من غلامحسین بیگدلی فرزند فتح اله خان بیگدلی به تاریخ 24 اسفند 1297 خورشیدی در تهران به دنیا آمدم.اصل و نسبم به ایل كهنسال و دیرپای ایل واویماق جلیل بیگدلی میرسد كه در میانشان قهرمانان شمشیر وصاحبان عدل و داد و دین و دانش بسیار بودهاند كه در طول تاریخ خدمات جانبازانه و سرافرازانهیی به ایران عزیزنمودهاند.
محمدحسین در سال 1240 ش. / 1277 ق. در شهر نایین و در خاندانی فاضل و محیطی روحانی و خانهای پر مهر و عطوفت، قدم به عرصه گیتی نهاد و با قدوم مبارك خود آن خانه را رونق و صفایی افزون بخشید.[1] پدر او شیخ الاسلام میرزا عبدالرحیم، از خاندان بزرگ منوچهری بود كه در شهر اصفهان پدرانش - پشت به پشت - لقب شیخ الاسلامی داشتند. خاندان نایینی در اصفهان به بهرهمندی از خوبیها شهره عام و خاص و از نظر علم و دینداری زبانزد همگان بودند و خانه ایشان در زمان بروز مشكلات پناه مستمندان بود.
حضرت ابوالحسن علیبن موسی(ع) ملقب به «رضا» امام هشتم از ائمه اثنیعشر(ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم(ع) است. سال تولد آن حضرت را ۱۴۸ و ۱۵۳ق و ماه تولدشان را ذوالحجه یا ذوالقعده یا ربیعالاول گفتهاند و مشهور آن است که روز تولد آن حضرت یازدهم ذوالقعده بوده است و البته روزهای دیگری نیز گفته شده است. کنیه آن حضرت ابوالحسن بوده است و چون حضرت امیر(ع) نیز مکنّی به ابوالحسن بوده است، حضرت رضا(ع) را «ابوالحسن ثانی» گفتهاند.
حقیر سال ۱۳۰۴خورشیدی در قصبه آشتیان(که اکنون به شهری مبدل شده )از مضافات سلطان آباد عراق(اراک)متولد شدم.دوره ابتدایی را در دبستان خاقانی آنجا به پایان رساندم ودر مکتبخانه قدیم گلستان سعدی ونصاب الصبیان وتاریخ معجم وجامع المقدمات در صرف ونحو وقسمتی از دره نادری ونیز قسمتی از کتاب شرح سیوطی را قرائت نمودم. نگارنده در سال ۱۳۲۳خورشیدی به تشویق وراهنمایی ومساعدت روحانی آشتیان به (۱)به داراالعلم قم مسافرت کردم وآن جا کتاب (۲)مغنی ومطول وقسمت زیادی از شرح لمعه را خدمت مرحوم آقای صدوقی یزدی که دارای استعداد وهوشی قابل توجه وحافظه ای قوی وبیانی روان وجذاب بود خواندم .جلد اول کفایه وچند سال قبل از آن شرح شمسیه را خدمت آیت الله حاج میرزا عبدالجواد جبل عاملی اصفهانی که (به تمام معنا مرد خدا بود )قرائت کردم .
مدتی پیش از استاد نامدار فرهنگ و تاریخ ایران، دكتر ایرج افشار، تقاضا كردیم كه در باب فتوت و جوانمردی، مطلبی عنایت فرمایند تا در دفتر ویژه این موضوع منتشر نماییم. استاد مانند همیشه استقبال كردند، اما كسالت و بیماری و سپس بستری شدن ایشان در بیمارستان، مانع از این كار شد. با این حال اشارت فرمودند كه مطلب ذیل را كه در سال 1359، به مناسبت بزرگداشت شادروان استاد غلامحسین یوسفی نوشته و تدارك دیده بودند در نظر بگیریم و مورد استفاده قرار دهیم. استاد افشار، خردمند و كوششگر بزرگ فرهنگ ایراناند و آثار فكری و قلمی ایشان فزون از شمار است. در اینجا برای یادآوری گستره و ارج خدمات ایشان، این مطلب را سرلوحه دفتر ماه قرار داده و از خداوند تبارك و تعالی برای وجود عزیز این دانشور بزرگوار طلب سلامتی و عمر طولانی داریم.
اینجانب علی اکبر فیض معروف به علی مشکینی در سال 1300 هجری شمسی در دهی از دهات بلوک مشکین چشم به جهان گشودم. در اوائل زمان کودکی قریب چهار سال در نجف اشرف که پدرم برای تحصیل علوم دینی در آنجا اقامت داشت به مکتب رفتم و سپس همراه پدر به وطن بازگشته و مقداری از علوم دینی را نزد والد خویش تحصیل نمودم. در همان ایام پدر را از دست داده و برای توصیه اکید آن مرحوم نسبت به اشتغال به علوم دینی به شهرستان اردبیل که در حدود ده فرسخ است پیاده همراه کاروانی در دو روز سفر کردم. چندماهی در آنجا مشغول فراگرفتن علم صرف و نحو شده، در آن اوان به زیارت عالمی متقی موفق شدم.
چنین گوید برزویه ـ مقدم اطبای پارس ـ که: پدر من از لشکریان بود و مادر من از خانه علمای دین زردشت بود، و اول نعمتی که ایزد ـ تعالی و تقدس ـ بر من تازه گردانید، دوستی پدر و مادر بود و شفقت ایشان بر حال من…
هنگام افول دولت سلوكیان در سوریه (ح64)، دولت ارشكان (اشكانیان) در پارت (پارتیا، پهله) یك دوران تقریباً دویست ساله (ازح256) را پشت سر گذاشته بود و لااقل در یك قرن اخیر آن دیگر به هیچ وجه از جهت دولت سلوكی دغدغهی خاطری نداشت - چون سلوكیها از ایران به سوریه عقب نشسته بودند. حتی این دولت در این مدت تدریجاً به یك امپراطوری بالنسبه پهناور تبدیل شده بود كه در آن ایام تقریباً جز دولت روم هیچ قدرت دیگری با آن طرف نسبت به نظر نمیرسید. روم هم به نظر اعجاب، احتیاط، و تا حدی وحشت به آن مینگریست.
متن زیر نامه محمد علی فروغی مشهورترین سیاستمدار عصر پهلوی درباره وضعیت وزارت خارجه ایران در عصر رضاشاه است. فروغی این نامه را در بهمن 1307 زمانی که مسئولیت سفارت ایران در ترکیه را داشت نوشت و مخاطب وی محمدعلی فرزین کفیل وزارت امور خارجه بوده است.
انالله و اناالیه راجعون. من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است؛ این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار) ناراحت هستم، قلبم در فشار است. با تاثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. (گریه شدید حضار). ایران دیگر عید (گریه حضار) ندارد، عید ایران را عزا کرده اند، (گریه حضار) عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دستجمعی رقصیدند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید