شخصیت جامع ناصر خسرو / دکتر احمد کتابی - بخش سوم و پایانی

1397/9/6 ۰۹:۵۱

شخصیت جامع ناصر خسرو / دکتر احمد کتابی - بخش سوم و پایانی

ناصر خسرو چه در مقام داوری دربارة دیگران و چه در رفتار با آنان، تابع انصاف و مدافع حق و حقیقت است و از خودگرایی و خودمحوری بیزار و گریزان. ابیات زیر مؤید این مدعاست:

 

3ـ نفی «خود برتربینی»‏

ناصر خسرو چه در مقام داوری دربارة دیگران و چه در رفتار با آنان، تابع انصاف و مدافع حق و حقیقت است و از خودگرایی و خودمحوری بیزار و گریزان. ابیات زیر مؤید این مدعاست:

مباش مادح خویش و مگوی خیره مرا / که من ترنج لطیف و خوشم تو بی‏مزه تود۱

(همان، ص۳۲، قصیدة ۱۵‏)

 

و نیز در مذمت تنها به قاضی رفتن و از روی پیش‏داوری حق را به جانب خود دادن چنین می‏گوید:

زیرا که سرخ‌روی برون آمد هر کو به پیش حاکم تنها شد‏

(همان، ص۳۴۰، قصیدة ۱۶۱‏)

 

۴- دادگرایی و انصاف‏جویی

طبیعت انسان‏گرای ناصر خسرو اصولا نسبت به هر گونه بی‏عدالتی و بی‏انصافی حساسیت شدید دارد تا آنجا که در یکی از منظومه‏هایش، فردی را که فاقد عدالت باشد گرگ تلقی می‏کند:

گرگ است، نیست مردم، آن کس که دادگر نیست / برتر ز داد و دانش اندر جهان اثر نیست‏

(همان، ص۱۵۴، قصیدة ۷۰‏)

 

و در منظومه‏ای دیگر، گرگ درنده را بر آدمی ستمگر ترجیح می‏دهد:

گرگ درنده گرچه کشتنی است / بهتر از مردم ستمگار است

از بد گرگ رَستن آسان است / وز ستمکاره سخت دشوار است

گرگ مال و ضیاع تو نخورد / گرگ صعب تو میر و بندار است

(همان، ص۲۸۵، قصیدة ۱۳۴‏)

 

و در جایی دیگر، دادگری را مظهر و وارث عقل منزه می‏شناسد:

عدل است و راستی همه آثار عقل پاک / عقل است آفتاب دل و عدل از او ضیاست

(همان، ص۳۹۴، قصیدة ۱۸۶‏)

 

۵- نفی و نقد تکاثر ثروت و فاصله‏های طبقاتی

وجود نابرابری‏های اجتماعی و اختلافات فاحش طبقاتی، از دغدغه‏ها و نگرانی‏های بزرگ ناصر خسرو است. او هرگز نمی‏تواند بپذیرد که اقلیت کوچکی از جامعه در ناز و نعمت بی‏حساب غوطه‏‌خورند و در مقابل، اکثریت غالب مردم در شرایط فقر مطلق، به سر برند و حتی به برآوردن بدیهی‏ترین و ابتدایی‏ترین نیازهای خود قادر نباشند. وی در جای‏جای دیوانش با این بی‏عدالتی آشکار درمی‏افتد و از آن شکوه سر می‏دهد:

نعمت منعم چراست دریا دریا؟ / محنت مفلس چراست کشتی کشتی؟‏

(دیوان مصحح تقوی، ص۵۰۹‏)

 

او در قصیده‌ای تا آنجا پیش می‏رود که حتی در برابر خداوند نیز، دربارة فقر و غنا به چون و چرا می‏پردازد:

اگر بزرگی و جاه و جلال در درم است / ز کردگار بر آن مرد کم درم ستم است

یکی به تیم سپنجی نیابد جای / تو را رواق ز نقش و نگار چون ارم است

چو مه گذشت، تو شادی ز بهر غلّة تیم/ ولیکن آن که تو را غله او دهد به غم است

همه ستاره که نحس است مر رفیق تو را / چرا تو را به سعادت رفیق و خال و عم است‏

(همان، ص۴۰۸-۴۰۷، قصیدة ۱۹۲‏)

 

و در جایی دیگر به ارائه مصادیقی از این فاصلة طبقاتی می‏پردازد:

بنگر که مر آن را خز است بستر / وین را به مثل زیر، بوریا نیست

وان را بر آخُر، ده اسب تازی‌ست / در پای برادرش لالکا نیست

‏«مسعود» همه بر حریر غلتد / بر پشت «سعید» از نمد قبا نیست‏

(همان، ص۱۱۵، قصیدة ۵۱‏)

 

۶) رواداری و مدارا‏

هر که حجت خواهدت، گویی جوابت تیغ تیز / حجت ار تیغ است، پس درس و مقالت چیست پس؟

(دیوان مصحح تقوی، ص۲۰۶‏)

 

ناصر خسرو با وجود ایمان مستحکم مذهبی و اعتقاد سرسختانه و پرشورش، از سعة صدر چشمگیری در برخورد با مخالفان فکری و پیروان سایر ادیان و مذاهب برخوردار است. این روحیة مدارا و تحمل، تا حدود زیادی محصول زندگی پر فراز و نشیب و تحولات فکری و بحران‏ها و تعارض‏های روحی و عقیدتی او و مخصوصا متأثر از مسافرت‏های متعددش به سرزمین‏های مختلف و آشنایی با فرهنگ‏های متفاوت و حشر و نشر با ملل و نحل گوناگون است؛ چنان که خود گوید:

برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم / نز خانه‌م یاد آمد و نز گلشن و منظر

از پارسی و تازی، وز هندی و از ترک / وز سندی و رومی، وز عبری همه یکسر

وز فلسفی و مانوی و صابی و دهری / درخواستم این حاجت و پرسیدم بی مر

از سنگ بسی ساخته‏ام بستر و بالین / وز ابر بسی ساخته‏ام خیمه و چادر

گه حبل به گردن مانند شتربان / گه بار به پشت اندر مانندة استر‏

(مینوی و محقق، ص۵۱۰، قصیدة ۲۴۲‏)

 

و در جایی دیگر، از مسلمانی توأم با مدارای خود بدین‏گونه یاد می‏کند:

یکی میزان گزیدم بس شگفتی / کز آن بهْ نیست میزانی به حرّان:

نگویم آنچه نتوانم شنودن / سر اسلام حق این است و ایمان

مسلمانم چنین بی‏رنج از آنم / چنان دانم چنین باشد مسلمان‏

(همان، ص۱۰۸، قصیدة ۴۸‏)

 

در ابیات زیر سعة صدر شایان تحسین ناصر در تحمل اندیشه‏ها و آرای مخالفان و پیروان سایر ادیان و رعایت حرمت و شئون آنان به وضوح آشکار است:

از مذهب خصم خویش بررس / تا حق بدانی از مزور

حجت نبود تو را که گویی / من مؤمنم و جهود کافر

گویی که صنوبرم ولیکن / زی خصم تو خاری، او صنوبر

هشدار و مدار خار کس را / مرغان همه را حبیره مشمر

غرّه چه شدی به خنجر خویش؟ / مر خصم تو را دَه است خنجر

با خصم مگوی آنچه بر تو / معلوم نباشد و مقرر

(همان، ص۹۵، قصیدة ۴۳‏)

 

ناصر خسرو ضمن قصیده‏ای به مذمت کسانی می‏پردازد که جاهلانه درصدد طعن و وهن پیروان سایر ادیان الهی‏اند:

بنکوهی جهود و ترسا را / تو چه داری بر این دو تن تفضیل؟

چون ندانی که فضل قرآن چیست / پس چه فرقان تو را و چه انجیل؟‏

(همان، ص۱۲۴، قصیدة ۵۵‏)

 

جهود را چه نکوهی؟ که تو به سوی جهود /  بسی نفایهتری زانکه سوی توست جهود‏

(همان، ص۳۲، قصیدة ۱۵‏)

 

در جایی دیگر نیز از تفاخر ناموجه بعضی افراد بر پیروان حضرت مسیح(ع) سخت انتقاد می‏کند:

فضل تو چیست بنگر بر ترسا؟/ از سر هوس برون کن و سودا را

تو مؤمنی گرفته محمد را / او کافرست گرفته مسیحا را

ایشان پیمبران و رفیقانند /  چون دشمنی تو بیهده ترسا را؟‏

(همان، ص۱۶۸، قصیدة ۷۷‏)

 

و نیز در جایی منصفانه بر این واقعیت تأکید می‏کند که هر قوم و امتی شیفتة باورها، ارزش‏ها و سنتهای خویش است و خود را محق و دلایل خود را قوی و معتبر می‏داند بدون اینکه برای اقوام و پیروان سایر کیشها هم، چنین امتیازی قائل باشد:

گر زی تو قول ترسا مجهول است /  معروف نیست قول تو زی ترسا‏

او بر دوشنبه و تو برآدینه /  تو لیل «قدر» داری و او «یلدا»

(همان، ص۲۱۱، قصیدة ۹۷‏)

 

ملخص کلام: ناصر خسرو نه تنها برای تحمل اندیشه‏های مخالف و معارض، کم و بیش آمادگی دارد، که علی‏الاصول اهل مسالمت و ملایمت و مشوق خوشخویی، بردباری، خطاپوشی و گنه‏بخشی است:

گذر از تندی و از تندخویی / تواضع پیشه گیر و تازه‏رویی

تو با خلق خدا خوش باش و خوش گو / که خون از پرورش شد مُشک خوشبو

‏… گره با هر کسی مفکن بر ابرو / چه بدتر باشد از طبع ترش‏رو؟

‏… فرو خور خشم اندر گاه گرمی / ز مؤمن خوش بوَد چربی و نرمی

حلیمی کن چو دانا در گه تنگ / گرت بر سر بگردد آسیاسنگ

(سعادت‏نامه، ص۵۴۷‏)

 

و نیز:

گنه‌بخشا و عفواندوز می‏باش / به خوشخویی چو روشن روز می‌باش‏

مده بر عیب کس نادیده اقرار / و گر بینی، بپوشان بهتر ‌ای یار‏

(روشنایی‌نامه، ص۵۱۶‏)

 

هـ) استبدادستیزی و تنفر از مدیحه‌سرایی

ناصر خسرو گرچه چند زمانی به دربار پادشاهان رو آورد و در آنجا صاحب مقامات و مناصب مهمی گردید، ولی زود دریافت که تقرّب به سلاطین با طبع بلند و آزادة او سازگار نیست. وی در یکی از قصایدش، با مرارت از تجربة ناموفق و تلخی که در این خصوص کرده است و نیز از تجربة بعدی‏اش روی آوردن به روحانیان به شرح زیر یاد می‏کند:

وز رنج روزگار چو جانم ستوه گشت / یک‌چند با ثنا به در پادشا شدم

گفتم مگر که داد بیابم ز دیو دهر /  چون بنگریستم، ز عنا در بلا شدم‏

صد بندگی شاه ببایست کردنم / از بهر یک امید که از وی روا شدم

جز درد و رنج هیچ نگردید حاصلم/ زان کس که سوی او به امید شفا شدم

وز مال شاه و میر چو نومید شد دلم / زی اهل طیلسان و عمامه ردا شدم‏

(مینوی محقق، ص۱۳۹، قصیدة ۶۲‏)

 

در اشعار دیگر ناصر نیز نشانه‏های آشکاری از روحیة ضد استبدادی وی مشاهده می‏شود، از آن جمله:

نبینی بر گه شاهی، مگر غدّار و بی‏باکی /  نیابی بر سر منبر مگر زرّاق و کانایی

(همان، ص۴۷۸، قصیدة ۲۳۰)

 

و نیز:‏

ای غرّه شده به پادشاهی /  بهتر بنگر که خود کجایی؟

آن کس که به بند بسته باشد / هرگز که دهدْش پادشایی؟

تو سوی خرَد ز بندگانی /  زیرا که به زیر بندهایی

از کاهش و نیستی بیندیش /  امروز که هستی و فزایی

(همان، ص۲۶۰، قصیدة ۱۲۲‏)

 

و در جایی دیگر خردمندانه بدین نتیجه می‏رسد که نباید به امید کسب مقام و منزلت، اختیار خویش را به ‏دست امیر و شاه داد:

در دست امیر و شاه ندْهم /  بر آرزوی مهی، مهارم‏

(همان، ص۴۱۸، قصیدة ۱۹۸)

 

‏ تنفر از مدیحه‌سرایی

طبیعت ناصر خسرو به‏ دلیل استغنا و علوّ طبع استثنایی و نیز به اقتضای تمایلات شدید ضد استبدادی‏اش، قاعدتا نمی‏تواند با مدیحه و مدیحه‌سرایی موافق باشد. ابیات زیر به‏وضوح تنفر فطری وی را از مدح و تملق نشان می‏دهد:

بنده مشوز بهر فزونی را / آن را که همچنویی و بهْ از اویی

(دیوان اشعار مصحح تقوی، ص۵۰۹‏)

دریغ است اینکه بهر یک درم زر/ گهر با خاک باید کرد همسر‏

(همانجا، ص۵۶۰‏)

 

وی ضمن قصیده‏ای، به طعن و ذم عنصری (شاعر مدیحه‌سرای دربار غزنوی) می‏پردازد و از اینکه وی به ‏جای تمجید و تحسین امثال عمّار یاسر و ابوذر غفاری، این اسوه‏های زهد و تقوا، زبان به مدح سلطان محمود غزنوی گشوده است و او را در زهد همچون آن دو بزرگوار دانسته، ابراز تأسف و تعجب می‏کند:

به علم و به گوهر کنی مدحت آن را / که مایه‌ست مر جهل و بدگوهری را‏

به نظم اندر آری دروغی طمع را / دروغ است سرمایه مر کافری را

پسنده‏ست با زهد عمار و بوذر/ کند مدحِ محمود مر عنصری را؟

من آنم که در پای خوکان نریزم/ مر این گوهری در لفظ دری را‏

(مینوی و محقق، ص۱۴۳، قصیدة ۶۴‏)

 

و در قصیده‏ای دیگر مدیحه‌سرایان را به «یاوه‏گویی» و «خرمهره سُفتن» متصف و از خداوند مسئلت می‏کند که موجبات توبة آنان را فراهم آورد:

به مدح هیچ ‏کس مگشای لب را/ مرنجان خاطر معنی‌طلب را

نه چون این شاعران یاوه‏گویی/ که دست از آبروی خود بشویی

ز معنی جان ایشان را خبر نیست/ سخنهاشان سزا جز گاو و خر نیست

چه می‏خواهند از این بیهوده گفتن؟

چه می‏جویند از این «خرمهرهر سفتن»؟

امیران کلامند اهل اشعار/ خداشان توبه‏ای بدهد از این کار‏

(روشنائی‏نامه، ص۵۳۹)‏

 

و نیز:

خرد بر مدح نااهلان بخندد / کسی بر گردن خر در نبندد

‏… تو را از خویشتن خود شرم ناید / که هر جایی دروغت گفت باید؟‏

(همانجا، ص۵۳۸‏)

 

وی حتی سلطان محمود غزنوی را که بسیاری از شعرا از وی به عنوان پادشاه غازی (جهادگر) و ناشر اسلام در بلاد کفر یاد کرده‏اند، مردی حریص و خودپسند خوانده که اساسا به انگیزة خودخواهی و آزمندی و نه به جهت نشر دیانت به هندوستان هجوم برده است:

آن کو به هندوان شد، یعنی که غازی‌ام / از بهر بردگان، نه ز بهر غزا شده‌ست

(دیوان مصحح تقوی، ص۵۴)

 

 

مآخذ:‏

*دشتی، علی، تصویری از ناصر خسرو، تهران: انتشارات جاویدان.‏

*دهخدا، علی ‏اکبر (۱۳۵۷)، امثال و حکم، چاپ چهارم، تهران: انتشارات امیر کبیر.‏

* فرهنگستان زبان ایران (بی‏تا)، واژه‏نامة بسامدی دیوان ناصر خسرو (زیر نظر فریدون بدره‏ای)‏

*محقق، مهدی (۱۳۳۷)، تحقیق در دیوان ناصر خسرو و سبک و شرح اصطلاحات علمی و فلسفی و ابیات مشکل و لغات، پایان‏نامة دکتری، دانشکده ادبیات دانشگاه تهران. ‏

* ناصر بن ‏خسرو قبادیانی، حکیم ابومعین (۱۳۴۸) دیوان اشعار، به انضمام روشنایی‏نامه و سعادت‏نامه به تصحیح سید نصرالله تقوی، با مقدمه حسن تقی‏زاده و تعلیقات مجتبی مینوی و علی‏اکبر دهخدا و به کوشش مهدی سهیلی، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر و کتابفروشی تأیید (اصفهان).‏

* (۱۳۵۳) دیوان ناصر خسرو تصحیح مجتبی مینوی مهدی محقق، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. ‏

منبع: روزنامه اطلاعات

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: