صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه فرهنگ مردم ایران / فرهنگ مردم (فولکلور) / شخصیتها / افسانه ای و اسطوره ای / بهرام گور /

فهرست مطالب

بهرام گور


نویسنده (ها) :
آخرین بروز رسانی : دوشنبه 9 دی 1398 تاریخچه مقاله

بَهْرامِ گور، یا بهرام پنجم، از پادشاهان مشهور ساسانی که زندگی وی در بسیاری از کتابهای عربی و فارسی سده‌های نخستین اسلامی، گاه به اختصار و گاه به ‌شرح آمده است. همچنین افسانه‌های بسیاری، به‌ویژه با مضمون شادخواری و خوش‌گذرانی، به‌ وی منسوب شده است که بخشی از آنها در اجزاء متفاوت فولکلور ایرانیان، ازجمله در ادبیات شفاهی، نقاشیهای مردمی و نیز نام‌گذاری و وجه تسمیۀ مناطق جغرافیایی، بازتاب گسترده‌ای یافته است (نک‍ : ادامۀ مقاله).
بهرام فرزند یزدگرد اول یا یزدگرد بزهکار است که در کودکی به ‌نعمان، از امیران عربِ دست‌نشاندۀ ایران، سپرده شد تا او را پرورش دهد. بهرام نزد نعمان و پسرش، منذر، آموزشهای مختلفی ازجمله خواندن و نوشتن، ادب، سوارکاری و تیراندازی را فراگرفت (نک‍ : ابن‌اثیر، 1 / 401-406؛ گردیزی، 75- 78؛ دینوری، 56؛ طبری، 2 / 68 -70). یزدگرد اول، پدر بهرام، به‌سبب کارهای ناشایسته‌اش، تنفر ایرانیان را برانگیخته بود؛ به‌گونه‌ای که پس از مرگش، ایرانیان تصمیم گرفتند هیچ یک از فرزندان او را به پادشاهی نپذیرند؛ از این‌رو، یکی دیگر از شاهزادگان ساسانی، به‌نام خسرو را به پادشاهی برگزیدند. بهرام با کمک نعمان و منذر به ایران لشکر کشید و ایرانیان که توان مقابله با سپاه عرب را نداشتند، با پیشنهاد بهرام موافقت کردند. براساس این پیشنهاد قرار شد تاج‌ شاهی میان دو شیر گرسنه گذاشته شود و هر کس که توانست آن را بردارد، پادشاه شود. بهرام با کشتن شیرها تاج شاهی را برداشت و ایرانیان او را به پادشاهی پذیرفتند (طبری، 2 / 74- 75).
زرین‌کوب معتقد است موضوع شیران گرسنه و قراردادن تاج در میان آنها فقط افسانه‌پردازی بوده تا این واقعیت شرم‌آور را بپوشانند که مداخلۀ یک فوج بی‌اهمیت عرب توطئۀ نجبای ایران را نقش بر آب کرده است ( تاریخ ... ، 1 / 456-457). گزارشِ تاریخ‌نویسان از اقدام بهرام پس از بر تخت نشستن نیز می‌تواند مؤید این دیدگاه باشد. برپایۀ گزارشی، وی نعمان را مورد عنایت ویژه قرار داد و تمام قلمرو عرب را در اختیار وی گذاشت و او را با خوشی و کامیابی به حیره بازگردانید (نک‍ : دینوری، همانجا).
اگرچه داستان زندگی بهرام و افسانه‌های منسوب به وی، در بسیاری از منابع آمده، اما در شاهنامۀ فردوسی و هفت پیکر نظامی به‌صورت مشروح‌تر نقل شده است. در میان بخش تاریخی شاهنامه،‌ فقط بخش انوشیروان مفصل‌تر از زندگی بهرام گور است. به‌نظر می‌رسد فردوسی به این دو پادشاه علاقۀ خاصی داشته، زیرا داستانهایشان را با شوق و رغبت بیشتری سروده است (محجوب، ادبیات ... ، 745). برخی از داستانهای هفت پیکر که در اساس با شاهنامه مشترک‌اند، تفاوتهایی با روایت فردوسی دارند که ازجمله می‌توان به داستان کنیزک و بهرام در شکارگاه اشاره کرد (نک‍ : ادامۀ مقاله).
اهمیت ادبی هفت پیکر از یک سو و اهمیت بهرام در فولکلور ایرانیان از سوی دیگر، باعث شده است که بسیاری از شاعران به نظیره‌سرایی از این منظومه روی‌آورند که از جملۀ این آثار می‌توان به هشت بهشت از امیرخسرو دهلوی، هفت اختر از زین‌العابدین نویدی شیرازی، و هفت کشور از محمود لاهوری اشاره کرد. البته هر یک از این شاعران در سروده‌های خود تغییراتی در داستانهای بهرام داده‌اند (نک‍ : ذوالفقاری، «یک داستان ... »، 31 بب‍ ‌، «هفت‌پیکر ... »، 67 بب‍ ‌). بخشی از افسانه‌های منسوب به بهرام‌گور که در این آثار یا منابع دیگر آمده‌اند، در میان مردم نیز رایج‌اند که در ادامه به آنها اشاره می‌شود:
1. داستان بهرام‌ گور با زن پالیزبان (فردوسی، 6 / 468-476): از این افسانه که بن‌مایۀ اصلی آن مربوط به تأثیر نیت پادشاه یا حاکم بر زندگی مردم است و اینکه نیت بد پادشاه سبب از بین رفتن برکت می‌شود، روایتهای دیگری نیز در منابع گذشته وجود دارد. هرچند این روایتها از لحاظ ژرف‌‌ساخت به هم شبیه‌اند، اما از لحاظ روساخت با هم تفاوت دارند. برخی از آنها به انوشیروان و برخی به دیگر پادشاهان منسوب شده‌اند (نک‍ : راوندی، 76-77؛ اسکندرنامه، 239-241؛ فخرمدبر، 66 - 71؛ غزالی، 154-157؛ سمرقندی، 89- 91؛ مرزبان بن رستم، 1 / 37، 46؛ قطب‌الدین، 162؛ کاشفی، 44- 45؛ هزار و یک‌شب، 3 / 20-21). در مناطق مختلف ایران نیز روایتهایی از آن ثبت شده است که برخی مانند روایتهای کرمان (نادری، 414)، سمنان و فیروزادمرد فسا (انجوی، 2 / 328-331) به بهرام ‌گور؛ برخی مانند روایتهای زنجان (وکیلیان، 278) و خوزستان (جعفری، 155- 158) به‌ شاه عباس؛ و برخی نیز مانند روایتهای نیشابور (خزاعی، 2 / 105- 106) و هرمزگان (قتالی، 125-126) به پادشاهی ناشناس منسوب‌اند (نک‍ : ه‍ د، انوشیروان؛ شاه عباس).
2. داستان بهرام با لنبک (فردوسی، 6 / 424- 429): این افسانه با تغییراتی به شاه عباس منسوب شده است (نک‍ : پزشکیان، 135-145؛ میرکاظمی، 150-153).
3. داستان بهرام با کنیزک خویش (نظامی، 583-590): طرح اولیۀ این افسانه با تفاوتی جدی در پایان‌بندی آن در شاهنامه نیز آمده است. براساس روایت شاهنامه، بهرام کنیزک را می‌کشد (فردوسی، 6 / 373- 379). روایتهای دیگری از آن را امیرخسرو دهلوی در هشت بهشت (ص 154 بب‍ ‌)، و زین‌العابدین نویدی شیرازی، در هفت اختر (ص 58 -61) آورده‌اند. از این افسانه روایتهایی در کرمان (نادری، 407- 408)، تاکستان قزوین و نیز در اقلید ثبت شده است (انجوی، 2 / 325- 328). دیولافوا نیز روایتی از این داستان را شنیده، و در سفرنامه‌اش آورده است (ص 357-358). همچنین در کتاب آورده‌اند که ... نیز روایتی از آن مضبوط است (ص 43-52). این افسانه در دورۀ رواج چاپ سنگی باعنوان مجعول بهرام و گلندام چاپ شده است (محجوب، ادبیات، 573 -577). ذکر این نکته ضروری است که بهرام و گلندام نام یکی از داستانهای عاشقانۀ فارسی است که روایتهای منظوم و منثوری از آن وجود دارد و ارتباطی با بهرام‌ گور ندارد. روایتهای شفاهی بهرام و کنیزک با روایت نظامی تناسب دارند و معمولاً در شرح مثلِ معروفِ «کار نیکو کردن از پر کردن است»، نقل می‌شوند (همان، 574).
4. اندرز گرفتن بهرام از شبان (نظامی، 689 - 694): روایتهایی از این افسانه در سیاست‌نامه (نظام‌الملک، 31-41)، نصیحة ‌الملوک (غزالی، همانجا) و جوامع الحکایات (عوفی، 313-314) وجود دارد؛ البته در دو کتاب اخیر، این افسانه به گشتاسپ منسوب شده است. روایتهای شفاهی آن در بندرعباس (پیشدادفر، 5 / 27-32؛ انجوی، 2 / 324- 325)، شهر ری (تاکه‌هارا، 77- 79) و در میان کردان (سسیل، 229-303) ثبت شده است که دو روایت آخر، به پادشاهی ناشناس منسوب شده‌اند.
روایتهایی از افسانه‌های منسوب به بهرام گور در کتابهایی که باعنوان جامع الحکایات تدوین شده‌اند، نیز وجود دارد که از جمله می‌توان به جامع الحکایات موجود در کتابخانۀ ایندیا آفیس لندن و نیز جامع الحکایات کتابخانۀ ملی تبریز اشاره کرد (صفا، 5(3) / 1534): همچنین باید به داستان بهرام‌گور و شاهزادۀ پریان بانوی حسن اشاره کرد که دو نسخه از آن یکی در کتابخانۀ ایندیا آفیس، و دیگری در موزۀ بریتانیا وجود دارد (اته، 219).
بن‌مایه‌های افسانه‌های بهرام‌ گور در وجوه مختلف ادبیات شفاهی ایران دیده می‌شود؛ مانند پیدا کردن گنج کیکاووس یا جمشید (گردیزی، 77؛ فردوسی، 6 / 457-463)، رسیدن به اتاقی دربسته در ضمن جست‌وجوی قصر، و بازکردن اتاق و دیدن تصاویر دخترانی زیباروی (نظامی، 566 - 568)، نیز بسیاری از افسانه‌هایی که در شاهنامه آمده، و قالب کلی آنها این است که پادشاه به‌صورت ناشناس بر خانواده‌ای از طبقات میانه یا پایین جامعه وارد می‌شود و بعد هویت وی آشکار می‌گردد. این گونه افسانه‌ها مانند شب‌گردیهای ناشناس شاه عباس است که هنوز هم در افواه رواج دارد (خالقی مطلق، 2-3 / 223). براساس همین ویژگیها ست که برخی از افسانه‌های منسوب به بهرام، در زمان صفوی به شاه عباس منسوب شدند.
افزون بر افسانه‌ها در برخی از امثال سائرۀ زبان فارسی نیز از بهرام‌گور نام برده شده است (نک‍ : شهری، 250-251؛ حسینی موسى، 30). در میان اعراب نیز، «رَمْی بهرام» (تیراندازی بهرام‌گور) زبانزد بوده است (ثعالبی، 252). زرین‌کوب رواج فراوان افسانه‌های منسوب به بهرام را در میان مردم «نه فقط نتیجۀ کارهای شگرف غیرعادی و پهلوانی» او، بلکه این موضوع را به علاقۀ وی به احوال فقرا و ضعیفان جامعه نیز مربوط می‌داند ( پیر ... ، 148).
اما بازتاب شخصیت این پادشاه در فرهنگ مردم به افسانه‌ها و امثال محدود نمی‌شود و در بسیاری از نقاشیهای مردمی نیز به چشم می‌خورد؛ ازجمله می‌توان به نقاشیهایی که بر درِ خانه‌ها (خیراندیش، 141)، یا نقاشیهای موسوم به قهوه‌خانه‌ای (سیف، 45؛ «نقاشان ... »، تصویرهای 28-31) اشاره کرد. در برخی از کاخها و قلعه‌ها نیز داستانهای مربوط به بهرام به صورت نقاشی یا کنده‌کاری بر روی سنگ وجود دارد که ازجمله می‌توان به کنده‌کاریهای موجود در قلعۀ چالشتر، در نزدیکی شهرکرد اشاره کرد. ظاهراً تصویر اعمال قهرمانی بهرام از پیش از اسلام و حتى در زمان خود او نیز رایج بوده است؛ چنان‌ که در نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب (ص 255)، تاریخ طبری‌ (2 / 68-70)، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم (ثعالبی‌مرغنی، 543)، ثمار القلوب (ثعالبی، همانجا) و نیز مجمل التواریخ و القصص (ص 70) به این موضوع اشاره شده است. در تصاویر نسخه‌های خطی شاهنامه نیز بسیاری از داستانهای مربوط به بهرام وجود دارد (نک‍ : دانش‌پژوه، 12 / 480-486). تصویری نیز از داستان کنیزک و بهرام در شکارگاه بر روی یک جام نقره مربوط به سدۀ 6 ق / 12 م وجود دارد که در موزۀ ارمیتاژ نگهداری می‌شود (سامی، 1 / 128؛ نیز نک‍ : بری، 165).
جنبۀ دیگری از بازتاب شخصیت بهرام‌گور در فرهنگ مردم مربوط به مناطق و آبادیهای منسوب به او ست که به برخی از آنها اشاره می‌شود: کوشگ زر که مجموعۀ قلعه‌هایی در نزدیکی روستای رحمت‌آباد از توابع شهرستان آباده است و به گفتۀ مردم محلی، همان هفت‌گنبد بهرام‌اند (مصطفوی، 327)؛ در 9کیلومتری جنوب غربی سروستان، خرابه‌هایی وجود دارد که به کاخ ساسانی یا کاخ بهرام‌گور مشهور است (همایونی، 128-130)؛ در نزدیکی ایزدخواست تلی به نام «قلعۀ ‌گوری» وجود دارد که اهالی منطقه معتقدند یکی از محلهای استراحت بهرام‌ گور بوده است (رنجبر، 82)؛ در نزدیکی اقلید چشمه‌هایی وجود دارد که از آب آنها باتلاقی ایجاد شده، و به «گوربهرام» مشهور است. مردم این منطقه معتقدند که بهرام به همراه اسب خود در این باتلاق فرو رفته است (خیراندیش، 80؛ میرزایی، 17)؛ و در نزدیکی گرمسار منطقه‌ای به ‌نام «قصر بهرام» وجود دارد که به گفتۀ مردم، شکارگاه بهرام بوده است.
ناصرخسرو قبادیانی در سفرنامۀ خود می‌گوید: «در بین راه ارجان به اصفهان به کوهی رسیدیم که مردم می‌گفتند این کوه را بهرام گور به شمشیر بریده است و آن را <شمشیر برید> می‌گفتند» (ص 164-165). مدبری معتقد است اصل این افسانه ریشه‌ای اوستایی دارد و مربوط به ایزد بهرام است که پس از اسلام تحریف شده، و به بهرام ‌گور منسوب شده است (ص 216- 218).
همچنین دربارۀ بهرام ‌گور گفته شده که وی چند زبان می‌دانسته (ثعالبی‌مرغنی، 555 - 556؛ گردیزی، 77- 78)، و شعرهایی به زبان فارسی و عربی نیز گفته است. ابن‌خردادبه اشعاری به عربی و فارسی از بهرام نقل کرده است (ص 105) که روایت متفاوتی از آنها را ثعالبی‌مرغنی نیز آورده است که از جملۀ آنها این شعر است: منم آن شیر شله / منم آن ببر یله / / منم آن بهرام ‌گور / منم آن بوجبله (ص 556-557). خالقی‌مطلق احتمال می‌دهد که اشعار منسوب به بهرام ‌گور یقیناً در دورۀ ساسانیان سروده شده است و چه بسا که برخی از آنها واقعاً از خود بهرام گور باشد (2-3 / 257).
چگونگی مرگ بهرام‌ گور نیز بر خاصیت رمزآلود بودن او افزوده است. به استثنای روایت شاهنامه که براساس آن، بهرام به مرگ طبیعی می‌میرد (فردوسی، 6 / 614)، در همۀ منابع، حتى در تاریخ طبری نیز مرگ این پادشاه روایتی افسانه‌ای دارد. بر این اساس، بهرام هنگام شکار، گوری را تعقیب می‌کند، گور او را به سمت باتلاق یا چاهی می‌برد و بهرام به همراه اسبش در این باتلاق یا چاه سقوط می‌کند (2 / 77؛ بـرای روایتهای مختلف، نک‍ : محجوب، «گور ... »، 147-157‌‌).
در اینجا روایت ابوحنیفۀ دینوری که به روایت‌ شفاهی مرگ بهرام کم‌وبیش شباهت دارد، نقل می‌شود: براساس این روایت، به هنگام شکار دسته‌ای از گورخرهای وحشی نظر بهرام را جلب می‌کنند. وی با اسب به سوی آنها می‌تازد؛ گورها او را به سمت باتلاق وسیعی می‌برند که در آنجا فرو می‌رود و غرق می‌شود. مادرش چون از این ماجرا آگاه می‌شود، به آنجا می‌رود و دستور می‌دهد تا برای پیداکردن او همۀ باتلاق را جست‌وجو کنند، تپه‌هایی از شن و ریگ بیرون می‌آورند؛ اما بهرام را نمی‌یابند. این موضع به نام مادر بهرام، به «دای مرج» معروف است؛ زیرا «دای» در زبان فارسی به معنی مادر، و «مرج» به معنی مرغزار است. دینوری در پایان تأکید می‌کند که «این داستان در میان مردم آن سرزمین مشهور است» (ص 57 - 58). انجوی شیرازی نیز روایتی کم‌وبیش مشابه روایت دینوری را از اقلید فارس ثبت کرده است (2 / 327- 328).
اما افسانه‌ای‌ترین روایت دراین‌باره، مربوط به نظامی است. براساس این روایت، بهرام پس از آنکه «از سر صدق خداپرست» می‌شود، روزی هنگام شکار، گوری را تعقیب می‌کند و متوجه می‌شود که این گور فرشته‌ای است که او را به بهشت هدایت می‌کند. گور در غار می‌شود و بهرام نیز به دنبال وی به غار می‌رود. همراهانش هر چقدر انتظار می‌کشند، از وی اثری نمی‌بینند. وقتی که بقیۀ سپاهیان می‌رسند و همراهان بهرام را بازخواست می‌کنند، از غار صدایی بیرون می‌آید که شاه در غار است و به کاری مشغول است (ص 702-707). در حقیقت، نظامی پایان زندگی بهرام را به‌گونه‌ای شبیه به پایان زندگی کیخسرو (ه‍ م) رقم زده است.

مآخذ

آورده‌اند که ... ، به‌ کوشش ابوالفضل قاضی، تهران، 1379 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ صادق رضازاده شفق، تهران، 1351 ش؛ اسکندرنامه، روایت فارسی کالیستنس دروغین، تحریر عبدالکافی بن ابی‌البرکات، به‌ کوشش ایرج افشار، تهران، 1343 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، فردوسی‌‌نامه، تهران، 1363 ش؛ بری، مایکل، تفسیر بر هفت پیکر نظامی، ترجمۀ جلال علوی‌نیا، تهران، 1385 ش؛ پزشکیان، محسن، قصه‌های مردم کازرون، به‌کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383 ش؛ پیشدادفر، فرخنده، افسانه‌های مردم ایران‌زمین در فرهنگ مردم در توجان، بندرعباس، 1380 ش؛ تاکه‌هارا، شین و احمد وکیلیان، افسانه‌های ایرانی، تهران، 1384 ش؛ ثعالبی، عبدالملک، ثمار القلوب، ترجمۀ رضا انزابی‌نژاد، مشهد، 1376 ش؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ جعفری (قنواتی)، محمد، روایتهای شفاهی هزار و یک‌شب، تهران، 1384 ش؛ حسینی موسى، زهرا، ضرب‌المثلهای شهربابک، کرمان، 1387 ش؛ خالقی‌مطلق، جلال، «افزوده‌هایی بر یادداشتها ... »، یادداشتهای شاهنامه، تهران، 1389 ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانه‌های خراسان، مشهد، 1379 ش؛ خیراندیش، مهدی، بل بر بلندای فارس، شیراز، 1389 ش؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، «تصویر در داستان بهرام‌گور»، پژوهشهای ایران‌شناسی (ناموارۀ دکتر محمود افشار)، به‌ کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان، تهران، 1379 ش، ج 12؛ دهلوی، امیرخسرو، هشت بهشت، به ‌کوشش جعفر افتخار و دیگران، مسکو، 1972 م؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به‌ کوشش عبدالمنعم عامر، قم، 1370 ش؛ ذوالفقاری، حسن، «هفت پیکر و نظیره‌های آن»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم، تهران، 1385 ش، س 14، شم‍ 52-53؛ همو، «یک داستان و چهار روایت»، پژوهشهای ادبی، تهران، 1385 ش، شم‍ 14؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال ‌لاهوری، تهران، 1333 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، پیر گنجه در جست‌وجوی ناکجا‌آباد، تهران، 1372 ش؛ همو، تاریخ مردم ایران، تهران، 1382 ش؛ سامی، علی، تمدن ساسانی، شیراز، 1342 ش؛ سسیل، اردیشانه و سسیله سسیل، افسانه‌های کردان، ترجمۀ امیرحسین اکبری شالچی، تهران، 1386 ش؛ سمرقندی، عمر، منتخب رونق المجالس، به ‌کوشش احمدعلی رجایی، تهران، 1354 ش؛ سیف، هادی، سوته‌دلان نقاش، تهران، 1383 ش؛ شهری، جعفر، قند و نمک، تهران، 1370 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1370 ش؛ طبری، تاریخ؛ عوفی، محمد، جوامع ‌الحکایات، به ‌کوشش جعفر شعار، تهران، 1363 ش؛ غزالی، محمد، نصیحة الملوک، به‌ کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1361 ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، به‌ کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به‌ کوشش جلال خالقی مطلق و محمود امیدسالار، تهران، 1386 ش؛ قتالی، عبدالجلیل، هفتاد افسانه از افسانه‌های بندر خمیر، شیراز، 1388 ش؛ قطب‌الدین شیرازی، محمود، درة‌التاج، بخش حکمت عملی و سیر و سلوک، به‌ کوشش ماهدخت بانوهمایی، تهران، 1369 ش؛ کاشفی، حسین، اخلاق محسنی، بمبئی، 1311 ق؛ گردیزی، عبدالحی، زین‌الاخبار، به‌ کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به‌کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به‌کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1382ش؛ همو، «گور بهرام گور»، ایران‌نامه، واشینگتن، 1361 ش، س 1، شم‍ 2؛ مدبری، محمود، «بهرام‌گور و رباط زبیده در سفرنامۀ ناصرخسرو»، چیستا، تهران، 1368 ش، س 7، شم‍ 2؛ مرزبان بن رستم، مرزبان‌نامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش محمد روشن، تهران، 1367 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، اقلیم پارس، تهران، 1343 ش؛ میرزایی، محمد، «بهرام‌گور و گور بهرام در اقلید»، حافظ، تهران، 1387 ش، شم‍ 53؛ میرکاظمی، حسین، افسانه‌های دیار همیشه بهار، تهران، 1374 ش؛ نادری، افشین، نمونـه‌هایی از قصه‌های مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ ناصرخسرو، سفرنامه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1356 ش؛ نظام‌‌الملک، حسن، سیرالملوک ( سیاست‌نامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، 1347 ش؛ نظامی گنجوی، خمسه، به‌ کوشش سامیه بصیر مژدهی و بهاءالدین خرمشاهی، تهران، 1383 ش؛ نویدی شیرازی، زین‌العابدین، هفت اختر، مسکو، 1974 م؛ نهایة الارب فی اخبار الفرس و العرب، منسوب به اصمعی، به ‌کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1375 ش؛ وکیلیان، احمد، قصه‌های مردم، تهران، 1379 ش؛ هزار و یک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به‌ کوشش محمد رمضانی، تهران، 1316 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ نیز:

Dieulafoy, J., La Perse, la Chaldée et la Susiane, Tehran, 1989; Les Peintres populaires de la legende persane, animation with as advisers, Fouroughi. Naderzade, Paris.

محمد جعفری (قنواتی)

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: