شاید امروز برای کمتر کسی اهمیت داشته باشد که روزی محمدتقی بهار، معروف به ملکالشعرای بهار (زاده 1265 شمسی و مرگ 1330 )، در مدح و ثنای لنین نوشت... قبلترش و در اوان جوانی مشروطهخواه بود، خانوادهاش از معتمدین دربار قاجار بودند و لقب ملکالشعرایی میراثی بود که از پدر به ارث برد؛ هم او را بر مصدر وزارت نشاند و هم بر کرسی وکالت مردم در مجلس.
کشور ایران ز انبوه فتن در خطر است / ای وطنخواهان زنهار وطن در خطر است، این بخشی از اشعاری است که در یک روزنامه محلی محبوب در مشهد و در روزهای پر فراز و نشیب تاریخ معاصر ایران منتشر میشد و طبیعی و بدیهی بود که چنین روزنامهای برای بیان اندیشههای وطندوستانه و ناسیونالیستی خود چنین به جادو و اعجاز سحرانگیز شعر پناه جوید
«خانهای شخصی و مبلی ساده و قدری کتاب/ آمد و رفتی و ترتیبی، کز آن خوشتر نبود ... مادرم تدبیر منزل را نکو میداشت پاس/ پاسداری در جهانم بهتر از مادر نبود... شعر میگفتیم و میگشتیم و میبودیم خوش/ بزم ما گهگاه، بی مهروی و خنیاگر نبود ... شور و شری ناگه اندر توس زاد از انقلاب/ فکرت من نیز بیرغبت به شور و شر نبود ... در صف طُلاب بودم، در صف کُتاب نیز/ در صف احرار هم، چون من یکی صفدر نبود ... در سیاست اوفتادم آخر از اوج علا/ وین همی دانم به خوبی کان مرا درخور نبود ... روزنامهگر شدم، با سائسان همسر شدم/ واندر آن دوران کسم زین سائسان همسر نبود».
مقالههای سیاسی و اجتماعی محمدتقی بهار از نظر حجم بزرگترین بخش از میراث قلمی اوست. این مقالهها، علاوهبر روشنکردن گوشههایی از تاریخ معاصر ایران، سیر اندیشه سیاسی و تحول نثر و نظم «ملکالشعرا» را میشناسانند. بهار آغاز روزنامهنگاری خود را پس از گشایش تهران به دست مشروطهخواهان در ۲۴ تیر ۱۲۸۸ دانسته است.
اولین آثار ادبی-سیاسی بهار در روزنامه خراسان بدون امضاء به چاپ میرسید که مشهورترین آنها مستزادی خطاب به محمدعلی شاه است.
محمدتقی بهار شاعری است که شعرهایی چون «مرغ سحر» و «ای گنبد گیتی ای دماوند» او تصویر شاعری آزادیخواه و وطندوست را به ذهن متبادر میسازد، اما باید دید این شاعر در مدت عمر، که مقارن با رویدادهای مهم تاریخ ایران و جهان از جمله انقلاب مشروطه، جنگ جهانی اول و دوم و روی کار آمدن سلسله پهلوی بوده، چه مواضعی داشته و قلم خود را در چه جهتی بهکار برده است.
نام مشترک داشتن با بزرگان، گاه نعمت است گاه زحمت! «این حلّه تنیده ز دل...» کتابی است از عزتالله فولادوند که نامش شبیه است به آن بزرگ فرهیخته در عرصه ترجمه اما او نیست[با مختصرتفاوت سنی؛ متولد 1317 است؛ سه سال جوانتر از فولادوند مترجم] پژوهشگر است و کارش را هم خوب بلد است و در این کتاب، به سراغ «قصیده» رفته؛ قصیده معاصر؛ بسنده هم نکرده به نامهایی که پیش از این شنیدهایم، از شاملو گرفته تا رضا براهنی در این کتاب دو جلدی حضور دارند گرچه این حضور، بیشتر اشارت به «اهل بخیه» بودن اهالی شعر مدرن است تا تسلط ایشان بر این قالب شعری به شدت دشوار.فولادوند در این دو مجلد، دو رفتار پژوهشی متمایز پیشه کرده
گزارشی از همایش خاندان ملک الشعرای بهار: چهار نسل در خدمت فرهنگ ایران
مروری بر کارنامه روزنامه نوبهار میرزا محمد تقی، ملک الشعرای بهار، شاعر، روزنامهنگار، نماینده ادوار مجلس شورای ملی، وزیر فرهنگ، استاد دانشگاه و عضو فرهنگستانایران، فعال و مبارز سیاسی دوره مشروطه و نیمه نخست سلطنت پهلوی در 16 آبان سال 1263ه. ش- 10دسامبر 1886 م، در شهر مشهد در محله سرشور در خانوادهای ادیب و شاعر پیشه به دنیا آمد. پدرش محمد کاظم، متخلص به صبوری و ملقّب به ملک الشعرای آستان قدس رضوی و اصالتاً اهل کاشان بود.
یکی از مدرسان دانشگاه فردوسی از «کشف کتابی شامل شعرها و بیتهای جدیدی از ملکالشعرا بهار» خبر داد. دکتر مجتبی مجرد، با اشاره به نحوه پیدا شدن این کتاب با بیان اینکه «سالهای زیادی در جستوجوی این دیوان بودهام» گفت: آبانماه امسال از روی اتفاق به دانشکده ادبیات سر زده و باز اتفاقیتر به کتابخانه دانشکده رفتم. معمولا روزهایی که در دانشکده کلاس دارم، حتما سری هم به کتابخانه میزنم و از لابهلای انبوه کتابهای چاپ سنگی و یا نسخههای خطی، سراغ نسخهای را میگیرم که حدود شش یا هفت سال است در پی آنم.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید