1393/4/14 ۱۰:۰۰
همه انسها و همنشینیها و خلوتگزینیها، پرتو جمال اوست؛ و همه دهشتها و هیبتها و وحشتها، پرتو جلال اوست. پس هرگاه خدا با لطف و مؤانست، بر قلب سالك تـجلی كند، او به یاد جمال خدا میافتد و میگوید: «الّلهم انی اسألك بجمالك»؛ و هرگاه با قـهر و عظمت و كبریا و سـلطنت خود تجلی كند، سالك یاد جلال او میافتد و میگوید: «الّلهم انی اسألك بجلالك». اولیا و سالكان و مـهاجران الیالله و آنان كه بر گِرد حریم كـبریای خدا طواف میكنند، احوال و اوقات و واردات و مشاهدات و خطورات و اتصالاتی نسبت به محبوب خویش دارند و محبوب و معشوق نیز تجلیات و ظهورات و الطاف و كرامات و اشارات و جَذَبات و جَذَواتی نسـبت به آنها دارد؛ و به طـور كلی سالكان هر حال و وقتی كه دارند، مـحبوب، به مناسبت همان حال و وقت بر آنان تجلی میكند.
خداوند بر ابراهیم خلیل(ع) با صفت جمال در پس پرده صفت جلال تجلی كرد؛ زیرا او در بحر عشق الهی مسـتغرق بود و نور جمال خداوند ابراهیم(ع) را در هیمنه خود داشت. اما حضرت یحیی(ع) كه خاضع و خاشع و در خود فرو رفته بود، خدا با صفت جلال و عظمت و قهر و سلطنت بر او تجلی كرد؛ و حضرت عیسی(ع) به مقتضای نشئه و مقامی كه نزد خداوند داشت، خدا با صفت جمال بر او تجلی فرمود. حضرت یحیی(ع) وقتی دید حضرت عیسی(ع) میخندد، بر سبیل عتاب و اعتراض گفت: «گویی تو از مكر و عذاب الهی ایمنی!» حضرت عیسی(ع) در پاسخ گفت: «گویی تو از فضل و رحمت خدا ناامیدی!» و خدا به این دو پیامبر وحی كـرد: «من از شـما دو تن، آن كسی را بیشـتر دوست دارم كه حُسـن ظنّ بیشتری به من دارد.»
اینكه خدا كسی را كه حُسن ظنّ بیشتری به او دارد، بیشتر دوست دارد، از آن جهت است كه رحمت خدا بر غضبش پیشی دارد و ظهور محبت الهی در مظاهر «جمال»، پیش از ظهور غضب او در مظاهر «جلال» است. در دعا میخوانیم: «یا من سبقت رحمتُه غضَبه».
4 ـ عظمت الهی: «اللهم انی اسألك من عظمتك...»
عظمت از صفات جلال است و گفتیم هر صفت جلالی، جمال هم دارد. اگر عظمت و قهر الهی، لطف و رحمت را در خود پنهان نداشت، هرگز حضرت موسی(ع) از «غشوه»ای كه بر اثر تجلی الهی بر كوه به او دست داد، به هوش نمیآمد. نه تـنها او، كه قلب هـیچ سالكی و چشم هـیچ عارفی امـكان شهود و نظر به عظمت الهی را نداشت. رحمت الهی بر همه چیز گسترده است و عظمت او نیز همه چیز را پر كرده است.
«عظیم»، هم اسم ذات است و هم اسم صفت. اسم ذات است به اعتبار عُلوّ و كبریای الهی؛ و اسم صفت است به اعتبار قهر و سلطنت او بر ملكوت اشیاء؛ خدا، هم ذاتاً عظیم است، هم صفتاً و هم فعلاً. ما از عظمت فعل خدا به عظمت اسمی كه فعل او را بارور میكند و نیز به عظمت ذات او پی میبریم. در عظمت فعل خدا همین بس كه ثابت شده عوالم اشباح و اجساد و هر آنچه در خود دارند، نسبت به عالم ملكوت مانند «آن»اند نسبت به «زمان» و عالم ملكوت نیز نسبت به عالم جبروت همین نسبت را دارد.
نویسنده عارف، آنگاه به عظمت منظومه شمسی ما و چهارده مـیلیون منظـومه دیگر مانند آن ـ كه تا آن زمان كشف شده ـ اشاره میكنند و مـطلبی را از كتاب «الهیئه و الاسلام» علامه سید هبهالـدین شهرستانی نـقل میكند.
5 ـ نور الهی: «اللهم انی اسألك من نورك...»
كسی كه شرح صدر یابد و هدایت و نور از خدا گیرد، میداند كه نور منحصر به مـصادیق عرفی آن نیست. برای چنین كسی روشن است كه علم نیز نور است؛ چرا كه حقیقت نور این است كه خود، ظاهر و روشن است و اشیای دیگر به وسیله نور، ظاهر و روشن میشوند. با نور علم است كه باطن اشیاء نیز مانند ظاهر آنها ظاهر میشود و بدینسان، فضل و موهبت الهی بر قلب سالك ظاهر میشود كه نور همان «وجود» است و در عالم هستی چیزی جز نور و ظهور وجود ندارد. سالك در این حال میگوید: «یا منوّر النّور، یا جاعل الظّلمات و النّور، الله نور السموات و الارض». او درمییابد كه نورانیت انوار عرفی و علوم، از اوست. نورانیت عالَم ملك و ملكوت و ظهور سرادقات قدس و جبروت، به نور اوست. او نور مطلق و ظهور صرف است بدون هیـچ درآمیختگی و ظلمت و كدورتی. در دعای كمیل میخوانیم: «و بنور وجهك الذی اضآء له كلّ شئ».
6 ـ رحمت الهی: «اللهم انی اسألك برحمتك...»
خدا دارای دو رحـمت است: «رحمت رحمانی» و «رحمت رحیمی». رحمت رحمانی: مقام بسـط وجود است و رحمت رحیمی: مقام بسـط كمال وجود. با رحمت رحمانی، وجود، ظهور یافـته است و با رحمت رحیمی، هر موجودی به كمال معنوی و هدایت باطنی خود خواهد رسید. در «آثار» با دو تعبیر آشنا میشویم: یكی «یا رحمن الدّنیا و رحیم الآخره» و دیگری «یا رحمن الدنیا و الآخره و رحیمهما» كه در جمله اول، صفت رحمان را به رحمت دنیوی و صفت رحیم را به رحمت اخروی اختصاص داده است؛ اما در جمـله دوم، خداوند، رحمان دنـیا و آخرت و نـیز رحیم دنـیا و آخرت خوانده شده است.
امام خمینی در وجه اول مینویسـند: خدا به حقیقت رحمانـیه، وجود را بر «ماهیات مـعدومه» و «هـیاكل هالكه» افاضه فرمـود و به حقیقت رحیمیه، افاضه كمال بر آنها كرد كه طلوع دولتِ رحیمیت در آخرت بیشتر خواهد بود.
و در وجه دوم مینویسند: رحمان و رحیم بودن خدا در دنیا و آخرت به این اعتبار است كه خداوند در هر موجودی، عشق طبیعی ایجاد كرده كه به كمال خود برسد و به تدریج به مقام لایق خود دست یابد. و این امر در نشئه آخرت و روزِ برداشت و درو كردن نتیـجه اعمال دنـیوی بروز میكند و هر چیزی به فعلیت و كمال خودش میرسد؛ و نفوس زكیه و طاهره به مقامات قرب و كرامات و جنّات میرسند؛ جناتی كه «عرضها كعرض السموات و الارض» است و نفوس مـنكوسه كه خصـلت درّندگی و بهیمیت و شـیطانی دارند، با تكامل خویها و خصلتهای رذیله و پست، به آتش درمیافتند و به دركات دوزخ سقوط میكنند و هر كسی آنچه كاشـته است، درو میكند و این خود، به كمال رسیدن نفوس شیطانی است در جهت رذائل؛ هر چند نسبت به نفوس زكیه انسانی، اینها نقص است.
با این بیان امام(ره) میتوان دریافت كه آیه «بسم الله الرحمن الرحیم» كه در ابتدای سـورههای قرآن (به جز سوره «برائت») آمده، میتواند مشعر به این حقیقت شریف در كل جهان هستی باشد كه «الله» (یعنی ذات پاك مستجمع جمیع صفات كمالیه) به مقتضای صفت رحمانیت است كه جهان را هستی بخشـیده و به مقتضای صفت رحیمیت است كه جهان را به سـوی كمال میبرد. اصل وجود، پرتو صفت رحمانیت الـهی است و تكامل عالم و جهان هستی، پرتو صفت رحیمیت اوست.
7 ـ كلمات الهی: «اللهم انی اسألك بكلماتك...»
عوالم وجود و اقلیم هستی از غیب و شهود، كتابی است دارای آیات و كلام و كلمات. این كتاب، باب باب و فصل فصل است. هر بابی سرآغازی دارد و سرانجامی. هر سرآغازی دارای چند باب است و هر بابی چند فـصل دارد و هر فـصلی چند آیه و هر آیهای چند كـلمه و هر كـلمه چند حرف و هر كلمه و هر حرف دارای زُبُر و بینات است. كتاب تكوین دارای فاتحهالـكتاب است. فاتحهالـكتاب تكوینی در «قوس صعود»، عالم عقول مـجرده و به عبارتی نفس مشـیت الهی است و در «قوس نزول»، عالم طبیعت و طومار آفرینش است:
اگر وجود مطلق و كل عالم هستی را كه تصنیف الهی به هم پیوستهای است، با همه مراتب و منازلی كه دارد كتاب واحد بدانیم، هر عالمی از عوالم كلّی، باب و جزئی از كل این عالم است؛ و هر عالمی از عوالم جزئی، سوره و فصلی از این كتاب خواهد بود و هر مرتبهای از مراتب هر عالمی یا هر جزئی از اجزای هر عالمی، آیه و كلمه كتابند.
اما اگر سلسله وجود را كتب مـتعدد و تصانیـف متكثّری اعتبار كنیم، هر عالمـی یك كتاب مسـتقل خواهد بود كه به اعتبار مراتب و انواع و افـراد، دارای ابواب و آیات و كلماتی خواهد بود؛ اما اگر هر دو اعتبار را با هم در نظر بگیریم، آنگاه «وجود مطلق» كتابی خواهد بود كه چند جلد دارد و هر جلدی دارای ابواب و فصول و آیات بینات است.
نویسنده عارف آنگاه مینویسـند: «انسان كامل، خلیفه خدا بر روی زمین است و كلام در انسان، عبارت است از ابراز آنچه در ضمیر متكلم است و قبل از تكلم، كلمات متكلم پنهان است؛ نیز كلمات الهی یعنی سراسر عالم هستی با تمام مراتب خود از عالم غیب به عالم شهادت آمدهاند. این است كه امام علی(ع) فرمود: «خدا وقتی اراده كند چیزی را بـیافریند، میگوید: «كُن» و آن شئ به وجود میآید. این «كُن» كه خداوند میگوید، صـدایی نیست كه به گوش برسد یا ندایی كه شنیده شود، بلكه كلام خدا، فعل خداست.»
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید