بدرود با سیمین بهبهانی / پروفسور فضل‌الله رضا بخش ششم و پایانی

1393/6/2 ۰۹:۵۹

بدرود با سیمین بهبهانی / پروفسور فضل‌الله رضا بخش ششم و پایانی

شگفتا كه دو شماره پایانی این نوشتار همزمان می‌شود با درگذشت بانو بهبهانی كه استاد رضا در مؤخرة مطالب مربوط به آن شاعر نامدار، به خاندان پدری آن مرحوم و ارتباطات خانواده خویش با آنها و به ویژه عباس خلیلی می‌پردازد. استاد می‌نویسد: عباس خلیلی به سال 1273 ق در نجف به دنیا آمد، وی فرزند شیخ اسدالله و او پسر حاج ملاعلی ـ برادر بزرگتر حاج میرزاخلیل تهرانی ـ بود. حاج میرزاحسین فرزند حاج میرزاخلیل از مراجع نامدار تشیع در دوران مشروطیت است. حاج میرزاخلیل و حاج ملاعلی فرزندان میرزامحمد طبیب تهرانی‌اند، كه در دوره فتحعلی‌شاه قاجار در تهران پزشكی نامدار بود. میرزاخلیل و ملاعلی هر دو در نجف به دنیا آمدند و در محضر شیخ مرتضی انصاری تحصیل كردند. ملاعلی سه فرزند داشت كه یكی از آنها شیخ اسدالله بود.

 

 

اشاره: شگفتا كه دو شماره پایانی این نوشتار همزمان می‌شود با درگذشت بانو بهبهانی كه استاد رضا در مؤخرة مطالب مربوط به آن شاعر نامدار، به خاندان پدری آن مرحوم و ارتباطات خانواده خویش با آنها و به ویژه عباس خلیلی می‌پردازد. استاد می‌نویسد:

عباس خلیلی به سال 1273 ق در نجف به دنیا آمد، وی فرزند شیخ اسدالله و او پسر حاج ملاعلی ـ برادر بزرگتر حاج میرزاخلیل تهرانی ـ بود. حاج میرزاحسین فرزند حاج میرزاخلیل از مراجع نامدار تشیع در دوران مشروطیت است. حاج میرزاخلیل و حاج ملاعلی فرزندان میرزامحمد طبیب تهرانی‌اند، كه در دوره فتحعلی‌شاه قاجار در تهران پزشكی نامدار بود. میرزاخلیل و ملاعلی هر دو در نجف به دنیا آمدند و در محضر شیخ مرتضی انصاری تحصیل كردند. ملاعلی سه فرزند داشت كه یكی از آنها شیخ اسدالله بود. شیخ اسدالله پنج فرزند، یعنی سه دختر و دو پسر داشت. پسر بزرگ او عباس و پسر كوچك جعفر نام داشت. عباس خلیلی نزد پدر ادبیات و زبان عربی را فراگرفت و آنگاه به آموزش فقه و اصول و فلسفه روی آورد.

حاج ملاعلی ـ پدربزرگ عباس خلیلی ـ از عالمان بزرگ تشیع در سده سیزدهم هجری است. هنگامی كه نهضت ضد انگلیسی در عراق پدید آمد، عباس خلیلی جمعیتی به نام «نهضت اسلام» تشكیل داد و مخفیانه زیانهای فراوان به منافع انگلستان وارد كرد.

پس از جنگ جهانی اول، انگلیسی‌ها به حكومت عراق دست یافتند. یك دسته از جوانان به شورش برخاستند و فرمانروای انگلیسی را كشتند. آنگاه انگلیسی‌ها برای تأدیب آنها سپاه آورده، نجف را محاصره كردند و گروهی از جوانان ضد انگلیس را بر دار كشیدند، مگر دو نفر را كه یكی از ایشان عباس خلیلی بود. خلیلی پیاده از عراق به ایران گریخت و با نام مستعار شیخ علی فتی‌الاسلام مترجم عربی روزنامه رعد شد و به روزنامه‌نگاری پرداخت. پس از شكست كودتا، عباس خلیلی روزنامه اقدام را بنیاد نهاد.

وی از نوجوانی قریحه و استعداد شاعری داشت و به عربی شعر می‌سرود و بخشی از اوقات فراغت خود را در خارج شهر و اطراف نجف می‌گذرانید. با عشایر و ایلات دوستی برقرار می‌كرد و گاه پیاده از نجف رهسپار كربلا می‌شد و مسافت 80 كیلومتری را پیاده در سه روز طی می‌كرد. این زندگانی نیمه‌پنهان و نیمه‌آشكار و همبستگی با طبیعت و عشایر، روح سركش عباس خلیلی را به ستیز و دلیری و ناهراسیدن مأنوس كرده بود. تبعات این سركشی‌ها و دلیریها را در ناصیه فرزند شاعر او می‌توان بازشناخت كه زنی گشاده‌زبان است.

مادر سیمین بهبهانی ـ فخرعظما ـ در یك خانواده اهل ادب و روشنفكر و متجدد پرورش یافته و زبان فرانسه را در نوجوانی فراگرفته بود. به ادب فارسی الفت می‌ورزید.پدر و مادر سیمین پس از هفت سال زناشویی ناموزون از هم جدا شدند. فخرعظما آنگاه با عادل خلعتبری ازدواج كرد كه مردی اهل‌قلم ومدیر روزنامه آینده ایران بود. در آن‌زمان سیمین سه ساله بود و بعدها در 17 سالگی به عقد حسن بهبهانی درآمد و دو زناشویی نافرجام در انتظار او بود.

بند دو مردم ببست و در خم هر یك

چند گهی بـندگی‌پذیر بماندم

وام یكی نـام داد وآن دگـری عشق

من به گروگان چنین حقیر بماندم

وقتی انگلیسی‌ها به‌عراق تسلط یافتند، ناگزیر عباس خلیلی و اعضای ‌نهضت پنهان شدند. انگلیسی‌ها برای كسی كه محل اختفای او را بیابد، پنج‌هزار روپیه جایزه معین كرده بودند. كسی بی‌اجازه مقامات انگلیسی حق نداشت شهر نجف را ترك كند. مادر عباس خلیلی به زحمت دو اجازه خروج از شهر به نام خود و دخترش به‌دست می‌آورد. عباس با پوشاك زنانه همراه مـادرش به سلامت از شهـر بیـرون می‌روند و از طریق كوفه پیاده راه دراز می‌پیمایند و از بیراهه به ایران می‌گریزد.

دكتر مهیار خلیلی پسر ارشد عباس خلیلی در مصاحبه شفاهی می‌گوید: «پدرم درباره قیام نجف به من می‌گفت: ما عده‌ای جوان بودیم كه با یكدیگر برای كشتن فرماندار انگلیسی هم‌قسم شدیم. از اعضای ردة بالا فقط من موفق به فرار شدم و بیش از چهل شبانه‌روز در چاهها و قنوات خشك نجف ایام را گذراندم، شبها بیرون می‌آمدم و از خانه‌های اقوام و آشنایان آذوقه تهیه می‌كردم و دوباره به مخفیگاه خود در چاه بازمی‌گشتم تا اینكه مادرم قطب‌نما و دیگر وسایل سفر مهیا كرد، چون برای سفر از بیراهه به آنها نیاز داشتم...»

آنگاه كه خلیلی از بیراهه به ایران آمد، چندی در خانه ما در رشت پدرم دوست و میزبان او بود. پدرم می‌گفت كه دوست جوان پرشور او در رشت بسیار بی‌تابی می‌كرد كه به تهران برود و وارد گود سیاست بشود و چنان شد.

من حدود ده سال داشتم كه پدرم در سفری به تهران، مرا به دیدار شادروان عباس خلیلی برد. خلیلی كتاب «انسان» را تازه به چاپ رسانده بود و یك نسخه آن ‌را به من مرحمت كرد. چهل و چند سال بعد از آن تاریخ، دولت وقت مرا از آمریكا به ایران دعوت كرد (ریاست دانشگاه). مرحوم خلیلی به سابقه دوستی با پدرم، در گیر و دار سیاسی آن ایام پشتیبان من بود.

وقتی كه خردسال بودم، پدرم به من گفته بود كه او با عباس خلیلی در نجف زمانی همدرس و دوست بود. نیای پدری من (معروف به حاج‌آقا رضا) از معـاریف عالمـان دین در گیلان بود و نیاكان من همه از عالمان دین بودند. حاج آقارضا، فرزند بزرگتر خود (حاج شیخ اسدالله) را برای تحصیل علوم دین به نجف فرستاده بود.نزدیكی رشت به اروپا موجب شده بود كه بعدها راه تحصیل به اروپا كم‌كم خواستار پیدا كند.

دو برادر كهتر پدرم ـ محمودرضا و نصرالله‌رضا ـ سفرهایی به اروپا داشتند. آنگاه كه میرزا كوچك‌خان جنگلی در گیلان نفوذ پیدا كرد و حكومت جنگلی را تشكیل داد، دو عموی این نگارنده (محمودرضا و نصرالله‌رضا) در سمت «كمیسر عدلیه» و «كمیسر پست و تلگراف» با حكومت جنگلی همكاری می‌كنند.

گمان دارم این ایام مصادف باشد با زمانی كه عباس خلیلی خود را از بیراهه به ایران می‌رساند و میهمان پدرم در خانه ما در رشت می‌شود و چندی اقامت می‌كند. در همان ایام او با حكومت جنگلی به‌وسیله عموهایم در تماس می‌بود و سرانجام به تهران می‌رود و از طریق روزنامه‌نگاری به صحنه سیاست وارد می‌شود. چندی پس از شهادت سردار جنگل، دوران سلطنت رضاشاه فرا می‌رسد. آنگاه نصرالله‌رضا ـ شهردار رشت ـ و محمودرضا كه روزنامه طلوع را منتشر می‌كرد، به نمایندگی مردم گیلان در مجلس شورای ملی انتخاب می‌شود. جزئیات رابطه و دوستی خاندانها را كارشناسان تاریخ بهتر و دقیق‌تر بررسی فرمایند.

***

نگاهی به شعر سنتی معاصر

تألیف پروفسور فضل‌الله رضا

رقعی، 344 صفحه

چاپ اول، 12000 تومان

كتاب حاضر به معرفی بیش از بیست تن از شاعران معاصر می‌پردازد و ضمن آوردن خلاصه‌ای از زندگینامه آنها، تا حدی تحلیل گزیده‌ای از آثار ادبی آنان را نیز وجهه همت خود قرار می‌دهد؛ كسانی چون ادیب‌الممالك فراهانی، سیداحمد ادیب پیشاوری، حبیب خراسانی، ایرج‌میرزا، ملك‌الشعرای بهار، پروین اعتصامی، فریدون توللی، رعدی آذرخشی، سید محمدحسین شهریار، مهدی اخوان ثالث، سیمین بهبهانی و دكتر محمدرضا شفیعی كدكنی و...

در پیشگفتار كتاب می‌خوانیم: این نوشتار برای آغاز آشنایی با شعر سنتی چند تن از شاعران معاصر فراهم شده است. در این زمینه، استادان ادب فارسی گنجینه‌های گرانقدر و آراسته در دسترس گذاشته‌اند كه می‌تواند همگان را به بررسی گسترده‌تر راهنما باشد.

در سده‌های پیش در فرهنگ ما، گرایش به هنر كلامی و مدارج معنوی بیش از ستایش مادیات مطرح بود. اكنون نظام مادی غرب بر جهان چیره شده است. با این وصف، تار و پود هویت ملی ما با شعر بلند و اندیشه‌های والای معنوی، همچنان پیوند و همبستگی دارد...

طبع و قلم این ناچیز كه سالیان دراز در كشورهای غربی، در كار پژوهشهای علمی و فناوری بود، هیچ گاه از تمایل به عشق و عرفان و آدمیت غافل نبوده است. «از همین روزن گشاده به دود»، می‌توان شمیم اندیشه مولانا را درباره توجه به اطلاعات علمی فراگیر روزگار ما استشمام كرد، آنجا كه می‌فرماید:

جان نباشد جز خبر در آزمون هر كه را افزون خبر، جانش فزون

جان ما از جان حیوان بیشتر از چه؟ زان رو كو فزون دارد خبر

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: