خانه‌نشین دوران بی‌ثبات / صادق زیباكلام

1393/2/2 ۱۰:۲۵

خانه‌نشین دوران بی‌ثبات / صادق زیباكلام

مرحوم ملك‌الشعرای بهار در برهه زمانی پر تلاطم و بی‌ثباتی می‌زیست یا دست كم بخشی از زندگی وی مصادف با چنین دورانی بود. دوران 15ساله‌یی كه از سال 1285 كه انقلاب مشروطه اتفاق افتاد تا ابتدای سال 1300 كه كودتای معروف سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج شكل گرفت

 

مرحوم ملك‌الشعرای بهار در برهه زمانی پر تلاطم و بی‌ثباتی می‌زیست یا دست كم بخشی از زندگی وی مصادف با چنین دورانی بود. دوران 15ساله‌یی كه از سال 1285 كه انقلاب مشروطه اتفاق افتاد تا ابتدای سال 1300 كه كودتای معروف سیدضیاءالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج شكل گرفت. كودتایی كه فصلی نو در تاریخ معاصر ایران شد. این 15 سال كه بهار یكی از چهره‌های سیاسی برجسته آن بود، خلاصه می‌شد در مجموعه‌یی از بی‌ثباتی، هرج و مرج، ضعف دولت مركزی، توقف كامل اقتصاد، بیماری، قحطی و بدتر از همه سر برون آوردن یك دوجین قدرت‌های گریز از مركز. در سیستان و بلوچستان، در خراسان، در شمال ، در آذربایجان در كردستان، در خوزستان؛ در فارس و جنوب كشور در برابر دولت مركزی قد علم كرده بودند. قدرت مركزی اسما و بیشتر بر روی كاغذ آن هم در تهران وجود داشت. به این مجموعه باید ده‌ها دستجات و گروه‌های مسلح در اطراف و اكناف مملكت را افزود. این بی‌ثباتی 15‌ساله ریشه در تكان شدیدی داشت كه انقلاب مشروطه در ساختار قدرت قاجارها به وجود آورده بود. این تكان اما نه آنقدر موثر كه بتواند آن را ریشه كن كند، در نتیجه دو كانون قدرت رقیب و معارض بعد از انقلاب مشروطه در كشور به وجود آمده بود. الیگارشی قاجار در یك سو و مشروطه‌خواهان در یك سوی دیگر. خلأ قدرت مركزی باعث ظهور قدرت‌های گریز از مركز در همه جای مملكت شده بود. در چنین شرایطی بهار هم همانند بسیاری دیگر از نخبگان و رجال سیاسی به این نتیجه رسیده بود كه اگر دولت مركزی مقتدر و نیرومندی در تهران به قدرت نرسد یقینا بخش‌هایی از ایران از كشور جدا می‌شدند. چنین بود كه بهار هم باز همانند سایر رجال از رضاخان سردار سپه به حمایت برخاست. آن افسر نظامی و فرمانده قزاق كه كمتر كسی در پایتخت او را می‌شناخت با خود متاعی را به همراه آورده بود كه بهار و سایر رجال ملی و نگران كشور 15 سال بود كه در حسرتش بودند. او با خود ثبات، امنیت و یكپارچگی مجدد كشور را به همراه آورده بود. سردار سپه اگرچه چكمه از پای به در نیاورد تا همه قدرت‌های گریز از مركز را مطیع كرد، اما او به تدریج نشان می‌داد كه فقط با بختیاری‌ها، اعراب، اكراد، جنگلی‌ها، ترك‌ها و... نیست كه سر سازش نداشته و تا اطاعت یا محو آنان از پای نمی‌نشیند، بلكه با سایر مخالفین و منتقدین خودش در پایتخت هم رفتار بهتری ندارد. آنقدرها طول نكشید كه مرحوم مدرس، قوام السطنه، بهار، سلیمان میرزا اسكندری، مصدق، عشقی و سایر رجالی كه در ابتدا به حمایت از رضاخان برخاسته بودند، به تدریج و به دلیل روحیه مغرور، شكاك، بی‌رحم و مستبد و یك دنده سردار سپه كه حالا دیگر تاج شاهی هم بر سرنهاده بود، از وی كناره گرفتند. برخی همچون مدرس و عشقی جان خود را بر سر مخالفت با رضاشاه از دست دادند و برخی دیگر همچون قوام السلطنه، مصدق و ملك الشعرای بهار تا زمانی كه رضا شاه قدرت را در دست داشت عملا گوشه عزلت اختیار كرده و خانه‌نشین شدند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: