افتادن عباسیان و برآمدن مغولان

1401/11/1 ۰۹:۲۵

افتادن عباسیان و برآمدن مغولان

با حمله هلاكوخان به بغداد، اهل‌سنت كه خلافت را از دست‌ داده بودند و از بابت سقوط این شهر به عنوان سمبل قدرت سیاسی خویش ناراحت بودند، دنبال مقصّر می‌گشتند. نزدیك‌ترین و راحت‌ترین مقصّر، رقبای شیعه آنان بودند.

نگاهی به زندگی و زمانه خواجه نصیرالدین طوسی- بخش چهارم

علیرضا روشنایی: با حمله هلاكوخان به بغداد، اهل‌سنت كه خلافت را از دست‌ داده بودند و از بابت سقوط این شهر به عنوان سمبل قدرت سیاسی خویش ناراحت بودند، دنبال مقصّر می‌گشتند. نزدیك‌ترین و راحت‌ترین مقصّر، رقبای شیعه آنان بودند. اما این مساله در روزهای واقعه و سال‌های نزدیك به آن رویداد ثبت نشد؛ بلكه بعد از گذشتن چند دهه از سقوط بغداد، یك‌باره از منابع نگارش‌یافته توسط اهل‌سنت سر برآورد و در این وقت بود كه شروع به انداختن تقصیر بر گردن شیعیان كردند. این در حالی بود كه صدها عالم و رجل سیاسی اهل‌سنت در دربار مغولان بودند و اساسا این قوم، مسلمان نبودند تا نسبت به این موضوع حساس باشند. به‌هرحال، حضور خواجه سبب شد تا مخالفان به‌ویژه ابن تیمیه كه تقریبا در بیشتر آثارش به‌ نوعی با شیعه درگیر بوده، این اتهام را با آب‌وتاب زیادی نقل كنند.

قتل خلیفه  زیر لگدكوب عمال  مغول

مولف كتاب «الحوادث‌الجامعه» كه از نظر زمانی نزدیك به عهد هلاكو، بلكه هم‌عصر اوست، می‌نویسد: «هلاكو فرمان قتل خلیفه را صادر كرد و عمال او در روز چهارشنبه چهاردهم صفر خلیفه را به قتل رساندند. البته خون او ریخته نشد، بلكه او را در كیسه‌ای قرار دادند و آنقدر با لگد زدند تا مرد.» ابوالفداء می‌نویسد: خلیفه را مغول‌ها كشتند و اطلاعی از كیفیت به قتل رسیدنش در دست نیست. گفته شده او را خفه كردند. برخی دیگر - چنانكه اشاره شد- گفته‌اند كه او را در كیسه‌ای قرار دادند و آنقدر زدند تا مرد. قول دیگر این است كه او را در دجله انداختند و در آنجا غرق شد. خداوند به حقیقت این ماجرا عالم‌تر است.

قیراقوز، مورخ ارمنی كه در آن عصر حضور داشته است، می‌گوید: هلاكو خلیفه را با دست خودش كشت و در میان نیروهای هلاكو كه بغداد را فتح كردند، لشكری از گرجیان بود و طبق تاریخ رسمی گرجی وارد شده است. یكی از فرماندهان هلاكو به نام ایلكانوبان، خلیفه را با شمشیر به قتل رساند.  رشیدالدین فضل‌الله همدانی نیز در تاریخش جریان قتل خلیفه را ذكر كرده، اما كیفیت آن را بیان  نكرده  است.

حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده (۷۳۰ ق / ۱۳۲۹ م) نیز به نقش خواجه نصیرالدین در یورش به بغداد اشاره نكرده است. ابن طباطبا (ابن طقطقی، متوفای ۷۰۹ ق) در كتاب الفخری فی الاداب السلطانیه و الدول الاسلامیه كه از منابع مهمی است كه در روزگار نزدیك به سقوط بغداد به سال ۷۰۱ ق نگاشته است، درباره احوال مستعصم عباسی و فتح بغداد نوشته، ولی از خواجه نامی نبرده است، جز اینكه می‌گوید: هنگامی كه ابن علقمی نزد هلاكو آمد، خواجه او را معرفی كرد.  ابوالفداء در المختصر فی اخبار البشر مطالبی درباره فتح بغداد و حتی شرح‌حال طوسی آورده است ولی به نقش او در سقوط بغداد اشاره نكرده است.  ابن عبری (متوفای ۶۵۸ ق) بحثی درباره فتح بغداد آورده و از وفات خواجه و علوم مربوط به او بحث مفصلی كرده است ولی از مسائل سیاسی و نقش او در فتح بغداد یا تشویق خواجه، سخنی نیاورده است.  محمد بن شاكر كتبی (متوفای ۷۶۴ ق) مولف كتاب فوات الوفیات، از زندگی خواجه و حرف‌شنوی هلاكو از وی سخن به میان آورده، ولی به تاثیر خواجه در فتح بغداد و تحریك هلاكو اشاره‌ای نكرده است.

نقش خواجه در سقوط خلافت عباسی

البته برخی از اهل تحقیق نیز ابراز داشته‌اند هلاكوخان خود قصد تسخیر بغداد را داشت و در این اندیشه بود كه پس از برانداختن اسماعیلیان این كار را پایان دهد اما اگر نفوذ كلام خواجه طوسی نبود شاید وسوسه ملازمان سنی‌مذهب او كه از هر طبقه فراوان بودند مانع این كار می‌گشت. تذكر خواجه مانع انصراف او از این كار شد و او را بر فتح بغداد مصمّم ساخت، هلاكو به رسم جهان‌گشایان مغول رسولانی به بغداد فرستاد و خلیفه عباسی را به انقیاد دعوت كرد اما چون از آمدوشد رسولان نتیجه نگرفت و از تسلیم‌شدن معتصم خلیفه وقت مایوس گشت با سایر ملازمان خویش به مشاوره نشست. مغول‌ها به احكام نجوم و پیش‌بینی‌های فلكی و سعد و نحس كواكب سخت باور داشتند. هلاكوخان درباره حمله به بغداد با حسام‌الدین منجم كه طرف‌دار خلافت عباسیان بود مشورت كرد اما حسام‌الدین او را از این كار منع كرد و گفت تاكنون هیچ پادشاهی بر خاندان خلافت عباسی نشوریده مگر اینكه گرفتار سوء عاقبت شده است و اگر تو چنین كنی باران از آسمان نخواهد بارید و گیاهی از زمین نخواهد رویید. هلاكو با شنیدن این سخن‌ها در كار خود تردید كرد. بعد از تردید با خواجه نصیرالدین طوسی مشورت كرد و او این كار را صلاح دانست. هلاكو گفت اگر به بغداد حمله كنم عاقبت كار چه خواهد شد؟ خواجه طوسی گفت چیزی نخواهد شد جز اینكه به ‌جای خلیفه، خان خواهد بود. بعد از سخن خواجه هلاكو این دو شخص را با یكدیگر روبرو كرد و به مناظره واداشت. خواجه طوسی گفت به ‌اتفاق جمهور اهل اسلام، بسیاری از بزرگان صحابه شهید شدند و هیچ فسادی در زمین ظاهر نگشت و اگر گویید این خصلت فقط در عباسیان است باز خواهیم گفت كه طاهر از خراسان به ‌حكم مامون با خلیفه وقت امین جنگ كرد و او را كشت و بسیاری از خلفای دیگر عباسی به دست كسان كشته شدند و هیچ خللی در نظام عالم پدیدار نگشت. بعد از این قضیه دستور حمله به بغداد صادر شد و در ماه صفر ۶۵۹ خلیفه با رجال و فرزندان خود به حالت تسلیم از شهر بیرون آمد و به نزد هلاكو رفت. 

بعد از 525 سال

پس از تسلیم‌شدن خلیفه عباسی هنوز در مورد كشتن و زنده نگاه‌ داشتن او اختلاف‌نظر وجود داشت و كسانی معتقد بودند كه اگر خلیفه كشته شود بلای آسمانی می‌رسد، مردم هلاك می‌شوند ولی سرانجام به صواب‌دید خواجه او را در نمد پیچیده و آن‌چنان‌كه نمد می‌مالند، مالیدند تا جان سپرد و بدین‌سان خلافت ۵۲۵ساله عباسیان كه روزی به تدبیر ایرانیان بر سر بود و بخش اعظم آن در سیاست مكر و تزویر و حق‌ناشناسی سپری شده بود با تدبیر یك اندیشمند بزرگ ایرانی به پایان آمد و در این مرحله فصلی جدید در تاریخ پر ماجرای اسلامی آغاز گشت. باید توجه داشت كه اگر روزی سكوت و غفلت و تن‌آسانی و بلكه كارشكنی‌ دارالخلافه بغداد موجب شد كه سرزمین ایران مورد هجوم و یغمای مغول‌های خون‌آشام قرار گیرند. روز دیگری فرا رسید كه آن كانون نیرنگ و مركز فتنه و فساد نیز كه به نام خلافت اسلامی مایه اغفال مسلمانان شده بود یك‌باره از میان برود. 

بارقه‌های ظهور صفویه

طی همین حوادث گوناگون بود كه زمینه استقلال كامل و آزادی ایران فراهم شد تا آنگاه كه حكومت شیعی ملی صفویان با قدرت چشمگیری در ایران برقرار شد و آرزوی دیرینه مردم این سرزمین برآورده شد. در اینجا باید یادآور شویم كه فساد و رسوایی دربار خلافت بغداد به جایی رسیده بود كه حتی برخی از علمای اهل‌سنت نیز آشكارا از وضع ناهنجار آن اظهار نفرت می‌كردند. فساد تباهی می‌آورد و كسانی كه مرتكب گناه می‌شوند، نمی‌توانند از كیفر الهی بگریزند و وعد و وعید خداوند چنین است و تجربه‌های مسلم تاریخی نیز آن را به اثبات می‌رساند درباره سقوط بغداد و منقرض شدن خلافت عباسیان سخن بسیار گفته شده و اختلاف‌نظرهای فراوانی وجود دارد كه البته در برخی از این اقوال نوعی افراط یا تفریط نیز دیده می‌شود. برخی گزافه‌گویی كرده و شمارهقتل‌عام‌شدگان را بیش از آنچه بوده است گزارش كرده‌اند. كسانی كه به بررسی این واقعه پرداخته‌اند سند سخن خود را گزارش وقایع‌نگاران دانسته و آنها نیز بیشتر بر اساس ظن  و تخمین سخن  گفته‌اند.

 پژوهشگران دقیق و صاحب‌نظر چنین می‌اندیشند كه امپراتوری بزرگ سلسله عباسی دیر زمانی پیش از یورش مغول‌ها در آستانه سقوط و فروپاشی قرار گرفته بود و حمله هلاكوخان مغول به بغداد به این فروپاشی شتاب بخشید. در نظر این اشخاص دودمان عباسیان پیش از حمله هلاكو جز سایه و شبحی از شكوهمندی‌های پیشین چیز دیگری نبود. پیش از آمدن مغول‌ها امپراتوری عباسی دوباره به تصرف دیلمیان و سلجوقیان درآمده بود. به همان اندازه كه قدرت سیاسی خلفا رو به ضعف و سستی می‌نهاد قدرت روحانی آنان نیز مورد اعتراض خلافت‌های رقیب در آفریقای شمالی و آسیای مركزی قرار می‌گرفت.

بی‌اعتنایی امت اسلام  به  فرمان  جهاد  خلیفه  عباسی

 به همین جهت بود كه جهان اسلام به اعلان جهاد خلیفه عباسی برای دفع خطر قریب‌الوقوع حمله مغول وقعی ننهاد و واكنش نشان نداد. به هر صورت هلاكو پس از فتح بغداد راهی آذربایجان شد و در مراغه مسكن گزید و اندكی بعد پایتخت خود را به شهر تبریز منتقل كرد و سپس سلطانیه به عنوان پایتخت برای جانشین‌های او برگزیده شد. استقرار نظام ایلخانی مغول در ایران و عراق به پیدایش یك امپراتوری بزرگ انجامید كه ناحیه‌ای گسترده از آسیا تا اروپا را در بر می‌گرفت. 

استحاله مغول در ایران  و  اسلام

تردیدی نمی‌توان داشت كه حمله مغولان به سرزمین‌های اسلامی فاجعه‌ای بزرگ به شمار می‌آید و خسارت‌های جبران‌ناپذیری را نیز به دنبال داشته است ولی این مساله نیز مسلم است كه ایلخانان مغول در پرتو نور تعالیم اسلام و عظمت تمدن ایران باستان ذوب شدند و به حالت تسلیم درآمدند. نقش اندیشمندان بزرگ و علمای عالی‌مقام در این باب نباید نادیده انگاشته شود. كسانی كه با تاریخ زندگی خواجه نصیرالدین طوسی آشنایی دارند به ‌روشنی می‌دانند كه این اندیشمند بزرگ در این دوره بحرانی و پرماجرای تاریخی تا چه اندازه در پیشرفت علوم و ژرف‌اندیشی نسبت به معارف بنیادی و اصیل اسلامی نقش داشته است. هجوم قوم بی‌فرهنگ مغول به سرزمین‌های اسلامی یك پدیده تاریخی است كه علل و عوامل خاص خود را دارد و در بررسی آن باید بر اساس موازین و معیارهای حركت تاریخ سخن گفته شود. 

نقش اندیشمندان در حمله مغول به بغداد

آنچه اهمیت بسزایی دارد این است كه بدانیم نقش اندیشمندان در این ماجرا چه بوده و تا چه اندازه توانسته‌اند تهدیدها را به فرصت‌ها تبدیل كنند و از خطرها و خرابی‌های بیشتر جلوگیری كنند. خواجه نصیرالدین طوسی گزینش نیكو و خرد پسندی انجام داد و در ملازمت با هلاكوخان به پیشرفت علم و  و فرهنگ و فلسفه كمك كرد.

پایان خلافت عباسی، پایان اسلام نشد!

 هلاكوخان نه اهل علم بود و نه با فرهنگ و فلسفه انس و الفت داشت. هنر حكیم طوس در این بود كه توانست از یك نیروی مخرب و خطرناك در جهت پیشرفت فكر و فرهنگ بهره‌برداری كند و این هنری است كه از ارزش فراوان برخوردار است. كسانی كه به خواجه طوسی خرده می‌گیرند و او را در فتح بغداد و سقوط سلسله عباسی مقصر می‌شناسند به این مساله نمی‌اندیشند كه دین اسلام همان سلسله عباسی نیست و نمی‌توان دین خدا را با خلافت خلفای این سلسله مساوی دانست. دلیل این ادعا آن است كه پس از سقوط سلسله عباسی اسلام آسیب نپذیرفت و حقایق تابناك و درخشان آن همچنان نور می‌افشاند و تاریكی‌ها را می‌زداید. این اشخاص به فساد و تباهی ویران‌كننده‌ای كه در دستگاه خلافت عباسی رسوخ پیدا كرده بود توجه نمی‌كنند و به ‌حكم ظاهربین بودن و سطحی اندیشیدن، تنها به‌ ظاهر امور می‌نگرند. 

خواجه نصیرالدین طوسی ژرف‌اندیش بود و بیش از آنكه به‌ ظاهر بیندیشد و در سطح امور توقف كند با عالم حقایق سروكار داشت و می‌كوشید به جهان واقعیت دست یابد. او به همان اندازه كه می‌توانست با علما و اندیشمندان به زبان علم و فلسفه سخن بگوید و از طریق گفت‌وگوی درست، به پیشرفت علم و فلسفه یاری رساند در سخن‌گفتن و گفت‌وگو با عامه مردم و كسانی مانند هلاكوخان نیز توانایی داشت و آنها را در جهت انجام كارهای نیكو و پسندیده تشویق و ترغیب می‌كرد. اگر خواجه طوسی و كسانی كه مانند او می‌اندیشند در صحنه سیاست وارد نمی‌شدند و با ایلخانان مغول به گفت‌وگو نمی‌پرداختند این فرمانروایان پیروز و مغرور در كفر و الحاد تنگری و شمنی خود كه فرهنگ قومی آنها را تشكیل می‌دهد باقی می‌ماندند و در آن صورت فكر و فرهنگ اسلامی در معرض آسیب‌پذیری جدی قرار می‌گرفت؛ اما رفتار و روش خردمندانه اندیشمندان مسلمان كه خواجه طوسی یكی از چهره‌های درخشان آنها به شمار می‌آید به‌ گونه‌ای بود كه مجالی برای رشد اندیشه‌های الحادی باقی نگذاشت و فضای فكر و فرهنگ تنگری و شمنی قوم مغول هرچه بیشتر تنگ و مسدود گشت. 

سیاست‌های حمایت‌كننده غازان خان  و الجایتو  از اسلام

غازان خان كه از حاكمان بزرگ مغول شناخته می‌شود نه‌تنها مسلمان شد؛ بلكه در جهت تعالیم اسلامی سیاست فرهنگی فعالی را در پیش گرفت. او مكرر به مساجد می‌رفت و مقدمات قرائت قرآن را برای مردم فراهم می‌آورد. الجایتو، برادر و جانشین غازان خان در سال ۷۰۹ هجری گرایش آشكار و بی‌پرده خویش را به آیین تشیع نشان داد و به عنوان یك مسلمان شیعی موضع گرفت.  الجایتو كه در اصل مسیحی بود، در اثر یك دگرگونی به آیین بودا گروید و سرانجام اسلام آورد. او پس از اینكه مسلمان شد نام و عنوان «خدابنده» را برای خود برگزید.

مواجهه اولجایتو با علامه حلی(ره

این دگرگونی هنگامی برای الجایتو پیش آمد كه با شاگرد برجسته و بزرگ خواجه نصیرالدین طوسی گفت‌وگو كرد و به ژرفای اندیشه‌های او راه یافت. این شاگرد برجسته و بزرگ خواجه شخصی جز جمال‌الدین حسن بن مطهر معروف علامه حلّی نبود. الجایتو در اثر گفت‌وگو با علامه حلی نه‌تنها به سبك شیعیان سكه زد و بسان مسكوكات دوران غازان خان نوشته‌هایی بر آن نقش كرد؛ بلكه نام سه خلیفه نخست را از خطبه حذف كرد و فرمان داد پس از نـام عـلـی علیه‌السلام نام‌های حسن و حسین و مهدی به ‌جای آنان ذكر شود. برخی از علمای متعصب از روی دشمنی و كینه‌جویی نام این حاكم مغولی را از «خدابنده»، به «خربنده» تغییر شكل داده‌اند. علامه حلی كه در حكمت و كلام شاگرد خواجه نصیرالدین طوسی است یكی از علما و فقهای بزرگ جهان تشیع است كه برای نخستین‌بار به عنوان «آیت‌الله» ملقب شده است. این عنوان پیش از علامه حلی بر شخص دیگری اطلاق ‌نشده است چنان كه ابو حامد غزالی نیز برای نخستین‌بار به عنوان «حجه‌الاسلام» نامیده شده است.

دیگر شاگردان برجسته  خواجه نصیرالدین طوسی 

خواجه طوسی شاگردان بزرگ و برجسته دیگری نیز داشته است كه از باب نمونه می‌توان به نام اشخاص زیر اشاره كرد. 

 قطب‌الدین شیرازی، سید ركن‌الدین استرآبادی، ابن الفوطی كمال‌الدین، ابن الخوام عماد الدین عبدالله. 

این اشخاص كه در محضر پرفیض حكیم طوس علم و حكمت آموخته‌اند هركدام دارای اندیشه‌ها و آثار سودمندی هستند كه در تاریخ فكر و فرهنگ منشأ حركت و دگرگونی بوده است. ما اكنون در اینجا به شرح احوال و نوع تفكر و آثار آنها نمی‌پردازیم و تنها به همین اندازه یادآور می‌شویم كه خواجه طوسی در یكی از بحرانی‌ترین دوره‌های تاریخ ایران توانست شاگردان بزرگ تربیت كند و كارهای سترگ انجام دهد.

خواجه نصیرالدین  نجات‌دهنده جان دانشمندان و  مردم 

به مصداق آیه شریفه‌ سوره مائده «و منْ أحْیاها فكأنّما أحْیا النّاس جمِیعًا؛ هر كس نفسی را حیات‌ بخشد یعنی از مرگ نجات دهد، مثل آن است كه همه مردم را نجات بخشیده است‌.»  روش خواجه نه‌تنها در ابتدای امر، بلكه بعدها نیز با نفوذ هوشمندانه وی در سلاطین مغول و كشف منزلت او ادامه یافت و بلكه بیشتر شد. دلیل این مطلب آن است كه بارها با تدابیر‌شان، جان بسیاری از مردم و علما از خطر مرگ حتمی نجات یافت؛ به عنوان‌مثال شارح نهج‌البلاغه؛ «ابن ابی‌الحدید» و برادرش را تنها با پیشنهاد گرفتن جان شیرین خود به‌ جای آنها، خطاب به هولاكو نجات داد. درحالی كه می‌دانست قرب و منزلتش نزد هولاكو او را از اقدام به قتل وی باز خواهد داشت.

نجات جان ابن ابی‌الحدید و برادرش  به دست خواجه نصیر

ابن‌ ابی‌الحدید معتزلی‌ متوفی‌ ۶۵۵ هجری قمری؛ شارح‌ معروف‌ نهج‌البلاغه كه‌ كتابش‌ را به نام ابن‌ علقمی‌ وزیر نگاشته‌ است. نقل‌ شده‌ روزی‌ ابن ابی‌الحدید به ‌اتفاق برادرش‌ در واقعه‌ فتح بغداد توسط هولاكو خان گرفتار شدند كه‌ می‌خواستند آنها را بكشند. ابن‌ علقمی‌ خدمت‌ خواجه‌نصیر می‌رسد و می‌گوید: دو نفر از فضلا كه‌ بر بنده‌ حق‌ عظیم‌ دارند، گرفتار شده‌اند و می‌خواهند آنها را بكشند. استدعا دارم حضور شاه‌ رفته‌ و از این‌ دو بزرگوار شفاعت‌ كنید. سپس وزیر هزار دینار به موكلان‌ (نگهبانان) مغول‌ داد و مهلت خواست‌ و خواجه‌نصیر هم‌ به دربار شاه‌ رفت. و خواجه به ‌رسم مغولان‌ زانو زد و گفت: دو نفر را از شهر بیرون آورده‌اند و پادشاه‌ امر فرموده‌ است‌ كه‌ آنها را بكشند. بنده‌ را كمترین‌ آرزو آن است‌ كه پادشاه‌ عوض‌ ایشان‌ مرا بكشند و آنان‌ را آزاد كنند. خواجه‌نصیر این‌ مطلب‌ را به عرض‌ پادشاه‌ رساند. هلاكوخان‌ خندید و گفت‌: اگر می‌خواستم ترا بكشم، تا حال‌ باقی نمی‌گذاشتم. درهرحال پادشاه عطوفت و مهربانی‌ به خرج‌ داد و هر دو را بخشید. وزیر باعجله بیرون‌ آمد و ایشان را خلاص‌ كرد و به‌ ابن ابی‌الحدید دید گفت: به خدا اگر در قبول‌ شفاعت‌ توقف‌ می‌نمود، جان‌ خود را فدای‌ تو می‌كرد تا مكافات‌ (پاداش) آن‌ لطف‌ باشد كه‌ تو با من‌ كردی‌ و نام‌ مرا به‌ سبب‌ شرح‌ نهج‌البلاغه مخلد (جاودانه) كردی‌. 

همچنین زمانی كه خـان مغول حكم اعدام علاءالدین جوینی را صادر كرده بود خواجه در اقدامی جالب و زیركانه با استفاده از حرفه منجمی خود و تظاهر به ‌احتمال نزول بلا بر خان، نه‌تنها جان جوینی را نجات داد، بلكه جهت حفظ و دوام دولت خان و رفع بلا - پیشنهادِ دادنِ صدقه - آنها از طریق آزادی كل زندانیان و عفو آنان را كرد و سلطان مغول به‌راحتی پذیرفت و بدین ‌وسیله بی‌آنكه حتی خواجه نام جوینی را برده باشد، او و همه زندانیان را نجات داد. از جمله این افراد «ابن فوطی» بود كه پس از آزادی در زمره یاران و شاگردان خواجه‌نصیر در آمد. 

خواجه؛ مشاور و مصلحت‌اندیش

 او علاوه بر اینكه در علم و حكمت سرآمد مردم عصر خود به شمار می‌آمد از اراده محكم و همت عالی نیز برخوردار بود و معتقد بود كه ارزش و اهمیت انسان براساس همت او اندازه‌گیری می‌شود. به همین جهت است كه برخی از محققان گفته‌اند هر موجودی از موجودات در این جهان به ‌قدر قدرتش همت دارد اما انسان تنها - موجودی است كه به ‌قدر همت خود قدرت پیدا می‌كند. او به علت داشتن همت بلند به كارهای كوچك و امور پست دل نبست و برخلاف تصور برخی از مورخان در مقابل منصب‌های دنیوی سر تسلیم فرود نیاورد. تردیدی نمی‌توان داشت كه خواجه طوسی در دستگاه حاكمان اسماعیلی مورد احترام و تكریم بوده و در دربار پادشاهی هلاكوخان مغول نیز از احترام فوق‌العاده برخوردار بوده است ولی در هیچ‌یك از این دو دستگاه وزیر نبوده و در اعمال دخل‌وخرج كشوری دخالت نمی‌كرده است. او دست خود را به عزل و نصب والیان و حاكمان آلوده نمی‌كرد و همواره اوقات خویش را به كار تالیف و تصنیف و مطالعه و تفكر مصروف می‌داشت.

 البته هرگاه مورد مشورت قرار می‌گرفت به مصلحت واقعی در امور می‌اندیشید و در اظهار و ابراز آنچه مقتضای حكمت بود درنگ نمی‌كرد. به‌این‌ترتیب دخالت‌های او در امور كشوری از مرحله مشورت و مصلحت‌اندیشی فراتر نمی‌رفت و براساس همین اسلوب و روش بود كه توانست كارهای بزرگ انجام دهد و از خطرهایی كه می‌توانست بنیاد فرهنگ و معنویت و كشور را به نابودی كشد، جلوگیری كند. در واقع آنچه او انجام داد همان چیزی است كه از یك فیلسوف وارسته و انسان والا و خردمند در شرایط سخت و بحرانی انتظار می‌رفت. 

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: