تاریخ تمدن دورانت بسیاری از داوریهای ویل دورانت دربارهی نیات درونی شاهان و حاکمان و نیز دلایل شکلگیری تمدنها و اضمحلال آنها به حیطهی نظریهپردازی نزدیک میشود و همچون همهی نظریات، قابلیت صدق و کذب را در خود همراه میسازد./ویل دورانت تنها زمانی به بررسی زندگی قدرتمندان میپردازد که آن نامها توان نورپردازی بيشتري بر جنبههای تمدنی و فرهنگی را داشته باشند و در روشنتر کردن شرایط ظهور و بروز فرهنگها، نهضتها و فعالیت بشر و مراحل بلوغ وی یاریگر باشند.
اراسموساراسموس، از دانشمندانِ بزرگ رنسانس، یکی از پرچمدارانِ صلح و مدارایِ مذهبی بود.در اوایل قرن شانزدهم، روزگارِ آزار مذهبی و جنگهای پیدرپی، دِسیدِریوس اِراسموس در مقامِ نخستین پرچمدارِ مدرنِ مدارا و صلح سر برآورد.با تنها سلاحاش یعنی قلمِ پر نوشت، «من عاشق آزادیام.» او آزار و شکنجه را چه از سویِ کاتولیکها و چه پروتستانها محکوم کرد و از اولین کسانی بود که گفت، مذاهب مختلف باید در صلح و آرامش نشو و نما کنند.
دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی از معدود شخصیتهای علمی است که در عبور از مرز هشتاد سالگی نیز هر روز میشکفد و هر سال برگ و بار و ثمره بیشتر میدهد. از این منظر شاید نتوان از همگنان، کسی را همتای او دانست. حکیمی که با طراوت و شادابی تمام در کلاس درس حاضر میشود، دانشگاه میرود، محفل بحث آزاد دارد، در محافل و مجالس علمی حضور فعال مییابد و از طریق رسانههای فراگیر ارتباطی عمیق، وثیق و فزاینده با مخاطبان برقرار میکند.
در مورد منشأ شکلگیری علوم انسانی به معنای جدید همواره چنین ادعا میشود که این علوم از قرن 17 و 18 متولد شد. اما حقیقت این است که «مطالعات تاریخ» به عنوان یکی از قدیمیترین رشتههای بشری و از شاخههای علومانسانی از قدیم حضوری مسلم داشتهاست و میتوان از آثاری همچون «تاریخ طبری» به عنوان شاهکارهایی نام برد که فارغ از ارزشهای ادبی خاص خود بخوبی توانستهاند تصویری از فضای گفتمانی حاکم در آن دوره را منعکس کنند. «علم النفس» یا روان شناسی نیز از دیگر شاخههای علوم انسانی است که قدمت آن به زمان فیثاغورث باز میگردد. از این رو، صحبت از «علوم انسانی» به عنوان یک مفهوم «جدید» در قرون اخیر، ادعایی قابل بحث است.
اشیایی که بامداد چهارشنبه به ایران برگشت گلنوشته و آثار مربوط به اثر مهر بود که مربوط به محوطه تاریخی چغامیش است. این اشیا قبل از انقلاب در اختیار مرکز شرقشناسی دانشگاه شیکاگو قرار گرفته بود؛ علت این بود که ایران با این مرکز قرارداد داشت، زیرا این مرکز زمانی فعالیتهایی در زمینه مطالعات باستانشناسی انجام میداد و در عین حال آن مرکز فعالیت هایش در زمینه رمزگشایی کتیبههای باستانی بود. به این مناسبت این در اختیار مرکز شرقشناسی شیکاگو قرار گرفته بود و به دلیل وقوع انقلاب اسلامی ایران ارتباط حوزه میراث فرهنگی با دانشگاه شیکاگو عملاً قطع میشود تا سال 1380که دوباره ارتباط برقرار میشود.
بحث ما درباره تربیت بود. عرض شد اگر انسان بخواهد شخص دیگری را تربیت کند، شرط اساسیاش این است که ابتدا خود را در جمیع ابعاد وجودی مؤدّب به آداب الهی سازد و بعد برای دیگران مربّی باشد. در جلسه گذشته گفتیم: در تعابیر اهل معرفت آمده است: «حُسن ادب قلب» و «سوء ادب قلب». میشود گفت آنها «حُسن و سوء ادب» را در مسأله قلب متمرکز کردهاند، ولی همان طور که عرض کردم من این بحث را توسعه دادم و گفتم: «حسن و سوء ادب» تنها مربوط به قلب نیست، بلکه جمیع ابعاد وجودی انسان، چون عقل و قلب و نفس و تمام اعضاء و جوارحش را در برمیگیرد.
سعدی شاعر را اهل طنز و طیبت دانسته است. معنای طنز در گذشته و حتی تا دهههای اخیر چیز دیگری بوده است. طنز و طیبت با هجو و هزل مترادف نیستند. طنز در گذشته با مطالب اخلاقی مربوط بود، اما در زمان ما به حوزه سیاسی انتقال یافته است. همهی شاعران کم و بیش اهل طنزند، اما کلام سعدی تقریباً سراسر طنز است. به خصوص در طیبات و قصاید هزل هم داشته است، اما نباید طنز را با هزل یکی بدانیم.
نگاهی اخلاقی- دینی به پدیده «شوونیسم» «ولا یجرمنّکم شنئان قوم علی الاّتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتقوی»(مائده: 8) «دشمنی با گروهی شما را به انحراف از حق نکشاند، عدالت کنید که آن به پرهیزگاری نزدیکتر است.» این آیه یک آموزه آشکار انسانی است که گویا درمانگر شمار زیادی از کینهتوزیها و بیعدالتیها است. بر اساس این آیه نباید کینهها و عداوتهاى قومى و تصفیهحسابهاى شخصى مانع از اجراى عدالت و موجب تجاوز به حقوق دیگران شود، زیرا عدالت از همه اینها بالاتر است.
«عشقبازی» که معادل «عشق به جان» در تعبیر افلاطون و از نوع عشق عارفان در اصطلاح حکمای اسلامی است، عشق پاک آسمانی در زمین است و مرحلهای از عشق حقیقی است. این عشق مقدمة دست یافتن عاشق به عشق آسمانی و رسیدن به قرب الهی است. سعدی نمونهای از آن را در حکایتی به دست میدهد که با این عبارت آغاز میشود: «یکی را دل از دست رفته بود و ترک جان کرده». در این حکایت عاشق چون با معشوق روبهرو میشود، چنان در بحر مودت غریق میشود که مجال نفس برآوردن ندارد و سرانجام در برابر او جان به حق تسلیم میکند. در میان حکایتهای باب پنجم، این حکایت، نمونة اعلای عشقبازی یا عشق به جان محسوب میشود.
اسلامدارای اصولی ارزشمند در نظام اخلاق اجتماعی خویش است؛ اصولی که تنها با نظریه اصالت صلح متناسب است. در این گفتار کوتاه به مفاهیمی همچون برابری انسانی و تسامح دینی و برادری دینی و انسانی خواهیم پرداخت و نشان خواهیم داد که بدون اعتقاد و التزام به صلحی پایدار و همزیستی مسالمتآمیز، بستر شایسته تحقق اصول اخلاق اجتماعی اسلام فراهم نخواهم شد.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید