فراز و فرود قدرت میرزا تقی‌خان امیرکبیر / محمدعلی بهمنی قاجار

1397/8/27 ۱۰:۲۹

فراز و فرود قدرت میرزا تقی‌خان امیرکبیر / محمدعلی بهمنی قاجار

سه سال و نیم صدارت میرزا تقی‌خان فراهانی امیر نظام مشهور به امیرکبیر (۱۱۸۵- ۱۲۳۰)، در تاریخ‌نگاری ایرانی به یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. جدای از اغراق گویی‌هایی که روایت اسطوره‌ای از امیرکبیر ارائه می‌دهد، میرزا تقی‌خان به نوعی نماد تلاش حکومت مرکزی برای به زیر سلطه درآوردن و مهار اشراف بود.

 

 

 سه سال و نیم صدارت میرزا تقی‌خان فراهانی امیر نظام مشهور به امیرکبیر (۱۱۸۵- ۱۲۳۰)، در تاریخ‌نگاری ایرانی به یکی از نقاط عطف تاریخ معاصر ایران تبدیل شده است. جدای از اغراق گویی‌هایی که روایت اسطوره‌ای از امیرکبیر ارائه می‌دهد، میرزا تقی‌خان به نوعی نماد تلاش حکومت مرکزی برای به زیر سلطه درآوردن و مهار اشراف بود.

با سقوط صفویه در سال 1148 هجری قمری، اشرافیت و دیوانسالاری چند صدساله ایرانی دچار تزلزل شد و دوران پر تلاطم نادرشاه و عصر کوتاه زندیه نیز نتوانست این دیوانسالاری را دوباره به قدرت سابق برگرداند. عصر شهریاری آقامحمدخان قاجار نیز هماره درجنگ گذشت و دیری نیز نپایید. اما در دوران نزدیک به 40سال شاهنشاهی فتحعلی شاه قاجار او توانست اشرافیت ایرانی را در محور خود و فرزندانش بازسازی کند. در کنار دربار تهران، شاهزاده عباس میرزا ولیعهد نیز با بهره‌گیری از برخی رجال باقی مانده عصر صفوی و زندیه، در تبریز یک دستگاه موازی ایجاد کرد که به مکتب تبریز نیز مشهور شده است. با درگذشت عباس میرزا در سال 1249 هجری قمری -1212 خورشیدی و فتحعلی شاه در1250 هجری قمری- 1213 خورشیدی، صحنه سیاسی ایران دچار تحولاتی اساسی شد، محمد شاه با کمک و یاری میرزا ابوالقاسم فراهانی قائم مقام، وزیر و دستیار پدرش و سایر رجال دستگاه تبریز و پروردگان عباس میرزا، توانست بر دربار تهران و علیشاه ظل‌السلطان که چهره منتخب این دربار بود، فایق آید. طومار اشرافیت به جای مانده از فتحعلی‌شاه و حتی بساط قدرت بیشتر فرزندان و نوادگان فتحعلی‌شاه برچیده شد، محمدشاه و قائم مقام ایران مدار گردیدند و عصری تازه پدید آمد، اما خیلی زود، این دو نفر نیز با یکدیگر دچار اختلاف شدند و محمدشاه تصمیم به حذف وزیر خود گرفت و بدین ترتیب قائم مقام با دستور شاه کشته شد.

با کشته شدن قائم مقام، بقایای دربار فتحعلی‌شاه با سرکردگی الهیارخان آصف‌الدوله دایی شاه امیدوار شدند که بار دیگر به قدرت بازگردند، اما محمدشاه اراده‌ای دیگر داشت، او حاجی میرزا آقاسی معلم و مربی خود را به صدارت عظما انتخاب کرد. در 13 سال صدارت حاجی، سه جناح رقیب در ساختار قدرت سیاسی ایران پدید آمدند، جناح اول: دولو‌ها و وابستگان مادر شاه بودند که با محوریت شاهزاده بهمن میرزا برادر تنی محمدشاه و آصف‌الدوله قدرت گسترده‌ای داشتند در برهه‌ای بهمن میرزا والی آذربایجان و آصف‌الدوله والی خراسان گردید و بدین ترتیب این جناح به فتح نهایی قدرت بسیار امیدوار شد. جناح دوم بقایای دربار فتحعلی‌شاه بود که به ابتکار همسر محمدشاه ملک جهان خانم (مهدعلیا بعدی) در سودای قدرت بودند، ملک جهان خانم نوه فتحعلی‌شاه هم بود و مادر او خواهر تنی حسنعلی میرزا شجاع‌السلطنه فرزند رشید و قدرتمند فتحعلی‌شاه بود که به فرمان محمدشاه نابینا شده بود، بنابراین ملک جهان خانم توانایی زیادی در بسیج ساختار قدرت به سود خود داشت، جناح سوم خود صدراعظم حاجی میرزا آقاسی بود که به اتکای حمایت شاه، آن دو جناح دیگر را مهار می‌کرد. در سال‌های پایانی پادشاهی محمدشاه، با شورش الهیارخان آصف‌الدوله و فرزندش حسن‌خان سالار و متعاقباً عزل و تبعید شاهزاده بهمن میرزا، جناح دولوها تقریباً از قدرت حذف شدند ولی جناح طرفدار ملک جهان خانم همچنان قدرتمند بودند.

با درگذشت محمدشاه در سال 1264 هجری قمری -1227 خورشیدی، قدرت حاجی میرزا آقاسی نیز یک باره زایل شد و حال بقایای اشرافیت فتحعلی‌شاهی در پرتو پشتیبانی ملک جهان خانم آماده قبضه کردن قدرت بودند. ملک جهان خانم در کنار خود، برادرانش و خانات طایفه قوانلو را داشت که دایی‌زادگان آقامحمدخان بودند، افزون براین بازماندگان رجال متقدم قاجاریه از خاندان‌های: هدایت، مستوفی، نوری، سپهر و ایروانی.... همگی در کنار ملک جهان خانم گردآمدند و حتی در دوره انتقالی درگذشت محمدشاه تا رسیدن ناصرالدین شاه به تهران، مجلسی به‌نام مجلس امرای جمهور تشکیل داده و ملک جهان خانم که حال دیگر مهدعلیا خوانده می‌شد را به ریاست مجلس امرای جمهور انتخاب کردند، گویا این رجال دیگر برای شاه جدید و نوجوان یعنی ناصرالدین شاه 16 ساله حسابی باز نمی‌کردند و در خیال خود قدرت را در دستان خویش می‌دیدند، اما ناصرالدین شاه با بقایای دستگاه تبریز عباس میرزایی و شاگردان و یاران قائم مقام مرحوم، به تهران می‌آید و در نخستین گام، یکی از بازماندگان مکتب تبریز یعنی میرزا تقی‌خان فراهانی را به صدارت عظمی انتخاب کرد.

ناصرالدین شاه با انتخاب میرزا تقی‌خان خود را از شر سرسپردگی مادر و اشراف نجات داد و در عوض بر اقتدار دولت مرکزی تأکید کرد. میرزا تقی‌خان بهترین انتخاب برای ناصرالدین شاه بود، او نیز همچون سلف خود حاجی میرزا آقاسی هیچ پایگاه اشرافی خاصی نداشت و داخل زد و بندهای درباری نبود و تنها به شاه وفاداری داشت، حاجی میرزا آقاسی سیزده سال کابوس اشراف بود ولی حال میرزا تقی‌خان کابوسی بزرگتر بود زیرا او افزون بر اینکه مانند حاجی به شاه وفادار بود با اشراف به مراتب از حاجی سختگیر‌تر بود، میرزا تقی‌خان قدرت شاه جوان را تثبیت کرد و اشراف را مهار کرد و همچنین  دست به اصلاحاتی گسترده زد که قدرت اشراف را تهدید می‌کرد، ناصرالدین‌شاه در همه این موارد حامی و پشتیبان او بود اما دو نقطه ضعف، امیرکبیر را از چشم شاه انداخت.

ناصرالدین‌شاه برخلاف سنت صدها ساله شکل گرفته در تاریخ ایران، نخستین شاهی بود که دست از کور کردن رقیبان و مدعیان سلطنت برداشته بود، اما امیرکبیر با وجود این لطف شاه، بازهم مدعی و رقیب سلطنت یعنی شاهزاده عباس میرزا ملک آرا برادر شاه را مورد حمایت ویژه خود قرار داده بود، از سویی دیگر امیرکبیر به شاه بسیار سختگیر بود در جایی به او تلنگر می‌زند و در واقع به نوعی او را تحقیر می‌کند که اگر من نباشم چگونه شاهی می‌کنی؟ در جایی دیگر نقل است که به او پیشنهاد کشتن مادرش را می‌دهد، در این شرایط ناصرالدین‌شاه که با هوش فطری خویش میرزا تقی‌خان را برکشیده بود تا اشراف و حتی مادرش را مهار کند از خود میرزا تقی‌خان احساس خطر کرد و در سال 1268 هجری قمری – 1230 خورشیدی با تحریک اشراف ناگزیر به عزل وی شد. در مرحله پس از عزل امیرکبیر نیز، یک رخداد مهم دیگر سند تبعید او را امضا کرد، روس‌ها برای حمایت از میرزا تقی‌خان مداخله کردند و این مداخله خشم شدید شاه را برانگیخت و بدین ترتیب میرزا تقی‌خان بکلی از چشم شاه افتاد. در تحولات بعدی، دسیسه‌های اشراف راه را برای کشته شدن میرزا تقی‌خان هموار کرد و بدین ترتیب ایران از یک وزیر کاردان و لایق محروم گردید. اما ناصرالدین‌شاه تسلیم قدرت اشراف گردید و نماد آنان یعنی میرزا آقا خان نوری را به صدارت انتخاب کرد.

هفت سال پس از کشته شدن میرزا تقی‌خان، ناصرالدین‌شاه به توصیه‌های وی مبنی بر سلطنت با اراده خود عمل کرد، میرزا آقاخان را عزل کرد و خود بدون دخالت کسی به سلطنت ادامه داد. سال‌های بعدی سلطنت ناصرالدین‌شاه با تردید وی در میانه ادامه سنت حکمرانی ایرانی و اصلاحات همراه بود و بدین ترتیب ایران دوران ناصری اصلاحاتی مهم را به خود دید که امیرکبیر پیشگام آن بود اما این اصلاحات به سرانجام نهایی نیز نرسید و در میانه عزم و تردید و در برابر انبوه مشکلات و تنگناها عقیم ماند.

منبع: روزنامه ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: