جهان را به بد نسپریم / دکتر احمد کتابی - بخش دوم و پایانی

1396/2/28 ۰۷:۵۰

جهان را به بد نسپریم / دکتر احمد کتابی - بخش دوم و پایانی

شایان توجه است که در چندین جای شاهنامه «داد» در کنار «یزدان‌پرستی» آمده و دادگری و فریادرسی افتادگان و احساس مسئولیت در برابر ناتوانان و ستمدیدگان کاری خداپسند و مطابق با آیین تلقی شده است:

 

شایان توجه است که در چندین جای شاهنامه «داد» در کنار «یزدان‌پرستی» آمده و دادگری و فریادرسی افتادگان و احساس مسئولیت در برابر ناتوانان و ستمدیدگان کاری خداپسند و مطابق با آیین تلقی شده است:

بباشیم بر داد و یزدان‌پرست

نگیریم دست بدی را به دست

(داستان رستم و اسفندیار، ص ۵:۹۹۴)

تو را ایزد این زور پیلان که داد

دل و هوش و فرهنگ فرخ‌نژاد،

بدان داد تا دست فریادخواه

بگیری، برآری ز تاریک چاه

(داستان بیژن و منیژه، ص۵:۱۴۴۲)

همچنین در بسیاری از داستان‌های شاهنامه، توصیه‌های مکرر و مؤکدی در باب رعایت عدل و انصاف به‌ویژه خطاب به پادشاهان‌ مشاهده می‌شود:

به جز داد و خوبی مکن در جهان

پناه کهان باش و فرّ مهان۸

(پادشاهی شاپور، ص۹:۱۲۳۸)

خنُک شاه با داد و یزدان‌پرست

کزو شاد باشد دل زیردست

به داد و به بخشش فزونی کند

جهان را به دین رهنمونی کند

به داد و به آرام گنج آکند

به بخشش ز دل رنج بپراکند

(پادشاهی شاپور، ص ۲۶:۱۲۷۶ و ص۱۲۷۷:۲ـ۱)

گر ایمن کنی مردمان را به داد

خود ایمن بخسپی و از داد، شاد

(پادشاهی نوشین‌روان… ص۱۳:۱۷۴۷)

در مواردی نیز شاهان خود، بر مصمم بودنشان به برقراری عدل و داد تأکید ورزیده‌اند. از آن جمله فردوسی در توصیف شیوۀ حکومت هوشنگ می‌گوید:

به فرمان یزدان پیروزگر

به داد و دهش تنگ بسته کمر

در جای دیگر از قول بهرام گور می‌گوید:

مبادا جز از داد، آیین من

مباد آز و گردنکشی دین من

همه کار و کردار من داد باد

دل زیردستان به ما شاد باد

گر افزون شود دانش و داد من

پس از مرگ، روشن بود یاد من

(پادشاهی بهرام گور، ص۲۱:۱۳۴۲ـ۲۰)

و دربارۀ اردشیر این‌گونه داوری می‌کند:

کنون از خردمندی اردشیر

سخن بشنو و یک به یک یادگیر

بکوشید و آیین نیکو نهاد

بگسترد بر هر سوی مهر و داد

(پادشاهی اردشیر: ۱۶ـ ۱۵)

در شاهنامه شواهد پر شمار دیگری در ستایش داد و دادگری وجود دارد که تنها به ذکر موارد شاخص آنها اکتفا می‌شود:

تو گر دادگر باشی و پاکدین

ز هر کس نیابی به جز آفرین

(کیقباد، ص ۲۱:۱۸)

توانگر شد از داد و از ایمنی

ز بد بسته شد دست اهریمنی

(پادشاهی کیکاووس، ص ۱۱:۲۱۹)

مگردان زبان زین سپس جز به داد

که از داد باشی تو پیروز و شاد

(جنگ بزرگ کیخسرو …، ص ۲۳:۸۴۶)

همه دادده باش و پروردگار

خنُک مرد بخشنده و بردبار

(پادشاهی اردشیر، ص۱۲:۱۲۳۰)

بکوشید و آیین نیکو نهاد

بگسترد بر هر سوی مهر و داد

(همان، ص ۱۷:۱۲۱۸)

نباید که جز داد و مهر آوریم

وگر چین ز کاری به چهر آوریم۹

(پادشاهی نوشین روان، ص ۸:۱۴۴۵)

ز یزدان وز ما بر آن کس درود

که از داد و مهرش بود تار و پود

اگر دادگر باشدی شهریار

بماند به گیتی بسی پایدار

(همان، ص۲۷:۱۴۴۶۲۶)

گر ایمن کنی مردمان را به داد

خود ایمن بخسپی و از داد شاد

 

۲ـ ستم‌ستیزی

جهاندار نپْسندد از ما ستم

که باشیم شادان و دهقان دُژم

(پادشاهی نوشین روان، ص۱۱:۱۴۵۲)

ستم‌ستیزی موضوع عمده و پیام اصلی بسیاری از حماسه‌ها و داستان‌های شاهنامه است که به اقتضای رویدادها و مباحث مختلف، از زبان شاهان، وزیران، سرداران و پهلوانان آرمانی چه در بخشهای اسطوره‌ای و پهلوانی شاهنامه و چه در بخشهای تاریخی آن با تعبیرهایی زیبا و گویا بیان شده است که در زیر از موارد شاخص آنها یاد می‌شود. فردوسی ضمن داستان ضحاک، موبد از جان گذشته‌ای را در برابر آن ستمگر می‌ایستاند که با نهایت شهامت، ضحاک را مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهد:

بدو گفت: پردخته۱۰ کن سر ز باد

که جز مرگ را کس ز مادر نزاد

جهاندار پیش از تو بسیار بود

که تخت مهی را سزاوار بود

فراوان غم و شادمانی شمرد

برفت و جهان دیگری را سپرد

اگر بارۀ۱۱ آهنینی به پای

سپهرت بساید، نمانی به جای

کسی را بود زین سپس تخت تو

به خاک اندر آرد سر و بخت تو

کجا نام او آفریدون بوَد

زمین را سپهری همایون بود

… زند بر سرت گرزۀ گاوسار۱۲

بگیردت زار و ببنددت خوار

(ضحاک، ص ۲۳:۳۰۱۳)

و دربارۀ فریدون که در دوران حکمرانی آکنده از داد و آسایش‌اش، «زمانه بی‌اندوه گشت از بدی» چنین اظهار می‌دارد:

هر آن چیز کز راه بیداد دید

هر آن بوم و بر، کان نه آباد دید

به نیکی ببست او همه دست بد

چنانک از ره هوشیاران سزد

(فریدون، ص ۲۳:۴۸۲۲)

و منوچهر که در آغاز پادشاهی‌اش، راه و رسم حکمروایی‌اش را این‌گونه توصیف می‌کند:

…هر آن کس که در هفت کشور زمین

بگردد ز داد و بتابد ز دین،

نمایندۀ رنج، درویش را

زبون داشتن مردم خویش را،

برافراختن سر به بیشی و گنج

به رنجور مردم نماینده رنج،

همه سر به سر نزد من کافرند

وز اهریمن بد کنش بدترند

(منوچهر، ص۲۱:۸۳۱۳)

باری، به باور سرایندۀ شاهنامه، مشروعیت فرمانروایی شاهان که در اصل، از فرّ ایزدی و کیانی نشأت می‌گیرد، مشروط و منوط بدان است که او و کارگزارانش با دادورزی و خردمندی و مردم‌دوستی حکومت کنند و موجبات آسایش و آرامش و رضایت خاطر مردم را فراهم آورند. بنابراین، اگر فرمانروایی ستم پیشه کند و بیداد ورزد و یا بر اثر بی‌خردی و سبکسری در تامین آسایش مردم کوتاهی کند و از خدمتگزاری بدانان تن زند، فرّ ایزدی از وی منتزع می‌شود و روزگار سروری‌اش به انجام می‌رسد؛ و این همان اصلی است که در فرهنگ سیاسی امروز از آن به «ارادۀ مردم» تعبیر می‌شود و در جوامعی که در آنها مردمسالاری حاکم است، به‌صورت رأی مردم تجلی می‌یابد. (امین ریاحی، ۱۳۸۰، ص ۱۹۹)

شایان توجه و تأمل است که حتی ضحاک، مظهر بارز ستم‌پیشگی و بیدادگری هم، سرانجام به این نتیجه می‌رسد که جز با اتکا به رضایتمندی و پشتیبانی مردم نمی‌توان سلطنت کرد و چون از نارضایی عمومی از شیوۀ حکومتش آگاه می‌شود، فرمان می‌دهد همگان جمع شوند و با تهیۀ طومار یا استشهادی از او اعلام پشتیبانی کنند. کاوۀ آهنگر ـ نماد توده‌های ستمدیده و ناراضی مردم ـ که ضحّاک همۀ پسرانش را، جز یک تن، به قتل رسانده است، طومار را از هم می‌درد و از کاخ بیرون می‌آید. چرم آهنگری خود را بر سر نیزه می‌کند و به مثابه درفشی می‌افرازد و پیشرو و رهبر مردم برای براندازی حاکم ظالم آدمخوار می‌شود. (همان: ۲۰۱۲۰۰)

نمونۀ دیگر را در فرجام کار قباد پیروز می‌یابیم: وی سردار پیروزمند و شایستۀ خود «سوفرای» را ناجوانمردانه می‌کشد. مردم که از ارتکاب این جنایت به خشم آمده‌اند، سر به شورش برمی‌دارند، قباد را در بند می‌کشند و برای تحمل مجازات به پسر سوفرای تسلیم می‌کنند. امثال نمونه‌های یادشده در شاهنامه کم نیست. از این رو، به جرأت می‌توان گفت آنچه فردوسی در باب نکوهش و سرزنش پادشاهان ستمگر و ناشایست و دعوت آنان به مردم‌گرایی و دادورزی سروده، در نوع خود بی‌نظیر و یا کم‌نظیر است.

از دوره‌های اساطیری و پهلوانی شاهنامه که بگذریم، در دوران تاریخی نیز، سخنان ارزنده و آموزنده دربارۀ دادگری و بیدادستیزی کم نیست. از آن جمله در کارنامۀ اردشیر بابکان، پادشاهی که بیدادگر باشد، فاقد شایستگی شهریاری و به منزلۀ شیر درّنده تلقی شده است:

نیازد به داد، او جهاندار نیست

بر او تاج شاهی سزاوار نیست

… چنان دان که بیدادگر شهریار

بود شیر درنده در مرغزار

(پادشاهی اردشیر، ص۴:۱۲۲۶۲)

بهرام گور نیز دادگری را شیوۀ مطلوب خود برای حکمرانی می‌داند و برای نیل بدین هدف از خداوند یاری می‌جوید:

مبادا جز از داد آیین من

مباد آز و گردن کشی دین من

(پادشاهی بهرام گور، ص ۱۹:۱۳۴۲)

همی خواهم از کردگار جهان

که نیرو دهد آشکار و نهان…

که با خاک چون جفت گردد تنم

نگیرد ستمدیده‌ای دامنم

(همان، ص ۱۴:۱۳۸۱۱۲)

همچنین از انوشیروان در باب ضرورت عدالت‌پیشگی برای پادشاه چنین نقل شده است:

چنین گفت نوشین‌روانِ قباد:

که چون شاه را دل بپیچد ز داد

کند چرخ، منشور او را سیاه۱۳

ستاره نخواند ورا نیز شاه

ستم،‌ نامۀ عزل شاهان بود

چو درد دل بی‌گناهان بود…

ستایش نبرد آنک بی‌داد بود

به گنج و به تخت مِهی شاد بود

(پادشاهی اشکانیان ۱۷:۱۱۷۸۷)

اندیشۀ حق‌جویی و عدالت‌طلبی، به انسانی‌ترین شکل و به اعلاترین مرتبه، در نیایشی که بهرام چوبینه ـ سردار نامی ایران ـ پیش از آغاز جنگ با ساوه شاه دارد، انعکاس یافته است. در این نیایش، بهرام به رسم عبودیت، بر زمین می‌افتد و چهره بر خاک می‌ساید و از خداوند می‌خواهد که اگر حق به جانب رقیب اوست، وی را در نبردی که در پیش است، بر او پیروز گرداند و اگر حق به‌طرف او (بهرام)ست، پیروزی را نصیب وی کند:

چو بهرامِ جنگی سپه راست کرد

خروشان بیامد ز جای نبرد

بغلتید در پیش یزدان به خاک

همی گفت: کای داور داد و پاک

گر این جنگ بیداد بینی همی

ز من ساوه را برگزینی همی،

دلم را به رزم اندر آرام ده

به ایرانیان‌بر، ورا کام ده

اگر من ز بهر تو کوشم همی

به رزم اندرون سر فروشم همی

مرا و سپاه مرا شاد کن

وزین جنگ، ما گیتی آباد کن

(پادشاهی هرمزد دوازده سال بود، ص ۲۸:۱۶۳۲۲۴)

مشابه این حق‌پذیری و انصاف‌گرایی کم‌نظیر را در نیایش رستم با جهان آفرین، قبل از هماوردی‌اش با پولادوند دیوی که در دوران پهلوانی رستم در مازندران می‌زیست هم، می‌یابیم: رستم از خداوند مسئلت می‌کند که اگر مبارزۀ او برخلاف حق و عدالت است، جان او را به دست پولادوند بستاند و در غیر این‌صورت، پیروزی را نصیب او سازد:

چو پولادوند از بر زین بماند

تهمتن جهان آفرین را بخواند

که: ای برتر از گردش روزگار

جهاندار و بینا و پروردگار

گرین گردش جنگ من داد نیست

روانم بدان گیتی آباد نیست،

روا دارم از دست پولادوند

روان مرا برگشاید ز بند

ور افراسیاب است بیدادگر

تو مستان ز من دست و زور و هنر

که گر من شوم کشته بر دست اوی

به ایران نماند یکی جنگجوی

(داستان خاقان چین، ص ۸:۵۸۹۳)

 

سرانجام جای آن دارد که از یکی از تمثیل‌های بس آموزندۀ شاهنامه یاد شود که مربوط به دوران پادشاهی بهرام گور است. در این داستان عواقب و توالی فاسد ظلم و مزایا و مواهب عدل به گویاترین و زیباترین گونه وصف شده است: روزی گذار بهرام گور در حین شکار، به روستایی دورافتاده می‌افتد و شب را ناشناخته، در کلبۀ دهقانی به سر می‌برد. وی به منظور اینکه از چگونگی برخورد و رفتار عاملان و کارگزارانش با مردم آگاه شود، غیرمستقیم سئوالاتی را با همسر میزبان در میان می‌گذارد. زن دهقان که از جور و ستم عاملان حکومت خاطری دردناک و دلی خونین دارد، سفرۀ دلش را باز می‌کند و به مخاطب ناشناسش چنین پاسخ می‌دهد:

زن برمنش۱۴ گفت کای پاک‌رای

بدین ده فراوان کس است و سرای

همیشه گذارِ سواران بود

ز دیوان شه، کارداران بود

یکی نام دزدی نهد بر کسی

که فرجام از آن رنج یابد بسی

ز بهر درم گرددش کینه‌کش

که ناخوش کند بر دلش روز خوش

زن پاک‌تن را به آلودگی

برَد نام و آرد به بیهودگی

زیانی بود کان نیاید به گنج

ز شاه جهاندار این است رنج

(پادشاهی بهرام گور، ص۲۰:۱۲۶۳۱۵)

بهرام وقتی سخنان غیر منتظرۀ زن دهقان را می‌شنود و درمی‌یابد که دستورهایش در جهت تأمین رفاه مردم و برقراری عدالت، به کار گرفته نشده است، سخت آشفته و خشمگین می‌شود. تمام شب را در اندیشه می‌گذراند و سرانجام تصمیم می‌گیرد برای واداشتن کارگزاران و لشکریان به اجرای دستورات، برخلاف شیوۀ معمول، به شدت عمل و خشونت دست یازد:

پر اندیشه شد زین سخن شهریار

که بد شد ورا نام از آن پایه کار

به دل گفت پس شاه یزدان‌شناس

که: از دادگر کس ندارد هراس

درشتی کنم زین سپس ماهِ چند

که پیدا شود مهر و داد از گزند

بدین تیره اندیشه پیچان بخفت

همه شب دلش با ستم بود جفت

(همان، ص ۲۴:۱۳۶۳۲۱)

صبح فردا وقتی که زن برای دوشیدن شیر و فراهم کردن صبحانه به سراغ گاوش می‌رود، پستان‌های گاو را از شیر تهی می‌بیند. با شگفتی این را با شوهرش در میان می‌گذارد و آن را این‌گونه توجیه می‌کند:

چنین گفت با شوی: کای کدخدای

دل شاه گیتی دگر شد به رای

ستمکاره شد شهریار جهان

دلش دوش پیچان۱۵ شد اندر نهان

(همان، ص ۵:۱۳۶۴۴)

وقتی اندیشۀ ستمگری و خشونت‌ورزی در ذهن حاکمان راه یابد و «بیداد» جایگزین «داد» شود، آثار وضعی این ستمگری، جریان همۀ امور را از مسیر طبیعی خارج می‌کند: خیر و برکت از همه چیز رخت برمی‌بندد و فساد و تباهی بر همه جا حاکم می‌گردد:

چو بیدادگر شد جهاندار شاه

ز گردون نتابد به بایست ماه

به پستان ها در شود شیر خشک

نبوید به نافه درون نیز مشک

به دشت اندرون گرگ مردم خورَد

خردمند بگریزد از بی‌خرد

شود خایه۱۶ در زیر مرغان تباه

هرآنگه که بیدادگر گشت شاه

(پادشاهی بهرام گور، ص ۱۲:۱۳۶۴۸)

بدین‌ترتیب فردوسی استبدادورزی و خشونت‌گرایی را، حتی اگر بر مبنای حسن‌نیت و از سر خیرخواهی و خدمتگزاری هم باشد، ناموجه و بالمآل منشأ فساد می‌داند و تلویحا بر اندیشۀ «دیکتاتوری صالحان» مهر باطل می‌زند. در پایان این مبحث، بی‌مناسبت نیست ابیات چندی را که به‌صورت پراکنده، در شاهنامه در نکوهش ستمگری آمده است، ذکر کنیم:

نگر تا نیازی به بیداد دست

نگردانی ایوان آباد پست

که نپسندد از ما بدی دادگر

سپنج است گیتی و بر ما گذر

(داستان دوازده رخ، ص ۲۶:۶۵۵۲۵)

که هر کس که بیداد گوید همی

به جز دود از آتش نجوید همی

(جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب، ص ۱۲:۸۴۷)

به شهری که بیداد شد پادشا

ندارد خردمند، بودن روا

(پادشاهی کسری نوشین‌روان، ص ۱۶:۱۵۹۸)

ز بیدادگر شاه باید گریز

کزو خیزد اندر جهان رستخیز۱۷

(همانجا:۱۷)

 

پی‌نوشت‌ها:

۸- کوچکتران؛ مهان: بزرگتران، شخصیت‌های برجسته و مهم

۹- به کنایه: خشمگین شویم

۱۰- بزدای، پاک کن

۱۱- مرکب، اسب

۱۲- به شکل سر گاو

۱۳- روزگار از او خلع قدرت می‌کند

۱۴- باشخصیترر

۱۵- دگرگونرر

۱۶- تخم مرغرر

 ۱۷- آشوب

 

مآخذ

ـ اسلامی ندوشن، محمد علی (۱۳۸۱) ایران و جهان از نگاه شاهنامه، تهران: انتشارات امیرکبیر

ـ امین ریاحی خوئی، محمد (۱۳۸۱) فردوسی و پیام شاهنامه، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شمارۀ ۲۰۰-۱۹۹

ـ امینی، علی اکبر (۱۳۹۵) عشق و سیاست در منظومۀ فکری مولانا؛ اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۳۰۴

ـ رزمجو، حسین (۱۳۷۴)، عدالت‌جویی و ظلم‌ستیزی فردوسی (مقاله)، مندرج در کتاب «نمیرم از این پس که من زنده‌ام»، مجموعه مقالات «کنگرۀ جهانی بزرگداشت فردوسی» به اهتمام دکتر ستوده، انتشارات دانشگاه تهران

ـ شهیدی مازندرانی، حسین، فرهنگ شاهنامه، ناشر: بنیاد نیشابور

ـ فردوسی، ابوالقاسم (۱۳۸۲)، شاهنامۀ ابوالقاسم فردوسی، دو جلد، تهران: انتشارات هرمس

— (۱۳۱۵) شاهنامه فردوسی، ناشر: کتابفروشی بروخیم.

 

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: