1401/10/10 ۱۱:۲۱
یكی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام كه قدر و منزلت او به نحو شایسته شناخته نشده، محمد بن محمد بن حسن طوسی معرف به «خواجه نصیرالدین طوسی» یا «محقق طوسی» حكیم نامدار سترگ و متكلم شیعه عالیمقام است كه سرآمد حكما و فلاسفه و دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و سنی) و دیگر مذاهب اسلامی در قرن هفتم هجری است. بیتردید میتوان او را نابغه بزرگ جهان و سرآمد دانشمندان اسلام دانست.
نگاهی به زندگی و زمانه خواجه نصیرالدین طوسی (بخش اول)
علیرضا روشنایی: یكی از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام كه قدر و منزلت او به نحو شایسته شناخته نشده، محمد بن محمد بن حسن طوسی معرف به «خواجه نصیرالدین طوسی» یا «محقق طوسی» حكیم نامدار سترگ و متكلم شیعه عالیمقام است كه سرآمد حكما و فلاسفه و دانشمندان اسلام (اعم از شیعه و سنی) و دیگر مذاهب اسلامی در قرن هفتم هجری است. بیتردید میتوان او را نابغه بزرگ جهان و سرآمد دانشمندان اسلام دانست.
جایگاه علمی خواجه نصیر
خواجه نصیرالدین طوسی در سرزمین خود از شهرت فراوان برخوردار است و بهواسطه آثار گوناگونی كه در ریاضیات و علم هیات و نجوم دارد مورد احترام علمای مغربزمین نیز قرار گرفته است. آگوست كنت در تقویمی كه از پیشروان فلسفه تحققی ترتیب داده است اسم خواجه را بر یكی از روزها و اسم ابنسینا را بر یكی دیگر از روزها گذاشته است و از اهل علم و قلم ایران همین دو نفر در آن تقویم مذكورند. چنانكه مجتبی مینوی در مقدمه خود بر كتاب اخلاق ناصری (ص29)، آورده است؛ یكی از جبالی را كه در كره ماه توسط دوربین دیده و كشف كردهاند به اسم نصرالدین نامیدهاند. افرادی كه درباره خواجه نصیرالدین طوسی مطالبی نگاشتهاند، بیشتر به آثار علمی خواجه پرداخته و درباره علم هیات و ساختن رصدخانه مراغه سخن گفتهاند. تردیدی نیست كه رصدخانه مراغه در آن زمان كه خواجه به ساختن آن اشتغال داشت از مشهورترین و مهمترین رصدخانههای جهان به شمار میآمد اما به این نكته نیز باید توجه داشت كه شخصیت خواجه نصیرالدین طوسی به آثار علمی و ساختن رصدخانه محدود نمیشود. او علاوه بر اینكه در بسیاری از علوم و فنون زمان خود تبحر و مهارت داشت در میدان اندیشههای فلسفی نیز از اهمیت بسیار برخوردار بود. این حكیم بلندقدر و برازنده شیعه كه خود از پایهگذاران علوم و فنون عقلی است، از جمله دانشوران مشرقزمین است كه مبانی علمی و خدمات ارزنده و زحمات فوقالعاده او در راه توسعه و تعلیم معارف بشری، موجب بیداری مغربزمین و باعث نجات اروپاییان از ظلمت جهل و بیدانشی شد؛ بلكه تحول علمی و انقلاب صنعتی غرب را باید دنباله ظهور وی و كارهای علمی او دانست.
ولادت خواجه نصیرالدین طوسی
محمد بن محمد بن حسن معروف به طوسی خواجه نصیرالدین حكیم و متكلم قرن هفتم قمری است. خواجه نصیرالدین نویسنده كتابها و رسالههای بسیاری در علوم اخلاق، منطق، فلسفه، ریاضیات و نجوم است. زادگاه و ولادت ایشان در سرزمین طوس ناحیهای از خراسان بزرگ بوده است. گویند كه پدر خواجه «شیخ وجیهالدین محمد بن حسن» كه از دانشوران قم بوده در روستایی به نام جهرود كه یكی از روستاهای قم بود زندگی میكرد. همراه با خانواده جهت زیارت امام هشتم شیعیان عازم مشهد شد. پس از زیارت هنگام برگشت به علت بیماری همسرش در یكی از محلههای شهر طوس مسكن گزید و در آنجا علاوه بر امامت در مسجد به تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادیالاول سال ۵۹۷، ق و با طلوع آفتاب چهره حكمت و ریاضی قرن هفتم پا به عرصه وجود نهاد و سومین فرزند خانواده شد و نامش را محمد گذاشتند و ایام كودكی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. در كتاب مستدرك وسائل، جلد ۳، ص ۴۶۵ به نقل از محبوبالقلوب آمده است: مطابق نوشته قطبالدین اشكوری- كه خود مردی فیلسوف و شاگرد میرداماد، فیلسوف مشهور بوده است- در كتاب محبوبالقلوب، خواجه در روز شنبه ۱۱ جمادیالاولی هنگام طلوع آفتاب سال ۵۹۷ در طوس دیده به دنیا گشود. خواجه درسهای ابتدایی علوم دینی و قرآن را نزد پدر خواند و بعد نزد داییاش به فراگیری علم حدیث پرداخت و بعد نزد یكی از اساتید دیگر به فراگیری ریاضیات، پرداخت. استاد هم به پاسخ به سوالات او عاجز میماند ازاینجهت با دادن لقب نصیرالدین به عنوان عالم دین به جانب استادش در شهر طوس مفتخر شد. بعد استادش گفت كه برای علمآموزی بیشتر باید به نیشاپور بروی، خواجه به نیشاپور مهاجرت كرد و از محضر اساتید بزرگی مثل فریدالدین داماد نیشابوری اشارات بوعلی را و از قطبالدین مصری قانون ابنسینا را فرا گرفت. او همچنان جهت كسب علم بیشتر به شهر رای اصفهان و همچنان قم سفر كرد و بعد از قم به عراق رفت و به فراگیری فقه پرداخت. (سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقها، موسسه امام صادق، قم، 1419ق / قمی، شیخ عباس، الفوائد الرضویه، نشر بوستان كتاب 1385 / تنكابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، انتشارات علمیه اسلامیه، 1290ق / نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1367)
به گفته بعضی از مورخین پدران خواجه از مردم روستای «وشاره» از بلوك چاه رود جهرود قم بودهاند. پدران او كه از مردان دانشمند و اصیل بودهاند، در آن جا میزیستهاند ولی خواجه در طوس متولد شد و به همین جهت نیز مشهور به طوسی شده است.
در كتاب «الْفوائدُ الرّضویه فی احْوالِ عُلماء الْمذْهبِ الْجعْفریه» آمده است كه: اصل آن جناب از «ورشاه» است كه یكی از بلوك جهرود، ده فرسخی قم است و اینكه در ریاض العلماء «وشاره» فرموده همان وشاره است كه «راء» مقدم بر «شین» شده و این حقیر مكرر به جهرود رفته و به خصوص ورشاه را نیز رفتهام و بسیار آب و هوای خوبی دارد و در آنجا قلعهای است معروف به قلعه خواجهنصیر كه منسوب است به همین محقق تحریر است؛ «فخذ هذا، فانه لا ینبئك مثل خبیرا»!!
آقای مدرس رضوی در آغاز شرححال خواجه نوشتهاند: در اسم و لقب و كنیه و نام پدرش هیچ اختلافی نیست و به اتفاق مورخین اسمش محمد و نام پدرش نیز محمد و نام جدش حسن است و اگر در بعضی موارد او را محمد بن حسن نوشته و نام پدرش را حسن گفتهاند، مسلما اشتباه بوده و بیشك و تردید نام پدرش كه محمد بوده از قلم افتاده و تساهلا نسبت به جد داده شده است و خواجه خود در بسیاری از مولفاتش نام خود و پدرش را «محمد بن محمد» آورده است. در مولد و منشأ وی نیز اختلافی نیست و عموم مورخین مولد و منشأ او را طوس نوشته و خواجه در مولفاتش همهمهجاود را طوسی خوانده و در مقدمه زیج ایلخانی گوید: من بنده كمترین نصیر را كه از طوسم بااینحال عدهای از مورخین از جمله حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده و جمعی دیگر نوشتهاند كه وی از ساوه یا از جهرود قم بوده و اجداد او به طوس رفته و متوطن گردیده و خواجه در آنجا متولد شده به طوسی شهرت یافته است. از منظری دیگر میتوان گفت پدران خواجه اهل جهرود قم بودهاند بهخصوص كه پدرش از شاگردان ضیاءالدین راوندی به شمار آمده كه در كشان میزیسته است و شاید سابقه قلعه خواجهنصیر هم (به گفته محدث قمی) بیمناسبت با اصالت خواجه در «وشاره» نباشد و از نظر دیگر چون خواجه خود در آثارش هیچ اشارهای به انتساب خویش به قم نكرده، احتمالا شهرت بعدی وی باعث شده كه قلعه را در و شاره به نام او موسوم كنند تا از این راه نظر محدث قمی و استاد مدرس رضوی را توضیح داده باشیم - والله العالم.
خانواده و ایام كودكی خواجه نصیر
خواجه ایام كودكی را در همان طوس گذرانید و همان جا در سایه تعلیموتربیت پدر دانشمندش پرورش یافت. علوم نقلی و مقدماتی را از پدرش محمد بن حسن طوسی كه از شاگردان دانشمند ضیاء الدین راوندی بود همچنین حدیث و فنون، عقلی كلام و فلسفه و منطق را نزد دایی پدرش نصیرالدین عبدالله بن حمزه طوسی كه از علمای بزرگ به شمار میرفت، آموخت. آنگاه برای تكمیل معلومات خویش به شهر تاریخی و حوزه علمی نیشابور رفت و از محضر دانشمندان نامی آنجا استفاده كرد؛ از جمله كتاب اشارات ابن سینا را نزد فریدالدین داماد حكیم نیشابوری آموخت. فریدالدین داماد با سه واسطه شاگرد بهمنیار حكیم مشهور است كه سرآمد شاگردان ابنسینا بوده است. خواجه مقدمات علوم ریاضی را نزد كمالالدین محمد حاسب كه از شاگردان دانشمند افضلالدین كاشانی بود تحصیل كرد. چنانكه خود در رساله سیر و سلوك مینویسد: «كمالالدین محمد حاسب از شاگردان افضلالدین كاشی - رحمهالله - بود كه در انواع حكمت خصوصا ریاضی تقدمی حاصل نموده بود و با پدر من سابقه دوستی و معرفتی داشت و گذرش بدان دیار افتاد كه پدرم مرا به استفادت از او و تردد به خدمت او اشارت كرد و من در پیش او به تعلم فن ریاضی مشغول شدم».
دانشمند جوان در نیشابور و آن مجمع بزرگ علمی با قطبالدین مصری و سایر فضلا و دانشمندان آنجا در علوم مختلف به بحث و بررسی و گفتوگو پرداخت و از آن راه بر معلومات خویش افزود. در همان ایام جوانی علم حدیث را در خدمت شیخ برهانالدین حمدانی كه در ری سكونت داشته و شاگرد شیخ منتجبالدین رازی و سدیدالدین حمصی بود فرا گرفت و فقه و اصول را از فقیه معینالدین سالم بن بدران مازنی مصری كه از شاگردان ابن ادریس حلی و ابوالمكارم ابن زهره دانشمندی شیعی و دارای تالیفات نفیس بوده است، آموخت و از وی در سال ۶۱۹ به دریافت اجازه نایل گشت. جالب است خواجه كه در این سال بیستودو سال داشته است دارای چنان مایهای از علم و دانش بوده كه استادِ نام برده در اجازه یادشده مینویسد: «بیشتر جزو دوم و همه جزو سوم كتاب غنیه النزوع الی علمی الاصول و الفروع ابوالمكارم بن، زهره در فقه و اصول را امام، اجل عالم افضل اكمل اورع، متقن، محقق، نصیر المله و الدین وجیه الاسلام والمسلمین سندالائمه و الافاضل، مفخر العلماء و الاكابر افضل اهل خراسان محمد بن محمد بن حسن طوسی - زادالله فی علائه و احسن الدفاع عن حوبائه- نزد من با دقت خواند. (این اجازه ضمن شرح حال معین الدین سالم بن بدران در لولوهالبحرین صفحه 248 آمده است.)
خواجه در دانشگاه نیشابور
خواجه در این دانشگاه پزشكی و حكمت را از محضر حكیم و پزشك نامی قطبالدین مصری شافعی (مقتول در قتل عام نیشابور به وسیله مغولها در سال ۶۱۸) فراگرفت. شاید خواجه كتاب قانون ابنسینا را نزد وی خوانده باشد زیرا قطبالدین مصری قانون را شرح كرده و آن را بهترین شرح قانون دانستهاند. همچنین ابوالسعاده اسعد بن عبد القاهر اصفهانی كه در سال ۶۳۵ در بغداد بوده است نیز از استادان خواجه به شمار رفته است. سید علی بن طاووس و ابن میثم بحرانی در بغداد از وی استفاده كردهاند. در اینجا باید یادآور شویم كه اقامت خواجه در نیشابور قبل از سال ۶۱۸ بوده است. زیرا در این تاریخ با حمله قوای چنگیز و محاصره طولانی نیشابور و سپس ویرانی آن شهر با عظمت و قتل عام مردم آنجا و اسارت بقیه السیف آنها دیگر اثری از نیشابور باقی نمانده بود، ولی بعضی ورود خواجه به نیشابور را بعد از ویرانی نیشابور توسط مغول كه باز مجمع علما و فقها و روات حدیث و حكما و اطبا بوده است دانستهاند. گویا این درست نباشد زیرا دیدیم كه استاد او قطبالدین مصری به گفته سُبكی در طبقاتالشافعیه و ابن عماد حنبلی در شذراتالذهب در سال ۶۱۸ به دست مغولان در نیشابور به شهادت رسیده است. به علاوه، اجازه معینالدین مصری به خواجه در ۱۸ جمادیالثانی سال ۶۱۹ و اینكه استاد دیگرش برهانالدین مصری در سال ۶۳۵ در بغداد بوده امكان این احتمال را میدهد كه خواجه پس از ویرانی نیشابور توسط خونخواران مغول كه باز سروسامانی گرفته است، به نیشابور رفته باشد. ولی قراین و شواهد نشان میدهد كه خواجه پیش از سال ۶۱۸ در نیشابور بوده است و شاید قبل از محاصره شهر توسط قوای چنگیز از آنجا رفته باشد یا اینكه مطابق نقلی كه خواهیم دید، فداییان اسماعیلیه او را ربوده و به قلعه خود بردهاند. نكته دیگر این است كه باید دید آیا خواجه غیر از طوس و نیشابور قبل از بیرون آمدن از قلعه الموت در سال ۶۵۴ به جای دیگری برای ادامه تحصیل هم رفته است یا اینكه استادانش كه در ری و بغداد بودهاند، نخست در نیشابور اقامت داشتهاند و سپس از آن شهر هجرت كردهاند. شاید كلمه «تسع عشره» در اجازه معین الدین مصری با كلمه «سبع عشره» اشتباه شده باشد. به این معنی كه خواجه هنگام دریافت اجازه قرائت غنیه ابو المكارم ابن زهره از استاد نام برده بیستساله و در سال ۶۱۷ یكسال قبل از ویرانی نیشابور بوده است.
ازدواج خواجه نصیر
خواجه نصیر در سال ۶۲۸ ه.ق (۶۰۹ ه.ش) (۱۲۳۱ م) با «نرگس خانوم» دختر فخرالدین نقاش ازدواج كرد و از او سه پسر باقی ماند یكی صدرالدین علی كه مردی دانشمند بود و در علم نجوم دست داشت، اصیلالدین حسن كه مردی ادیب، دانشمند مهندس و حكیم بود و فخرالدین احمد كه فاضلی حكیم و منجمی بینظیر بود. صدرالدین فرزند بزرگ او همواره در كنار پدر و همگام با او بود. دومین فرزند در زمان حیاتش اغلب به امور سیاسی مشغول بود. فرزند كوچك خواجه هم ریاست امور اوقاف در كشورهای اسلامی را به عهده داشت.
علت نامیدن «خواجه»
خواجه واژهای فارسی به معنای آقا، بزرگ، كدخدا، رییس خانه و همچنین ثروتمند و صاحب مكنت است. در قدیم در فارسی صدراعظم و نخستوزیر را «خواجه بزرگ» میگفتند. معلم، حكیم، دانا، عالم، تاجر، سوداگر و رییس طایفه و صاحب جمعیت از دیگر معانی آن است. ایرانیان در قدیم دانشمندان بزرگ و مردان كاردان و با شخصیت را «خواجه» مینامیدند زیرا خواجه به معنی بزرگ است و هر بزرگی را به اختلاف مراتب بزرگی و بزرگواریاش «خواجه» میخواندند. مانند خواجه نظامالملك طوسی، خواجه شمسالدین محمد صاحب دیوان، خواجه رشیدالدین فضلالله، خواجه حافظ شیرازی و ... . چنان كه پیغمبر خاتم (ص) را به همین معنی «خواجه عالم» مینامند ـ بنابراین افراد معمولی، خواجه را با معنی دوم آن «اخته» كه به همین معنی آقا محمدخان قاجار ـ سرسلسله سلاطین قاجاریه را «خواجه گفتند اشتباه نكنند و میان او و «خواجه»هایی كه به معنی بزرگان و دانشمندان نامی بودهاند فرق بگذارند.
وفات خواجه
در سال ۶۷۲ هجری قمری (۶۵۱ ه.ش) (۱۳۲۳ م) خواجه نصیر با جمعی از شاگردان خود به بغداد رفت كه كتابهای تاراج رفته را جمعآوری و به مراغه ارسال دارد اما اجل مهلتش نداد و در تاریخ ۱۸ ذیالحجه (مقارن با روز عید غدیر) سال ۶۷۲ هجری قمری در نیمه اول قرن چهاردهم میلادی در بغداد دار فانی را وداع گفت و پیكرش را به كاظمین انتقال داده و در جوار امامین شریفین امام كاظم و امام جواد علیهمالسلام مدفون كردند.
خواجه نصیر و اسماعیلیان
تبحر خواجه در علوم عصر خویش به ویژه، فلسفه، ریاضیات، كلام، منطق ادبیات و نجوم باعث شد تا با تعبیراتی چون استاد البشیر افضل «علما»، «سلطان»، «فقها»، «سرآمد»، «علم»، «اعلم نویسندگان»، «عقل حادی عشر» و «معلم» ثالث از او یاد كنند. خواجه نصیر در سفری كه از عراق میخواست به خراسان بیاید با داعیان اسماعیلی روبهرو شد و قسمتی از عمرش در قلعههای اسماعیلیان گذشت. (سبحانی، جعفر، موسوعه طبقات الفقها، موسسه امام صادق، قم، 1419ق) حدود ۲۶ سال را در قلعههای اسماعیلیان بود هر چند در علت بودنش اختلاف دیدگاهها است اما دیدگاه قوی این است كه در قلعههای اسماعیلیان امنیت وجود داشت و خواجه نیز در این مدت به تالیف و شرح كتب پرداخت كه از جمله آثاری كه در آن مدت نوشت، اخلاق ناصری، شرح اشارات ابن سینا، رساله معینیه، روضهالقلوب، تجریدالاعتقاد، رساله تولی و تبری، نمونهای از آثار خواجه در این مدت است. (امین، سید محسن، مستدركات اعیانالشیعه، ناشر دارالتعارف للمطبوعات، 1403 هـ)
خواجه نصیر و مغولان
زمانی كه هلاكوخان مغول بر قلعه اسماعیلیان حمله كرد، درایت و نظر خواجه باعث شد كه از خونریزی و قتل جلوگیری شود و اسماعیلیان تسلیم مغولها شوند. خان مغول كه از جریان زندانی شدن خواجه نزد اسماعیلیان خبردار شد او را گرامی داشت و این علاقه خان بعد از واقف شدن او نسبت به علم نجوم خواجه نصیر بیشتر شد چون مغولان اعتقاد زیاد بر نجومشناسی و ستارهشناسی و طالعبینی داشتند، شاید همین امر باعث بناگزاری رصدخانه مراغه شد. (مدرسی زنجانی، محمد، سرگذشت و عقاید فلسفی خواجه نصیرالدین طوسی، تهران، انتشارات امیر كبیر، 1373 ق) بنابر درایت علمی خواجه، او نزد هولاكو از موقف بالایی برخوردار بود و وی در هر سفری خواجه را با خود داشت. خواجه نصیر هم از فرصت استفاده كرده خدمات زیادی را برای گسترش فرهنگ و تمدن اسلام انجام داده است كه برخی از آن خدمات عبارتند از:
1) اقدام علمی و فرهنگی و نگارش كتابهای ارزشمند و مفید برای جهان اسلام
2) جلوگیری از به آتش كشیدن كتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست سربازان مغول
3) نجات جان دانشمندان مانند ابن ابی الحدید و برادرش كه مورد خشم مغول قرار گرفته بودند.
4) آشنا كردن قوم مغول با فرهنگ و تمدن اسلامی كه باعث گرویدن عده زیادی از مغولها به خصوص خان مغول شد و از سال ۶۹۴ق اسلام دین رسمی ایران قرار گرفت.
5) جلوگیری از تهاجم آنها بر سایر كشورهای اسلامی
6) تاسیس و تجهیز كتابخانه بزرگ
7) تاسیس رصدخانه مراغه در سال ۶۵۶ق با همكاری عدهای از اندیشمندان مسلمان
تاسیس اولین رصدخانه جهان
دانشمند فیزیكدان مسلمان پاكستانی برنده جایزه نوبل فیزیك سال ۱۹۷۹ مرحوم دكتر عبدالسلام در جایی گفته است؛ رصدخانه مراغه با بیست منجم از سراسر دنیای اسلام تحت سرپرستی دانشمند بزرگ خواجهنصیرالدین طوسی ساخته شده و احتمالا نخستین رصدخانه جهان به معنی واقعی كلمه بوده است و نیز در جای دیگری میگوید رصدخانه استانبول، چین و حتی رصدخانههای هند در قرن دوازدهم نیز همه از جلوههای رصدخانه مراغه است.
رصدخانه مراغه فقط مخصوص رصد ستارگان نبود؛ بلكه یك سازمان علمی گسترده بود كه بیشتر شاخههای دانش در آن درس داده میشد و مشهورترین دانشمندان آن عصر- از جمله قطبالدین شیرازی، كاشف علت اصلی تشكیل رنگینكمان- در آنجا جمع شده بودند. خواجه نصیرالدین همچنین كتابخانه بزرگی با ۴۰۰ هزار جلد كتاب در محل رصدخانه احداث كرد و هر یك از دانشمندان رابدون توجه به ملیت و مذهب به عنوان مسوول بخشی از رصدخانه كه در آن تبحر داشتند، قرار داد.
یونسكو سال ۲۰۰۹ را سال «رصدخانه مراغه» نامگذاری كرد. این بنا در سال ۱۳۶۴ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و در سالهای اخیر نیز احیای این بنای تاریخی به منظور ثبت در میراث جهانی مورد توجه قرار گرفته است. خواجه نصیرالدین طوسی در بیشتر دانشهای متداول روزگار خویش به ویژه فقه، حكمت، كلام، منطق، ریاضیات، فلك و نجوم و اخلاق، تالیفات و رسالههایی از خود به یادگار گذاشته كه بیشتر عربی هستند. از مهمترین آثار خواجه نصیرالدین میتوان به تجریدالاعتقاد (در علم كلام)، شرح اشارات ابوعلیسینا (در فلسفه)، التذكره فی علم الهیاه، اساس الاقتباس (در علم منطق)، جواهرالفرایض (اصول علم فرایض و مواریث)، اخلاق ناصری، اوصافالاشراف، زیج ایلخانی، شكل القطاع اشاره كرد.
خواجه نصیر و علم مثلثات
خواجه در كتاب شكل القطاع مثلثات را برای اولینبار به عنوان دانشی مستقل معرفی كرد و بهطور كلی یكی از گسترشدهندگان علم مثلثات به شمار میآید و كتابهای مثلثات او در سده ۱۶ میلادی به زبان فرانسه ترجمه شد. او در ریاضیات همچنین تحریرهایی بر آثار آوتولوكوس، آرستاخوس، اقلیدس، آپولونیوس، ارشمیدس، هوپسیكلس، تئودوسیوس منلائوس و بطلمیوس نوشت. یك دهانه آتشفشانی ۶۰ كیلومتری در نیمكره جنوبی ماه به نام «خواجه نصیرالدین طوسی» نامگذاری شده است. یك خرده سیاره كه توسط ستارهشناس روسی نیكلای استفانویچ چرنیخ در ۱۹۷۹ كشف شد نیز به نام ایشان نامیده شده است.
اختراع و اكتشاف دستگاهای مورد نیاز رصدخانه
وی علاوه بر ساخت رصدخانه مراغه برای دستگاههای مورد نیاز رصد ستارگان اقدام كرد و از این رو این رصدخانه با چنان دستگاههای پیشرفته و دقیقی تجهیز شد كه تا ۳۰۰ سال بعد در غرب مورد استفاده قرار میگرفت. خواجه نصیر روشهای استفاده از ساعت آفتابی را نیز برای رصد كشف كرد. از دیگر دستاوردهای این دانشمند بزرگ میتوان به این موارد اشاره كرد:
ذاتالحق بزرگ: یكی از مهمترین وسایل نجومی قدیمی است كه علاوه بر رصد ستارگان و تعیین مختصات آنها، بسیاری از مسائل نجوم از جمله تبدیل مختصات افقی و استوایی و دایرهالبروجی به یكدیگر را حل میكردند. از جمله مهمترین حلقههای این وسیله میتوان به حلقه دایرهالبروج، حلقه نصفالنهار، عرض كوچك، عرض بزرگ و حلقه استوا ١٦ اشاره كرد. با چرخاندن و تغییر موضع این حلقهها نسبت به یكدیگر میتوان مواضع ستارگان را در سیستمهای مختلف سماوی تعیین كرد.
ذاتالجیب: این ابزار در حین رصد ارتفاع ستاره، سینوس (اصطلاح عربی: جیب) ستاره را نیز ارایه میداد.
ذات السمت: این دستگاه نیز محصول طراحیهای وی و شامل دو ربع دایره است كه حول یك محور عمودی میچرخید و با استفاده از آن میتوان سمت و ارتفاع دو جسم را در آن واحد تعیین كرد. به عبارت دیگر ابزاری برای تعیین سمت اجرام.
ربع جداری: بزرگترین ابزار نجومی ایران قدیم «ربع جداری» است كه به بزرگی یك ساختمان است. یكچهارم دایره كامل را به دقت و براساس محاسبات با سنگ و آجر میساختند؛ آن را درجهبندی كرده و زاویه شعاع آفتاب را بر آن درجهبندی میخواندند؛ ابزاری شبیه به اسطرلاب.
خواجه نصیر كتاب زیخ ایلخانی را هم در این زمان تالیف كرد و تا پایان عمر خواجه یعنی ۱۵ سال اطلاعات در مورد ستارگان را در زیج نوشت.
زیج ایلخانی ثمره مطالعاتی است كه درباره رصدخانه مراغه به زبان فارسی صورت گرفت. زیج به معنی تعیین موقعیت و چگونگی حركات ستارگان است.
منبع: روزنامه اعتماد
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید