1395/8/18 ۰۹:۱۰
نمیدانم تجربیات پر ماجرا و پیچاپیچ من از این قرن رو به افول می تواند سر مشقی برای نسل های آینده به شمار آید یا نه، به هر حال من محصول بسیار پیچیده آنم. من که زندگی ام را در حاشیه دگرگونی های بزرگ این قرن گذرانده ام، خود را دستخوش تمامی آثار مثبت و منفی آن می بینم. بی آنکه فرصت بیابم در جریان های خلاق آن شرکت جویم.
نامه به نسل آینده
سفر از پیرامون به مرکز مرا ناگریز کرده بود که از هر امر خرده ریز بسیار چیزها بیاموزم. چیزهایی که در دنیایی که در آن پا نهاده بودم از بدیهیات بود. وقتی به راهی که پشت سر گذارده ام می نگرم از این همه موانع و از این همه ساده نگری خود دچار بهت و حیرت می شوم و حتی به هراس می افتم .چطور بگویم؟ در دنیایی می زیستم که رنگ و شکلنداشت. تمدن کهنی که بدان تعلق داشتم ناتوانی خود را دریافته بود، تجدد دست بالا را داشت و هر آنچه که از غرب می آمد سرشار از جاذبه سحر انگیز آوای پریان بود. ناگزیر بودم زبان ها و فرهنگ های کشورهایی را بیاموزم که خموشانه ستایششان می کردم.
بخارا فروردین و اردیبهشت 1388 شماره 70
دریافت مقاله
منبع: پرتال جامع علوم انسانی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید