اخلاق و فلسفه / دکتر اصغر دادبه - بخش پنجم و پایانی

1394/6/22 ۰۹:۴۲

اخلاق و فلسفه / دکتر اصغر دادبه - بخش پنجم و پایانی

نظریه اخلاقی کانت: کانت فیلسوف بزرگ آلمانی قرن هیجدهم مسائل اخلاقی را در یکی از دو کتاب معروف خود، یعنی کتاب «نقد عقل مطلق عملی»، مورد بحث و بررسی قرار داده است. خلاصه نظریات اخلاقی کانت به شرح زیر است:

 

نظریه اخلاقی کانت: کانت فیلسوف بزرگ آلمانی قرن هیجدهم مسائل اخلاقی را در یکی از دو کتاب معروف خود، یعنی کتاب «نقد عقل مطلق عملی»، مورد بحث و بررسی قرار داده است. خلاصه نظریات اخلاقی کانت به شرح زیر است:

۱) عقل مطلق عملی: آن جنبه از عقل است که خیر را از شرّ بازمی‌شناسد و ارادة انسان را بر عمل نیک (خیر) می‌انگیزد و از عمل بد (شر) بازمی‌دارد.

۲) قانون اخلاقی: فرمانی که از طرف عقل عملی صادر می‌گردد، «قانون اخلاقی» نامیده می‌شود. بر مبنای این قانون، انسان به انجام دادن عمل خیر و پرهیز کردن از عمل شر ملزم می‌گردد.

۳) خیر مطلق: آنچه مردم «خیر» می‌پندارند، خیر مطلق نیست، بلکه خیر نسبی و مشروط است؛ مثلاً مال خیر است اگر به مصرف خیر برسد و شرّ است اگر در راه شر مصرف گردد؛ اما «خیر مطلق» عبارت است از: «حسن نیت و ارادة خیر» و آن چیزی جز «پیروی کردن از تکلیف یا عزم بر انجام دادن تکلیف» نیست.

۴) تکلیف: تکلیف یا وظیفه اخلاقی، عملی است که بر طبق قانون اخلاقی انجام می‌شود. به بیان دیگر، تکلیف عملی است که بر مبنای دستورات عقل (عقل عملی) و به قصد پیروی از فرمانده‌های آن صورت می‌گیرد. به نظر کانت، تکلیف را فقط باید به خاطر خود تکلیف انجام داد. تکلیف اخلاقی امری مطلق و غیرمشروط است؛ بنابراین عملی که به خاطر جلب سود یا دفع زیان صورت گیرد و نیز عملی که از بیم کیفر و یا به امید مزد انجام شود، عملی اخلاقی نیست؛ فی‌المثل وقتی خرد به کسی فرمان می‌دهد «از افتادگان دستگیری کن»، شخص نباید به امید آنکه در روزگار افتادگی از او دستگیری شود، به دستگیری افتادگان کمر بندد، بلکه باید بدان علت از افتادگان دستگیری کند که فرمان خرد است و تکلیف محسوب می‌شود. چنین است که به نظر کانت حتی نیکوکاری اشخاص نیکوکار هم، اگر به امید مزد و ثواب باشد، عملی اخلاقی و نیک به شمار نمی‌آید.

خلاصه اینکه: عملی اخلاقی و خیر است که فقط به خاطر انجام وظیفه (تکلیف) صورت گیرد. کانت در تأیید این مسأله می‌گوید: «خواب می‌دیدم و می‌پنداشتم که زندگی زندگی تمتع است؛ چون بیدار شدم، دیدم که تکلیف است.»

قواعد اخلاقی: کانت برای عمل اخلاقی قواعدی به شرح زیر به دست داده است:

قاعده اول: «چنان عمل کن که بتوانی قبول کنی که همه کس در همه وقت و همه جا بدان گونه عمل کنند»؛ یعنی عملی اخلاقی است که انجام‌دهندة آن بپذیرد همه مردم به شیوه او عمل کنند؛ مثلاً «وفای به وعده» عملی است اخلاقی؛ زیرا آن کس که به عهد و وعده خود وفا می‌کند، آرزو دارد همه چنان کنند، یعنی همه به وعده خود وفا کنند؛ اما «وعده اخلاقی» عملی غیراخلاقی است؛ زیرا کسی که به وعده و پیمان خود وفا نمی‌کند، نمی‌تواند قبول کند که همه مثل او رفتار کنند و به وعده خود وفا نکنند.

قاعده دوم: چنان عمل که انسانها (خودت و اشخاص دیگر) هدف باشند، نه وسیله؛ «زیرا انسان وسیله نیست، بلکه غایت و هدف است. بدیهی است که انسان را هدف انگاشتن و بر این مبنا عمل کردن، عین نیکی و خیر است.»

مسئولیت و آزادی اراده: انسان خود را ملزم به انجام دادن تکلیف اخلاقی می‌بیند، و آن کس که سر از فرمان خرد باز پیچد و تکلیف را انجام ندهد، در مقابل وجدان خود مسئول است و مورد سرزنش وجدان قرار می‌گیرد؛ بنابراین به حکم مسئولیتی که انسان دارد، باید آزاد باشد تا بتواند آزادانه به نیکی روی آورد و از بدی بپرهیزد (= تلازم اختیار و آزادی با اخلاق و نیکی).

به نظر کانت انسان نه یکسره آزاد است و نه کاملاً مجبور. آدمی تا آنجا که به فرمان خرد گردن می‌نهد، آزاد است و آنگاه که تحت تأثیر طبیعت خویش قرار می‌گیرد، اسیر خوی حیوانی خود می‌گردد و بنده هواهای نفسانی خویش می‌شود. خلاصه آنکه هر قدر انسان بیشتر از دستورات عقل پیروی کند و بر هوسها و شهوات خود غلبه بیشتری یابد، آزادتر خواهد بود.

 

نظریه اخلاقی نیچه:‌

نظریه اخلاقی نیچه (Nietzsche) فیلسوف آلمانی قرن نوزدهم، یادآور سخنان سوفسطائیان است. به نظر وی سعادت در «قدرت» است و حقیقتی غیر از «زور و قدرت» وجود ندارد. حق از آن کسی است که قدرتمند است و پیروز! «نیچه» بر مبنای این بینش، اخلاق را دو قسم می‌داند: اخلاق بردگان و اخلاق آزادگان.

۱) اخلاق بردگان: اخلاقی است که نیک‌بختی را در صبر و شکیبایی و عشق و محبت و سعادت را در برابر و برادری می‌داند و انسان را دعوت می‌کند تا خود را بدین گونه صفات (صبر، عشق، محبت و…) آراسته گرداند. به نظر «نیچه» اخلاق یهودیت و مسیحیت نمونه‌ای از اخلاق بردگان است.

۲) اخلاق آزادگان: اخلاقی است که سعادت را حاصل نیرومندی و پیروزی می‌داند، ناتوانی و فروتنی را محکوم می‌کند و عشق و محبت و برادری و برابری را الفاظی بی‌معنی می‌شمارد.

به نظر «نیچه» اخلاق بردگان، مدافع ارزشهای کهنه است، از این رو باید نابود گردد. سعادت واقعی انسان در گرایش به اخلاق آزادگان است؛ اخلاقی که ارزشهای نو می‌آفریند و با ارزشهای کهن به پیکار برمی‌خیزد.

از قرن بیستم، اخلاق نیز مانند سایر مباحث فلسفی رنگی تازه گرفت و راهی تازه پیمود. فیلسوفان اخلاقی این قرن، دیگر در پی آن نیستند تا قانونی کلی بجویند که انسان در هر جا و در هر زمان که باشد، با پیروی کردن از آن به سعادت برسد. آنها به جای جستجوی چنین قانونی ـ که کشف آن غیرممکن است ـ می‌کوشد تا «نظریه‌های اخلاقی» را مورد تجزیه و تحلیل فلسفی قرار دهند، و این تجزیه و تحلیل فلسفی، ره‌آورد اخلاق نوین است:

 

اخلاق نوین

تعریف اخلاق نوین: اخلاق نوین (Modern Ethics)، شعبه‌ای است از فلسفه که نظریه‌های اخلاقی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. خصوصیت تمام نظریه‌های اخلاقی کلاسیک (یعنی نظریه‌های اخلاقی از قدیم تا قرن بیستم) همانا تلاش در پاسخ دادن به دو پرسش است: پرسش اول این است که: «زندگی نیک و یا خوب برای انسان چیست؟» و پرسش دوم آن است که: «انسان چگونه می‌باید رفتار کند؟»

پرسشهای مذکور در واقع به منزله تقاضای پند و نصیحت است و پاسخهای آنها ـ که همان نظریه‌های اخلاقی است ـ به منزله «پند و نصیحت» به شمار می‌آید؛ مثلاً نظریه لذت‌گرایی به پرسشهای مورد بحث چنین پاسخ می‌دهد: «زندگی خوب همانا زندگی توأم با لذت است» و «انسان باید آن‌گونه رفتار کند که به لذت دست یابد.» فیلسوفان امروز ـ برخلاف تصور فلاسفه قدیم ـ معتقدند که این پرسشها و پاسخها مبهم است؛ بنابراین باید ابهام آنها را به مدد تجزیه و تحلیل از میان برد و در راه روشن ساختن آنها کوشید. عمل روشن ساختن این گونه پرسشها و پاسخها (یعنی روشن ساختن نظریه‌های اخلاقی) را «تجزیه و تحلیل فلسفی» می‌نامند.

از سوی دیگر بسیاری از فلاسفه این روزگار برآنند که نصایح (نظریه‌های اخلاقی) فلاسفه قدیم، اشتباه است و چندان اعتبار ندارد. به نظر آنها، متفکران قدیم اصولاً در پی انجام دادن کار «غیر ممکن» بوده‌اند و به عبث کوشیده‌اند تا قوانین کلی و دستورالعمل‌های قطعی برای زندگی وضع کنند. چنین است که فیلسوفان طرفدار اخلاق نوین دست از پند دادن و نصیحت کردن برداشته‌اند. آنها فقط به تحلیل فلسفی می‌پردازند و می‌کوشند تا مفاهیمی را که هنگام قضاوتهای اخلاقی به کار می‌رود، روشن سازند. البته تحلیل فلسفی «خود هدف نیست، بلکه پس از تحلیل «نظریه‌های اخلاقی» و روشن گردانیدن اصطلاحات و مفاهیم آنها، شخص برای اینکه تصمیم بگیرد تا به کدام نظریه گرایش یابد، در وضع بهتری است. فی‌المثل پس از اینکه کسی سوداگرایی و لذت‌گرایی و نیز سایر نظریه‌های اخلاقی را مورد تحلیل فلسفی قرار داد، بهتر می‌تواند تصمیم بگیرد که کدامین راه را برگزیند.»

*کلیات فلسفه

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: