مردی كه فلسفه را زندگی كرد / جواد میری

1397/5/1 ۱۳:۱۰

مردی كه فلسفه را زندگی كرد / جواد میری

محمدعلی مرادی متولد سال ١٣٣٨ و از فعالان پرجنب و جوش جنبش چپ بود. او در دهه شصت و با این اعتقاد كه فعالیت سیاسی بدون بنیاد و چشم‌انداز فكری راه به جایی نمی‌برد، به آلمان مهاجرت كرد. از نگاه او تا زمانی كه پژوهشگر، فلسفه و زبان آلمانی را نیاموخته باشد نمی‌تواند فلسفه غرب را بشناسد.

 

محمدعلی مرادی متولد سال ١٣٣٨ و از فعالان پرجنب و جوش جنبش چپ بود. او در دهه شصت و با این اعتقاد كه فعالیت سیاسی بدون بنیاد و چشم‌انداز فكری راه به جایی نمی‌برد، به آلمان مهاجرت كرد. از نگاه او تا زمانی كه پژوهشگر، فلسفه و زبان آلمانی را نیاموخته باشد نمی‌تواند فلسفه غرب را بشناسد.

مرادی معتقد بود فلسفه آلمانی برای ما بسیار مفید است، زیرا شباهت‌هایی میان این فلسفه با سنت عرفانی ایران وجود دارد. در آلمان این پژوهشگر از پایه شروع به آموختن فلسفه از لیسانس تا دكتری كرد و در رساله خود موضوع آگاهی و خودآگاهی نزد فیخته (فیلسوف آلمانی) را مورد بررسی قرار داد. نگاه مرادی به فلسفه انضمامی بود؛ یعنی به موسیقی، انسان‌شناسی، ‌فیلم، ‌تئاتر، ‌جامعه‌شناسی و فرهنگ نیز نظر و توجه داشت و اساسا نوع نگاه خود را آنتروپلوژیكال می‌دانست. از او پرسیده بودند هجرت از اصفهان به آلمان چه تاثیری بر زندگی او داشته است و مرادی همواره پاسخ می‌داد كه این هجرت شخصیت و اندیشه او را تغییر داده است. مانند بسیاری از انسان‌های بزرگ كه معمولا هجرتی در حوزه‌های آفاقی یا انفسی دارند، ‌مرادی هجرتی در هر دو زمینه داشت و به تعبیر خودش متدویك اندیشیدن را با این هجرت آموخت.

مرادی برخلاف بسیاری از هم نسلان خود همسر، ‌خانه یا ثروتی نداشت اما دلی پرسودا همواره با او بود و تمام زندگی خود را صرف عشق، آرمان و شور انقلابی خود كرد. به اعتقاد این پژوهشگر، ‌فلسفه آنجا آغاز می‌شود كه انقلاب و پیكار و كنش‌های سیاسی پایان می‌گیرد. از این رو باید گفت‌وگوی مفهومی را معیار قرار داده و اندیشه‌های خود را بفلسفیم و به دنبال این نباشیم كه نگاه‌های دیگران نسبت به خود را تبیین كنیم. بلكه باید دست به خوانشی از منظر ایرانی بزنیم. او در همین زمینه جمله معروفی داشت كه می‌گفت «ما نیز مردمانی هستیم».

در همین رابطه زمانی كه به آلمان رفت از قضا به سنت فكری و فلسفی و عرفانی ایران و جهان اسلام بیشتر متمایل شد و می‌گفت كه در آنجا سنتی‌تر شده است.

او از این دوره تا زمان حاضر به متون اصلی بسیار مراجعه می‌كرد و درباره ابن رشد، ابن سینا، فارابی و ملاصدرا بسیار مطالعه و سخنرانی كرد و در این اواخر در حال بازخوانی ملاصدرا بود.

اما مرادی كه من فراتر از اندیشه و فلسفه می‌شناختم، مردی رئوف و مهربان در حوزه شخصی بود. در مقابل زمانی كه مساله به حوزه عمومی و منافع ملی بازمی گشت بسیار جنگنده می‌شد، با كسی رودربایستی نداشت و نقدهای خود را مطرح می‌كرد.

او در نقدهای خود بسیار دقیق بود و فلسفه را به مثابه مجموعه‌ای از محفوظات نمی‌دید. او فلسفه را زندگی می‌كرد. به این معنا، زمانی كه از هایدگر، ‌نیچه، ‌كانت، ‌هگل، ‌چرخش كپرنیكی سخن می‌گفت قصد نداشت آنها را به عنوان مجموعه‌ای از محفوظات به جامعه روشنفكری و دانشجویان خود منتقل كند. بلكه تلاش می‌كرد نوع نگاه خود را به عنوان یك ایرانی به این مباحث گره بزند و باور داشت برای فهم جامعه ایرانی امروز نیاز داریم نگاه خود را به كانت یا هگل به عنوان متفكران غربی تغییر دهیم. از نظر او نوشته‌های این فیلسوفان آثار كلاسیكی هستند كه متعلق به جامعه بشری است. با این تفاوت كه مواجهه سو‍ژه ایرانی با كانت باید متفاوت از سوژه فرانسوی یا آلمانی باشد. او صاحب علم و حلم بود؛ به زبان علامه اقبال لاهوری متفكران یا صاحب قلمند یا صاحب قدم و مرادی هم صاحب قدم و هم صاحب قلم بود.

عضو هیات علمی (دانشیار) پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: