط سدۀ 8ق، «حاشیه بر الشموس»، 186؛ حسینی، همان، 1/ 314) و تفسیری از ابوالفضل بن شهردویر دیلمی‌(اواخر قرن 8ق، آقابزرگ، 4/ 256؛ حسینی، همان، 1/ 307) را نام برد. اثر اخیر که نسخۀ آن برجای مانده است، کاملاً تحت تأثیر فضای امامی‌است و اخباری از صادقین (ع) و نقل قولهایی از تفاسیر امامیه چون مجمع البیان در آن وجود دارد، در عین اینکه مؤلف از تفاسیر زیدی و معتزلی چون تفسیر ناصر اطروش و الکشاف زمخشری نیز بهرۀ بسیار برده است (آقابزرگ، 4/ 256-258).
از ماندگارترین تفاسیر زیدیه در سدۀ 8ق،باید تفسیر محمد ابن علی اعقم، قاضی یمنی در اواخر سده را یاد کرد که متنی وجیز و پرهیزنده از تعرض به استناد و استدلال است (نشر «تارنمای تفسیر»).
حاشیه نویسی بر الکشاف نزد زیدیه از اواسط سدۀ 8ق با تألیف یحیی بن قاسم علوی آغاز شد، با عبدالله بن هادی حسنی دنبال گردید و در سدۀ بعد گسترش یافت (نک: بخش حاشیه نویسی).
تفسیرنویسی نزد زیدیه در سدۀ 9ق رونقی نداشت. از محدود نمونه‌ها، تفسیر علی بن محمد حسنی (د 837ق) بود که نوشته‌ای مستقل از تلخیص الکشاف او ست (نک‍ : حسینی، مؤلفات، 1/ 310، 465). عالم پرنویسی چون احمد بن یحیى ابن‌مرتضى (د 840ق) با وجود تألیف در علوم مختلف، در تفسیر چیزی ننوشت. آنچه در این سده حائز اهمیت است، پرداخت زیدیه به اصول تفسیر و نیز معارف دینی مبتنی بر تفسیر است. از جمله باید به الرسالة القرآنیة اثر ابن‌مرتضى اشاره کرد که ظاهراً نوشته‌ای در موضوع اخیر بوده است (حسینی، همان، 2/ 37). شاخص‌ترین چهره، محمد بن ابراهیم وزیر صنعانی (د840ق) است که کتابی با عنوان قواعد التفسیر در موضوع نخست (برای نسخۀ خطی، نک‍ : زرکلی، 5/ 301)، و اثری با عنوان ترجیح اسالیب القرآن على اسالیب الیونان در باب استخراج مبانی کلامی‌از آیات قرآنی نگاشته است. 
وزیر صنعانی برخی تفاسیر تک نگاشته در تفسیر آیاتی از قرآن کریم نیز داشته است (نک‍ : تفاسیر جزئی). نمونه‌ای ویژه در میان نوشته‌های وی، کتاب التفسیر النبوی است که در آن اقوال تفسیری روایت از شخص پیامبر (ص) را با استفاده از جامع الاصول ابن‌اثیر، مجمع الزوائد هیثمی‌و مستدرک حاکم گرد آورده است (حسینی، همان، 1/ 315) و این نخستین کوشش در گردآوری تفسیر نبوی نه تنها میان زیدیه، بلکه در میان تمامی‌مذاهب اسلامی‌است.
 

صفحه 1 از20

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: