خواجه نصیر و تئورى اجتماعى اسلامى / آنتونى بلك - ترجمه سید محمدحسین وقار - بخش دوم و پایانی

1402/9/20 ۱۲:۱۵

خواجه نصیر و تئورى اجتماعى اسلامى / آنتونى بلك - ترجمه سید محمدحسین وقار - بخش دوم و پایانی

خواجه نصیرالدین طوسى كتاب هاىى راجع به آرمان شیعی‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏نوشته است. از جهاتی او تعالیم نوافلاطونى ابن سینا و سهروردى را پذیرفته و فلسفه سیاسى مورد نظرش را تركیبى از افكار ارسطویى و ایرانى برآورد کرده اند. او ضمن آنکه فلسفه را با اندرزنامه نویسى تلفیق نمود، ارتباط تشیع و فلسفه را نیز حفظ كرد.

خواجه  نصیرالدین طوسى كتاب هاىى راجع به آرمان شیعی‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏نوشته  است. از جهاتی او تعالیم نوافلاطونى ابن سینا و سهروردى را پذیرفته و  فلسفه سیاسى مورد نظرش را تركیبى از افكار ارسطویى و ایرانى برآورد کرده اند. او  ضمن آنکه فلسفه را با اندرزنامه نویسى تلفیق نمود، ارتباط تشیع و فلسفه را  نیز حفظ كرد.  گزیده زیر از کتاب «تاریخ اندیشه ساسی اسلام» چاپ انتشارات اطلاعات برگرفته شده است.

طوسى اجتماع جهانى تحت هدایت امام را «مدینه فاضله» نامیده است. او در بخش سیاسى گفتمان خود تا حدود‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏زیادى از فارابى الگو گرفته است.  به نظر می‌‏رسد منظورش از مدینه فاضله نیز جامعه شیعى باشد. مدینه فاضله به عنوان گروهى از مردمى که در افکار و اعمال متفق‌‏اند  یا جامعه‌‏اى  روحانى با بافت فشرده  توصیف شده است. «اگرچه مردم مدینه‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏فاضله در اقصاى عالم متفاوت اند، اما در واقع موافق اند... در محبت، آنان همچون یک‌‏‌‏‌‏‌‏فردند.» انواع مُدُن غیرفاضله  نیز به حسب بساطت با اقتباس از فارابى تعریف شده‌‏‌‏‌‏‌‏است: «اجتماع ضرورى، اجتماع نذالت، اجتماع خست، اجتماع کرامت، اجتماع تغلبى و اجتماع حرّیت»؛ آنها نیز بر جهان‌‏بینى مشترکى استوارند. احتمالاً  حسب تصور‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏او، این انواع در جهان واقعى با مدینه فاضله در همزیستی‌‏اند و این در تجربه شیعى معنى می‌‏یابد.

گروه هاى اجتماعى

 در مدینه فاضله، مردم بر اساس توانایى فکرى و روحانی‌‏شان درجه‌‏بندى شده‌‏اند. بدین ترتیب:

الف) «افاضل حکما»، که تنها آنان از معرفت راستین برخوردارند، و  «ایشان به عدد در غایت قلت توانند بود»؛

ب) «اهل ایمان»، که به آنچه خردمندان می‌‏گویند، اعتماد می‌‏کنند؛ به نظر می‌‏رسد این عبارت اشاره‌‏اى به‌‏‌‏‌‏‌‏علما و قضات دینى باشد؛ نیز ممکن است کل جامعه شیعى منظور باشد؛

پ) اهل تسلیم، که در علم، «بر صور خیالى قناعت نمایند»؛

ت) صورت پرستان.

طوسى طبقه‌‏بندى دیگرى از پنج گروه اجتماعى دارد:

(1) افاضل؛

 (2) ذوى الالسنه «جماعتى که عوام و فروتران را به مراتب کمال اضافى می‌‏رساند، با انتقال  علوم کلام و فقه و بلاغت و شعر و کتابت»؛

(3) مقدران، «جماعتى که قوانین عدالت در میان اهل مدینه نگاه می‌‏دارند... و‌‏‌‏‌ بر تساوى و تکافى تحریض می‌‏دهند، و علوم حساب و استیفا و هندسه و طب و نجوم صناعت ایشان بود»؛

(4) مجاهدان؛

(5) مالیان که «اقوات و ارزاق ایشان ترتیب می‌‏سازند... و‌‏‌‏‌‏‌‏جبایات خراج».

نخستین  طبقه‌‏بندى بر معیارهاى دینى، به خصوص مطابق تعبیر فارابی‌‏‌‏‌‏‌‏‌‏و ابن‌‏سینا، و دومین بر تقسیم کار در جامعه و مشخصاً بر طبقات پنجگانه فارابى مبتنى است.

تفاوت  و نابرابرى ذهنى ناشى از تبار و عرف است؛ آنها نتیجه خلقت و سبب نظم‌‏اند. قانون‌‏گذار متکفل هدایت ایشان شده و او به استناد «نُکلم الناس على قدر عقولهم» (با مردم به اندازه خردشان سخن می گوییم)،با مردم سخن گوید. به علاوه ممکن است به نظر برسد اعضاى مدینه فاضله که در امتداد مسیر کمال مرتکب اشتباه می‌‏شوند؛در جامعه و اعتقاد تفاوت دارند؛ اما این اختلافات تنها ناشى از «تأثیرات تخیلات و امثال آنهاست، اما همه در جستجوى یک هدف اند». آنها «با اختلاف در غذا و لباس قابل قیاس‌‏اند».

 آیا این دیدگاه حاکى از آن است که همان‌‏طور که در نظریات اسماعیلیه درباره اخوان الصفا آمده، جوامع دینى مختلف، از جمله یکتاپرستان غیرمسلمان، نتیجه علل تصادفى هستند و بنابراین باید تحمل شوند؟

طبقه بندی دیگر

طوسى نیز بار دیگر طرح طبقه‌‏بندى معمول ایرانى  اسلامى گروه هاى اجتماعى را مطرح نمود. این طبقات عبارتند از:

1. اهل قلم که خبرگان در علم، یعنى فقها، قضات، دبیران، مستوفیان، مسّاحان، منجمان، اطبا و شاعران را شامل است «که نظام دنیا و آخرت بر وجود آنان متکى است». این طبقه، سه طبقه اول را در طبقه‌‏بندى سابق مدینه فاضله شامل است. در دنبال آن،

2.اهل شمشیر؛

3.اهل تجارت: بازرگانان، صنعتگران و تحصیلداران مالیات؛

4. کشاورزان.

همچنین مردم را، مطابق طبیعت اخلاقی‌‏شان، به پنج طبقه تقسیم نمود. سپس طوسى با تمسک به سنت نصیحة الملوک، به بحث پیرامون حکومت دولت واقعى تحت ریاست پادشاه می‌‏پردازد. در اینجا او همان زبانى را به کار می برد که از آن براى مدینه فاضله استفاده کرده بود؛ اما براى بیان نکته‌‏اى تا حدودى  متفاوت که اگر ممالک بخواهند با موفقیت عمل کنند، باید وحدت روحانى داشته باشند؛ زیرا در کل، دولت ها بر «توافق نظرات جماعت عمل می‌‏کنند، که از نظر همکارى و کمک متقابل، مانند اعضاى متعلق به یک فردند»؛ قدرت آنها بستگى به آن دارد که افراد بسیار «در ترکیب، مانند یک فرد بشوند»؛ و این، تنها وقتى رخ می‌‏دهد که اعضاى آنها نظر واحدى داشته باشند. میزان یک‌‏‌‏چنین وحدت روحانى پیدایش و سقوط دولت ها را تعیین می‌‏کند. مسلماً این نظر، تحمل را القا نمی‌‏کند.

در دولت هاى فعلى، وظیفه حاکم «بررسى وضعیت رعایا و وقف خود به حفظ قانون و عدالت است؛ زیرا نظام مملکت در عدالت قرار دارد». این نظر، قبل از هر چیز به معنى حفظ اعتدال میان گروه هاى اجتماعى است. حاکم باید از تسلط یک گروه اجتماعى بر گروه دیگر ممانعت نماید؛ او باید جایگاه هر یک را درخور استعدادش تعیین کند و برابرى میان گروه هاى اجتماعى را در تقسیم کالاهاى مشترک حفظ نماید؛ بنابراین  ضمن آنکه گروه ها از نظر فکرى نابرابرند، نباید در ثروت نابرابر باشند.

پس طوسى طبقه را کانون توجه حکومت سیاسى قرار داد. گروه هاى اجتماعى و شغلى از آن‌‏چنان اهمیتى برخوردار می‌‏شود که در میان متفکران پیش از دوره معاصر و در حقیقت هر متفکر  دیگرى قبل از دورکهایم، بی‌‏سابقه است.

«اخلاق ناصرى» نوشته  خواجه نصیرالدین طوسى در سطح وسیعى، به خصوص در ایران و عثمانى، خوانده و از آن تقلید می‌‏شد. این کتاب حلقه‌‏اى اساسى یا تقریباً تنها حلقه ارتباط میان فرهنگ پیش از مغول اوراسیا و فرهنگ دربارى دیوان‌‏سالارى دولت هاى اولیه مدرن بود.  او عنصرى از فلسفه سیاسى کلاسیک اسلامى را به جهان مدرن منتقل کرد.

بخش اول مقاله را اینجا بخوانید.

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: