1397/6/27 ۰۹:۲۱
وحدت فرم و محتوا نزد همه نقاشان قهوهخانهای از آیین و آداب مشتركی ریشه میگیرد كه همه آنان به آن ایمان قلبی دارند. این نقاشان از سویی بر صفای باطن و دانستههای ارزشی خود تكیه دارند و از سوی دیگر یزیدیان را منفور و خاندان ولایت را محبوب خود میدانند، این نكات گوشهای از آیین و آداب مشترك میان آنان است.
وحدت فرم و محتوا نزد همه نقاشان قهوهخانهای از آیین و آداب مشتركی ریشه میگیرد كه همه آنان به آن ایمان قلبی دارند. این نقاشان از سویی بر صفای باطن و دانستههای ارزشی خود تكیه دارند و از سوی دیگر یزیدیان را منفور و خاندان ولایت را محبوب خود میدانند، این نكات گوشهای از آیین و آداب مشترك میان آنان است. مضامین نقاشی قهوهخانهای را باید در سه رویكرد مورد بررسی قرار دارد:
1- موضوعات مذهبی
2- موضوعات بزمی
3- موضوعات رزمی
كه موضوعات مذهبی بیشترین سهم را در این میان داشته و دارند. این نقاشان در ترسیم مضامین مذهبی، جنبههای حماسی آن را مشخصتر و بارزتر نشان میدهند. در این پردهها معمولا به سبب محذوریتهای مذهبی در نقاشی صورت معصومین، چهره آنها در هالهای از نور قرار میگرفت. در این نوع از نقاشی اشقیا در مقابل پاكان روزگار صف بستهاند. نقاش، چهرههای نورانی را در مقابل چهرههای سخیف و تیره قرار میدهد و بیننده بدون هیچ پیچیدگی و مشكلی به سهولت تشخیص میدهد كه هنرمند پیشاپیش عشق خود را در چهرههای منور و نفرت خود را از اشقیا برای او عیان میسازد.
پردهخوانی:
پردهخوانی در فرهنگهای قدیمیتر «صورتخوانی» نیز خوانده شده است. پردهخوانی یك هنر انفرادی است كه پردهخوان با استناد به نقاشی روی پرده شرح واقعه را برای حاضران نقل میكرد. پردهخوانی در زمره هنرهای دراماتیك قرار دارد و این هنر تركیبی از «تصویر»، «صدا» و «متن»، در واقع «چندرسانهای» سنتی و تاریخی ایرانیان شیعه محسوب میشود. «پرده»، كه به آن «پرده درویشی» و برخی «پرده دراماتیك» نیز میگویند، پارچهای است كه بر آن یك یا چند مجلس از یك داستان یا واقعه تاریخی نقاشی شده و «پردهخوان» یا «نقال» با اشاره به تصاویر رسم شده بر آن به روایت و شرح نقشها و داستانهای مرتبط برای حاضران میپردازد. رسم بود كه پردهها به دیوار مكانهای عمومی بهویژه قهوهخانهها كه محل اجتماع مردم و برگزاری مراسم پردهخوانی بودند، نصب شوند. پردهخوان برای انتقال پرده از محلی به محل دیگر برای سهولت در حمل، پردهها را كه عمدتا از جنس متقال یا كرباس بودند ، مانند طومار لوله میكرد.
نقاش قهوهخانهای همواره اثر خود را نوعی جدال با ستم و كفر تلقی میكرده است و خود را مدافع حق و عدالت میپنداشته است. این نقاشان شاید تنها هنرمندانی باشند كه مضموم آثارشان را با شهدای راه خدا سرشار از نور و پاكی كرده و بر تاریكی و جهل تاختهاند. نقاش قهوهخانهای با بریدن اعضای بدن (شمر) روی پرده، به تسكین آلام پیروان عصمت و طهارت كمك میكرده است. در تبارشناسی نقاشی قهوهخانهای نه میتوان ریشههای آن را به هنر ناییف Naive نسبت داد و نه در زمره هنرهای ابتدایی در جوامع بدوی میگنجد. میتوان گفت این نقاشی، ادامه نگارگری در سطح وسیع و با قلم موی پهن و درشت است و به لحاظ تاریخی پس از سبك نقاشی زند و قاجار قرار میگیرد.
در نقاشی قهوهخانهای برای تاكید كردن بر نكات با اهمیت، تصویر مورد نظر را درشتتر و در مركز صحنه قرار میدهند. در این هنر، همهچیز درخدمت پیامی است كه آشكارا قرار است منتقل شود. بنابراین فضا، مكان و عناصر حاشیهای اعم از اسب، انسان و سایر اشیا بهگونهای تركیب میشوند كه به درخشش موضوع محوری كمك كنند و در این میان ایبسا به تناسب فیگورها، روابط منطقی میان عناصر صحنه و اصلا قواعد طبیعتپردازی دستخوش تغییرات اساسی شوند. این دستكاری در تناسب برای آن است كه مضمون اصلی پررنگتر و درخشانتر جلوه كند و هیچ عاملی در صحنه مانع و مزاحم آن نباشد. دو نكته فنی و مهم در نقاشی قهوهخانهای قابل ذكر است: یكی چهرهپردازی، كه بدون آن یك پرده قهوهخانهای عملا كاربردی ندارد، و دوم خطوط كنارهنما، كه با قاطعیت همه تغییر اندازهها و اهم و فی الاهمهای مورد نظر نقاش را از یكدیگر تفكیك و صحنه را برای دیدن مهیا میسازد. آغاز نقاشی قهوهخانهای را به دوران صفوی و آشنایی نسبی با نقاشی اروپایی نسبت میدهند و از سده دوازده هجری با نقل نقالان همراه بوده است. چرخه تولید پردههای قهوهخانهای از چهار ركن: «قهوهخانهدار»، «نقال»، «نقاش» و «مردم» تشكیل میشد.
سه ركن نخست همه تمهیدات را برعهده میگرفتند تا ركن اصلی، یعنی مردم را به قهوهخانه بكشانند. قهوهخانه محل كسب اندیشههای جوانمردانه و فضایل اخلاقی و انسانی بود كه به مدد نقال و نقاش سلیمالنفس فراهم میشد.
قهوهخانهدار، «اقتصاد هنر» را مدیریت میكرد و با بهنمایش گذاشتن مجلس نقالی و پرده خوانی و جذب مردم به قهوهخانه این چرخه میان مردم و هنرمند و قهوهخانهدار شكل میگرفت.
حسین قوللر آغاسی
او در نوجوانی بر كاشی نقشها میزد و با امضای: «عمل حسین بن علیرضا» به یادگار میگذاشت. در همان ایام نوجوانی حسین بود كه محمد مدبر كه همسال او بود به كارگاه كاشیپزی استاد علیرضا آمدند و بدینسان یك عمر دوستی پرثمر میان حسین و محمد شكل گرفت. حسین قوللر آغاسی میگوید: روزی كه من و محمد مدبر و سایرین به این نقاشی جان دادیم، اصلا فكر رقابت و چشم و همچشمی با نقاشان تحصیلكرده و از فرنگ برگشته در ذهنمان نبود. همه ما از سر ساختمانها، از كنار كورههای كاشیپزی و از سنگتراشهها آمده بودیم، عقل و ذوقمان را روی هم گذاشته بودیم، هر كه هر هنری داشت به كار میگرفت. یكی اسلیمی خوب بلد بود، یكی خوب رنگ میساخت، یكی صورت خوب میساخت... برای ما مهم این بود كه مردم، كارمان را بپسندند و قبولمان كنند. قهوهچیها هم كمك كردند، چای و دیزی ما را به راه انداختند، خرج زندگی و زن و بچههایمان را دادند، ما هم كار كردیم.
حسین قوللر میافزاید: ما از همان اول از طبیعتسازی پرهیز كردیم. كتابی كه نخوانده بودیم، دنیا را هم نگشته بودیم... مداحی، نوحه خوانده بود... آقایی منبر رفته بود... نقالی، شاهنامه نقل كرده بود؛ ما هم چیزهایی را در خیالمان پروردیم و جرات كردیم و نقش این خیال را آشكار ساختیم.
محمد مدبر
عمری را در كربلا زندگی كردهام، اگرچه هرگز پایم به خاك داغ كربلا نرسیده، اما من كربلایی هستم. من به كوفه رفتهام، دربه دری كشیدهام، شلاق نامردان را خوردهام. هنوز هفت سال بیشتر نداشتم كه یتیم شدم، در تعزیه «تكیه دولت» نقش دو طفلان مسلم را بازی میكردم، فریاد یتیمی و غریبی سر میدادم. من اگر نقاش عاشورا نباشم، اگر خون ناكسان را بر پهنه بوم نریزم، چه كسی به داد مظلومانی چون من خواهد رسید؟.... اینها گفتههای محمد مدبر نقاش قهوهخانهای است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید