صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / تفسیر /

فهرست مطالب

تفسیر


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : یکشنبه 7 مهر 1398 تاریخچه مقاله

چندی بعد باید از كتاب متشابه القرآن اثر خلف بن هشام بزار (د 229ق)، قاری كوفی از قراء ده‌گانه یاد كرد (ابن‌ندیم، همانجا) كه با توجه به ابعاد شخصیتی مؤلف می‌تواند دارای رویكرد كلامی ‌هم باشد. خلف نسبت به دیدگاههای متكلمان معتزلی و جهمی‌ دربارۀ اسماء الاهی موضع‌گیری تندی داشت (نك‍ : لالكایی، شرح، 1/ 274، 2/ 207) و انتظار می‌رود متشابه القرآن خود را با همین رویكرد تألیف كرده باشد. می‌دانیم كه وی در حالت اختفا از به اصطلاح «جهمیه» درگذشته است (ابن‌جزری، 1/ 274). محمد بن یحیى قطیعی (د 253ق)، مقری بغداد ظاهراً همان است كه ابن‌ندیم از نوشتۀ وی با عنوان متشابه القرآن نام برده است (ص 39؛ نیز نک‍ : GAS, I/ 13). 
در سدۀ بعد هنوز این سنت دوام داشته است و احمد بن محمد ابن‌ابزون انباری (د 324ق)، مقری بغداد با تألیف متشابه‌ آی القرآن (نك‍ : ابن‌جزری، 1/ 100) و ابوالحسین احمد بن جعفر ابن‌منادی (د 336ق)، مقری بغداد با نوشتن متشابه القرآن كه نسخۀ آن هنوز باقی است (GAS, I/ 44)، در همین راه گام برداشته‌اند.
بخشی از کتابهای نوشته‌شده توسط مقریان سدۀ 4ق با سبک معانی القرآن در بخش محافل ادبی بررسی شد. همچنین نوشته‌ای از احمد بن قاسم اُقلیشی (د 410ق)، مقری اندلسی را باید به این مجموعه افزود که تفسیر نکاتی نهفته در سورۀ فاتحه است و نام تفسیر العلوم و المعانی المستودعة فی السبع المثانی را بر خود دارد (ابن‌جزری، 1/ 97؛ برای نسخۀ خطی ازهریه، نک‍ : زرکلی، 1/ 197).
در حال حاضر هیچ نمونه‌ای از این كتابها انتشار نیافته است تا بتواند نوع علاقۀ مقریان به آیات متشابه و شیوۀ آنان در تفسیر را روشن سازد. 

5. تفسیر نزد اصحاب حدیث

طی سده‌های 2 و 3ق، گروهی از عالمان كه زمینۀ مطالعۀ آنان را بیشتر حوزۀ حدیث تشكیل می‌داد و از نظر اعتقادی و سلوكی نیز مشتركاتی میان آنان دیده می‌شد، با عنوان اصحاب حدیث شناخته می‌شدند (نك‍ : ه‍ د، 9/ 113 بب‍ ). یكی از ویژگیهای فكری اصحاب حدیث آن بود كه باور داشتند که حوزه‌های مختلف معارف دینی و حتى غیر دینی را می‌توان با استفاده از احادیث و روشهای محدثانه مطالعه كرد. به طبع تفسیر قرآن نه تنها در این میان مستثنا نبود، بلكه در شمار نخستین حیطه‌های موضوعی بود كه اصحاب حدیث به تألیف دربارۀ آن علاقه نشان دادند، تا آنجا كه نخستین تألیفات اصحاب حدیث در تاریخ فعالیت نوشتاری خود، كتب تفسیری آنان است. 

5- 1. تفسیر تك‌اسنادی

روندی که در بخش اتباع تابعین دربارۀ تفسیرهای تك‌اسنادی گفته شد، در نیمۀ اخیر سدۀ 2 و طی سدۀ 3ق در میان اصحاب حدیث، در سطح محدودی دوام یافته است. اهمیت یافتن اسناد در محافل اصحاب حدیث موجب شده بود تا محدثان این دوره، نسبت به ضبط اسانید حساس باشند.
در برخی از نمونه‌ها، یك متن به عنوان متنی از پیش موجود با اسانید مضبوط روایت می‌شد و راوی نهایی روایاتی را با اسانیدی از غیر مؤلف اصلی و احیاناً توضیحاتی از خود بدان می‌افزود. از این جمله می‌توان به متن تفسیر مقاتل‌بن‌سلیمان به روایت ابوصالح هذیل بن حبیب دندانی (د پس از 190ق)، عالم بغدادی اشاره كرد. وی اخباری از مشایخ خود چون سفیان ثوری، وكیع بن جراح، لیث‌بن‌سعد و ابن‌لهیعه آورده (نك‍ : مقاتل بن سلیمان، 1/ 35، 37، 149، جم‍ ‌) و در برخی موارد، دیدگاهی تفسیری از شخص خود را نیز بر كتاب افزوده است (مثلاً نک‍ : 1/ 326). متن چاپ شده از تفسیر مقاتل، تحریر ابوصالح دندانی است. حتـى ثابت‌بن‌یعقوب توزی ــ كه راوی نسخه از دندانی است ــ نادر اخباری به نقل از مشایخ خود را به متن افزوده است (مثلاً نک‍ : 1/ 37، 450).
تفسیر ابن‌ابی‌نجیح از مجاهد نیز متن دیگری است كه سرنوشتی مشابه یافته است. این متن كه تحریر آدم‌بن‌ابی‌ایاس عسقلانی (د 220ق) از روایت ورقاء بن عمر یشكری (د 160ق) از ابن‌ابی نجیح بوده، امروزه به نام تفسیر مجاهد شناخته شده است. ورقاء راوی متن از ابن‌ابی نجیح، اخباری را به نقل از دیگر مشایخ خود به متن افزوده (مثلاً ص 110، 111، 118، 126) و آدم‌بن‌ابی‌ایاس نیز افزوده‌هایی بر نسخۀ ورقاء از طریق دیگر شیوخ خود دارد (ص 141، 145، 151، جم‍‌ ). هشام بن عبیدالله رازی (د 221ق) نیز افزوده‌هایی بر تفسیر كلبی داشته است (ابونعیم، اخبار اصبهان، 1/ 89).
در یمن باید به تفسیر عبدالرزاق صنعانی (د 211ق) اشاره کرد که مبنای اصلی آن تفسیر استادش معمر از قتاده است؛ اما در آن روایات معمر از غیر قتاده (مثلاً نک‍ : 1/ 40، 41، جم‍‌ ) و برگرفته‌های شخص عبدالرزاق از دیگر متون تفسیری به روایت از مفسرانی چون سفیان ثوری (1/ 41، 44، جم‍‌‍ ‌)، سفیان بن عیینه (1/ 40، 50، جم‍ ‌)، هشیم بن بشیر (1/ 55) و ابومعشر مدنی، راوی محمد بن کعب (1/ 49) بدان افزوده شده است. هم معمر و هم عبدالرزاق برخی احادیث تفسیری را از نسخه‌های حدیثی غیر تفسیری نیز بازیابی کرده‌اند (1/ 49، 57، جم‍ ‌).
موسی‌بن‌عبدالرحمان ثقفی (د 190ق)، محدث یمنی، تفسیر ابن‌عباس را با دو طریق ابن‌جریج از عطاء و مقاتل‌بن‌سلیمان از ضحاك روایت كرد و آن را به صورت اسناد مندرج به صورت متنی واحد درآورد (ابن‌حبان، کتاب المجروحین، 2/ 242؛ طبرانی، المعجم الكبیر، 23/ 130، 134، جم‍ ؛ قوام‌السنه، 45؛ بیهقی، احمد، الزهد ...، 2/ 328؛ رافعی، 1/ 189). به هر روی درج اسانید روش مقبولی نزد اصحاب حدیث به شمار نمی‌آمده، و مورد انتقاد بوده است. گویا تحریری از همین اثر رواج یافته كه اسناد آن تنها طریق ابن‌جریج را دربر می‌گرفته است (نقل: قمی، 2/ 245، 294، جم‍ ؛ ابن‌عدی، 6/ 349؛ ابن‌‌بشكوال، 1/ 338، 2/ 761؛ واحدی، 14؛ حسكانی، 1/ 219، 2/ 405).
گونه‌ای از تفسیر تك اسنادی در سدۀ 4ق تنها یك نمونه دارد. ابوبكر‌ ابن‌ جعابی (د 355ق)، محدث بغداد تفسیری فراهم آورد كه در آن اقوال تفسیری مالك‌بن‌انس با اسانید مختلف گرد آمده بود (رودانی، 174-175؛ نیز نک‍ : ابن‌ندیم، 36) و این همان تفسیری است كه گاه به عنوان تألیفی از خود مالك شناخته شده است (داوودی، 2/ 300).

5- 2. اسانید متنوع در تفسیر

در اواسط سدۀ 2ق، نقطۀ‌درخششی در تفسیرنویسـی اصحاب حدیث، تألیفی از سفیان‌بن‌سعید‌ثوری (د 161ق) است که از سویی یکی از ماندگارترین تفاسیر متقدم به شمار می‌آید و از سوی دگر این باب را در محافل محدثان کوفه گشوده است. کتاب التفسیر ثوری دربر دارندۀ اطلاعاتی متنوع دربار‌ۀ کیفیت نزول (مثلاً نک‍ : ص 41)، قرائات، به‌ویژه قرائت ابن‌مسعود و اصحاب او (مثلاً ص 44)، در کنار نقل اقوال تفسیری صحابه و تابعین با اسانید متنوع است. التفسیر ثوری را باید كهن‌ترین تفسیر بازمانده دانست كه در آن اقوال تفسیری سلف به عنوان اخباری متمایز با اسناد مستقل آمده است و تنوع منابع با ضبط اسانید دیده می‌شود. در عین حال، از آنجا كه كتاب ثوری گامی‌ آغازین به شمار می‌آید، در نقل برخی از اقوال همچنان ارسال در سند دیده می‌شود (ص 42، 45، جم‍ ‌). در نقل اقوال سلف تنوع بومی‌ وجود دارد، اما توجه به تابعین کوفه و مکه بیشتر دیده می‌شود (مثلاً ص 42، 43). نیز بسیار می‌توان اقوال تفسیری را جست که به کسی نسبت داده نشده، و به ظاهر از آنِ شخص ثوری است (مثلاً ص 43، 46).
هم‌زمان با ثوری، محدثان معاصر و هم‌فکران او در کوفه چون زائدة بن‌ قدامۀ ثقفی‌ (د‌ 160ق‌) و ابوکُدینه یحیی بن مهلب (د 160ق) نیز کتبی مشابه در تفسیر نوشتند (ابن‌ندیم، 36، 282). در مورد اخیر می‌توان تنوع اسانید کتاب را از نقل قولهایی دریافت که در تفسیر طبری به طور گسترده آمده‌ است (2/ 371، 5/ 128، 12/ 202، جم‍ ‌). به‌طور‌کلی حلقۀ سفیان‌ ثوری‌ در کوفه، پدید‌آورندۀ موجی‌ گسترده‌ از تفسیرنویسی در میان‌ اصحاب‌ حدیث‌ در سرزمینهای مختلف شد و پس از آن شماری‌ بسیار از تفاسیر محدثانه‌ نوشته‌ شد. 
هم‌زمان با ثوری، شعبة‌بن‌حجاج (د 160ق) رئیس محدثان بصره فراتر از دقت در اسناد، بحث محدود كردن دایرۀ سنت به اقوال پیامبر (ص) و صحابه را مطرح کرد. وی بر این باور بودكه اقوال تابعین اگر مستند به مأخذی از پیامبر (ص) یا صحابه نباشد، بی ارزش و غیر قابل اعتماد است و این امر به‌ویژه دربارۀ «كتاب الله» بیش از همه مصداق دارد (خلیلی، 1/ 396). بدین ترتیب، اعتبار اقوال تابعین در تفسیر، در محیط محدثان بصره تضعیف شد و حاصل پایبندی به این اندیشه، کوچک شدن حجم منقولات تفسیری در ابعادی قابل ملاحظه بود. این اندیشه نیم قرنی تنها بصره را از روند تفسیرنگاری وا نهاد، اما تأثیر پایداری نداشت.
باید اذعان داشت كه در پایان سدۀ 2ق، اقوال شافعی در تضییق دایرۀ سنت، بیش از آنچه در محفل شعبة‌بن‌حجاج اتفاق افتاده بود، از اعتبار اقوال تابعین كاست، اما فضای تفسیر با فقه متفاوت بود. حذف اقوال تابعین از تفاسیر مأثور ممكن نبود و عملاً هرگز این اتفاق نیفتاد؛ تنها می‌توان گفت اصحاب حدیث در تفسیرنویسی خود رفته‌رفته بر حجم و جایگاه احادیث نبوی و اقوال صحابه در نوشته‌های خود افزودند. چنین گرایشی به‌طبع نیازمند آن بود تا كوشش بیشتری در جهت جمع‌آوری احادیث نبوی و اقوال صحابه صورت گیرد و این روند نسبی و تدریجی بود.
در اواخر سدۀ 2ق، وکیع‌بن‌جراح (د 197ق) جریانی را در راستای پالایش اخبار تفسیری آغاز کرد که می‌توان آن را تحقق آرمانهای سفیان ثوری در راستای تدوین تفسیری با اسانید استوار دانست. وی در راستای این بازنگری، برخی از تفاسیر مهم نزد کوفیان را کنار نهاد و از آن جمله، از تفسیر کلبی و ورقاء یشکری که مورد نقد محافل محدثان قرار داشتند، چیزی در تفسیر خود نیاورد (خطیب، تاریخ، 13/ 517؛ سمعانی، الانساب، 5/ 698). همین ویژگی موجب شد تا هم در روزگار خود و هم بعدها تفسیر وکیع برای قرنها یکی از پرتداول‌ترین تفاسیر اصحاب حدیث باشد (مثلاً نک‍ : ابن‌ندیم، 37؛ حسکانی، 2/ 484؛ سمعانی، التحبیر، 2/ 124، 353؛ ابن‌نقطه، التکملة، 4/ 312، 335؛ ابن‌کثیـر، تفسیر، 1/ 330؛ رودانـی، 171؛ متقـی هندی، شم‍ 4235).
هم‌زمان با نسل سفیان و وکیع، دهها تفسیر دیگر در کوفه و بومهای دیگر از سوی اصحاب حدیث نوشته شد که همین سبک را دنبال می‌کرد. در تفاسیر این دوره، ویژگی بومی‌ بودن کمابیش دیده می‌شد، بدین معنا که با وجود تنوع احادیث، دایرۀ اسانید چندان از اسانید رایج در بوم مؤلف فراتر نمی‌رفت.
جریان بعدی در تفسیرنویسی اصحاب حدیث در سالهای پایانی سدۀ 2ق رخ داده است. در این دوره تألیف تفاسیر روایی پرحجم آغاز شده که در گردآوری اسانید به بومهای مختلف روی آورده است. نخستین نمونه‌ها از این نوع تفاسیر در بومهایی تألیف شده‌اند که زمینه‌ای پیشین برای تفسیر بومی‌ نداشتند. از نخستین نمونه‌ها، باید به تفسیر اسماعیل بن‌ابی‌زیاد شامی‌(ح 190ق)، عالم موصل اشاره کرد که در تفسیر کبیر خود بدون در نظر داشتن اعتبار اسانید، سعی بلیغی در گردآوری آنها مبذول داشت (ابن‌ندیم، 36؛ سمعانی، التحبیر، 1/ 191؛ ابن‌حجر، العجاب، 213).
نقطۀ عطفی مهم در این تفسیرنویسی، تفسیر کبیر یحیی بن سلام (د 200ق)، عالم بصری زیسته در افریقیه است. مؤلف در این اثر مضامین تفاسیر تابعین چون نسخه‌های تفسیری از مجاهد و حسن بصری و نیز تفاسیر تلفیقی چون تفسیر سدی را مورد استفاده قرار داده، و افزون بر آن شماری از اخبار مسند را در تفسیر آیات گرد آورده است. حجم احادیث نبوی در این میان درخور توجه است (نک‍ : یحیی بن سلام، برگهای منتخب). مجموع این تفسیر بالغ بر 6 جلد بوده (ابن‌حجر، همان، 219) و برای سده‌های متمادی به خصوص در مغرب جهان اسلام از رواج بسیار برخوردار بوده است (نک‍ : ابن‌خیر، 56-57؛ ابوالعرب، 203؛ رودانی، 172؛ برای نسخۀ خطی، نک‍ : GAS, I/ 39).
در اوایل سدۀ بعد، ادامۀ این روش را می‌توان در تفسیرهایی بزرگ از آدم‌بن‌ابی‌ایاس‌ عسقلانی (د 220ق، نقل: ابن‌کثیر، تفسیر، 1/ 109، 122، جم‍ ؛ سیوطی، الدر، 1/ 255، ، 493، جم‍‌ ) و حسین‌بن‌داوود مصیصی (د 226ق) معروف به سُنید (نقل: ابن‌کثیر، همان، 1/ 96، 131، جم‍ ؛ سیوطی، همان، 2/ 653، 675، جم‍ ‌)، در فلسطین و ثغور شام یافت. تفسیر سنید را از نظر سبک همسان با تفسیر ابن‌سلام دانسته‌اند (ابن‌حجر، همانجا) و به همان سان از رواج گسترده‌ای نیز برخوردار بود (ابن‌ندیم،36؛ سمعانی، الانساب، 3/ 432؛ ابن‌حجر، الاصابة،4/ 318، جم‍ ؛ رودانی، 174؛ برای تحلیلی دربارۀ پدیدۀ تفسیر مسند، نک‍ : بِرگ، 65 ff.).
موج گزینش صحاح در حدیث، تأثیر خود را در حوزۀ تفسیرنویسی هم نهاد. احمد‌بن‌حنبل و اسحاق‌بن‌راهویه، دو پیشوای اصحاب حدیث متأخر هر دو در امر تفسیر درگیر بودند. اسحاق که مشوق بخاری برای تألیف صحیح بود، خود نگارندۀ تفسیری محدثانه بود که برای چندین قرن رواج داشت (نک‍ : ابن‌ندیم،286؛ سمعانی، التحبیر، 2/ 190، الانساب، 4/ 99، 5/ 431؛ ابن‌ماکولا، 7/ 158؛ رودانی، 173) و قطعه‌ای از آن تا سده‌های اخیر باقی بود (نقل: ابن‌حجر، العجاب، 600، جم‍ ؛ سیوطی، الدر، 4/ 574، لباب ...، 47؛ متقی هندی، شم‍ 16117). گفته شده که احمد‌بن‌حنبل نیز در تفسیر تألیفی داشته است (ابن‌ندیم، 285؛ ابن‌تیمیه، مقدمة، 80؛ رودانی، 170)، هر چند از کم‌شناخته‌ترین آثار احمد بن حنبل بوده است.
به هر روی در شمار تفاسیر محدثانه در اواسط و اواخر سدۀ 3ق، آثار پدید آمده توسط اصحاب صحاح سته مانند ابن‌ماجه (4/ 559) و نسایی (ابن‌خیر، 58؛ ابن‌ابار، المعجم، 316؛ برای نسخۀ خطی، نک‍ : GAS, I/ 169)، هرگز اهمیت چندانی نیافتند و آثار مسندنویسانی چون عبد‌بن‌حمید کشی و بقی‌بن‌مخلد قرطبی ماندگار گشتند (برای کشی، نک‍ : سمعانی، الانساب، 4/ 127؛ نسفی، عمر، 98؛ سیوطی، الدر، 1/ 10، جم‍ ؛ رودانی، 173؛ برای بقی، نک‍ : ه‍ د، 12/ 391).
در سالهای انتقال به سدۀ 4ق، محمد‌بن‌جریر‌طبری (د 310ق) جامع البیان معروف به تفسیر طبری را نوشت که تاریخ تفسیر روایی را متحول کرد. گردآوری گسترده، دسته‌بندی اقوال ذیل هر آیه، افزوده‌های درایی در مقام داوری و ترجیح از ویژگیهای این تفسیر است (نک‍ : ه‍ د، تفسیر طبری؛ برای جایگاه اسانید در تفسیر او، نک‍ : هورست، سراسر اثر؛ بِرگ، 120 ff.). پس از طبری محدثان بزرگی چون ابن‌ابی‌حاتم رازی (نک‍ : مآخذ پایانی)، ابن‌منذر نیشابوری (نک‍ : ه‍ د، 4/ 702)، ابن‌حبان بستی (نک‍ : ه‍ د ، 3/ 304)، ابوالشیخ اصفهانی (نک‍ : ه‍ د، 5/ 601)، ابن‌شاهین بغدادی (سمعانی، الانساب، 3/ 390؛ ابن‌طاووس، الطرائف، 1/ 155) و ابن‌مردویه اصفهانی (ه‍ د، 4/ 604) تفاسیری به همان سبک تألیف کردند. اما این تألیفات با وجود رواج در محافل شرق و غرب، هرگز در برابر تفسیر طبری نمودی نداشتند.
 برخی از عالمان منتسب به مذاهب خاص اصحاب حدیث نیز در طی سده‌های 3 و 4ق كتابهایی در تفسیر نوشته‌اند؛ از آن جمله است: عبدالملك بن حبیب اندلسی (د 238ق، ابن‌فرحون، 1/ 155)، ابواسحاق ابراهیم بن حسین قرطبی (د 240ق، همو، 1/ 84)، منذر بن سعید نفزی اندلسی (د پس از 355ق، داوودی، 2/ 336) از مالكیان؛ محمد بن علی قفال چاچی (د 365ق)، كه دارای مشرب معتزلی نیز بود (سمعانی، الانساب، 3/ 375؛ سیوطی، طبقات، 109-110)، محمد بن حسن زوزنی (د 370ق) از قضات ماوراءالنهر (سبكی، 3/ 143) و علی بن عبدالعزیز جرجانی (د 392ق) قاضی گرگان (ابن‌قاضی‌شهبه، 2/ 160) از شافعیان؛ ابوالقاسم خرقی (د 334ق، حاجی‌خلیفه، 1/ 446) و عبدالعزیز‌بن‌جعفر‌غلام‌خلال (د 363ق، ابن‌ابی‌یعلى، 2/ 120) از حنبلیان؛ و ابوبكر‌ابن‌كامل (د 350ق؛ ابن‌ندیم، 35) و ابوالفرج معافی بن زكریا (د 390ق، همو، 293) از جریریان.

5- 3. گونۀ معانی القرآن نزد محدثان

پیشینۀ این گونۀ تفسیری را تا آغاز سدۀ 3ق باید نزد ادیبان جست‌وجو کرد. اندكی پس از ابوبکر فراء، ابوعبید قاسم‌بن‌سلام (د 224ق)، محدث خراسانی‌تبار بغداد که در فنون ادب نیز دستی فراز داشت، بر آن شد تا با تكیه بر كتب متقدم، به خصوص تألیفات ابوعبیده و فراء كتابی جامع در معانی القرآن تألیف کند که ارزش محدثانه نیز داشته باشد (همو، 78؛ خطیب، تاریخ، 12/ 405؛ ابن‌شهرآشوب، مناقب، 1/ 11، 3/ 63؛ قس: ابن‌خیر، 71). وی به مضامین كتب نحویان، روایات تفسیری صحابه و تابعین و اقوال فقیهان را افزود و كتاب خود را تا سورۀ حج یا انبیاء پیش برد. اما احمد‌بن‌حنبل در نامه‌ای او را از ادامۀ كار منصرف ساخت (خطیب، همانجا؛ قاضی عیاض، 4/ 292). احتمالاً این همان اثری است که محمد‌بن مؤمن شیرازی به عنوان تفسیر القرآن از آن یاد کرده، و آن را یکی از تفاسیر دوازده‌گانه شناخته است (نک‍ : حسکانی، 2/ 484؛ ابن‌طاووس، الطرائف، 2/ 429).
 

صفحه 1 از20

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: