علوم اسلامی درگفت و گو با مهدی محقق

1397/11/15 ۰۹:۲۹

علوم اسلامی درگفت و گو با مهدی محقق

مهدی محقق چهره ‏ای استثنایی در تاریخ اندیشه معاصر ماست. از این بابت که با سه نسل از بهترین، مهمترین و تاثیرگذارترین فضلا و علمای علوم انسانی کشور حشر و نشر داشته است و بدین ترتیب می‏ توان به نوعی او را دایره‌المعارف زنده علوم انسانی و اسلامی دانست.

 

بومی‏ سازی را اشتباه فهمیده ‏ایم

مهدی محقق چهره ‏ای استثنایی در تاریخ اندیشه معاصر ماست. از این بابت که با سه نسل از بهترین، مهمترین و تاثیرگذارترین فضلا و علمای علوم انسانی کشور حشر و نشر داشته است و بدین ترتیب می‏ توان به نوعی او را دایره‌المعارف زنده علوم انسانی و اسلامی دانست.

 

حامد زارع: موانست او با چهره ‌‌‌‌هایی نظیر محمدکاظم عصار، ادیب نیشابوری، محمود شهابی، ذبیح‌الله صفا، سعید نفیسی، بدیع‌الزمان فروزانفر، احمد مهدوی‌دامغانی، یحیی مهدوی، غلامحسین صدیقی، سید‌جعفر شهیدی، مرتضی مطهری، سید‌حسین نصر و ایزوتسو کافی است تا به قدر و جایگاه او پی‌ببریم و لزوم انجام این گفت‌‌‌‌ وگو را بیشتر درک کنیم. از سوی دیگر کافی است تا به فهرست کارهای تالیفی او و اهمیت آنها نیز نگاهی بیندازیم تا جایگاه فکری او را در عرصه علوم اسلامی متوجه شویم.

********

چند سال پیش جریان‌‌‌‌های سیاسی و فرهنگی با اذعان به این نکته که علوم انسانی ما اسلامی نیست، طرح ارتقا و تحول علوم انسانی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کردند تا به اسلامی کردن علوم کمک کنند. به نظر شما آیا با این بخشنامه‌‌‌‌های اداری، علوم اسلامی به وجود خواهد آمد؟

منظورتان را متوجه نمی‌‌‌‌شوم! علم اسلامی به وجود خواهد آمد یعنی چه؟

 

‌علم اسلامی‌‌‌‌ای که سرفصل‌‌‌‌های آن در طرح ارتقا و تحول علوم انسانی آمده است.

علم اسلامی هم‌اکنون وجود دارد، نه اینکه در آینده و با بخشنامه به وجود خواهد آمد. اکنون علم کلام وجود دارد. کلامی که خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی نوشته‌‌‌‌اند، وجود دارد. فلسفه‌‌‌‌ای که ملاصدرا و عبدالرزاق لاهیجی و حاج ملاهادی سبزواری نوشته‌‌‌‌اند الان وجود دارد و تدریس می‌‌‌‌شود. مرحوم مطهری شرح مبسوطی بر منظومه حاج ملاهادی سبزواری نوشته‌‌‌‌اند و این نشان‌دهنده این نکته است که علم اسلامی وجود دارد.

 

‌منظور من از پیدایش نگرش اسلامی به علوم ناظر به علوم انسانی جدید بود. در دولت گذشته سعی بسیاری شد که به نحوی جلوی تدریس برخی اساتید و دروسی مانند علوم سیاسی و علوم اجتماعی گرفته شود. حتی در دانشگاه علامه طباطبایی بعضی رشته‌‌‌‌ها تعطیل شد! همه اینها به این خاطر بود که ادعا می‌‌‌‌کردند علوم انسانی که در دانشگاه‌‌‌‌ها تدریس می‌‌‌‌شود باید اسلامی شود. نظر شما درباره این روند اسلامی‌کردن چیست؟

اگر آنها می‌‌‌‌خواستند یک بخش از یک علمی که خلاف اسلام بود را اسلامی کنند، درست است. اما سخن من این است که آنچه را خلاف اسلام نیست چگونه می‌‌‌‌خواهند اسلامی کنند؟

 

‌یعنی همین‌که علمی در مورد اسلام صحبتی نکرده است، لاجرم ضداسلامی نیز نیست؟

بله! اگر علمی صراحتا برخلاف موازین بنیادین اسلامی نباشد، تعارضی با آن ندارد.

 

‌روانشناسی لاکان یا فلسفه بوردیو چطور؟

در هر حال علم آبشخورهای متعددی بایستی داشته باشد. همان‌طور که مسلمان‌‌‌‌ها نیز کتاب‌‌‌‌های یونانی، هندی و پهلوی را ترجمه کردند. باز هم تاکید می‌‌‌‌کنم که علم محدودیتی ندارد.

 

‌یعنی آنچه امروز به عنوان علوم انسانی وجود دارد از نظر شما مشکلی ندارد؟

بایستی دید که چه نکته خاصی مد نظر کسانی بوده است که می‌‌‌‌خواستند این علوم را محدود کنند. مولفان رسائل اخوان‌الصفا می‌‌‌‌گویند ما به همه علوم احترام می‌‌‌‌گذاریم تا وقتی که خلاف عقاید بنیادین ما نباشد.

 

‌نکته خاصی نبوده است! ادعای آنان این بود که علوم انسانی جدید با مفردات تمدنی ما سازگار نیست. به عبارت دیگر مبنای این علوم، جامعه قرن هجدهم غربی است و به همین خاطر منطبق با تجدد است و نمی‌‌‌‌تواند برای ما کارایی داشته باشد.

اگر علمی ضرر داشته باشد، می‌‌‌‌توان بر آن انگشت نهاد ولی اول باید دید که مثلا امانوئل کانت یا رنه دکارت چه گفته‌اند؟ آیا اینکه بدانیم آنها چه گفته‌‌‌‌اند، ضرری به ما می‌‌‌‌رساند؟

 

خیر! ولی اسلامی نیست.

کجایش اسلامی نیست؟

 

‌بالاخره دکارت از خرد خودبنیاد سخن می‌‌‌‌گوید. چیزی که نمی‌‌‌‌تواند مورد پذیرش اسلام باشد.

مگر مسلمان‌‌‌‌ها گفتند خرد را باید زیر پا گذاشت؟

 

‌خیر! ولی خرد در اسلام خرد متصل به یک هستی‌شناسی الهیاتی است و به همین خاطر نمی‌‌‌‌تواند که در همه‌چیز شک‌وزریدن را در دستور کار خود قرار دهد.

چنین نیست! غزالی در ابتدای کتاب المنقذ من‌الضلال می‌‌‌‌گوید ما از شک‌ورزیدن به یقین می‌‌‌‌رسیم. مگر اینکه دیگر غزالی را به عنوان مسلمان قبول نداشته باشیم یا چون محمد بن زکریای رازی از مزیت عقل می‌‌‌‌گوید، نمی‌‌‌‌تواند مسلمان باشد. اتفاقا شیعیان به عقل اهمیت می‌‌‌‌دهند و این اشعری‌‌‌‌ها هستند که عقل را زیر پا می‌‌‌‌گذارند. شما شرح باب حادی عشر علامه حلی را بخوانید. علامه در آنجا نوشته است اگر عقل و نقل با هم تعارض پیدا کردند، تقدم با عقل است. در‌‌‌‌حالی‌‌‌‌که اشعری مذهب‌‌‌‌ها معتقدند که تقدم با نقل، قرآن و حدیث است و چون نمی‌‌‌‌توان آنها را دور ریخت، پس عقل را دور می‌‌‌‌اندازیم. اما تفکر شیعی معتقد است اگر ما عقل را دوربیندازیم، پایه نقل هم سست می‌‌‌‌شود، به این دلیل که ما نقل را با عقل پذیرفته‌ایم. به همین خاطر ما نقل را توجیه و تعبیر می‌‌‌‌کنیم.

در قرآن آیه‌‌‌‌ای داریم به این بیان که «الرَّحْمَنُ عَلَی‌الْعَرْشِ اسْتَوَی» اگر بگوییم که خداوند بر کرسی خود نشسته است که خلاف عقل است. عقیده مشبهه و مجسمه نیز از همین‌جا ظاهر شد. ما این کلمه عرش را تاویل می‌‌‌‌کنیم. در غیر این‌صورت عرش در زبان عربی به معنی تختی است که بر آن می‌‌‌‌نشینند. یکی از برجستگی‌‌‌‌های مذهب شیعه این است که اهمیت را به عقل می‌‌‌‌دهد. «کلُّ ما حَکمَ به العَقلُ، حَکمَ به الشّرعُ» به اعتقاد شیخ مرتضی انصاری عقل، شرع داخلی است. شرع هم عقل خارجی است. مگر اینکه ادعاکنیم که شیخ مرتضی انصاری ملحد بوده است. در تفکر اشعری که نتیجه‌‌‌‌اش همین وهابی‌گری و سلفی‌گری است، به عقل چندان اهمیتی نمی‌‌‌‌دهند.

اما ما احادیث متعددی در مزیت و منقبت عقل داریم: روایاتی نظیر «العقل ما عُبد به الرحمن و اکتسب به الجنان» به ما عرضه شده است. در این مسائل بایستی بحث شود و به سوابق و تاریخ مراجعه شود. در زمانی که ما به علوم از منظر خواری نگاه می‌‌‌‌کردیم، فرنگی‌‌‌‌ها آمدند و هرچه علم داشتیم را با خود بردند. چرا اکنون کتاب‌‌‌‌های اسلامی در موزه بریتانیا، کتابخانه ملی پاریس، واتیکان، اسکوریال اسپانیا و سن پطرزبورگ روسیه است؟

 

‌چون خودمان نخواستیم.

احسنت. خودمان نخواستیم اما فرنگی‌‌‌‌ها خواستند و از این کتاب‌‌‌‌ها استفاده هم کردند. حتی همین امروز هم کتاب علمی‌‌‌‌ای منتشر می‌‌‌‌شود ولی خریدار ندارد و حتی هزینه‌‌‌‌ای که برای کتاب شده نیز بازگردانده نمی‌‌‌‌شود. من کتاب الشکوک علی جالینوس محمدبن زکریای رازی را منتشر کردم. این کتاب دو چیز را باطل می‌‌‌‌کند. یکی اینکه فرنگی‌‌‌‌ها ادعا می‌‌‌‌کنند مسلمانان دانشمند برجسته‌‌‌‌ای نداشته‌‌‌‌اند و فقط یکی ابن‌سینا بوده که گفته‌‌‌‌ها و نظریاتش برگردان ارسطو است و دیگری رازی که برگردان جالینوس است. در‌‌‌‌حالی‌‌‌‌که رازی عنوان کتاب یعنی الشکوک علی جالینوس را ردی بر اندیشه‌‌‌‌های جالینوس قرار داده است. مطلب دیگر که با چاپ این کتاب باطل می‌‌‌‌شود این است که فرنگیان اظهار می‌‌‌‌دارند که مسلمانان یکی یا دو دانشمند بیشتر نداشته‌‌‌‌اند و آنها هم کافر بوده‌‌‌‌اند. می‌‌‌‌گویند رازی منکر نبوت بوده است. در مصر کتابی به نام تاریخ الحاد فی‌الاسلام نوشته شده و در آنجا نام رازی نیز ذکر شده است. در‌‌‌‌حالی‌‌‌‌که کتاب الشکوک علی جالینوس خلاف این را اثبات می‌‌‌‌کند. این کتاب را اگر در ایران به دانشگاهی برای چاپ بدهید حتی هزینه‌‌‌‌ای را که صرف آن شده هم بازگردانده نمی‌‌‌‌شود. جهل که شاخ و دم ندارد. من به آنها گفتم که این کتاب چغندر نیست که بگویید هوا گرم است و کسی لبو نمی‌‌‌‌خورد. ناچار من این کتاب را به خرج دولت مالزی چاپ کردم و در ابتدای آن نیز توضیح داده‌ام که انتشارش به خرج دولت مالزی بوده است. وقتی جهل در جامعه‌‌‌‌ای رسوخ پیدا کند، نتیجه‌‌‌‌اش همین می‌‌‌‌شود.

 

‌شاید به این خاطر که کتاب به زبان عربی نوشته شده است ناشران ایرانی منتشر نکردند.

اگر چنین است چرا الان ژاپن کتاب عربی اکسیرالعارفین ملاصدرا را چاپ می‌‌‌‌کند؟ در ژاپن ۱۰ نفر هم نمی‌‌‌‌توان پیدا کرد که متن عربی آن کتاب را بفهمند. اگر ما باشیم می‌‌‌‌گوییم چاپ این کتاب فایده‌‌‌‌ای ندارد، چون خریداری ندارد. کتاب علی بن عباس مجوسی چند صد سال پیش به زبان لاتین ترجمه شده است و اروپاییان با آن آشنا هستند. اگر بگویید یک جلد از ترجمه فارسی این کتاب را تهیه کنید و در اهواز نگهداری کنید، می‌‌‌‌گویند خیر؛ چون کتاب به زبان عربی است به درد ما نمی‌‌‌‌خورد! گویا بچه‌مسلمان اهوازی باید بگوید من گدای انگلیس و آمریکا هستم و نباید بفهمد که خودشان هزار و صد سال پیش در آن یک منطقه پزشک درجه یک داشته‌‌‌‌اند.

وقتی جهل رسوخ کند، وضعیت همین می‌‌‌‌شود. کتاب کامل الصناعه الطبیه کتابی بوده که پیش از ابن‌سینا در طب نوشته شده است، اما اکنون انگار حرام است که یک جلد از این کتاب به اهواز یا دیگر شهرهای ما برود. کتاب حاج ملاهادی سبزواری به انگلیسی ترجمه شده و در آنجا افکارش را با هایدگر و ژان پل سارتر مقایسه کرده‌‌‌‌اند، در‌‌‌‌حالی‌‌‌‌که ما خودمان توی سر آنچه که داریم می‌‌‌‌زنیم. نتیجه‌‌‌‌اش هم همین می‌‌‌‌شود که هست. ما باید این سرمایه‌‌‌‌ای را که تابه‌‌‌‌حال داشته‌ایم نه به صورت عوامانه بلکه به صورت عالمانه معرفی بکنیم.

من برای اولین‌بار اصول فقه شیعه را به زبان انگلیسی ترجمه و به دنیای غرب معرفی کردم. این خودش برای مملکت ما افتخار است که دانشمندانی مثل خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، شیخ مفید و شیخ طوسی داشته‌ایم. منتها ما خودمان دیگر نباید افکار برجسته آنها را تحقیر کینم. همین علم بلاغت که من به تدریس آن مشغولم بر اساس کتاب سعدالدین تفتازانی یا خطیب قزوینی است. ما باید این گذشته علمی ارزشمند خود را ترویج دهیم و در حوزه‌‌‌‌های علمیه به علوم گذشته احترام کنیم نه اینکه بگوییم این علوم به درد نمی‌‌‌‌خورد و باید دور ریخته شود. با این رویه‌‌‌‌ای که در پیش گرفته‌ایم به کجا می‌‌‌‌رسیم؟

 

‌آیا اینکه صرفا این آثار قدیمی تصحیح و منتشر شود به نظر شما کفایت می‌‌‌‌کند؟

ببینید! باید ابتدا مسئله‌‌‌‌ای را فهمید و بعد به آن تعالی و ترقی داد. اگر چیزی را نفهمیدید و از صفر بخواهید بررسی کنید که نمی‌‌‌‌شود. به طور مثال در رشته فلسفه، در اروپا هنوز هم رد پای افلاطون و ارسطو را می‌‌‌‌بینیم. علم که در خلأ به وجود نمی‌‌‌‌آید. کسی که به عنوان فقیه در قم نشسته، زیربنای اندیشه‌‌‌‌اش اندیشه شیخ طوسی و شیخ مفید است و اندیشه همه آنها در آثار قدیمی مندرج است که باید تصحیح و منتشر شود. من به سهم خودم این کار را کرده‌ام.

کتاب حاج ملاهادی سبزواری چاپ سنگی بود و فهرست و عنوانی هم نداشت. من کتاب را تصحیح و منتشرکردم و فرهنگ اصطلاحات انگلیسی و عربی به آن افزوده‌ام که بالغ بر ۱۵۰ صفحه شد. مقدمه انگلیسی کتاب نیز خود یک کتاب مستقل است. من این کتاب را برای اولین‌بار به دنیای غرب معرفی کردم. البته قبل از بنده نیز افراد دیگری بوده‌‌‌‌اند. اصلا شما در نظر بگیرید کسانی که در علوم اسلامی خودمان تبحری داشته‌‌‌‌اند چه زیانی برای این مملکت داشته‌اند؟ مرحوم استاد جلال‌الدین همایی هم مجتهد، هم عربی‌دان و هم فیلسوف بود و مایه افتخار این مملکت بود. بدیع‌الزمان فروزانفر نیز همین‌طور بود. اینها همه علوم اسلامی را خوانده بودند. امروز دیگر نظیر این اشخاص را نداریم. فضایی هم نداریم که چنین افرادی را تربیت کنیم. حالا ما بگوییم کدام به درد می‌‌‌‌خورد؟

 

‌پس شما معتقدید باید جریان آزاد علمی وجود داشته باشد و علم در هر جایی که باشد برگرفته شود. در این صورت روندی که به آن بومی‌‌‌‌سازی یا اسلامی‌‌‌‌سازی علوم می‌‌‌‌گویند، معنای واضحی نزد شما ندارد. درست است؟

به نظر من بومی‌‌‌‌سازی یا اسلامی‌سازی، یعنی بیشتر توجه کنیم به آنچه خودمان در اختیار داریم، نه اینکه بگوییم چیزی که مربوط به خودمان است مزخرف است و به درد نمی‌‌‌‌خورد و باید به کناری نهاد و برویم ببینیم فرنگی چه می‌‌‌‌گوید. بومی‌‌‌‌سازی به این معناست. هدف ما هم همین است که ما به آنچه خودمان داشته‌ایم، احترام بگذاریم و گسترش بدهیم. بومی‌‌‌‌سازی یعنی از سرمایه معنوی خودمان استفاده کنیم، ولی عملا چنین کاری نمی‌‌‌‌کنیم.

منبع: سازندگی

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: