نود سال در متن فرهنگ / فریدون مجلسی

1394/6/29 ۱۲:۱۷

نود سال در متن فرهنگ / فریدون مجلسی

در منطقه ای از جهان که همواره، نه از نود سال پیش بلکه بیشتر و پیشتر از آن، یعنی از روزی که روزنامه پدید آمد و وارد شد، بالای سر هر روزنامه و روزنامه نگارش شمشیر تمام قد داموکلِِس، آماده به خدمت، به مویی آویخته و آویزان است و به فوت و آهی بر آمده از نفس یا کیش سیاست پیشگان و قدرت مدارانِ زودرنج بند است تا برگردنی فرود آید، 90 سال جان به دربردن هنر است و اطلاعات به هر تقدیر از این هنر بهره مند بوده است است، که اگر نبود، نبود! برای من اطلاعات بخشی از زندگی بوده است. یعنی از زمانی که چشم بازکردم زندگی را در چرخش «صبحانه، ناهار، اطلاعات، شام و خواب» می دیدم و از زمانی که به مدرسه رفتم، و پس از آنکه «مشهدی حسن آسیابان ده ما است» را خواندم و یاد گرفتم که با این حروف و نشانه ها می توان حرف زد و حرف دیگران را خواند، نخستین ابزار تمرین سواد بیرون از کتاب درس برایم اطلاعات بود.

 

 

در منطقه ای از جهان که همواره، نه از نود سال پیش بلکه بیشتر و پیشتر از آن، یعنی از روزی که روزنامه پدید آمد و وارد شد، بالای سر هر روزنامه و روزنامه نگارش شمشیر تمام قد داموکلِِس، آماده به خدمت، به مویی آویخته  و آویزان است و به فوت  و آهی بر آمده از نفس یا کیش سیاست پیشگان و قدرت مدارانِ زودرنج بند است تا برگردنی فرود آید، 90 سال جان به دربردن هنر است و اطلاعات به هر تقدیر از این هنر بهره مند بوده است است، که اگر نبود، نبود! برای من اطلاعات بخشی از زندگی بوده است. یعنی از زمانی که چشم بازکردم زندگی را در چرخش «صبحانه، ناهار، اطلاعات، شام و خواب» می دیدم و از زمانی که به مدرسه رفتم، و پس از آنکه «مشهدی حسن آسیابان ده ما است» را خواندم و یاد گرفتم که با این حروف و نشانه ها می توان حرف زد و حرف دیگران را خواند، نخستین ابزار تمرین سواد بیرون از کتاب درس برایم اطلاعات بود. یعنی از همان زمانی که تُرُبچه را تَربَچه می خواندم، از عناونین درشت اخبار و یادداشت های اطلاعات شروع کردم تا به حروف ریزتر رسید، و بعد هم دیگر نفهمیدم چه شد که تدریجاً روزنامه خوان شدم. و بعد از آن بود که «پینوکیو یا آدمک چوبی» را به دست گرفتم. با اخبار کشمکش های شاه و مصدق و 30 تیر و 9 اسفند، و قتل رزم آرا و ترورهایی که روزنامه فروش فریاد می کشید تا آخرین خبرهای جنگ کره و زیرو رو شدن اوضاع در 28 مرداد، تا اخبار بعدی و انقلاب سفید تا اموج انقلاب و پایان کار شاه و جنگ عراق و گروگان گیری تا اخبار و مقالات دیگرکه خاطرات زندگی ما را تشکیل می دهد. روزنامه ها می آمدند و می رفتند، و اطلاعات مانند ریگ ته جوی باقی ماند.

در بیش از 50 سال پیش، روزنامه اطلاعات برای جلب مشتری و افزودن بر اعتیاد سودمند و ارزشمند روزنامه خوانی، کتاب های خوبی را به صورت پاورقی چاپ می کرد. یکی از این کتاب ها خاطرات جنگ جهانی دوم، اثر چرچیل بود که برای آن سیاستمدار برجسته جایزه ادبیات نوبل را به ارمغان آورد. اطلاعات آن کتاب را با شماره گذاری کتاب در پایین صفحه میانی چاپ می کرد به طوری که در کنج پایین صفحان 5 و 6 و 7 و 8 هر روز چهار صفحه مسلسل آن کتاب به چاپ می رسید. به یاد دارم که چگونه پدرم ،مانند هزاران خواننده دیگر اطلاعات، هر روز با یک سوزن و خط کش آن بخش را می برید و می خواند و روی هم می گذاشت، تا زمانی که چند جلد کتاب به پایان رسید، آنوقت اوراق مرتب را صحافی می کرد و در کتابخانه می گذاشت، و بعدها نوبت خواندن آن به من هم می رسید. کتاب دیگری که به همین طریق و با شکیبایی و دقت جمع آوری شد برباد رفته اثر مارگارت میچل بود. زمانی دلم سوخت که دوستی شش یا هفت جلد کتاب چرچیل را گرفت و بعدها گفت که سه جلد آن را در جاهایی که می خوانده در سفر جا گذاشته است، و نمی دانست برای من یاد آور چه خاطرات ارزشمندی بود. برای نشان دادن آزردگی خودم از پس گرفتن بقیه سری ناقص شده خودداری کردم.

اطلاعات در هر زمان بدون آنکه خودش را از مسیر کلی افکار و منافع ملی کنار بکشد، از برخورد احساسی و جناحی با مسئل پرهیز کرده است و راز بقا و در امان ماندنش از شمشیر کذایی نیز همین بوده است. به مناسبت نودمین سال اطلاعات دیدم که خاطرات بسیاری منتشر می شود، از عکس دستگاه های چاپ و حروفچینی اولیه تا دستگاه رتاتیو که موجب افتخار اطلاعات بود و چاپ رنگی و انتشار عکس های سیاسی و وقایع مهم روز که از اقصا نقاط جهان به روش تله فتو دریافت و همان روز چاپ می شد، یعنی مخابره خطوط سیاه و خاکستری که وقتی کنار هم چیده می شدند مانند تلویزیون های خطی قدیمی تصویری به دست می دادند، و نخستین بار حدود پنجاه سال پیش توسط اطلاعات راه اندازی شد، که به آن می بالید و برای خوانندگان هم موجب حیرت بود، تا عکس روزنامه نگاران با سابقه، تا مستخدمان و موزعین دوچرخه ای، تا ساختمان و دستگاه های مدرن و کامپیوتری کنونی و . . . ، اما با وجود گذشتن 56 سال از انقلاب، که باید بسیاری از کینه ها و حساسیت ها فراموش شده باشد، ندیدم عکسی یا یادی از عباس مسعودی که این سازمان عظیم امروزی بیش از هرکس و هرچیز مدیوت اراده و پشتکار و عزم و ابتکار او بوده است، که خیلی سختی ها را هم تحمل کرد تا آن را حفظ کند، به میان آید.  کسی که سازنده و پرورنده اطلاعات بود و سر انجام نیز در اتاق کارش دراطلاعات، که خانه اش بود، در بستری که پس از خستگی کار روزانه بر کف اتاق گسترده بود، برای آخرین بار خوابید و بیدار نشد. باشد که نام او و خدمت فرهنگی بی بدیلش را نیز گرامی بداریم. من به سهم خود از او و از اطلاعات که بسیاری از آموخته  هایم را به آن مدیونم.

ویژه نامه نودمین سال انتشار روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: