ترک
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 7 مهر 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/224173/ترک
پنج شنبه 18 اردیبهشت 1404
چاپ شده
15
این نکته مشخص نیست که چرا و چگونه اویغورها امکان دادند که قرقیزها از دشت مینوسینسک در ینی سئی خود را به اورخون برسانند و چرا میان اویغوران و قرقیزها پیکاری درنگرفت؟ چه، تا پیش از 225ق/ 840م همواره پیروزی از آن اویغوران بود (گومیلف، «هزار...»، 185)، ولی در این سال قرقیزها، قرابلقاسون، تختگاه اویغوران را تصرف کردند و جای آنان را در اورخون گرفتند و تا 308ق/ 920م مالک آن سرزمین شدند. در این تاریخ مغولان سرزمین کیتان (کیدان) که در متون پارسی با نام قراختاییان شهرت دارد، شکست یافتند و به دشتهای اطراف ینیسئی بازگشتند (گروسه،176). برخی از محققان قراختاییان را از تونگوزها و برخی از مغولان دانستهاند. در کتیبۀ اورخون در کنار نام تاتار (سی تاتار) از این گروه با نام کیتای (ختای) یاد شده است («کتیبۀ بزرگ»، شم 4). طبق مآخذ چینی، ختاییان در جنوب منچوری میزیستند (بارتولد، V/ 542). تا سدۀ 5ق/ 11م «ختاییان» هنوز «قراختاییان» نامیده نمیشدند (همو، V/ 543). به نوشتۀ جوینی (2/ 86-88) قراختاییان با گذر از سرزمین قرقیزها به بلاساغون درآمدند و از آنجا به کاشغر و ختن تاختند. ابن اثیر به شرح ماجرای هجوم آنان پرداخته است (11/ 83-84). دربارۀ منشأ این قوم اختلاف نظرهایی وجود دارد. رشیدالدین (1/ 65، 76) مدعی است که تاتارها از ترکان بودهاند که بعدها در ردۀ مغولان درآمدند. وی تاتارها را از اقوامی دانستهاست که مغول نبودهاند، ولی در زمان او مغول نامیده شدهاند (همو، 1/ 43). این نظر از سوی بارتولد (V/ 559) با تردید تلقی شده است. مؤلف حدودالعالم (ص 76) این گروه را بخشی از تغزغز معرفی کرده است. اینان مجموعهای از قبایل با نامهای «سی تاتار» و «نُه تاتار» و شامل 70 هزار خانوار بودند (بارتولد، همانجا؛ رشیدالدین، 1/ 76) که در سدههای 6-9م در محدودۀ جنوب شرق دریاچۀ بایکال در سیبری میزیستند (BSE3, XXV/ 296). گردیزی (ص 257- 258) جایگاه این قوم را منطقۀ رود «اِرتش» (ایرتیش) دانسته است. گروهی از این قوم در 243ق/ 857م در خدمت اویغوران بودند (روشن، 3/ 2059). اینان به گروههای تاتار سفید (آق تاتار) و تاتار سیاه (قرا تاتار) شناخته شده بودند (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، تاتار). بعضی محققان جز از اقوام یاد شده، یاقوتهای ساکن سیبری، قراگاسها، توواها و بومیان ناحیۀ توبولسک و ایرتیش و نیز آلتاییان، تلنگیتها، توباها و بسیاری دیگر از جمله ترکان منطقۀ شرقی آسیا و سیبری را نیز معرفی کردهاند (جعفر اوغلو، 1-15) که گروهی تابع خاقانات شرقی بودند و سپس جدا شدند و گروهی از آنان نیز تابع خاقانات نبودهاند. گروسه (ص 188) از قوم دیگری با نام «جورچات» یاد کرده است که در مآخذ چینی «ژو ـ چن» و در منابع ایرانی و عرب «جورچه» نامیده شده، و ظاهراً از درون تونگوزها برخاستهاند و به احتمال، صبغۀ مغولی دارند. این گروه، بر ختاییان (کیتانها ـ کیدانها) غلبه کردند و کوشیدند دولتی منظم و منضبط پدید آورند. اینان به نظام سلطنتی خود نام «آلتچون» دادند که به معنای «دودمان زرین» است (همو، 190). از دیگر اقوام ترک، قپچاقها بودهاند که در مآخذ نامشان به صورت قفچاق و خفچاق آمده است (بارتولد، V/ 550). گردیزی (ص 258) از این گروه با نام خفچاق در شرح مربوط به کیماک یاد کرده، و جایگاه آنان را در اطراف رود ایرتیش نوشته است. ابن فقیه (ص 638، 639) نیز به تبعیت از ابن خردادبه (ص 31) نام این گروه را خفشاخ و جایگاه آنان را در کنار کیماک آورده است. کاشغری (3/ 22) کیماکها را یماک نامیده، و مدعی شده است که یماکها گروهی از ترکاناند و آنان قفجاقیاناند، اما ترکان قفجاق خود را گروه دیگری میشمارند. قپچاقها در سرزمینی زندگی میکردند که به دشت قپچاق مشهور است. حمدالله مستوفی (ص 258) دشت قپچاق را با دشت خزر یکی میداند. روسها این قوم را «پولوتسی»، و اروپاییان «کومان» مینامیدند (بارتولد، همانجا). گردیزی (ص 255-275) در شرح احوال و انساب ترکان از کیماکها، خلیخان (قارلوقها)، یغماییان، قرقیرها، تبت، چگلها، غزان، خزران، بلکار (بلغار)، مجغریان (مجارها) و برسخان یاد کرده، و گروه اخیر را عجم و از مردم پارس دانسته است (نک : ه د، برسخان). از دیگر اقوامی که گردیزی (ص 272) یاد کرده است، پچناک (پچنگ) ها هستند که فاصلۀ زیستگاه آنان تا خزران را 10 روز راه دانسته است. گروسه (ص 235) خزرها را قومی ترک دانسته است که روزگاری «تنگری» را میپرستیدند و خاقانها و طرخانان بر آنها حکومت میکردند؛ ولی بارتولد (V/ 597) منشأ خزران را ناروشن میداند و چنین میپندارد که ممکن است شاخهای از ترکان غربی و چهبسا شاخهای از هونهای غربی بودهاند. دربارۀ آوارها نیز چنین ابهامی وجود دارد. چه بسا ابهام و آشفتگی سبب شده است که گروهی آنان را به آوارهای راستین و دروغین بخش کنند (گومیلف، «هزار»، 174). در «کتیبۀ بزرگ اورخون» از آوارها یاد شده است، ولی بسیاری این گروه را با آوارهای قفقاز یکی نمی دانند. مردم بیزانس (روم شرقی) آوارها را «آوار خونیته» مینامیدند که از جمع دو نام آوار و هون پدید آمده است. مینورسکی برآن است که تمایز میان آوارهای راستین و دروغین میسر نیست (برای آگاهی بیشتر، نک : گروسه، 226-232، گومیلف، همان، 174-180). دربارۀ قزاقهای آسیای مرکزی، احمد جعفر اوغلو (ص 31) مدعی است که قزاقها از «کهنترین ترکان آسیای میانه هستند». این نظر از دیدگاه علمی به اثبات نرسیده است. تا 1925م قزاقها را به خطا قرقیز و گاه قرقیز ـ قزاق مینامیدند (BSE3, XI/ 144). این خود نموداری از بغرنج بودن تاریخ این قوم است. به نظر آبرامزون در مناطق شمال قزاقستان قبایل سکایی سکنا داشتند که وی آنان را از اسلاف قزاقها دانسته است. در سدههای 3 و 2 قم در جنوب قزاقستان مجموعه قبایل اوسون و در جنوب غربی آن کانگوها زندگی میکردند. در اوایل سدههای میلادی آلانها که شاخهای از سرمتها بودند، در غرب قزاقستان سکنا گزیدند و در تشکل قومی مردم آن سرزمین مؤثر افتادند. در سدههای 6 و 7م بخشی از قزاقستان زیرنفوذ ترکان غربی قرار گرفت و قبایلی از تورگشها در آن سرزمین مستقر شدند. در سدۀ 2ق/ 8م قارلوقها (خلخیان) بدانجا روی آوردند. متعاقب آن اوغزها (غزان، کیماکها و کیدانها (ختاییان)) به سرزمین قزاقستان رخنه کردند. در اوایل سدۀ 7ق/ 13م قزاقستان در معرض هجوم مغولان قرار گرفت. مدتی نیز قپچاقها، اردوی زرین و خانهای ازبک به قزاقستان روی آوردند. بدین سان بخشی از مردم آن سامان در میان قبایل ترک مستحیل شدند (همانجا). قزاق نامی ترکی و به معنای راهزن، عصیانگر و ماجراجو ست. نفوذ زبان ترکی در قزاقستان را در فاصلۀ سدههای 3-9ق/ 9-15م دانستهاند (بارتولد،V/ 535). ازبکهای فراری را که از خان خود ابوالخیر خان گریخته بودند، ازبک ـ قزاق مینامیدند که به مفهوم عصیانگر و فراری است (همو، II(2)/ 489).چنان که پیشتر اشاره شد، ایستمی خاقان برادر بومین خاقان با لشکریان تورکیوت (توکیو) راه آسیای مرکزی را در پیش گرفت و هفتالیان را مغلوب کرد. ترکان با غلبه بر هفتالیان نیروی سیاسی و اقتصادی قابل توجهی کسب کردند و به راه بزرگ کاروانی که شرق و غرب را به یکدیگر میپیوست، دست یافتند. این راه که از چان ـ آن در چین آغاز شده بود تا آسیای مرکزی پایکند (بیکند) و سپس از طریق خراسان، ری و همدان تا پایگاه نظامی و اقتصادی امپراتوری روم شرقی در نصیبین، کنار رود فرات در سوریه و از آنجا تا کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه) امتداد داشت. از دریای چین تا مرز ایران 150 روز و از مرز ایران تا نصیبین 80 روز راه بود. یوستی نیانوس (ژوستی نین) امپراتور روم شرقی که به تقریب همۀ بازارهای غرب آسیا، سراسر اروپا و مصر را در اختیار داشت، میکوشید تا ابریشم چین را به این بازارها برساند. شریان حیاتی این کالای گرانبهای چینی از ایران میگذشت. دولت ساسانی همواره میکوشید تا نظارت بر این راه بازرگانی عمده را در دست خود نگاه دارد (گومیلف، «ترکان»، 43-49). در ایران کارگاههایی وجود داشت که ابریشم خام را با زر و سیم در هم میآمیختند و به بازارهای حوضۀ دریای مدیترانه، روم شرقی، و اروپا صادر میکردند. زری بافی در ایران رواج بسیار داشت (پیگولوسکایا، «شهرهای...»، 225-226؛ کریستن سن، 121). راه دریایی از خلیجفارس تا بنادر هندوستان امتداد داشت. دریانوردان ایرانی مانع از آن بودند که بازرگانان بیزانسی به کمک دریانوردان حبشی بتوانند به بنادر هند دست یابند (پیگولوسکایا، «بیزانس...»، 122). دولت ساسانی برای مقابله با امپراتوری روم شرقی میکوشید تا بهای ابریشم را همواره بیش و بیشتر کند. در اجرای این منظور ارسال کالا به اروپا را کاهش میداد تا بهای آن فزونی پذیرد. امپراتوری روم شرقی نیز نمیتوانست با سیاست دولت ایران مخالفت نکند. در 531م یوستی نیانوس حبشیان و بازرگانان افریقایی را به در دست گرفتن راههای بازرگانی ترغیب کرد. همین امر سبب بروز جنگهای ایران و روم در 540م شد. در 570م خسرو انوشیروان با تصرف یمن راه ارسال کالا از اقیانوس هند را به کلی مسدود کرد و رومیان را بیبهره گذارد. بدینسان دولت ساسانی همۀ راههای بازرگانی با چین و هند را در اختیار گرفت (گومیلف، «ترکان»، 43-44). سغدیان که بر سر راه بازرگانی با چین استقرار داشتند و در این کار چیرهدست بودند، ناگزیر میشدند کالاهای چینی را به بهای دلخواه بازرگانان ایرانی که تنها خریدار این کالاها بودند، بفروشند. ورود ترکان و در هم شکستن هیتالان گامی بود که سغدیان را به ترکان نزدیک میکرد. سغدیان با مشاهدۀ نیروی عظیم ترکان در کنار مرزهای ایران، تابعیت آنان را گردن نهادند. با وجود ترکان، راههای بازرگانی امن و عاری از مخاطره بود. تنها مشکلی که وجود داشت، عبور کالا از راه ایران به روم شرقی بود (همانجا). نولدکه نیز اشارهای دارد به اینکه سغدیان پس از سقوط هفتالیان تابع ترکان شدند (ص 309).حرکت و پیشرفت سریع ترکان نشان میداد که با مقاومتی قابل توجه روبهرو نشدند. ایستمی خاقان پس از جنگ با هفتالیان، قلمرو سغدیان را به سرزمینهای تابع خود افزود (فردوسی، 8/ 157). ترکان پس از تصرف سرزمینهایی از آسیای مرکزی به راههای بازرگانی مهمی دست یافتند و از این رهگذر نه تنها به قدرت سیاسی، بلکه به نیروی اقتصادی عمدهای دست یافتند، زیرا بخشی از بزرگترین راه بازرگانی شرق به غرب به تصرف آنان درآمد. تجارت ابریشم به سود سغدیان بود. در ضمن ترکان نیز از این بازرگانی سود میجستند. از اینرو در جستوجوی بازار فروش کالا برآمدند. راه چین به سرزمین سغد گشوده بود. ترکان نمیدانستند با این همه غنیمت چه کنند. تنها راه حل مشکل آن بود که خاقان ترک با شاهنشاه ایران (خسرو انوشیروان) کنار آید و موافقت وی را جلب کند (گومیلف، همان، 371-372). ایستمی خاقان یکی از بازرگانان سغدی را به عنوان سفیر تام الاختیار همراه گروهی از ترکان به دربار انوشیروان فرستاد تا اجازۀ حمل ابریشم خریداریشده را از راه ایران بگیرد. سفیر یاد شده به شاهنشاه ساسانی پیشنهاد کرد که در صورت عدم تمایل، ابریشم سغدیان و ترکان را به بهای نازل بخرد و خود با رومیان معامله کند. انوشیروان با این پیشنهاد موافقت نکرد و برای حل این مشکل و فهماندن سیاست دولت خود، دستور داد تا بخش بزرگی از ابریشمهای موجود را برابر دیدگان سفیر به آتش کشند. او با این شیوه به سغدیان و ترکان فهماند که دولت ایران نمیتواند به تغییر وضع موجود تن در دهد. از بدحادثه، بسیاری از ترکان در این سفر به سبب بیماری درگذشتند و تنها 3 یا 4 تن نزد خاقان بازگشتند (رضا، ایران، 95، 96). این حادثه، دوران سفارت سغدیان به همراه نمایندگان مغول عهد چنگیز به دربار سلطان محمد خوارزمشاه را به یاد میآورد که بهانۀ حملۀ مغولان به ایران شد. پس از شکست مذاکرات، فرمانروای دست نشاندۀ سغد توانست ایستمی خاقان را به دشمنی با ایران و ایجاد پیوند با روم شرقی راضی کند، از اینرو ایستمی خاقان درصدد برآمد مشکل را از طریق جنگ حل کند. او مدعی شد که نمایندگان ترک به دست ایرانیان مسموم و کشته شدهاند (پیگولوسکایا، 202-204). ایستمی خاقان فرمانروای سغد را نزد یوستی نیانوس، امپراتور روم شرقی فرستاد. امپراتور نیز یکی از سران سپاه خود را به همراه وی به حضور ایستمی خاقان روانه نمود. قرار بر این شد که ترکان و رومیان به اتفاق، به ایران حمله کنند. خسرو انوشیروان خواهان جنگ نبود، از این رو سفیرانی را نزد خاقان ترک فرستاد، اما وی نمایندۀ روم را برابر دیدگان سفیر ایران گرامی داشت و نمایندگان ایران را به باد تحقیر گرفت. نمایندگان ایران با دریافت خبر اعلان جنگ به میهن بازگشتند (گومیلف، همان، 46). سواران ایستمی خاقان به سرعت از رود آمو گذشتند و چند جادۀ کاروان رو را که در بخشی از ایران واقع شده بود، تصرف کردند، ولی استحکاماتی که ایرانیان برابر هفتالیان پدید آورده بودند، گذر ناپذیر مینمود. از این رو، حملۀ ترکان متوقف ماند (کریستن سن، 369). در 567م ترکان بُسفُر را در تصرف داشتند. این حادثه نوید میداد که بهزودی آتش پیکار میان ترکان و رومیان شعلهور شود. ترکان در آغاز به شبه جزیرۀ کریمه حمله بردند، ولی اندکی بعد متوقف شدند. از این رو، کوشیدند تا از غرب قفقاز روم شرقی را در معرض تهاجم قرار دهند. اما در اجرای این نقشه توفیقی نصیب ترکان نشد، از اینرو چندی بعد ناگزیر به سوی کوههای داغستان عقب نشستند. بدین روال خطر هجوم ترکان به سرزمین روم شرقی از میان رفت (گومیلف، همان، 50). ایستمی خاقان که در 552م فرمانروای تورکیوتهای غربی شده بود، در 575م درگذشت (گروسه، 128). در برخی از منابع نام این خاقان ترک به نقل از زِمارخ، فرستادۀ روم نزد ترکان، سیلزیبولوس (سیلزیبول) نوشته شده است. گمان میرود سنجبو در نوشتۀ طبری و دینوری تصحیفی از نام سیلزیبول باشد (نک : نولدکه، همانجا). ایستمی خاقان فرزندی داشت که در مآخذ رومی نامش «قراچورین» و در منابع عربی و پارسی «قراجورین» آمده است (رضا ، ایران، 101؛ مدرس رضوی، 157) که در زبان ترکی باستان به معنای «بلای سیاه» است (رضا ، ایران، 102). این شخص که لقب «تار دوش خان» و عنوان یبغو یا جبغو (مدرس رضوی، 157- 158) داشت، در تاریخ بخارای نرشخی (ص 9) از قول عبدالرحمان محمد نیشابوری «شیرکشور» نامیده میشد که به احتمال ترجمۀ واژۀ ترکی «ایل ارسلان» است (مدرس رضوی، 158). مارکوارت شیرکشور را برادر بزرگتر «تاردوخان» یا «تاردوش خان» دانسته است (همانجا). قراچورین پس از مرگ پدر، فرزندش «چولوخان» را به فرماندهی لشکر ترکان گمارد. وی در 587 و اوایل سال 588م به غرب حمله برد، ولی در جنگ کشته شد و لشکریانش شکست یافتند. آنگاه قراچورین پسر دیگرش «نیلی خان» را در پای کند (بیکند) بر مسند قدرت نشاند (بیچورین، I/ 184, 185) و حکومت بخارا نیز به برادرش شیر کشور سپرده شد (نرشخی، 9-10). در 589م (در دوران پادشاهی هرمز چهارم پادشاه ساسانی) برخوردهای متعددی میان ایران و روم شرقی درگرفت. دو شیخ عرب به نامهای عباس احول و عمرو ازرق نیز سر به شورش برداشتند. طبری مینویسد: «دشمنان هرمز جری شدند و به قلمرو وی هجوم آوردند و تاخت و تازشان چنان شد که دیار پارسیان را غربالی پر سوراخ نامیدند و گفتند: دشمنان دیار پارسیان را چنان دربرگرفتهاند که زه دو سوی کمان را دربرگیرد» (2/ 174). در تابستان 589م یانگ سوئوه، فرزند قراچورین به شرق ایران حمله ور شد (گومیلف، همان، 126). فردوسی (8/ 333) نام این فرمانروای ترکان را «ساوه شاه» و طبری (همانجا) «شابه» نوشتهاند. ظاهراً نام «ساوه» به «سوئوه» نزدیکتر مینماید. بهرام چوبینه، سردار ایرانی مأمور پیکار با ترکان شد. بلعمی محل پیکار را نزدیک بلخ دانسته است (ص942)، ولی طبری (همانجا) و فردوسی (همانجا) هر دو ناحیۀ هرات و بادغیس را محل پیکار شمردهاند (رضا، همان، 114). گمان میرود که نوشتۀ طبری و فردوسی به واقعیت نزدیکتر باشد، زیرا تصویری که فردوسی از آوردگاه ارائه کرده، با مشخصات جغرافیایی هرات نزدیکتر است. دینوری (ص 78-81) نیز به هرات اشاره کرده است. در این پیکار خاقان ترک کشته شد. وی فرزند خود یلتکین را به جانشینی معین کرده بود. یلتکین پس از مرگ پدر به پیکار دست زد، ولی توفیق نیافت. سرانجام به تیسفون رفت و ضمن ملاقات، میان او و هرمز چهارم پیمان صلح منعقد شد و یلتکین به جایگاه خود بازگشت. فردوسی (8/ 372، 373) نام این فرمانروای ترکان را «پرموده»، و طبری (2/ 175) «برموذه» نوشته است که عنوان ایلی وی همان «یلتکین» بوده است. بعدها اختلاف میان بهرام چوبینه و هرمز چهارم سبب شد که وی با ترکان از درآشتی درآید. در روزگار پادشاهی خسرو دوم (پرویز) نیز این اختلاف ادامه یافت. اگر چه بهرام چوبینه جان خود را در این ماجرا از دست داد، همین اختلاف مایۀ قوت ترکان در شرق ایران شد و سرانجام سبب گردید که در 598م اتحاد جدیدی میان ترکان غربی و امپراتوری بیزانس برضد ایران پدید آید (گومیلف، «ترکان»، 132).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید