انتشارات فرانکلین چرا تعطیل شد؟ / عبدالحسین آذرنگ

1395/5/11 ۰۹:۰۸

انتشارات  فرانکلین چرا تعطیل شد؟ / عبدالحسین آذرنگ

انتشارات فرانکلین برنامه بود نه نهاد. همۀ برنامه ها معمولاً عمر معینی دارند و هرگاه هدف های آنها متحقق شود، پایان می یابند. طراحان و گردانندگان برنامۀ کتاب فرانکلین به این نتیجه رسیدند که هدف هایشان، یا بیشتر هدف هایشان، تحقق یافته است و از این رو پس از 25 سال فعالیت، پایان کار آن را در 1977م/1355ش اعلام کردند.

 

انتشارات فرانکلین برنامه بود نه نهاد. همۀ برنامه ها معمولاً عمر معینی دارند و هرگاه هدف های آنها متحقق شود، پایان می یابند. طراحان و گردانندگان برنامۀ کتاب فرانکلین به این نتیجه رسیدند که هدف هایشان، یا بیشتر هدف هایشان، تحقق یافته است و از این رو پس از 25 سال فعالیت، پایان کار آن را در 1977م/1355ش اعلام کردند. البته در اظهار نظرهای مختلف شنیده می شود که بعضی صاحبنظران با این نتیجه گیری موافق نیستند. آنها علت اصلی تداوم نیافتن برنامه را از دست رفتن انگیزه های نیرومند اولیه، تغییر یافتن مدیران، بر سر کار آمدن مدیران فاقد انگیزه های مدیران نخستین، و نیز تاثیر عامل های جهانی و خارجی، و عوامل دیگری از این دست دانسته اند. به شباهت هایی میان افول برنامه های یونسکو و برنامه هایی نظیر برنامۀ کتاب فرانکلین هم اشاره شده است.

شاخه های فرانکلین در کشورهای مختلف سرنوشت های متفاوتی داشتند که موضوع بحث جداگانه ای است، اما اجمالاً اینکه تفاوت میان چگونگی تداوم یا توقف  فعالیت این شاخه ها، می تواند نشان دهد که عامل های محلی تا چه حد و چگونه دخیل بوده است.

شاخۀ تهران چگونه تعطیل شد، شاخه ای که فعالیت های آن در نشر ایران چنان عمیق و گسترده بود که هنوز هم تاثیرهای مستقیم و غیر مستقیم آن را می توان دنبال  کرد؟ اما این پرسش که چرا شاخۀ تهران تعطیل شد، پرسشی است که بدون دسترسی به اسناد کافی و مطمئن نمی توان به آن پاسخ گفت. در اینجا فقط می توانم مشاهدات مستقیم خودم را نقل کنم. چنانچه شاهدان و ناظران دیگر هم روایت های خود را منتشر کنند، حتماً نکاتی به دست خواهد آمد که به پاسخ پرسش کمک می کند.

حدود دو سال پیش از آنکه زمزمه های تعطیل شدن فرانکلین به گوش برسد، خانم ماریا ناگورسکی، آمریکایی لهستانی تبار، از سوی فرانکلین نیویورک به تهران آمد تا در بارۀ شاخۀ تهران گزارش جامعی تهیه کند. او در کتابخانۀ مرجع فرانکلین پشت میزی می نشست و گزارش ها و اسناد را می خواند و بررسی می کرد. گاه با تنی چند از مسئولان بخش های مختلف دیدار داشت و با آنها به گفت و گو می نشست. میز کار من هم در همان کتابخانۀ مرجع فرانکلین بود. در مدتی که خانم ناگورسکی در ایران بود، لاجرم هر روز او را می دیدم. او در بارة فرانکلین شاخۀ تهران گزارش مفصلی نوشته است، اما بنده آن را ندیده ام. آن طور که از شیوۀ کار و برخوردهایش در یافتم، زنی بود با هوش، دقیق، روش دان و به کار خود مسلط.

در بهار 1354ش، حدوداً 3 سال پیش از انقلاب، روزی به دعوت علی اصغر مهاجر، مدیر وقت موسسۀ انتشارات فرانکلین شاخۀ تهران، همۀ ویراستاران آن موسسه که زیر نظر شادروان کریم امامی کار می کردند، به نشستی دعوت شدند. نجف دریابندری، معاون فرهنگی فرانکلین هم حضور داشت. نگارنده هم در آن نشست بود. آن روزها اوج اختناق و سرکوب رژیم گذشته بود و سانسور کتاب و مطبوعات هم بیداد می کرد. به گمانم هیچ یک از کسانی که به آن نشست فراخوانده شده بودند، ازآنچه در فرانکلین نیویورک می گذشت هیچ اطلاعی نداشتند؛ ضمن اینکه رابطۀ شاخۀ تهران با مرکز نیویورک، همان گونه که پیشتر اشاره شد، فقط به رابطه ای صوری تبدیل شده بود. شاخۀ تهران نه تنها سال ها بود کمکی از مرکز اصلی نگرفته بود، بلکه به سبب درآمدهای کلانی که از راه کتاب های درسی و منابع آموزش و احتمالاً فعالیت های جنبی کسب کرده بود، به مرکز اصلی هم کمک می کرد. دیتوس اسمیث می گوید دارایی مرکز نیویورک به هنگام تعطیل شدن برنامۀ فرانکلین فقط حدود 8000 دلار بوده که به کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا اعطا شده، حال آنکه دارایی شاخۀ تهران به ارزش 10 میلیون دلار بوده است. او می گوید فرانکلین شاخۀ قاهره به سازمانی غیر انتفاعی واگذار شد تا فعالیت ها را ادامه دهد.

علی اصغر مهاجر در آن نشست حرف های عجیبی زد که مضمون آن را نقل می کنم. متاسفانه هیچ کدام از ما حاضران در آن نشست از حرف های او یادداشت برنداشتیم، شاید به این سبب که نشست، ناگهانی و غافلگیر کننده بود، و شماری نظیر من کم تجربه و بی اطلاع از اوضاع. او گفت:

 وضعیتی بر کشور حاکم شده است که امکانی برای ادامۀ فعالیت نمی بیند و دیر یا زود فرانکلین با بن بست رو به رو خواهد شد. با توجه به اینکه نیروهای با تجربه ای در زمینه های مختلف نشر با این موسسه همکاری دارند که ثروت و سرمایۀ قابل توجهی هستند، به نخست وزیر[امیر عباس هویدا] چند طرح در چند زمینه پیشنهاد داده شده و او همکاری نیروهای فرانکلین تهران را با دانشگاه آزاد به ریاست دکتر عبدالرحیم احمدی  تصویب کرده است. از این رو اعضای بخش ویرایش، و بخشی از اعضای بخش تولید فنی و هنری فرانکلین در اختیاردانشگاه آزاد قرار می گیرد.

بعد هم مطالبی در بارۀ اهمیت دانشگاه آزاد (Open University)که طرح هوشمندانه ای از سوی متخصصان انگلیسی بوده و آیندۀ «نویدبخش» آن سخن گفت.

این، چکیدۀ گفته های علی اصغر مهاجر در آن نشست بود. پس از پایان یافتن حرف هایش، حاضران واکنش های متفاوتی بروز دادند. شادروان کریم امامی گفت علاقه ای به کار در زمینۀ تدوین و انتشار متن های درسی و آموزشی و دانشگاهی ندارد و حاضر به همکاری با دانشگاه آزاد نیست. به این ترتیب ادیتوریال(بخش ویرایش) که مدیریتش با او بود، به این نتیجه رسید که سرپرست، سرنوشت خود را جدا کرده است. اعلام نظر او نشان دهندۀ تصمیمی فردی بود و گویای این معنا که اعضای ادیتوریال هر کدام خود تصمیم بگیرند. فضایی مبهم و بلاتکلیف ایجاد شد. نجف دریابندری هم به همکاری با دانشگاه آزاد تن نداد، اما مخالفتی هم با پیشنهاد مهاجر نکرد. بعد هم در انتقال اعضای ادیتوریال و بخش فنی و هنری فرانکلین به تشکیلات جدیدی در دانشگاه آزاد به نام سازمان ویرایش و تولید فنی در دانشگاه آزاد، که مسئولیت آن با دوست دیرینش دکتر حسن مرندی بود، کمک کرد. گویا دکتر عبدالرحیم احمدی با ریاست دکتر حسن مرندی بر سازمان ویرایش و تولید فنی موافق بود.  دریابندری مدتی با تلویزیون همکاری کرد و متن برخی از فیلم ها را به فارسی برمی گرداند. او در گفت و گوهایی به ماجرای همکاریش با تلویزیون اشاره کرده است. چند تن از اعضای بخش ویرایش زمانی که خبر شدند شادروان کریم امامی قصد دارد به تلویزیون برود و مدیریت انتشارات سروش را بپذیرد، به ویژه استاد محمد رضا حکیمی، کوشیدند او را از این کار باز دارند. از او خواستند با توجه به تجربۀ متراکم همکارانش به امکان فعالیت انتشاراتی آزاد و غیر وابسته توجه کند و نگذارد جمعی که طی سال ها با هم کار کرده اند و به ذهنیت های حرفه ای مشترکی دست یافته اند، از هم بپاشد. به هر ترتیب این گفت و گوها به نتیجه نرسید، شادروان کریم امامی به انتشارات سروش رفت و امیر جلال الدین اعلم و محمد تقی زاده، از اعضای ویرایش، و اصغر مهرپرور، مدیر امور فنی، را با خود به انتشارات سروش برد. شمار دیگری از اعضای فرانکلین هم خواسته یا ناخواسته به دانشگاه آزاد منتقل شدند. از فرانکلین شاخۀ تهران فقط جمعی از کارکنان اداری، مالی و خدمات باقی ماندند.

همزمان با تعطیل شدن فرانکلین شاخۀ تهران، موسسۀ انتشاراتی جدیدی به نام نومرز تشکیل شد که می خواست برنامه های فرانکلین تهران را با تغییرات و اصلاحاتی ادامه دهد. شادروان دکتر حمید عنایت و یک آمریکایی به نام جان نیوتن، که فارسی را خوب می دانست و روان صحبت می کرد ـ شاید همسرش ایرانی بودـ برای تاسیس نومرز فعالیت می کردند. با شماری از اعضای پیشین فرانکلین تماس گرفتند و آنها را به همکاری دعوت کردند. شادروان حمید عنایت و نماینده ای از سوی او، نگارنده را هم به همکاری دعوت کردند، اما چون به موسسۀ تحقیقات پیوسته بودم، همکاری با شادروان حمید عنایت امکان پذیر نشد.

آنچه از تشکیلات فرانکلین تهران باقی ماند، پس از انقلاب به تشکیلات تازه ای به نام انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، زیر نظر علی موسوی گرمارودی، منتقل شد. تغییرات و تحولات این تشکیلات پس از انقلاب مکتوب و مضبوط است و در حوزۀ تاریخ نشر ایران پس از انقلاب قابل بررسی است.

 

بر سر دارایی های فرانکلین تهران چه آمد؟

 نگارنده نتوانسته است اطلاع مستند و دقیقی در این باره بیابد. اقوال و روایت ها متفاوت است. آنچه مسلم است اینکه دارایی قابل توجهی بوده که بخشی از آن در ایامی که علی اصغر مهاجر در ایران بوده، فروخته شده است. برای مثال، اسناد و مدارک فروش شرکت سهامی کتابهای جیبی و دایره المعارف فارسی به موسسۀ انتشارات امیرکبیر موجود است. آنچه جا به جا، منتقل یا از ایران بیرون برده شده است، بدون همکاری شماری از مسئولان امور مالی و حقوقی، که با علی اصغر مهاجر از نزدیک کار می کرده اند، امکان پذیر نبوده است. آنها می توانند بگویند مهاجر چه میزان از دارایی های فرانکلین تهران را با خود به خارج برده است. او پس از تعطیل شدن فرانکلین تهران به آمریکا رفت، مستغلاتی خرید، دست به فعالیت هایی زد، کتاب منتشر کرد و خیالات دیگری هم در سر داشت که اجل مهلتش نداد. تا جایی که نگارنده خبر دارد، هیچ یک از اعضای فرهنگی فرانکلین تهران که به فعالیت فرهنگی معتقد بودند و وفادار ماندند، پس از تعطیل شدن فرانکلین نه با او تماسی داشتند، نه به نیکی از او یاد کردند، نه نقش او را در تسریع بخشیدن به پایان روند انحلال فرانکلین و پراکنده کردن جمعی از یاد برده اند که می توانست هرگونه فعالیت انتشاراتی را در کشور به بهترین صورت ممکن در زمان خود اداره کند.

منبع: مجله بخارا - مرداد 1395

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: