1393/4/31 ۰۷:۳۸
آیا تمام افعال ما در شبانه روز وگذر عمر مبتنی بر فكر و اراده و طرح و اندیشه كلی و قبلی است؟آیااصلا چنین چیزی (عمل بر مبنای اندیشه آنی و جاری) امكانپذیر است؟ اگر چنین نیست، رانه و موتور محركه افعال و كنشها و واكنشها ی ما در اجتماع چیست؟
پاسخ و تحلیل این سؤال میتواند گره بسیاری از مسایل ما و جوامع و اجتماعات انسانی را باز كند. بسیاری از افعال و حركات و سكنات ما نیندیشیده و گاه غیر ارادی وفاقد طرح و برنامه وبدون هدف بلند و پیشداشته است.
از خوردن و خوابیدن و نیازهای اولیه (كه شاید نیمی از شبانهروز ما را ببلعند) كه بگذریم، بسیاری از اعمال باقیمانده روزگار ما چنین ویژگیای را كه لازمه انسان به عنوان افضل جانوران هستی است، ندارند. این اعمال نیندیشیده عمدتاً در نزد ما برآمده از عادت و خوگیری به یك عمل یا اقدام به تناوب و تكرار در محیطهای مختلف (اجتماعی/ فرهنگی/ سازمانی/ سیاسی) است و رهایی و پاكی از آنها گاه معجزه وكاری است مسیحایی.1
نتیجه این اعمال قصد ناشده و بی نیت ( كه آن را عادتزدگی، دمدستی شدن، یا عادتوارگی ـ مانند شیءوارگی و... نیز نامیدهاند) آثاری بس سهمگین در طول عمر و فرصتسوزی كم حاصل ما در اجتماعات مختلف دارند كه كمترین آنها زدودن و ربابش فرصت اندیشیدن ودر نتیجه تازگی فكر و شخصیت و در نتیجه رفتار و منش و به زبانی نوآوری و خلاقیت و در یك كلام عدم تحقق خودشكوفایی(self-actualization) است.
و آدمی بدون خلاقیت و تصورات نو و آفرینش، چگونه میتواند بار امانت بر دوش كشد؟ ملموسترین و اجتماعیترین اثر عادات، روال و عادت مصرف تودهای (سوارهروی به جای پیاده رفتن، استفاده از ظروف یكبار مصرف و كیسههای پلاستیكی به مقدار زیاد،خریدهای مرسوم و عرف و عادت شده عروسی و نوزادی و...)و تبدیل محیط زیست به محیط دود یا وسواس در مصرف و امور جزئی است.
پس اگر به عادت به عنوان یك موضوع بس جدی و مهم بپردازیم، بیراه نرفتهایم. تسلیم نشدن و زانو نزدن به عادت كاری بس دشوار و پرهزینه است و حداقل شناخت و آگاهی از آن شاید اولین گام برای چنین كاری باشد.
حلقه عادات
اخیراً در میان كتب مدیریتی كتابی به نام The Power of Habits نوشته یك روزنامهنگار(چارلز دوهیگ گزارشگر اقتصادی نیویورك تایمز) امریكایی جز10 كتاب پرفروش و توصیه شده به مدیران قرار گرفته است. این كتاب 400 صفحهای2 در سه فصل (عادات افراد، عادات سازمانهای موفق و عادات جوامع) به ترتیب به این امر میپردازد كه عادتها (كه 40درصد امور روزمره ما را شامل میشوند)چگونه در یك حلقه سه مرحلهای در افراد، سازمانها و جوامع شكل گرفته و تداوم مییابند.
حلقهای در سه مرحله (با نقل از محققان MIT در دهه 1990): نخست وجود اشاره، نشانه یا انگیزه و راهبر عادت كه جهتدهندة خوگیری به یك اقدام است (مغز را برای حالت خودكار و استفاده راهنمایی و جهت میبخشد)، مرحله روزمرّگی، راه یا روال تكراری و عادی شدن است (رفتاری كه به پاداش منتهی میشود) و میتواند جسمی و فیزیكی(خوردن شیرینی)، فكری(به خاطر داشتن امتحان)یا عاطفی(اضطراب در كلاس ریاضی) باشدو در نهایت مرحله نتیجه عمل یا كسب پاداش (در همین سه نوع). در واقع با این سه مرحله عادت دوباره مجدداً عمل را تكرار میكند.
از نظر دوهیگ «یك عادت فرمولی است كه مغز ما به طور خودكار از آن پیروی میكند.
وقتی نشانهای را ببینیم، روال معمول را در پیش میگیریم تا به پاداش لازم برسیم» درست مانند اینكه رأس ساعت خاصی غذا بخوریم، بدون اینكه گرسنه باشیم؛ چون مغر با نشانههایی مانند ساعت خاص روال خوردن را در پیش میگیرد و پاداش تمدد اعصاب یا وقتكشی را با آن به دست میآورد.
از نظر او نشانگان و راهبران عادت در پنج دسته زمان، مكان، وضعیت و حالت عاطفی(خستگی یا شنگولی)، افراد (همنشین) و اقدام و كاری كه قبل از شروع عادت میكنیم (مثل نوشتن یا خواندن متن سنگین قبل از خوردن قهوه یا چای) قرار میگیرند. مسئله مهم در ترك عادت نه اراده و مصمم بودن، بلكه در وهله نخست شناخت ساز وكار عملكرد عادت (سه مرحله محرك، روال و پاداش ) و داشتن طرح و برنامه تغییر در حلقه مذكور است.
به هرحال عادت و عادی شدن شاید سرعت و دقت فعالیتها را افزایش دهد، اما ممكن است الگوهای رفتاری و عصبی خاصی را در افراد ایجاد كند كه بدون طرح پرسش، كاری را بدون فكر و تأمل مدام تكرار كنند.
عوارض عادت
تشكیل عادات قوه شناختی مغز را به تدریج ضعیف میكند و بعدها مقاومت و تصمیم گیری فرد را در برابرمحركها، انگیزهها، مصرف و شركتهای بزرگ سست و به تحلیل میبرد (تبدیل مصرف به عادت بر اثر هوسسازی شركتها).
با این حال اگر بپذیریم كه تغییر عادت همگان همه وقت میسر نیست، در سازمانها برخی از آن برای تغییر روال كار شركتها نیز استفاده كردهاند: در حالت منفی با پیشبینی ودر نتیجه دستكاری عادات مردم برای خرید(مانند شركت تویوتا و شركتهای لوازم بهداشتی و آرایشی) و در وجه مثبت خلق عادات جدید و مؤثر توسط رهبران و مدیران در خلال حادثه، بحران و طراحی سازمان برای تغییر عادتهای مرسوم(كه قوانین و روال نانوشته ای هستند كه گروهها برای فعالیت به آن نیاز دارند).
در هر حال بحران عامل مهم تغییر و بازسازی عادت به مسیر های مناسب تلقی شده است و شركتها نیز از این عامل برای تغییر استراتژی و راه رفته قبلی ولذا تغییر عادت كاركنان استفاده كردهاند.3
با این مطالب آیا براساس ضربالمثل قدیمی، «ترك عادت موجب مرض است»؟ و آیا عادت رهاییبخش است و تسهیل كنندة كنش4 یا كرختیآور و تداوم بخش وضع جاری؟
اگر به ریشه عربی عادت (عود/ عاد: بازگشت و تكرار دوباره) برگردیم، عادت در خود فی نفسه بار معنایی منفی ندارد. ملكه شدن، احیا و نهادینه ساختن برخی امور نیاز به عادت فرهنگی یا به تعبیری تبدیل كنشها به عرف و هنجار و عادت جمعی دارد. این عادت كردن به عادت است كه ما را مهیای ارتجاع و فقدان نوآوری و نقد میكند، نه صرف عادت یا تداوم فعالیتهای مثبت.
چارچوب اجتماعی عادت
توضیحات قبلی از بعد روانشناسی رفتارگرا طرح شده بود؛ اما درست آن است كه عادت را در چارچوبی كلیتر و اجتماعی كاوید. اگر به شكلگیری عادت و سپس نقش و اثرآن در امور انسانی مجدداً بیندیشیم، افعال انسانی رامی توان به دو دسته رفتارها وكنشها تقسیم كرد. رفتارها عموماً ناشی از محركهای عصبی، حسی یا غریزی هستند كه با سایر عوامل محیطی تشویق و تنبیه میشوند.
این رفتارها هستند كه فصل مشترك انسان و حیوان و علوم جانوری عصبی برای تحلیل هستندو عموماً چندان جای بحث روانشناختی یا اجتماعی ندارند؛ اما كنشها عموماً با آموختگی قبلی و اكتساب،آموزش و یادگیری و تحت تأثیر محیط حاكم(جامعه و فضای محاط بر انسانها) پدید میآیند و در سرزدن كنش عامل اراده فرد(تصمیم برای كردن یا نكردن) و آگاهی و قصد و نیت وی(ارزشگذاری و هدفگذاری برای انجام ) دخیل است.
اما میدانیم كه بسیاری از كنشها پس از مدتی به تكرار و ورطه فقدان آگاهی و نیت اولیه میگرایند؛ مانند خرید و مصرف اضافی به رغم تعارض با ارزش نفی اسراف و هزینه سازی زیاد كه هدفمند و عقلانی است. این كنشها را كه خود متأثر از یك ارزش و باور فكری است، اما به شكل عادت درمیآید، نه میتوان رفتار و نه كنش در معنای واقعی دانست.
این كنشها تحت تأثیر چیزی است كه جامعه شناس شهیر فرانسوی پیر بوردیو آن را «عادتواره» مینامد؛ یعنی كنشها نتیجه تمایلات، علایق و ارزشها و آگاهی اولیه فردی (عادتواره ) است كه خودِ این عادتواره فرد در میدان و حوزه كلیتر (متأثر از نوع سرمایههای فرهنگی/ اقتصادی/ اجتماعی / نمادین) شكل میگیرند(كنش در نهایت نتیجه و برآمده از سه عامل عادتواره + میدان+ سرمایه است).
به عبارتی در یك میدان با انواع سرمایه، عادتواره فرد ودر طول زمان و گذشت اعصار شكل میگیرد (شرایط اجتماعی و طبقاتی ِ خاص، عادتوارة خاص را میسازند؛ مانند عادتواره روشنفكربازی یا رعایت صف یا رانندگی هرج و مرجوار) و باعث میشود فرد نظامند و ساختیافته فكر كند و جبرهای حاكم (اجتماعی)برخود را با نهادینه كردنش در خود به صورت انتخابی به فضیلت تبدیل كند؛ زیرا انتخاب وی همراستا با عادتواره و میدانی است كه بر او محاط است. هرچند میتواند با عادتواره یا تمایلات ذهنی خود این میدانها را نیز تغییر دهد.
عادتواره بر اساس نظر پیر بوردیو، مجموعه طرحوارههایی (همچون چگونگی غذاخوردن،پوشیدن، ذوقیات، نحوه ارتباطات و سرگرمیها) است كه یك انسان در طول زندگی خود بر اساس برخورد و تماس با محیطهای مختلف مانند خانواده، مدرسه، رسانهها و گروه همسالان كسب میكند. این عادتوارهها نیروی محركه اعمال و رفتار روزمره افرادند.5
بدین ترتیب كنشهایی كه از روی عادت انجام میشوند، از قبل(به واسطه عادتواره و در تعامل با ساختارهای میدان زندگی اجتماعی) ساخته میشوند و منفعلانه صرف نیستند. از این رو عادتوارهها هم معرف هویت هر فرد و هم معرف فضاها(میدانهای) فرهنگیای است كه فرد در آنها رشد و عمرش را سركرده است (منش و خصلت فردی و سبك زندگی و رسوم و آدابش).
تغییر عادتواره
اما چگونه میتوان عادتوارة افراد را تغییر داد و در نتیجه رفتار و اجتماع را بهبود بخشید؟ با فرار از فضاهای ثابت و دستكاری ذهن و عادتواره ساختن یا به عبارتی تغییر دادن فضای فكری و اجتماعی یا عادتواره شخصی. نتیجه یا تغییر فضا و عادتوارهها یا ایجاد عادتواره شخصی (مانند خردهفرهنگهای جوانان یا فضای خصوصی جوانان در تقابل با فضای والدین)، اما هرچه آگاهی كمتر باشد، این تغییر كمتر و افراد راحتتر در معرض دستكاری قرار میگیرند.
بدین ترتیب عادت پدیدهای هرچند به ظاهرفردی، اما عمدتاً اجتماعی است كه در دایره نیروهای سازمانی و اجتماعی و تحت یك فرهنگ و سبك زندگی یا عادتواره ما ساخته میشود و از خلال آن هم امكان دستكاری اذهان و خوكردن و اجتماعی كردن ما را با هنجار ها و در نتیجه مبادرت به عملی خاص میسر میكند و امروزه هم با رسانههای جدید ساختن عادت نو و پنهان و پیچیده نیز بیشتر و رو به فزونی میرود.
«خرق عادت» و «كردن آنچه مسیحا میكرد»، از سوی دیگران مستلزم فیض روحالقدسی است كه همان منجی و آگاهی ما و در یك كلام خو كردن و عادت كردن به تفكر انتقادی و تأمل مداوم است.
پینوشتها:
1ـ گر روی پاك و مجرد چو مسیحا به فلك/ از فروغ تو به خورشید رسد صد پرتو
2. The Power of Habits ,Charles Duhigg, Random House,2012
3ـ آن گونه كه دوهیگ میگوید، مثلا پل اونیل مدیرعامل جدید شركت آلومینیوم سازی Alcoa برخلاف عادت مرسومِ به دنبال پول و سود رفتن(انتظار ذی نفعان)، اولویت خود را ایمنی تعریف كرد (امری خلاف عادت مرسوم)و از آن به عنوان اهرم ایجاد تغییرات گسترده در سازمان بهره برد؛ زیرا این تمركز روی ایمنی فرهنگ جدید و روالهای سازمانی جدید خلق كرد كه خودبه خود منجر به كاهش هزینهها، افزایش كیفیت و بهرهوری و در نهایت سود ذی نفعان شد.
4ـ شاید ساختن اسم مصدر كنش (كن + ش) كاری بسیار هوشمندانه بوده و واژهای بسیار برتر از عمل و رفتار و فعل و جنبش را پدید آورده باشد؛ زیرا در این اسم مصدر از ریشه كن، اراده،تفكر و اختیار به تمامی لحاظ شده است؛ به قول مولوی: اینكه گویی این كنم یا آن كنم/ خود دلیل اختیاراست ای صنم؛ در ست مانند رفتار (رفت + ار = آنچه از كف رفته بی اراده و فكر)
5ـ منادی،مرتضی(1388) درباره كتاب حس عمل پیر بوردیو، سایت انسان شناسی و فرهنگ26 آبان 1388
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید