نظری و گذری بر نقاشی قهوه‌خانه‌ای / احمدرضا دالوند

1397/5/13 ۱۰:۵۵

نظری و گذری بر نقاشی قهوه‌خانه‌ای /  احمدرضا دالوند

«پرده» – كه به آن «پرده درویشی» و برخی «پرده دراماتیك» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است كه بر آن یك یا چند مجلس از یك داستان یا واقعه تاریخی نقاشی شده و «پرده‌خوان» یا «نقال» با اشاره به تصاویر رسم بودآن به روایت و شرح نقش‌ها و داستان‌های مرتبط برای حاضران می‌پردازد. رسم بود كه پرده‌ها به دیوار مكان‌های عمومی به ویژه قهوه‌خانه‌ها كه محل اجتماع مردم و برگزاری مراسم پرده‌خوانی بودند، نصب شوند.

 

هنرچند رسانه‌ای و ناب ایرانیان شیعه

پرده: «پرده» – كه به آن «پرده درویشی» و برخی «پرده دراماتیك» نیز می‌گویند، پارچه‌ای است كه بر آن یك یا چند مجلس از یك داستان یا واقعه تاریخی نقاشی شده و «پرده‌خوان» یا «نقال» با اشاره به تصاویر رسم بودآن به روایت و شرح نقش‌ها و داستان‌های مرتبط برای حاضران می‌پردازد. رسم بود كه پرده‌ها به دیوار مكان‌های عمومی به ویژه قهوه‌خانه‌ها كه محل اجتماع مردم و برگزاری مراسم پرده‌خوانی بودند، نصب شوند. پرده‌خوان برای انتقال پرده از محلی به محل دیگر برای سهولت در حمل، پرده‌ها كه عمدتا از جنس متقال یا كرباس بودندرا، مانند طومار لوله می‌كرد. نخستین و مهم‌ترین خصلت نقاشی قهوه‌خانه‌ای در اندیشه‌ها و معیارهای مشتركی است كه به طور نانوشته در میان همه هنرمندان این نوع نقاشی جاری است. دومین خصلت نقاشی قهوه‌خانه‌ای كه كم از نخستین ویژگی آن ندارد، عدم تاثیر‌پذیری آن از فلسفه نقاشی اروپایی است، هرچند كه از رنگ و روغن كه ابزاری اروپایی است بهره می‌گیرد. نقاشان قهوه‌خانه‌ای از آنجایی كه اساسا معیارهای نقاشی غربی را نه می‌شناسند و نه قبول دارند، در حالتی بی‌تكلیف، با صفا و بكر به ساخت و پرداخت آثارشان می‌پردازند.

 

وحدت فرم و محتوا در نزد همه نقاشان قهوه‌خانه‌ای از آیین و آداب مشتركی ریشه می‌گیرد كه همه آنان به آن ایمان قلبی دارند. این نقاشان از سویی بر صفای باطن و دانسته‌های ارزشی خود تكیه دارند و از سوی دیگر یزیدیان را منفور و خاندان ولایت را محبوب خود می‌دانند، این نكات گوشه‌ای از آیین و آداب مشترك میان آنان است. مضامین نقاشی قهوه‌خانه‌ای را باید در سه رویكرد مورد بررسی قرار دارد:

١- موضوعات مذهبی

٢- موضوعات بزمی

٣- موضوعات رزمی

كه موضوعات مذهبی بیشترین سهم را در این میان داشته و دارند. این نقاشان در ترسیم مضامین مذهبی، جنبه‌های حماسی آن را مشخص‌تر و بارزتر نشان می‌دهند. در این پرده‌ها معمولا به سبب محذوریت‌های مذهبی درنقاشی صورت معصومین، چهره آنها در هاله‌ای از نور قرار می‌گرفت. در این نوع از نقاشی اشقیا در مقابل پاكان روزگار صف بسته‌اند. نقاش، چهره‌های نورانی را در مقابل چهره‌های سخیف و تیره قرار می‌دهد؛ و بیننده بدون هیچ پیچیدگی و مشكلی به سهولت تشخیص می‌دهد كه هنرمند پیشاپیش عشق خود را در چهره‌های منور و نفرت خود را از اشقیا برای او عیان می‌سازد.

 

پرده‌خوانی، هنر مولتی مدیا:

پرده‌خوانی در فرهنگ‌های قدیمی‌تر «صورت‌خوانی» نیز خوانده شده است. پرده‌خوانی یك هنر انفرادی است كه پرده‌خوان با استناد به نقاشی روی پرده شرح واقعه را برای حاضران نقل می‌كرد. پرده خوانی در زمره هنرهای دراماتیك قرار دارد و این هنر تركیبی است از «تصویر»، «صدا» و «متن»، در واقع «چندرسانه‌ای١» سنتی و تاریخی ایرانیان شیعه محسوب می‌شود.

 

آداب نقاشی قهوه‌خانه‌ای:

نقاش قهوه‌خانه‌ای همواره اثر خود را نوعی جدال با ستم و كفر تلقی می‌كرده است و خود را مدافع حق و عدالت می‌پنداشته است. این نقاشان شاید تنها هنرمندانی باشند كه مضموم آثارشان را با شهدای راه خدا سرشار از نور و پاكی كرده و بر تاریكی و جهل تاخته‌اند. نقاش قهوه‌خانه‌ای با بریدن اعضای بدن (شمر) بر روی پرده، به تسكین آلام پیروان عصمت و طهارت كمك می‌كرده است. در تبار‌شناسی نقاشی قهوه‌خانه‌ای نه می‌توان ریشه‌های آن را به هنر ناییف Naive نسبت داد و نه در زمره هنرهای ابتدایی در جوامع بدوی می‌گنجد. می‌توان گفت این نقاشی، ادامه نگارگری در سطح وسیع و با قلم موی پهن و درشت است، و به لحاظ تاریخی پس از سبك نقاشی زند و قاجار قرار می‌گیرد.

در نقاشی قهوه‌خانه‌ای برای تاكید كردن بر نكات با اهمیت، تصویرمورد نظر را درشت‌تر و در مركز صحنه قرار می‌دهند. در این هنر، همه‌چیز در خدمت پیامی است كه آشكارا قرار است منتقل شود. بنابراین فضا، مكان و عناصر حاشیه‌ای اعم از اسب، انسان و سایر اشیاء به گونه‌ای تركیب می‌شوند كه به درخشش موضوع محوری كمك كنند و در این میان‌ای بسا به تناسب فیگور‌ها، روابط منطقی میان عناصر صحنه و اصلا قواعد طبیعت‌پردازی دستخوش تغییرات اساسی شوند. این دستكاری در تناسب برای آن است كه مضمون اصلی پر رنگ‌تر و درخشان‌تر جلوه كند و هیچ عاملی در صحنه مانع و مزاحم آن نباشد.

دو نكته فنی و مهم در نقاشی قهوه‌خانه‌ای قابل ذكر است: یكی چهره‌پردازی، كه بدون آن یك پرده قهوه‌خانه‌ای عملا كاربردی ندارد، و دوم خطوط كناره‌نما كه با قاطعیت همه تغییر اندازه‌ها و اهم و فی الاهم‌های مورد نظر نقاش را از یكدیگر تفكیك و صحنه را برای دیدن مهیا می‌سازد.

آغاز نقاشی قهوه‌خانه‌ای را به دوران صفوی و آشنایی نسبی با نقاشی اروپایی نسبت می‌دهند و از سده دوازده هجری با نقل نقالان همراه بوده است.

چرخه تولید پرده‌های قهوه‌خانه‌ای از چهار ركن: «قهوه‌خانه‌دار»، «نقال»، «نقاش» و «مردم» تشكیل می‌شد. سه ركن نخست همه تمهیدات را بر عهده می‌گرفتند تا ركن اصلی، یعنی مردم را به قهوه‌خانه بكشانند. قهوه‌خانه محل كسب اندیشه‌های جوانمردانه و فضائل اخلاقی و انسانی بود، كه به مدد نقال و نقاش سلیم‌النفس فراهم شد.

قهوه‌‌خانه‌دار، «اقتصاد هنر» را مدیریت می‌كرد و با به نمایش گذاردن مجلس نقالی و پرده‌خانی و جذب مردم به قهوه‌خانه این چرخه میان مردم و هنرمند و قهوه‌خانه‌دار شكل می‌گرفت. بدین‌ترتیب میان مردم و هنر در مكانی به نام قهوه‌خانه رابطه‌ای بر قرار می‌شد كه در اصطلاح امروز به آن مولتی‌مدیا یا چندرسانه‌ای (متن، صدا و تصویر) می گویند.

 

بنیانگذاران:

قبل از آنكه به چهار تن از هنرمندان حاضر در نمایشگاه بپردازیم، بایسته است كه اشاراتی به بنیانگذاران این هنر متعالی و مردمی داشته باشیم. بزرگانی همچون: حسین قوللر آغاسی، محمد مدبر، عباس بلوكی فر، حسن اسماعیل‌زاده و...

 

حسین قوللر آغاسی

فرزند استاد علیرضا قوللر آغاسی بود. پدرش هم در زمینه نقاشی روی قلمدان، هم هنر مینا كاری و هم در تصویر‌گری شاهنامه‌های چاپ سنگی و در اواخر عمرش به كاشی‌پزی و نقش روی كاشی می‌پرداخت. حسین قوللر آغاسی در چنین محیطی در جوار پدر رشد كرد. او در نوجوانی بر كاشی نقش‌ها می‌زد و با امضای: عمل حسین‌بن علیرضا به یادگار می‌گذاشت. در همان ایام نوجوانی حسین بود كه محمد مدبر كه همسال او بود به كارگاه كاشی‌پزی استاد علیرضا آمد و بدین‌سان یك عمر دوستی پرثمر میان حسین و محمد شكل گرفت. حسین قوللر آغاسی می‌گوید: روزی كه من و محمد مدبر و سایرین به این نقاشی جان دادیم، اصلا فكر رقابت و چشم و هم‌چشمی با نقاشان تحصیلكرده و از فرنگ برگشته در ذهن‌مان نبود. همه ما از سر ساختمان‌ها، از كنار كوره‌های كاشی‌پزی و از سنگ‌تراشه‌ها آمده بودیم؛ عقل و ذوق‌مان را روی هم گذاشته بودیم و هر كه هر هنری داشت به كار می‌گرفت. یكی اسلیمی خوب بلد بود، یكی خوب رنگ می‌ساخت، یكی صورت خوب می‌ساخت... برای ما مهم این بود كه مردم، كارمان را بپسندند و قبول‌مان كنند. قهوه‌چی‌ها هم كمك كردند، چای و دیزی ما را به راه انداختند، خرج زندگی و زن و بچه‌های‌مان را دادند، ماهم كار كردیم.

حسین قوللر می‌افزاید: ما از همان اول از طبیعت‌سازی پرهیز كردیم. كتابی كه نخوانده بودیم، دنیا را هم نگشته بودیم... مداحی، نوحه خوانده بود... آقایی منبر رفته بود... نقالی، شاهنامه نقل كرده بود؛ ماهم چیزهایی را در خیال‌مان پروردیم و جرات كردیم و نقش این خیال را آشكار ساختیم.

 

محمد مدبر

محمد مدبر نیز درباره خود چنین گفته: من عمری را در كربلا زندگی كرده‌ام، اگرچه هرگز پایم به خاك داغ كربلا نرسیده، اما من كربلایی هستم. من به كوفه رفته‌ام، دربه دری كشیده‌ام، شلاق نامردان را خورده‌ام. هنوز هفت سال بیشتر نداشتم كه یتیم شدم، در تعزیه «تكیه دولت» نقش دو طفلان مسلم را بازی می‌كردم، فریاد یتیمی و غریبی سر می‌دادم. من اگر نقاش عاشورا نباشم، اگر خون ناكسان را بر پهنه بوم نریزم، چه كسی به داد مظلومانی چون من خواهد رسید؟

حسین و محمد، شاگردی را پروراندند كه بعد از خودشان از مهم‌ترین نقاشان قهوه‌خانه‌ای به حساب می‌آید: عباس بلوكی‌فر.

 

عباس بلوكی فر

آثار بلوكی‌فر مخلوطی از ذوق قوللر آغاسی و مدبر است. به اضافه خصائل انحصاری خودش در نقاشی. عباس بلوكی‌فر از ماهرترین شاگردان حسین قوللر آغاسی است.

 

حسن‌آقا اسماعیل‌زاده (چلیپا)

حسن‌آقا اسماعیل‌زاده (چلیپا) نیز از شاگردان استاد محمد مدبر است. خیلی‌ها او را مدبر زنده می‌دانند با این تفاوت كه حسن آقا ملایم‌تر و نرم‌تر از مدبر كار می‌كرد.

 

ادامه‌دهندگان:

فتح ا... قوللر

پسر خوانده مرحوم حسین قوللر آغاسی بود. از كودكی تحت حمایت استاد حسین قوللر بود و نقاشی را از او آموخت و چون در پای نقاشی‌هایش امضای قوللر می‌گذاشت، خیلی‌ها را به اشتباه انداخته است.

 

حسین همدانی

از شاگردان مرحوم محمد مدبر بود، كه بعد از اسماعیل‌زاده او را بهترین شاگرد محمد می‌دانند.

 

محمد حمیدی (محمد بربر)

از آخرین شاگردهای حسین آقا بود. حمیدی اهل مشهد است و در كنار نقاشی قهوه‌خانه‌ای گاهی نقاشی خیالی هم می‌كشد.

 

محمد فراهانی

در جمع شاگردان حسین قوللر آغاسی، استعداد و ذوق بیشتری در كشیدن پرده‌های درویش داشت. دلیل این شكوفایی را باید در رفاقت او با دراویش پرده‌دار جست‌وجو كرد. خودش هم یك پا پرده‌خوان بود و روایت پرده‌های درویش را در حافظه داشت. محمد فراهانی می‌گوید «استاد حسین قوللر همیشه به من می‌گفت: اگر یك پرده‌كش ماهر شوی، بهتر است كه یك نقاشی خیالی بی‌حساب و كتاب و معمولی باقی بمانی.»

١- Multi media / چند رسانه‌ای

منبع: روزنامه اعتماد

 

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: