1393/4/21 ۰۸:۲۸
خدا از قول ابراهیم خلیل(ع) حكایت میكند: «و اذا مرضتُ فهو یشفین» حضرت ابراهیم(ع) بیماری را به خودش و به جهت نقصان استعدادش نسبت میدهد؛ اما شفا را به خدا نسبت میدهد. پس فیض و خیر و شرافت از اوست و شرّ و نقصان و خسّت از ماست: «ما اصابك من حسنه فمن الله و ما اصابك من سیئه فمن نفسك».(نساء/ 79) هر چند از وجه دیگری همه، از خداست: «قل كلّ من عندالله». (نساء/ 78)
استاد مـتألّه (صدر المتألهین) در كتاب كبیـر خود «اسـفار» میفـرماید: نقائص و ذمائم در موجودات ممكن، بازگشت به خصایص محلهای وجـود و «قابل»ها (پذیرندهها)ی وجود دارد نه «به وجود بما هو وجود». با این بـیان، شبهه ثنویت (دوگانگی مبدأ خیرُ مبدأ شرّ) برطرف میشود و توهم تناقض بین دو آیه كریمه از كتاب الله عزیز از بین میرود كه یكی میگوید: «ما اصابك من سیئه فمن نفسك» و دیگری میگوید: «قل كلّ من عند الله». و چه زیباست آخر آیه كه اشاره دارد به اینكه این، مسئلهای لطیـف و باریك است كه میفرماید: «فما لهؤلاء القوم لا یكادون یفقهون حدیثا»؟
17 ـ سلطنت الهی: «اللهم انی اسألك بسلطانك...»
خداوند در عالم غیب، بر همه اسماء و صفات و صور اسماء؛ و در عالم شهود، بر همه ماهیات كلی و هویات جزئی سـلطنت دارد؛ اما بروز سـلطنت مطلقه او، در قیامت كبراست كه همه به سوی او باز میگردند. «لمن الملك الیوم؟ لله الواحد القهار». (غافر/ 16) اشیاء ممكنه اگر به خود منسوب شوند، هیچ سلطنتی ندارند: «ان هی الا اسّماء سمیتموها انتم و آباؤكم ما انزل الله بها من سلطان»( اعراف/ 71 ؛ یوسف/40)؛ اما به اعتبار انتساب به حضرت حق از مراتب سلطنت اویـند.
از اینجا معنی «و كلّ سلطانك دائم» معلـوم میشـود؛ یعنی سلطنت الهی دائمی است؛ اما آنچه تسلط حق بر او قرار گرفـته، ذاتاً نابـود شـدنی است. هـمانگونه كه فیض قدیم الهی ازلی است؛ ولی فیض گیرندهها حادثند.
18 ـ ملك الهی: «اللهم انی اسألك بملكك...»
اگر مُلك به معنای مملكتداری باشد، چنانچه در آیه «قل اللـهم مالـك الملك تؤتی الملك من تشـاء» (آلعمران/ 26) آمده؛ یا اگر به معنای مالكیت باشد، چنان كه در آیه «لمن الملك الیوم» آمده؛ در هر حال، فاخر بودن مُلك و عظمت یگانگی او در مالكیت، به این اعتبار است كه در حكمت متعالیه ثابت شده كه نـظام هستی، كاملترین و بهترین نظام قابل تصور است؛ چرا كه این نظام، پرتو نـظام علمی ربّانی است كه تابع جمال جمیل مطلق است.
اما «افخریت مُلك» (بأفخره) به اعتبار مراتب غیبی مجرّد و نظام عقلی و نشئه تجردی است كه مُلك و ملكوت آسمانها و زمین از آن اوست و فرار از حكومت و خروج از ممـلكت او ممكن نیست؛ زیرا حكومت و ممـلكت او بر كلّ موجودات حتی اعیان ممتنعات و اعدام گسترده است. سلطنت الهی بر كل مراتب وجود گسـترده است و چیزی نیست كه تحت سلطنت او نـباشد. او غلبه بر كل اشیاء دارد و هر غلبه و سلطنتی ظهور غلبه و سلطنت اوست: «و ما من دابّه الا هوآخذ بناصیتها». (هود/ 56)
19 ـ علوّ الهی: «اللهم انی اسألك من علوّك...»
خداوند در عین نزدیكی به مخلوقات، دارای علوّ و برتری بر آنهاست. او علوّ و برتری مطلق دارد و سایر مراتب وجودی، مادون اویند. هیچ چیزی جز او، علوّ علی الاطلاق ندارد و علوّ هر چیزی، ظلّ علوّ اوست. «علی» (دارای علوّ)، بـنابر تحقیـق اسـتاد عارف كامل ما (شاهآبادی) از اسماء ذات است.
شیخ كلینی در كافی آورده است: ابن سنان میگوید از حضرت رضا(ع) پرسیدم: «آیا خداوند قـبل از خلق مخلوقات، عارف به ذات خویش بود؟» فرمود: بلی. گفتم: «آیا خود را میدید و از خود میشنید؟» فرمود: «او به دیدن و شنیدن نیاز نداشت؛ زیرا نه از خود سؤال میكرد و نه چیزی از خود میخواست. خودش بود و خودش... قدرتش نافذ بود و نـیازی نداشت كه خود را به نامی بنامد؛ اما برای غیر خودش، نامهایـی برگزید كه او را به آن نامها بخوانند؛ چرا كه اگر او را به نام نخوانند، نمیتوانند او را بشـناسند و اولـین نامی كه برای خود برگـزید، «علی عظیم» بود؛ زیرا او از همه اشیا بالاتر بود. علی عظیم نامی بود كه معنایش الله بود. و این، اولین اسم الهی است: «او بر هر چیزی برتری داشت.»
نویسنده عارف مینویسـند: از این روایت پـیداست كه «علی عظیم» از اسماء ذاتی است كه خدا قبل از آفرینش آفریدگان برای خود برگـزیده است؛ اما به اعتبار دیگری از اسماء، صـفات به شمار میآید؛ چرا كه میگوید: «علی كل شئ» كه در اینجا صفت است.
آنگاه از عارف كامل محدث فیض كاشانی نـقل میكنند كه در شـرح این حدیث چنین آورده است: «خداوند متعال، علوّ حقیقی دارد؛ هـمانگونه كه علوّ اضافی (با مقایسه به مـخلوق) دارد. علوّ حقیقی مـختص به اوست و هیچ كس شریك او نیست و لذا برای خود نام «علی عظیم» را برگزیده است».
و در ذیل مطلب فیض كاشانی چنین آوردهاند: در حقیقتِ «علوّ»، هیچكس شریك خداوند نیست؛ زیرا موجودات از جهات نفسی (خودی و ماهیتی) هیـچگونه «علوّ»ی ندارند و به جـهات حقی (پیوستگی به حق)، فانی در ذات الـهیاند و خود دارای هیـچ حكم و هـویتی نیستند، بلكه همه مستهلك در ذات اویند.1
20 ـ مَنّ الهی: «اللهم انی اسألك بمنّك...»
اینكه در این قسمت از دعا «منّ» الهی را «قدیم» میخوانیم، صریحترین شاهدی است بر عقیده ائمه حكمت متعالیه و اصحاب قلوب از اهل معرفت كه فیض الهی را قدیم میدانند: خدا بر موجودات منّت نهاد كه به آنها وجود افاضه فرمود. این همان وجود منبسط بر هـیاكل مـمكنات است كه به اعتبار آنكه فیض خدا قدیم است، به خاطر قدیم بودن اوست كه قدیم است. البته ذات این ممكنات، حكمی ندارد و از خود هم ذاتی ندارد، هر چند از جهت «یلی الخلقی» به خاطر حدوث ممكنات، حادث است؛ زیرا حدوث و تغییر و زوال و هلاكت، طبیعت ماهیت و سرشت ممكنات و ظلمتكده ماده و شجره هیولای مظلمه خبیثه است و قدیم بودن و استقلال و تمامیت و بینـیازی و وجوب، از عالم قضاء الهی و ظلّ نورانی ربّانی است كه هیچگونه گسیختگی و اضمحلال و تغییری در آن راه ندارد.
امام(ره) مینویسند: ایمان به این حقایق با «تسویلات كلامی» یا «براهین فلسفی» ممكن نیست، بلكه نـیاز به لـطافت قریـحه و صیقلی بودن قـلب و صفای باطن دارد كه با ریاضت و خلوت گزینی به دست میآید.
اما «اقدمیت» (بأقدمه) در مراتب وجود، به اعتبار شدت اتصال به قدیم ذاتی و قرب به باب اوست: هر اندازه كه وجود به مبدأ خود نزدیكتر باشد، حكم قدیم بودن در او ظهـور شـدیدتری دارد اما به اعتبار رابـطه خاصی كه هر موجودی با پروردگار خود دارد تمام فیض او قدیم است و لذا میگوییم: «و كلّ منّك قدیم».
21 ـ آیات الهی: «اللهم انی اسألك بآیاتك...»
از آنچه در خلال مباحث گذشته گفتیم، روشن شد كه سلسله وجود، از موجودات عنصری گرفته تا «فلكیات» و «اشباح» و «ارواح» و از غیب و شهود و نزول و صعود، سراسر كتابهای الهی و صحف مكرمه ربوبی و زُبُر نازله از آسمان احدیتاند و هر مرتبه و درجهای از مراتب و درجات آنها چه در سلسله طولی و چه در سلسله عَرضی، آیاتیاند كه بر گوش و دل یقینآورانی خوانده میشود كه دلشان از كدورت و غبار عالم هیولی رهایی یافـته و از خواب این عالم بیدار شده باشـند.
این آیات بر كسانی تلاوت میشود كه از قبر عالم طبیعت برانگیخته شده و از زندان و قـید و بـندهای ماده ظلمانی آزاد شـده باشند و همتشان دنیای دنّی و زیب و زیور آن نباشد و بر زمین نچسبیده و در آن، جا خوش نكرده باشند و كسانی كه در دنیا برای زراعت وارد شده باشند نه درو كردن و خوشهچینی؛ زیرا «دنیا مزرعه آخرت است». كسانی كه ورود آنها به دنیا به منظور حركت انعطافی باشد، حركتی كه انسان را انسان میكند و از این دنیا به وطن اصلی كه مقرّ پدر همه ما آدم(ع) بوده است، برمیگرداند.
پینوشت:
1. در واقع امام خمینی تقسیمبندی مرحوم فیض را كه علوّ را به حقیقی و اضافی نقسیم كرده، نمیپسندند و علوّ الهی را فقط علو ّحقیقی میدانند؛ اما میتوان گفت مرحوم فیض تعبیر دیگری از همان تقسیمبندی مستفاد از حدیث كرده است كه «علی عظیم» به یك اعتبار، اسم ذات است و به یك اعتبار، اسم صفت. میشود مراد مرحوم فیض از علوّ حقیقی و اضافی اسم ذات و صـفت باشد و این، هـمان دو اعتبار اسم ذات و اسم صفت است كه امام(ره) گفتهاند: و الله العالم.
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید