دانشنامه ایران

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • اسفراین | اسفـرایـن \ esfarāyen\ ، شهـرستـان و شهـری در استـان خراسان شمالی.
  • اسعد پاشا توپتانی | اسعد پاشا توپتانی \ asˀad-pāšā toptāni\ (در آلبانیایی: اِسات پاشه توپتانی) (ح 1863-1920م/ ح 1281- 1338ق)، دولتمرد و فرمانده نظامی آلبانیایی. او در نخستین سالهای سدۀ 20م در سرنوشت این کشور نقشی چشمگیر، اما غالباً مخرب داشت.
  • اسفاد جشنس |
  • اسعدی | اسعدی \ asˀadi\ ، عباسعلی (1267- پس از 1325ش/ 1888- پس از 1946م)، نمایشنامه‌نویس دورۀ مشروطه و بازیگر تئاتر در دورۀ پهلوی اوّل.
  • اسعد بختیاری |
  • اسعد بن زراره | اسعـدِ بـنِ زُراره \ asˀad-ebn-e zorāre(a)\ ، ابـوامـامـه (د 1ق/ 623م)، از اصحاب پیامبر اکرم (ص). او از تیرۀ خزرجیانِ بنی نجّار، و از انصار بود (ابن‌سعد، 3/ 608؛ خلیفه، 90-91).
  • اسعد پاشا | اسعـد پـاشـا \ asˀad-pāšā\ ، احمـد (1244-1292ق/ 1828-1875م)، از رجال مشهور لشکری و صدراعظم عثمانی در دورۀ سلطنت سلطان عبدالعزیز (1278-1293ق/ 1861-1876م).
  • الاسفار الاربعة | اَلاَسفارُ الاَربَعة \ al-asfār-ol-arbaˀa(e)\ ، عنوان اثر فلسفی بزرگ و معروف صدرالدین شیرازی، ملقب به ملاصدرا و صدر‌المتألهین (ح 979-1050ق/ ح 1571-1640م). مؤلف نام کامل کتاب را الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة ‌الاربعة‌ نهاده است. این کتاب از حیث جامعیت و دامنۀ تأثیر بر حوزۀ حکمت اسلامی در سده‌های اخیر، به...
  • اسعد پاشا، کاروان سرای | اسعد پـاشا، کاروان‌سرایِ \ kār[e]vān-sarā-ye asˀad- pāšā \ ، اثر برجستۀ معماری در دمشق. این بنا در 1165-1167ق/ 1752-1754م به فرمان اسعد پاشا، والی دمشق، ساخته شد (علبی، 477؛ روائع...، 114؛ قاجه، 158).
  • آسفالت | آسفالت \ āsfālt\ ، ماده‌ای که از درهم‌آمیختن قیر یا مواد قیری با سنگ‌دانه ساخته می‌شود و برای پوشش راه، محوطه، بام و مانند آنها به کار می‌رود.
  • اسفرتسا، کنته کارلو | اِسفُرتسا \ [e]sfortsā\ ، کُنتـه (کُنت) کارلو (1872-1952م/ 1251-1331ش)، دولتمرد و دیپلمات ایتالیایی. او از آغاز پیدایش تا سرنگونی فاشیسم در ایتالیا، از مخالفان برجستۀ آن بود.
  • اسفراینی، تاج الدین محمد بن محمد | اسفراینی \ esfarāyeni\ ، تاج‌الدین محمد بن محمد بن احمد (د 684ق/ 1285م)، مشهور به فاضل و صاحبی، ادیب ایرانی عربی‌نویس. از وی آثار متعددی بر جای مانده است، اما شگفت آنکه کوچک‌ترین آگاهی اززندگی‌اش در دست نیست. از آثار او نیز تقریباً هیچ خبری دراین‌باره نمی‌توان به دست آورد (سیوطی، 219). ظاهراً نیاکان اسفراینی ...
  • اسفرجان | اِسفَرجان \ esfarjān\ ، روستایی در شهرستان شهرضا در استان اصفهان.
  • اسفراینی، ابومحمد نورالدین | اسفراینی \ esfarāyeni\ ، ابومحمد نورالدین عبدالرحمان بن محمد کِسرِقی (639-717ق/ 1242-1317م)، از مشایخ طریقت کُبرَویه و بنیادگذار شعبۀ نوریۀ اسفراینیه.
  • اسفرزه | اِسفَرزه \ esfarze\ ، نیز اَسپغول، اَسبغول (اسبقول)، نام فارسی دست‌کم دو گونۀ گیاهی از جنس (سردۀ) بارهنگ از تیرۀ بارهنگیان. خواص درمانی اسفرزه در پزشکی کهن یونانی، ایرانـی ـ اسلامی، هندی و نیز پزشکی نوین، همواره مورد توجه بوده است.
  • اسفرتسا، خاندان | اِسفُرتسـا، خـاندانِ \ xāndān-e [e]sfortsā\ ، خـانـدان سرشناس ایتالیایی که در تاریخ سده‌های 15 و 16م اروپا نقش مهمی داشت. این خاندان با بیشتر خاندانهای شاهی اروپا پیوند داشت و 6 تن از اعضای آن به مدت تقریباً یک سده بر میلان حکومت کردند.
  • اسفر ملواشه | اَسفَر مَلواشه \ asfar malvāše(a)\ ، از متون دینی صابئین مندائی. تاریخ نگارش کتاب به درستی معلوم نیست و تنها نام کسی که نسخۀ موجود را استنساخ کرده، در آغاز کتاب (بوثۀ نخست) ثبت شده است. رام زِهرون، فرزند مَلیحه، نام دینی (ملواشۀ) او ست. وی همچنین نام کسانی را که نسخۀ خود را از آنان اخذ کرده، آورده است ( اسفر ...
  • اسفزاری، معین الدین محمد | اَسفِزاری \ asfezāri\ ، مُعینُ‌الدّین محمد زَمچی (د پس از 899 ق/ 1494م)، تاریخ‌نگار، شاعر، خوش‌نویس و نویسندۀ کتاب روضات الجنات فی اوصاف مدینة هرات.
  • اسفناج | اسفناج \ esfe(a)nāj\ ، یا اسفاناخ، اسپاناخ، یا اسفناجِ خوراکی، با نام علمی اِسپیناکیا اُلِراکِئا، گیاهی گل‌دار، از جنس (سَردۀ) اسفناج و تیرۀ (خانوادۀ) غازپایان.
  • اسفنج | اسفنج \ esfanj\ ، یا اسفنج لاستیکی، یا اَبر، ماده‌ای انعطاف‌پذیر و متخلخل، ساخته‌شده از شیرابۀ (لاتِکسِ) لاستیک طبیعی یا مصنوعی. برای ساخت شیرابۀ اسفنج لاستیکی، دو روش بنیادین به‌کار گرفته می‌شود: فرایند دانلوپ و فرایند تَلِلی.
  • اسفنج | اسفنج \ esfanj\ ، هریک از چندین‌هزار گونه جانور بی‌مُهرۀ آبـزی که دارای اسکلتی متخلخل‌اند و شاخۀ پُریفِرا از سلسلۀ جانوران را تشکیل می‌دهند؛ همچنین، اسکلت فراوری و خشک‌شدۀ برخی گونه‌های این جانوران، که به‌عنوان جسمی با خاصیت آب‌کشی (جذب آب)، مصرف تجاری دارد، اسفنج نامیده می‌شود.
  • اسفرورین | اِسفَروَرين‌ \ esfarvarin\ ، شهر و مرکز بخشی از شهرستان تاکستان در استان قزوین (نشریه...). این‌ شهر‌ كه‌ اسپرورین‌ (گلریز، 985) نیز خوانده‌ می‌شود، در ´56 °35 عرض‌ شمالی و ´45 °49 طول‌ شرقی،‌ و در ارتفاع‌ 251،1 متری‌ از سطح‌ دریا قرار گرفته‌ است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیهای...، 20).
  • اسفره | اِسفَره \ esfare(a)\ ، ناحیه و شهری در درۀ فرغانه، واقع در جنوب رود سیحون (سیر دریا). این ناحیه تا دامنه‌های شمالی رشته‌کوههای ترکستان کشیده شده است. شهر اسفره در´7 °40 عرض شمالی و ´38 °70 طول شرقی، با ارتفاع 893 متر از سطح دریا، در 107کیلومتری شرق شهر خُجَند و در کشور تاجیکستان واقع است (EIr.، ذیل «اسفره»). ...
  • اسفند |
  • اسفندقه | اِسفَندَقه \ esfandaqe(a)\ ، ناحیه‌ای سنتی و کوهستانی در شهرستان جیرفت در استان کرمان ( نشریه...، 43). اسفندقه را به‌معنای محل [رویش] اسپند دانسته‌اند (صفا، 69). آبادیهای این ناحیه بیشتر دامنه‌ای و کوهستانی است (خیراندیش، 59) و چندین کوه محلی، از جمله سرخوبالا، باغ برج، ماری، هوشک و زیارت، در محدودۀ آن قرار د...
  • اسفند | اسفند \ esfand\ ، نام دوازدهمین ماه از سال، و سومین ماه از فصل زمستان در سال شمسی در تقویم کنونی ایرانیان، و نیز نام پنجمین روز هر ماه شمسی در تقویم ایرانیان باستان. اسفند مخفف اسفندارمد (نک‍ : ه‍ د، اسپندارمذ) است که در پهلوی به صورت سپَندَرمَد آمده، و آن خود از صورت اوستایی سپِنتا آرمَیتی، امشاسپند موکل بر ...
  • اسفندگان | اسفندگان \ esfand-gān\ ، از جشنهای ایران باستان و زردشتیان.
  • اسفند | اسفند \ esfand\ ، نیز اسپند، سِپَند، گیاهی خودرو، پایدار و همیشه‌سبز که در کوه، بیابان و زمینهای کویری می‌روید. نام این گیاه از واژۀ سْپِنْته در اوستا گرفته شده، که در زبان پهلوی به معنی «افزونیک»، یعنی برکت‌دهنده و مقدس، آمده است (نیبرگ، 26؛ رایشلت، 270؛ قس: پورداود، 79-80).
  • اسفندیار | اسفندیار \ esfand[i]yār\ ، پهلوان روایتهای ملی و دینی ایران باستان، پسر کی‌‌گشتاسپ. این نام در اوستا به صورت «سپنتو داته» آمده، که مرکب است از دو جزء سپنتو spәntō، به‌معنی مقدس، و dāta-، به معنی آفریده (نک‍ : بارتولمه، 1622؛ در پهلوی: سپنددات، سپندیات و سپندیان). در فروردین‌یشت، فْرَوَشی اسفندیار در کنار برخی...
  • اسفزار | اَسفِزار \ asfe(o)zār\ ، نام قدیم ناحیه و شهری در جنوب هرات. این نام به صورت اَسبُزار (اسبوزار یا اسپوزار) نیز آمده (حدود العالم، 92)، که صورت فارسی آن اسپِزار و برابر فارسی میانۀ (پهلوی) آن، اَسپِچار به معنی «اسپ چر» یا «چراگاه اسب» است (مارکوارت، 22). این نام در متون تاریخی سدۀ 10ق و پس از آن به هر دو گونۀ ...
  • اسفزاری، ابوحاتم | اَسفِزاری \ asfezāri\ ، ابوحاتم مظفر بن اسماعیل (د پیش از 513ق/ 1119م)، طبیعی‌دان و ریاضی‌دان ایرانی. وی چنان‌که از شهرتش برمی‌آید، از مردم اسفزار (ه‍ م) بوده است. از زندگانی او آگاهی چندانی در دست نیست.
  • اسفینکس |
  • اسفندیاری، خاندان |
  • اسقاط | اِسقاط \ esqāt\ ، اصطلاحی حقوقی، به‌معنی صرف‌نظر کردن صاحب حق از حق خود.
  • اسفندیار اغلی | اسفندیار اُغلی \ esfand[i]yār-oqli\ ، یا بنی‌جاندار، از خاندانهای حاکم ‌آسیای ‌صغیر که 174 سال (690-864ق/ 1291-1460م) بر ایالتـهای قسطمـونی و سینوپ ــ پافلاگونیۀ سابـق ــ در کرانۀ غربی دریای سیاه، فرمان راندند.
  • اسفندیاری، حسن | اسفندیاری \ esfand[i]yāri\ ، حَسَن، ملقب به حاج مُحتَشَمُ‌السَّلطنه (1246-1323ش/ 1867-1945م)، از رجال سیاسی معاصر ایران. او در کارنامۀ خود دارای سِمتهایی همچون سفارت، وزارت، حکومت ایالات، و نمایندگی و ریاست مجلس شورای ملی است.
  • اسقفان، جنگهای | اسقفان،جنگهایِ \ janghā-ye osqofān\ ، نامی که در تاریخ بریتانیا، بر دو نبرد کوتاه میان چارلز یکم ــ شاه بریتانیای کبیر و ایرلند ــ و اسکاتلندیها (در1639و1640م) نهاده شده است. علت این جنگها اقدام شاه چارلز به تحمیل آیینهای اَنگلیکَن(انگلیسی) بر کلیسای اسکاتلند، برای تقویت نظام اسقفی، و تصمیم اسکاتلندیها به برا...
  • اسقف نشین | اسقف‌نشین \ osqof-nešin\ ، در آن دسته از کلیساهای مسیحی که نظام اسقفی (نک‍ : ه‍ د، اسقفی، نظام) دارند، یعنی کلیساهای کاتولیک رُمی، اُرتُدُکس و برخی کلیساهای پرُتِستان، ناحیه‌ای که یک اسقف آن را اداره می‌کند.
  • اسقف | اسقف \ osqof\ (از واژۀ یونانیِ اِپیسکُپُس به‌معنی ناظر)، عنوانی که از کهن‌ترین روزگار، در کلیساهای مسیحی به مرتبۀ برترِ دینیاران داده می‌شود. اسقف بر یک یا چند کلیسا در منطقۀ جغرافیایی خاصی به نام اسقف‌نشین (ه‍ م) حاکم، و آموزگار دین برای مؤمنان آن منطقه است.
  • اسقفی، نظام | اسقفی، نظامِ \ nezām-e osqofi\ ، نظامی در سلسله‌مراتب کلیساییِ مبتنی بر وجود اسقفان و منصب اسقفی، که حیات و ماندگاری کلیسا بدان وابسته است.
  • اسقلبیاذس |
  • اسقلبیوس |
  • اسقف اعظم | اسقفِ اعظم \ osqof-e aˀzam\ ، یا سَراسقف، اسقفی که حکمش در حوزۀ کلیساییِ ویژۀ او نافذ است، بر فعالیتهای اسقفان حوزه‌اش نظارت دارد، به امور دینی مربوط رسیدگی می‌کند و مرجعی دارای اختیارات بسیار است؛ گاهی هم این عنوان لقبی تشریفاتی است.
  • اسک | اَسک \ ask\ ، یا آب اسک، آبادی نسبتاً کوچکی در بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران. اسک با 700‘1 متر ارتفاع از سطح دریا، در ´52 °35 عرض شمالی و ´9 °52 طول شرقی قرار دارد ( فرهنگ جغرافیایی آبادیهای...، 1). این آبادی بـا موقعیتی پایکوهی، در کنار رودخانۀ هراز، بر سر راه تهران ـ آمل و بر لبۀ یک چین‌خوردگـی ...
  • اسقولوفندریون | اِسقولوفَندریون \ esqulufand[a]riyun\ ، یا سقولوفندریون، اسقولوقندریون، نیز زنگی‌دارو، گیاهی چندساله (پایا) از جنس (سَردۀ) آسپلِنیوم و تیرۀ (خانوادۀ) سِپُرزدارویان، از شاخۀ سرخسها، با نام علمی آسپلِنیوم اِسکولوپِندریوم (برابر با فولیتیس اسکولوپندریوم، اسکولوپندریوم وولگاره یا اسکولوپندریوم اُفیسیناله = اسقولو...
  • اسک | اِسِك \ esek\ (در صربـی ـ کرواتی: اُسیِک؛ در مجاری: اِسِک)، شهری در سرزمين‌ تاريخی‌ اِسلاوونيا (ه‍ م) در شرق‌ جمهوری كرواسی‌. اين‌ شهر كه‌ در كنار رود دِراوا، از شاخه‌های دانوب،‌ واقع‌ است‌، تا 1919م‌ تابع‌ مجارستان‌ بود و از آن‌ پس‌ به‌ يـوگسلاوی پيـوست‌ (EI 2، ذیـل «اسـک»)، و پـس‌ از تـأسيس جمهوری كرواسی‌، ...
  • اسکاتلند یارد | اِسکاتلَند یارد \ [e]skāt-land-yārd\ (نام رسمی: اسکاتلند یاردِ جدید)، نام رایج ستاد پلیس مادرشهرِ لندن و به‌ویژه دایرۀ تحقیقات جنایی آن. این نام به کل نیروی پلیس لندن نیز اطلاق می‌شود.
  • اسکار |
  • اسکات | اِسکات \ [e]skāt\ ، دانـکِـن کَـمـبِـل (1862-1947م/ 1241-1326ش)، شاعر و نویسندۀ کانادایی. بهترین آثار او الهام‌گرفته از زیباییها و طبیعت رام‌نشدۀ دشتهای شمال کانادا و زندگی در سکونتگاههای سرخ‌پوستان است و بر نبرد قهرمانانۀ انسان با طبیعت تأکید دارد. او را یکی از بزرگان شعر کانادا دانسته‌اند.
  • اسکاتس دیل | اِسکاتـس‌دِیـل \ [e]skāts-deyl\ ، شهـری در شهرستـان مَرِکوپا، در مرکز ایالت آریزونا در ایالات متحدۀ آمریکا. اسکاتس‌دیل حومـۀ تفـریحی ـ مسکونـی شهـر فینیکس بـه‌شمار می‌رود. این شهر با 384 متر ارتفاع از سطح دریا، به‌سبب زمستانهای گرم و آفتابی‌اش، استراحتگاه زمستانی پرطرف‌داری است. ناحیۀ تجاری آن ویژگیهای شهرهای...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: