خبر درگذشت استاد برجسته دانشگاه، مرحوم دکتر صادق آیینه وند، اینجانب را بر آن داشت تا مختصری از دانستهها و برداشتهای خود را از شخصیت وارسته ایشان تقدیم جوانان و دانش پژوهان این مرز و بوم کنم.
دکتر صادق آئینهوند زودتر از هنگامی که گمان میشد، پای در راه مرگ نهاد؛ «بار بر بست و به گردش نرسیدیم و برفت». ٦٣سالگی برای او که بسیار میخواند و کم میگفت و خوب مینوشت، هنوز پایان راه نبود، زمان بالندگی و بردادن بود. گامهایش شمرده و چهرهاش، آرام بود اما هنوز در راه پرتکاپوی علم و اندیشه، توان داشت و پرشتاب بود و بیقرار. شاید هم همین سختکوشی و ناآرامی و فرار از خستگی او را ناگهان در میانه راه از پای درآورد. بههررو مرگش بهناگاه بود و جانکاه شد و هر کس در دور و نزدیک شنید، دیر باور کرد و زود حسرت خورد.
هنر، تمثیلی از جاودانهسازی است و آنگاه که روح خسته ما درنگی تأمل میکند در چیستی و هستی شیئی زیبا، به آرامش دست مییابد، اگر چه این درمان و چاره درد آدمی نیست، اما مکاشفه ابدیت است. زیبایی و میل به زیبایی هدف و موضوع امید است که دارای ذاتی غیر عقلانی است. هر چیزی پس از سیر چرخه زمانی مقدرش به ابدیت رجوع میکند، به زبان دیگر، دیروز و امروز و فردا پیوستگی داشته و یکسان است.
کلمه «عدل» از کلمات کلیدی و اساسی قرآن کریم است و واژه «اعتدال» که از آن گرفته شده از واژههای پربار در علم اخلاق است که انسان کامل باید به آن متصف باشد که با آن از دو طرف افراط و تفریط دوری گزیند. این صفت به صورتهای مختلف در فرهنگ اسلامی مورد نظر بوده؛ گاهی از آن تعبیر به غلو و تقصیر شده که: «دینالله بین الغلوّ و التّقصیر»
برای استاد «صادق آئینهوند»، مردی از تبار تاریخ و صراحت خبر خیلی غیرمنتظره بود. مثل خود مرگ. استاد دکتر صادق آئینهوند، مورخ متعهد و چهره ماندگار علمی کشور درگذشت! سالها افتخار شاگردی استاد را داشتم اما تأسفم از این سالهاست که نتوانستم بهدلیل مشغله کاری و برخی مسائل دیگر همچنان از خرمن دانش این عزیز سفرکرده توشهای برچینم.
اشاره: تاریخ ایران و اسلام در بسیاری از زمانها چنان با هم گره خورده که از یکدیگر تفکیکناپذیر مینماید و در برخی از این جریانات تاریخی، اوج جوانمردی ایرانیان بازتاب بیشتری دارد. جریان ایرانیان یمن (ابناء الاحرار، ابناء)، نشاندهنده یکی از این جریانات تاریخ است. در مقاله حاضر با تکیه بر مدارک و منابع تاریخی این موضوع بررسی میشود که این گروه از ایرانیان اولین دستهای هستند که اسلام را پذیرفتند و در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکردند. بزرگترین خدمت ایرانیان یمن را در دفاع از اسلام، زمانی مهمتر مییابیم که مدعیان دروغین نبوت و سایر فتنهها، اوقاتی پرمخاطره را برای مسلمانان رقم میزدند. متن حاضر برگرفته از «فصلنامه فقه و تاریخ تمدن»(ش۲۴) است که با حدودی از تلخیص تقدیم میشود.
مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامی شیعه در نیمه اول سده چهارم هجری، ثقهالاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی است. کلینی از روستای «کلین» (بر وزن حسین) واقع در ۳۸ کیلومتری شهرری و نزدیک حسن آباد کنونی است. به همین جهت او را «رازی» (منسوب به ری) هم میخوانند. ری و به خصوص روستاهای آن از روزگاران نخستین جزو مراکز شیعهنشین بوده است، هرچند بیشتر مردم ری را سنیان حنفی و شافعی تشکیل میدادهاند. آرامگاه پدر کلینیکه از بزرگان شیعیان آن روز بوده، هم اکنون در قریه «کلین» و زیارتگاه مردم آن سامان میباشد. علان رازی، دایی کلینی و جمعی دیگر از فقها و محدثان شیعه، همچون محمد بن محمد بن عصام، شاگرد کلینی هم از آن قریه بودهاند.
درگذشت هر انسانی تأسفآور است. تصور غمی که بازماندگان بر دل و جانشان احساس میکنند، کافی است تا اندوه را بر ذهن و روانت بنشاند. درگذشت برخی اما، تأسفبارتر است، چون افزون بر آن، لحظهلحظه زندگیهای کسانی را در پیش چشمانت به نمایش میگذارد که انسانیت را با اندیشه و عملشان ترجمه کردهاند؛ آن هم در زمانهای که چوب حراج بر انسانیت زده شده است و علم و اخلاق، در تندبادهای حوادث روزمره زندگی اجتماعی و فردی، در پی یافتن جانپناهند. صادق آئینهوند، جانپناهی از این دست بود. هر لحظه که با او بودی، ثمره عمری خودسازی اخلاقی و کنکاش علمی را در آیینه وجودش میدیدی. نخستینبار که او را دیدم، سال ١٣٦٥ بود. در تبوتاب تحقیق برای پایاننامه دوره کارشناسی بودم با موضوع «اندیشه سیاسی مسلمین در سه قرن اول هجری» و در پی یافتن منابع دستِ اول و دستِ دوم در این زمینه، سخت در مضیقه بهسر میبردم.
درگذشت هر كسي ميتواند آيينهاي براي خويش باشد تا زندگي و انديشه خود را دوباره بازانديشي كند. اما مرگ آيينهوند خود آيينهاي بود براي كساني كه در طي سالهاي اخير منش اخلاقي و علمي او را از نزديك ديده بودند. دكتر آيينهوند كه در دو سال اخير نام و شهرتش بار ديگر به زبانها افتاد بيشتر به خاطر پذيرش سمت رياست پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي بود. اگرچه او كارنامه قابل توجه و تاملي در حوزه مديريت فرهنگي و آثار فرهنگي دارد. او اولين رايزن فرهنگي ايران پس از انقلاب اسلامي در سوريه بود و تجربه جدي در حوزه تعاملات فرهنگي داشت. او قاطعانه معتقد بود كه ما بايد در عرصه فرهنگي فعال باشيم و پيروزي اگر به دست بياوريم بايد در اين عرصه باشد. نويسنده اين سطور كه به حسب فعاليت روزنامهنگاري سالهاست كه او را ميشناسم براي سالنامه «اعتماد» مصاحبهاي درباره زندگي و كارنامه علمياش با ايشان داشتم.
نوشتن يا گفتن درباره سبك و شيوه تاريخنگري استاد مرحوم دكتر آيينهوند وقتي موسع ميطلبد. اما در اين مجال اندك چند نكته را اشاره ميكنم: ١- هر چند ايشان معتقد بود كه جعل و تحريف در تاريخ اسلام وجود دارد و وظيفه اصلي مورخ شناسايي اين جعليات است و اين مهم مقدور نيست مگر آن كه مورخ و تاريخنگار روشمند عمل كند، اما باور داشت در ميان حدود پنج هزار كتاب تاريخي اكثر آنها قابل اعتمادند. اين در صورتي است كه برخي تاريخپژوهان آكادميك معاصر ما عكس اين باور را دارند و معتقدند اندكي از ميان اين همه روايت تاريخي از اسلام قابل اعتماد است. از جمله استاد دكتر سيد جعفر شهيدي.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید