تدبیرهای امیر کبیر برای عبور از سال‌های وبا

1399/9/15 ۱۰:۳۷

تدبیرهای امیر کبیر برای عبور از سال‌های وبا

این روزها که جهان با پاندمی کرونا دست و پنجه نرم می‌کند و تقریبا روزی نیست که دلمان از ترس ابتلای عزیزانمان به این ویروس آرام و قرار داشته باشد، فرصتی است تا درباره نحوه مواجهه مردم با بیماری‌های واگیردار در طول تاریخ تأمل کنیم. روزهایمان را به‌گونه‌ای سپری می‌کنیم که هراس این بیماری، در تمامی لحظه‌های بیداری و حتی در خواب رهایمان نمی‌کند. این ویروس از صدر تا ذیل زندگی‌مان را تغییر داده و بر ما حکمرانی می‌کند؛ آن‌قدر که با هر نفسی که فرو می‌بریم، می‌ترسیم مبادا آن را وارد بدن خود کرده باشیم.

 

تدوین: ندا زمان فشمی

این روزها که جهان با پاندمی کرونا دست و پنجه نرم می‌کند و تقریبا روزی نیست که دلمان از ترس ابتلای عزیزانمان به این ویروس آرام و قرار داشته باشد، فرصتی است تا درباره نحوه مواجهه مردم با بیماری‌های واگیردار در طول تاریخ تأمل کنیم. روزهایمان را به‌گونه‌ای سپری می‌کنیم که هراس این بیماری، در تمامی لحظه‌های بیداری و حتی در خواب رهایمان نمی‌کند. این ویروس از صدر تا ذیل زندگی‌مان را تغییر داده و بر ما حکمرانی می‌کند؛ آن‌قدر که با هر نفسی که فرو می‌بریم، می‌ترسیم مبادا آن را وارد بدن خود کرده باشیم.

ماسک‌های چندلایه و مواد ضدعفونی‌کننده جزو جدانشدنی زندگی‌مان شده‌اند و آن‌قدر دلتنگ دیدار عزیزانمان و فشردن دستانشان هستیم که بعید نیست اگر از کرونا هم جان سالم به‌در ببریم، دلتنگی دیگر امانمان ندهد. البته این بار اول نیست که جهان، مردمش را در چنین موقعیتی قرار داده و معلوم نیست آخرین بارش هم باشد. با نگاهی به تاریخ کشورمان درمی‌یابیم که در همین ایران، مردم بارها طعم تلخ بیماری‌های واگیردار و تنگدستی متعاقب آنها و قحطی را چشیده‌اند. ما بارها شاهد بوده‌ایم که یک ویروس یا میکروب واگیر، روزانه هزاران نفر از هموطنانمان را از ما گرفت، شرایط اقتصادی و اجتماعی بحرانی شد، قحطی و گرسنگی جان مردم را به لبشان رسانید و نا امیدی و افسردگی انگیزه زندگی را از آنها چنان ستاند که مردم خیلی راحت نفس از دست دادند.

جالب است که با وجود آنکه پیشرفت‌های پزشکی بشر را قادر ساخت تا وضع سلامت خود را به‌شکل بی‌سابقه‌ای بهبود بخشد و از اکثر بیماری‌ها خود را مصون بدارد و امید به زندگی را در انسان به میزان قابل‌ملاحظه‌ای افزایش داده ‌ولی شکل مواجهه مردم و حکومت‌ها با بیماری‌های همه‌گیر چندان تغییری نکرده است.

هنوز هم مردم آن‌طور که باید دستورالعمل‌های بهداشتی را رعایت نمی‌کنند و مسؤولان، آن‌طور که لازم است در مهار بیماری جدیت لازم را به خرج نمی‌دهند. به گواهی تاریخ، در تمامی این سختی‌ها،‌ یک مرد بود که برای حفظ جان مردم دستورالعمل‌های بهداشتی را به شدت اجرا کرد و اجازه نداد بیماری از کنترل خارج شود؛ او کسی نبود جز میرزا محمدتقی خان فراهانی، امیرکبیر ایران.

آنچه در ادامه می‌آید، گزارشی است از شیوع وبا و طاعون در ایران از سال ۱۲۳۶ هجری قمری تا ۱۳۱۰ به قلم هما ناطق و در مقاله «تأثیر اجتماعی و اقتصادی بیماری وبا در دوره قاجار» که سال ۱۳۵۶ در مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران منتشر شده است.

 

آغاز وبا

به گفته وی، وبا اولین بار در هند شیوع پیدا کرد و توسط کشتی‌های انگلیسی از راه مسقط در تابستان ۱۲۳۶ هجری قمری به خلیج فارس رسید. به این ترتیب وبا برای نخستین بار به ایران آمد و گسترش بی‌سابقه‌ای داشت. گسترش وبای بزرگ ۱۲۳۶ در ایران بی‌سابقه بود. در خلیج‌فارس روزی ۱۵۰۰ نفر را می‌کشت و چون به‌ ناچار اجساد را به دریا می‌ریختند، بیماری شدت‌ گرفت. وبا از راه بوشهر به دالکی و از آنجا به شیراز رسید. از جمعیت ۴۰ هزار نفری شیراز روز اول ۱۰ نفر، روز دوم ۲۰۰ نفر و دو هفته اول ۵ تا ۶ هزار نفر مبتلا شدند و این بیماری در چهار هفته آخر دوسوم اهالی را نابود کرد. حاج زین‌العابدین شیروانی هم که از آن ولایت می‌گذشت نقل می‌کند: «شیرازیان کفاره گناهان خود را می‌دادند و باری‌تعالی بلای وبا را بر آنها گماشت و در مدت قلیلی جمع کثیری طریق عدم پیش گرفتند.»

در نهایت وبا از طریق ایران به روسیه و سایر کشورهای اروپایی سرایت کرد. در انگلیس ۶ هزار و ۲۰۰ نفر کشته شدند که بیشتر در محله‌های فقیرنشین آن کشور بودند، اما وبا در ایران، همان سال ۲۰ هزار نفر را به وادی خاموشی فرستاد.

۱۱ سال بعد در بهار ۱۲۴۷ طاعون به خرمن جان ایرانیان آتش زد. این بیماری در کردستان، مازندران و گیلان کشتار عظیمی داشت. در اردلان بیش از ۸ هزار نفر را کشت و در رشت ۶۰ هزار نفر را به دیار عدم فرستاد؛ به گونه‌ای که فریزر، گردشگر اروپایی که در آن سال‌ها از شمال ایران می‌گذشت، می‌نویسد: «در آمل که شهری پرجمعیت بود، دیگر کسی نمانده بود و در بارفروش [بابل] از هرکس سراغ می‌گرفتم، می‌گفتند از ناخوشی مرد.»

درباره بروز طاعون یادداشت تلخ مهمی در دست است که نقل می‌شود: طاعون در بلاد روم و ایران گسترش یافت و در استرآباد ۱۰ تا ۱۲هزار نفر، مازندران حدود ۲۰۰ هزار نفر تلف شدند و رشت و گیلان خراب شد.

همچنین در تهران ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر از بین رفتند. مردم به گونه‌ای دچار رعب و وحشت شدند که همگی فرار کرده و در صحراها منزل گرفتند. سه سال بعد باز وبا آمد. کردستان نیز دچار طاعون شد و دو سال بعد در سال ۱۲۵۲ وبای سختی در سراسر ایران شایع شد. در شدت این وبا در شهر ری، صدرالشعرای آن شهر منظومه‌ای با این مطلع گفت:

آن ری که گفتی مردخیز، آمد وبا چون در ستیز

از وی اجل‌ها در گریز، افتان و خیزان دیده‌ام

چهار سال بعد یعنی در سال ۱۲۵۴ طاعون آذربایجان، مراغه و اردبیل را فرا گرفت و اصفهان که تا آن سال‌ها وبا به خود ندیده بود، شاهد وبا بود. در سال‌های ۱۲۶۲، ۶۳، ۶۴ و ۶۵ طاعون در بخش‌هایی از ایران آمد و تلفاتی داشت. در سال ۱۲۶۷ وبای شدیدی در تهران شایع شد و تا اوایل ۱۲۶۸ ادامه داشت. در سال ۱۲۶۹ وبا در تهران عود کرد؛ لیکن نسبت به سال‌های قبل چندان شدتی نداشت.

در روزهای اول روزانه ۶۰ تا ۷۰ نفر تلف شدند و در شعبان ماه به روزی ۱۳۰ نفر رسید. بر اساس گزارش ششم صفر روزنامه واقیع اتفاقیه، مردم تهران به قم پناه بردند؛ طوری‌که در این شهر خانه‌ای که از زوار خالی باشد، نماند و جمعیت روی قبرستان‌ها چادر زدند و به این ترتیب ناخوشی را به قم و کاشان بردند.

در سال ۱۲۷۳ وبای سخت دیگری به همه ولایات ایران افتاد؛ چنان که «کنت دوگوبینو» که در آن سال در تهران به سر می‌برد، نوشت: «هرکس دو پا داشت و می‌توانست فرار کند، برای حفظ جان خود از پایتخت گریخت. مردم چنان می‌مردند که گویی برگ از درخت می‌ریزد و با اینکه در تهران آماری برای شمار مردگان وجود ندارد، من تصور می‌کنم بیش از یک‌ سوم سکنه تهران در اثر وبا مردند.»

فرخ‌خان امین‌الدوله نوشت: «در شهر ما و شمیران به جز خبر ناخوشی و وحشت خبری نیست… از کن تا سوهانک بیش از ۲۰هزار نعش آورده‌اند. وضع تبریز هم چنان بود که اگر جنگ هم شده بود، این‌گونه ویرانی نداشت.

در سال ۱۲۸۲ وبا تحفه عربستان بود که حاجیان آوردند و در خود مکه ۴۰ هزار نفر مردند و دو سال بعد در سال ۱۲۸۴ وبای شدید دیگری همه شهرهای ایران را فرا گرفت. همان سال دکتر تولوزان، پزشک ناصرالدین شاه نوشت: «چون در ایران قانونی برای نگاه داشتن شمار مردگان نیست، لذا نمی‌توانیم عده آن را کماکان معین کنیم. مع‌هذا، می‌دانم که عده مردگان کمتر از یک صد هزار نفر نبود.»

سال ۱۲۸۷ وبا همراه با قحطی به ایران آمد. بر اساس مکتوبات حاج محمد حسن امین‌الضرب تاجر معروف تهران در آن سال «روزی ۱۰۰ الی ۱۵۰ نفر بر اثر وبا و قحطی می‌مردند.» در نامه آصف‌الدوله از شیراز به ناصرالدین شاه آمده: «بی‌آذوقگی و قحطی در ولایات و بلوکات حاصل شده و از کشتن و کشته شدن یکدیگر برای تحصیل روزی باک ندارند … علاوه بر این جمیع بلوک فارس را ناخوشی احاطه کرده است.»

قحطی نیز همچنان ادامه داشت. شمار قربانیان قحطی ۱۲۸۸ در مقایسه با قحطی‌های پیشین به مراتب زیادتر بود. به گواهی امین‌الضرب، «روزی ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر در کوچه و بازار و محله‌ها می‌مردند.» همه ولایات ایران درگیر ناخوشی و کسادی و بی‌پولی بودند. در نامه‌ عبدالحمید اصفهانی به امین‌الضرب آمده است: «تبریز کن فیکون شد، مردمانش هم درگیر ناخوشی بودند. هم قحطی و هم سیل و مسدود شدن راه در همه ولایات و گرانی نفس مردم را قطع کرد.» وی در شرح وضعیت خراسان نوشته: «چه خراسانی!… آدم را می‌کشند (و) گوشت او را می‌خورند، دیگر چه رسد به اسب و الاغ! هر روز آدم‌هایی را می‌گیرند که سگی را کشته و گوشت او را آورده و فروخته‌است.»

پس از مرگ و میری بی‌سابقه، چند سالی وبا در ایران آرام گرفت و در سال ۱۲۹۴ از نو وبای سختی در گیلان شیوع پیدا کرد و ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر را به دیار عدم فرستاد. در ۱۳۰۷ باز وبا از کرمانشاهان آمد. اعتمادالسلطنه به طعنه نوشت: «رنگ شاه پریده، دماغ کشیده و صدا گرفته،‌ معلوم شد اسهال که در این چند روز شدت پیدا کرده بود، چون در کرمانشاهان وبا هست، شاه وحشت کرده‌اند که خدای نکرده وبایی شده‌اند.»

در ذی‌الحجه ۱۳۰۹ وبا دوباره از بادکوبه آغاز شد و در روسیه شدت گرفت و شدت آن به اندازه‌ای بود که به مبالغه نوشتند از شهرهای روسیه دیگر چیزی باقی نگذاشت.

 

تدبیرهای امیر کبیر‌ ‌برای عبور از سال‌های وبا

‌این بیماری در اندک زمانی از حاجی ترخان به رشت رسید و در ذی‌الحجه ۱۳۰۹ که نیمه تابستان بود به سمنان و دامغان زده و در اوایل محرم ۱۳۱۰ در تهران شیوع یافت؛ به گونه‌ای دکتر تولوزان نوشت: «در مدت سی سال که من ایران بودم این سخت‌ترین و گسترده‌ترین وبایی بود که شاهدش بودم». امین الضرب نوشته است: «کسی یک ساعت امید زنده ماندن نداشت. اگر کسی می‌مرد، هیچ‌کس نبود او را بردارد، لنگه در بگذارد، ببرد جایی و به خاک بسپارد.»

این وبا که از سرچشمه تهران شروع شده بود، تا اواخر محرم روزی ۱۰۰ نفر را می‌کشت. دکتر فوریه که آن روزها در تهران بود می‌گوید «وبای تهران روزی نزدیک به ۸۰۰ نفر را کشته و این مقدار تلفات، با توجه به جمعیت تهران بسیار زیاد است.»

در آن سال مردگان را یا در گاری ریختند و به گودال‌ها و خندق شهر انداختند یا به گورستان‌ها بردند. مشیر‌الأطبا شاهد بود که «در قبرستان‌ها چنان مرده می‌چیدند که گویا پارچه سفیدی روی گورستان کشیده‌اند» و (بر اساس کتاب خاطرات سال ۱۳۱۰ سدیدالسلطنه کبابی)، چون برخی را قبل از مرگ کامل و در اغما حمل می‌کردند، «بعضی مرده‌ها وقت شستن یا کفن کردن یا به قبر گذاشتن، بلند شده و زنده گشتند.»

وبای آن سال در تهران، ‌‌‌‌کسب و کار و تجارت را متلاشی کرد. بازار بسته شد، راه داد و ستد با ولایات مسدود گشت، بانک شاهی نه برات داد و نه برات گرفت. امین‌‌‌‌‌‌‌‌‌الضرب مأیوسانه و به تفضیل در نامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون نوشت: «گمان ندارم شیرازه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ زندگی کسبه و تجار دیگر به‌هم گرفته شود. هیچ گذران نمانده، حتی قوافل عبور نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، برنج و نان و همه چیز گران شده، از هیچ‌کجا مال‌‌‌‌‌‌‌‌‌التجاره بار نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌شود. پول نیست که خریدی میسر باشد، پول را زنجیر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند. دیگر چه فایده که شخص به فکر جمع‌‌‌‌‌‌‌‌‌آوری مال باشد و بگوید: خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ من، باغ من، ملک من؛ امنیتی نیست که ملکی باشد.»

اما حکومت‌ها به‌ندرت مسؤولیت خود را در مهار کردن این بیماری‌ها به‌درستی انجام می‌دادند. مثلا در سرایت و گسترش و عواقب وبا حکومت وقت مسؤولیت مستقیم داشت. هنگام بروز ناخوشی، حکام راه گریز در پیش می‌‌‌‌‌‌‌‌‌گرفتند، با پنهان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ساختن حقیقت و فریبکاری مردم را در میان مهلکه رها می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و کارگزاران از بیم مسدودشدن راه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها خبر ناخوشی را به سایر ممالک هم اعلام نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌کردند و با برقرارکردن قرنطینه که مستلزم گردآوری آذوقه و غلات و هزینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌های گوناگون بود، مخالفت می‌‌‌‌‌‌‌‌‌ورزیدند.

در ناخوشی ۱۲۳۶ سیاح انگلیسی که خود از وبا مرد، چند روز قبل از مرگش نوشته بود: در شیراز به محض شنیدن خبر وبا، حاکم حسینعلی میرزا فرمانفرما و اطرافیانش فرار کردند و بدون اینکه دستورالعملی برای حفاظت شهر و مردم بدهند، اهالی را به حال خود رها کردند. تنها دولتی که سلوک و رفتارش در زمان وبا با مردم منصفانه بود، دولت میرزاتقی‌خان امیرکبیر بود که در روزنامه دولتی حقیقت را به مردم گوشزد می‌کرد و در شماره ۴۵ وقایع اتفاقیه درباره وبا اعلام کرد: «در باب ناخوشی مسری از جمله وبا، طاعون و… اطبا روی زمین معالجات مختلف کردند، اما یک علت را در این باب مسلم گرفتند که کثافت و عفونت این ناخوشی‌ها را زیاد می‌کند.» این بود که او دستور داد دولت با مایع‌های ضدعفونی‌کننده آن روز به پاکیزه کردن شهر همت گمارد.

امیر کبیر علاوه بر مقالاتی که در روزنامه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رسمی منتشر می‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد، جزوه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ قواعد معالجه وبا درباره چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن را میان روحانیان و سرشناسان محله‌‌‌‌‌‌‌‌‌های شهر پخش کرد. همچنین برای محافظت ممالک از آلودگی ناخوشی مزبور در مرزها قرنطینه برقرار شد.

بعد از امیرکبیر، در وبای عمومی ۱۲۷۳، میرزا آقاخان صدراعظم نوری با قرنطینه عمومی مخالفت کرد. در ۱۲۸۴ دکتر تولوزان به دولت ایران پیشنهاد کرد برای جلوگیری از شیوع وبا مجلس حفظ‌‌‌‌‌‌‌‌‌الصحه در تهران برپا سازند.

مجلس حفظ‌‌‌‌‌‌‌‌‌الصحه در ذیقعده ۱۲۸۴ به ریاست دکتر تولوزان و عضویت میرزا علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌تقی، میرزا حسین و میرزا رضا اطبای دربار و شرکت میرزا تقی طبیب به عنوان مترجم ویژه آن مجلس برپا شد. در گزارش این جلسه، تولوزان‌‌‌‌‌‌‌‌‌ لزوم قرنطینه در سرحدات را به دولت ایران یادآور شد.

در ۱۳۰۷ برای پیشگیری از شیوع وبا به ولایات و سرحدات، دستوری دادند مبنی بر این‌‌‌‌‌‌‌‌‌که اگر در خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای مریض وبایی پیدا شود، او را در هوای خوب زیر درخت یا وسط اشجار نگاه دارند و از آمد و شد دور باشد. اهل خانه، آن منزل را ترک گویند و تا پانزده روز باز نگردند و از آن خانه با آب و آهک و دود گوگرد و زاج و نمک طعام رفع عفونت کنند و اثاث منزل را تا پانزده روز در هوای آزاد بگذارند و باد دهند.

اساساً در شهر وبایی، همه مردم باید خانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را ترک گویند و در زیر چادرها دور از یکدیگر منزل نمایند. بهتر آن است که از شهر بیرون روند. این دستورالعمل هم به جایی نرسید.

اعتمادالسلطنه درباره وبای ۱۳۱۰ نوشت: «سلطان عثمانی از جیب خود صدوپنجاه‌‌‌‌‌‌‌‌‌هزار لیره خرج قرنطینه حدود خود کرد که رعیتش را سالم نگاه دارد. این نوع حفظ جان رعیت را می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنند، که ما نکردیم و از این رو به تعبیر یکی از کارگذاران دولت: علی‌‌‌‌‌‌‌‌‌التصال به بلایی گرفتار و به دامی دچاریم، گاه به قحطی و غلاییم و گاه به وبا و طاعونیم.»

منبع: روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: