صفحه اصلی / مقالات / دانشنامه ایران / اصلاح طلبی /

فهرست مطالب

V. اصلاح‌طلبی در شبه‌قارۀ هند

هرچند جنبشهای اصلاح‌طلبانه در هند از نتایج تسلط کمپانی هند شرقی بر آن کشور است، پیشینۀ اصلاح‌طلبی در هند به روزگار احمد سرهندی‌ (971-1034 ق / 1564- 1625 م)، معروف‌ به‌ مُجدِّد هزارۀ دوم‌ و مؤسس‌ طریقۀ مُجدِّدیه، بازمی‌گردد. احمد سرهندی‌ در عصر اكبر شاه (ه‍ م)، با نهضتی‌ كه‌ پدید آورد، سرسختانه‌ به‌ مبارزه‌ با آنچه‌ آن را بدعت‌ و بددینی‌ می‌خواند، برخاست‌ و اندیشه‌های‌ اكبر شاه‌ را كه با عنوان‌ «دین‌ الٰهی‌» ترویج‌ می‌شد به‌ باد انتقاد گرفت‌ (احمد سرهندی، ج‌ 1، مكتوبات‌ 65، 73، 77، 81-85‌). احمد سرهندی‌ با آنكه‌ درزمرۀ برجسته‌ترین‌ عارفان‌ شبه‌قاره‌ به‌ شمار می‌رود، با برخی‌ آداب‌ صوفیه‌ مخالف‌ بود و مریدان‌ را به‌ تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ تشویق‌ می‌كرد (ج‌ 1، مكتوب‌ 266؛ كشمی‌، 212). او به‌ویژه‌ با آراء وحدت وجودی‌ ابن‌عربی‌ و تسامح‌ آن‌ با‌ ادیان‌ دیگر كه‌ در شبه‌قاره‌ رواج‌ می‌یافت‌، به‌ ستیزه‌ برخاست‌ و با نهضت‌ دینی‌ هندوان‌ موسوم ‌به‌ بهكتی كه‌ در برخی‌ فرق‌ صوفیۀ اسلامی‌ در شبه‌قاره‌ نفوذ یافته‌ بود (مجتبائی‌، 92-110)، درآویخت‌ (احمد سرهندی، ج‌ 1، مكتوب‌ 167). 
پس ‌از آن‌، انحطاط دولت‌ تیموریان‌ هند، سرازیرشدن‌ اروپاییان‌ به‌ شبه‌قاره‌ و استعمار این‌ سرزمین‌ موجد نهضتهای‌ اصلاح‌طلبانه‌ای‌ شد كه‌ مضامین‌ دینی‌ و اجتماعی‌ گوناگونی‌ در بر داشت‌. بخش‌ مهمی‌ از نهضتهای‌ اجتماعی و دینی، طرف‌دار نوگرایی و اخذ برخی‌ اندیشه‌ها و زمینه‌های‌ تمدن‌ جدید و انطباق‌ آن‌ با جامعۀ اسلامی‌ شبه‌قاره‌ بودند، اما عدۀ دیگری‌ برضد نفوذ این‌ فرهنگ‌ و اندیشه‌ برخاستند و معتقد بودند كه‌ برای‌ اصلاح‌ جامعۀ مسلمانان‌ شبه‌قاره‌ باید به‌ اصل‌ اسلام‌ بازگشت‌. گرایش به اصلاح اجتماعی‌ با احیاء دینی‌ به‌ مفهوم‌ سنتی‌ آن‌ در همین‌ نقطه‌ تلاقی‌ می‌كردند (اقبال‌، 1 / 194). به‌هرحال‌، در دوران‌ تمدن‌ جدید، نخستین‌ كسی‌ كه‌ باید از او در زمرۀ احیاگران‌ دینی‌ نام‌ برد، شاه‌ ولی‌الله‌ دهلوی‌ (د 1176 ق / 1762 م) است‌. چنین‌ می‌نماید كه‌ او در بعضی‌ از نظریاتش چون‌ پیرایش‌ دین‌ از خرافه‌ها، و بدفهمیها و آداب‌ معارض‌ با روح‌ اسلام‌، متأثر از محمد بن‌ عبدالوهاب‌ بوده‌ است‌. تأثیر شیخ‌ ولی‌الله‌ بر جامعۀ اسلامی‌ شبه‌قاره‌ چندان‌ بود كه‌ او را نیز مجدد هزارۀ دوم‌ ق دانسته‌اند. اقبال‌ لاهوری‌ بعدها از تعالیم‌ او تأثیر پذیرفت‌ و وی‌ را نخستین‌ احیاگر دین‌ در شبه‌قاره‌ خواند (ص‌ 113، نیز نک‍ : 141، 196-197). 
حضور انگلیسیها در جامعۀ متکثر شبه‌قاره‌ و تعارض‌ شریعت‌ اسلام‌ با قوانین‌ انگلیسی‌ كه‌ به‌تدریج‌ مسلط می‌شد، به‌رغم‌ آنكه‌ در مواضعی‌ در كنار هم‌ به‌صورت قوانین‌ انگلیسی‌ ـ اسلامی‌ اعمال‌ می‌گردید، احیاگران‌ دینی‌ را به‌ مبارزه‌ وامی‌داشت، و درعین‌حال نگرش‌ جدیدی برای‌ تغییر در ساختار فكری‌، فرهنگی‌ و اجتماعی‌ مسلمانان‌ ــ بـا حفظ اصول و بنیـادهای‌ اصلی‌ اسلام‌ ــ ایجاد كرد. این‌ نگرش‌ را عمدتاً نزد اصلاح‌طلبانی‌ چون‌ سید احمد خان‌، سید امیرعلی‌، ابوالكلام‌ آزاد و دیگران‌ می‌توان‌ دید كه‌ خواستار آشنایی‌ مسلمانان‌ با تمدن‌ جدید و تمسك‌ به‌ بسیاری‌ از جنبه‌های‌ آن‌ بودند و پیشرفت‌ جامعه‌ را در گرو آن‌ می‌دانستند. سید احمد خان‌ در این‌ زمینه‌ چندان مبالغه کرد كه‌ با شورش‌ برضد انگلیسیها به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و عملاً به‌ دفاع‌ از حضور آنان‌ در شبه‌قاره‌ پرداخت‌ و مردم‌ را به‌ همكاری‌ با ایشان‌ فراخواند (فخر، مقدمه‌ بر تفسیر ... ، 1 / «ج‌»). او معتقد بود كه‌ مسلمانان‌ برای‌ مقابله‌ با انحطاط و عقب‌ماندگی‌ خود باید از اروپا پیروی‌ كنند و علوم‌ و اندیشه‌های‌ نوین‌ را فراگیرند (همان‌، 1 / «د»). 
سید احمد خان نه‌تنها از شركت مسلمانان‌ در جنگهای‌ استقلال‌طلبانه‌ با انگلیس در شبه‌قاره‌، بلكه‌ از همفكری‌ جامعۀ اسلامی‌ هند با قیامها و جنگهای ضداستعماری در جهان‌ اسلام‌ نیز سخت‌ بیمناك‌ بود. بدین‌سبب‌، به‌رغم شوری‌ كه‌ پیروزی‌ عثمانیان‌ بر یونان‌ پدید آورده‌ بود، و نیز گسترش‌ اندیشۀ اتحاد اسلامی‌، به‌ تبلیغ و تألیف‌ رساله‌هایی‌ در رد و تقبیح‌ خلافت عثمانی‌ پرداخت‌، درحالی‌كه‌ برخی‌ از بزرگ‌ترین‌ رجال‌ مسلمان‌ هند چون‌ شبلی‌ نعمانی‌ و سید امیرعلی، مدافع‌ اتحاد اسلامی‌ بودند؛ حتى‌ در روزگاری‌ كه‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ در هند اقامت‌ داشت‌، و به‌رغم آنكه‌ كسانی‌ مانند سید امیرعلی‌ و مولوی‌ چراغعلی‌ به‌ ملاقاتش‌ رفتند، سید احمد و یارانش‌ به‌ او وقعی‌ ننهادند. سید جمال‌الدین‌ كه‌ مخالف‌ سید احمد خان‌ بود، به‌ نقد آراء و نظریات‌ او پرداخت. سید احمد خان،‌ چنان‌كه‌ از آراء و آثارش‌ برمی‌آید، به‌زعم‌ خود طرف‌دار اصلاح‌ عقلانیت‌ و تهذیب‌ و ارتقای‌ فرهنگی‌ مسلمانان‌ شبه‌قاره‌ همراه‌ با تساهل‌ دینی‌ بود. به‌عقیدۀ او، استقلال‌ سیاسی در مرحله‌ای‌ پس ‌از اصلاح‌ فرهنگی‌ و دینی‌ قرار دارد؛ چه‌، مبارزه‌ برای‌ استقلال‌ مستلزم‌ برخورداری‌ از نیروی‌ علمی، فرهنگی‌ و سیاسی‌ است‌ كه‌ مسلمانان‌ فاقد آن‌اند. پس‌ باید با انگلیسیها همراهی‌ كنند و علوم‌ و فنون‌ جدید را بیاموزند. او بر آن‌ بود كه‌ آموزش‌ سنتی‌ و دینی‌ میلیونها مسلمان‌ شبه‌قاره‌ به‌كلی بی‌فایده‌ و نادرست‌ است‌ و آنان‌ را از درك‌ عقلانی‌ دگرگونیهای روزگار بازمی‌دارد. او تأسف‌ می‌خورد كه‌ مسلمانان‌ از تحصیل‌ در مدارس‌ جدید روی‌ می‌گردانند، درحالی‌كه‌ هندوان‌ به‌سرعت‌ خـود را بـا اوضاع‌ جدید منطبق‌ می‌كنند، بـه‌ تحصیل‌ علوم‌ جدید می‌پردازند، مشاغل‌ مهم‌ و حساس‌ دولتی‌ را به‌ دست‌ می‌آورند و بر مسلمانان‌ چیرگی‌ می‌یابند (امین‌، 121، 125). 
سید احمد با توجه به‌ این‌ نكات، و به‌ویژه‌ پس ‌از سفر به‌ انگلستان‌ و آشنایی‌ مستقیم‌ با اصول‌ تعلیم‌وتربیت‌ آن‌ سرزمین‌، در 1869 م مدرسۀ علیگـره‌ را ــ كه‌ بعدها به‌ دانشگاه‌ تبدیل‌ شد ــ بنیان‌ نهاد و به‌ تربیت‌ طبقه‌ای‌ از مسلمانان‌ آشنا با فرهنگ‌ و تمدن‌ جدید و سنتی پرداخت (همو، 129-130). باید گفت‌ گروه‌ كثیری‌ از مسلمانانی كه‌ رهبری‌ اصلاحات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ شبه‌قاره‌ را در دست گرفتند و حتى‌ كسانی كه‌ به‌ مبارزات‌ ضدانگلیسی‌ برخاستند، از همین‌ مدرسه‌ بیرون‌ آمدند. 
از دیگر اصلاح‌طلبان‌ معاصر سید احمد خان‌، شبلی‌ نعمانی، از مسلمانان‌ دانشمند هند بود. او در آغاز، دعوت‌ سید احمد خان‌ برای‌ تدریس‌ در علیگره‌ را ــ شاید به‌سبب‌ مخالفتش‌ با بعضی افكار او ــ نپذیرفت‌، ولی مدتی‌ بعد براثر اصرار وی‌ كرسی‌ زبان‌ فارسی و عربی‌ را در اختیار گرفت‌. شبلی، برخلاف‌ سید احمد خان، از نهضت اتحاد اسلامی‌ دفاع می‌كرد. او پس ‌از مسافرت‌ به‌ استانبول، بیروت و مصر با افكار جدید آشنا شد و در هند در جامۀ اصلاحگری ــ كه‌ گاه دولت، وی را رسماً مأمور برخی‌ اصلاحات‌ می‌کرد ــ به‌ فعالیت‌ پرداخت‌. وی نشریۀ الندوه‌ را منتشر می‌کرد که حاوی‌ نظرات وی نیز هست (فخر‌، مقدمه‌ بـر شعر ... ، 1 / «د» ـ «ك»‌؛ اقبال‌، 1 / 200). 
سید امیرعلی‌ نیز از اصلاح‌طلبان‌ شبه‌قاره‌ در همین‌ دوره‌ است‌. او نیز مردی‌ دانشمند بود و به‌ فرهنگ‌ و ادب‌ انگلیسی‌ و فارسی‌ احاطه‌ داشت‌ و فرهنگ‌ شرق‌ و غرب‌ را می‌شناخت‌ (رزاقی‌، 8- 9)، اما نظرهایش‌ دربارۀ اصلاح‌ در جامعۀ اسلامی‌ با سید احمد خان‌ تفاوت‌ داشت. مهم‌ترین اختلاف او با سید احمد خان، توجه خاص امیرعلی‌ به‌ امور سیاسی‌ بود. امیرعلی‌ اعتقاد داشت‌ كه‌ دركنار كوششهای‌ اصلاح‌طلبانۀ فرهنگی‌ باید به‌ امور سیاسی‌ مسلمانان‌ نیز پرداخت‌. بدین‌ مناسبت‌ در 1878 م «جمعیت‌ ملی‌ اسلامی‌» را برای‌ دفاع‌ از حقوق‌ مسلمانان‌ و تبیین‌ وضع‌ سیاسی آنان تأسیس‌ كرد و سید احمد را به‌ همكاری‌ فراخواند، ولی‌ او نپذیرفت‌. 
امیرعلی‌ چون‌ رهبری‌ سیاسی‌ مسلمانان‌ هند را به‌ دست‌ گرفت‌، با مخالفت‌ هندوان‌ و نیز برخی‌ از مسلمانان‌ روبه‌رو شد، ولی‌ از كوشش‌ بازنایستاد و دركنار كارهای‌ سیاسی‌ به‌ اصلاح‌ امور اجتماعی‌ مسلمانان‌ نیز پرداخت‌. از جملۀ‌ كارهای‌ او اصلاح‌ امور زنان‌ مسلمان‌ و تأکید بر آموزش‌ آنان بود (امین‌، 139-142). امیرعلی‌ ــ چنان‌كه از آثار او استنباط می‌شود ــ به‌ مبانی‌ و تعالیم‌ اسلام‌ و شخص‌ پیامبر (ص‌) اعتقادی‌ استوار داشته‌ است‌ (نك‍ : ص‌ 15-61، 131-190). 
یكی‌ از برجسته‌ترین‌ متفكران‌ اصلاح‌طلب‌ شبه‌قاره‌ اقبال‌ لاهوری (ه‍ م) است‌. اندیشه‌ها و نظریات‌ اصلاح‌طلبانۀ اقبال‌ در اشعار او و نیز كتاب‌ احیای‌ فكر دینی‌ او منعكس‌ شده‌ است‌. وی‌ معتقد بود كه‌ فكر دینی‌ در اسلام‌ حدود 5 سده‌ راکد مانده است‌، اما اكنون‌ جهان‌ اسلام‌ به‌سوی‌ غرب‌ ــ كه‌ خود، از جنبۀ عقلانی، پهنه‌ای از فرهنگ‌ اسلامی‌ است‌ ــ حركت‌ می‌كند و این‌ حركت‌ نادرست‌ نیست‌ و برجسته‌ترین‌ فرایند تاریخ‌ جدید محسوب‌ می‌شود، ولی‌ بیم‌ آن‌ می‌رود كه‌ ظواهر خیره‌كنندۀ غرب‌، مانع‌ دستیابی مسلمانان به‌ ماهیت‌ واقعی‌ تمدن‌ جدید شود. 
هم‌زمان‌ با اقبال‌، ابوالكلام‌ آزاد، اصلاح‌طلب‌ دیگر هند، نقش‌ مهمی‌ در بیداری‌ و تبیین‌ هویت‌ مسلمانان‌ این‌ سرزمین‌ بر عهده‌ داشت‌؛ گرچه‌ او در جوانی‌ مخالف‌ فرهنگ‌ اروپا بود و اعتقاد داشت‌ كه‌ رواج‌ این‌ فرهنگ‌ ایمان‌ مذهبی‌ را از میان‌ می‌برد، بعدها تحت‌تأثیر آثار و اندیشۀ كسانی‌ چون‌ سید جمال‌الدین‌، محمد عبده‌ و سید احمد خان‌ به‌ آموختن‌ فلسفه‌ و علوم‌ و ادبیات‌ جدید پرداخت‌ و مسلمانان‌ را نیز بدین‌ كار ترغیب‌ كرد (امین‌، 118). او، چنان‌كه‌ خود تصریح‌ كرده‌ است‌، مدتها میان كفر و ایمان‌ حیران مانده بود تا سرانجام‌، راهی‌ نو به‌سوی‌ اسلام‌ یافت‌ (ص 14). او نظام‌ تدریس‌ در مدارس‌ اسلامی‌ مانند الازهر را، حتى درمورد علوم‌ اسلامی‌، به‌كلی‌ ناقص‌ می‌دانست‌ و كسانی‌ را كه‌ دربرابر نوسازی‌ نظام‌ آموزشی‌ الازهر مقاومت‌ می‌كردند، سرزنش‌ می‌كرد (همو، 17). 
ابوالكلام‌ آزاد در سخنان‌ و آثارش‌ از 3 نوع‌ جنبش‌ اصلاح‌طلبانۀ اسلامی‌ یاد می‌كرد: 1. كسانی‌ مانند سید احمد خان‌ را در زمرۀ تجددطلبان‌ و غرب‌گرایان‌ و شیفتگان‌ تمدن‌ اروپا می‌شمرد؛ 2. گروهی‌ به‌ رهبری‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را از احیاگران‌ دینی‌ و اصلاح‌طلبان سیاسی‌ می‌شمرد؛ 3. گروه‌ سوم‌ را، كه‌ خود نیز درزمرۀ آنان‌ قرارمی‌گرفت‌، طرف‌داران‌ اصلاح‌ دینی‌ می‌دانست‌ و معتقد بود كه‌ علت‌ انحطاط مسلمانان‌، تعطیل‌ اجتهاد، و جایگزین‌شدن‌ ظواهر و جزئیات‌ دین‌ به‌جای‌ اصول‌ است‌. وی‌ اعلام‌ كرد كه‌ مسلمانان‌ برای‌ آنكه‌ شایستۀ عنوان‌ «بهترین‌ امت‌» باشند، باید از قرآن و سنت‌ پیروی‌ كنند و ازآنجاكه‌ اسلام‌ دین‌ كمال‌ مطلوب‌ است‌، ضروری‌ است‌ كه‌ در ذات‌ خود دارای‌ كمال‌ باشد. پس آنچه‌ برای‌ عینیت‌بخشیدن‌ به‌ این‌ كمال‌ لازم‌ است‌، اجتهاد و نوسازی‌ دین‌ است‌، نه‌ تجددخواهی‌. 
آزاد ازلحاظ سیاسی‌ طرف‌دار وحدت‌ اسلامی‌ و رهبری‌ واحد و جامع‌ مسلمانان‌ (جماعت‌) بود و تشتت‌ و تفرق‌ را جاهلیت‌ می‌شمرد. او جامعۀ واحد اسلامی‌ را واجد این‌ خصوصیات‌ اصلی‌ می‌دانست‌: توجه‌ به‌ دعوت‌ خلیفه‌، فرمان‌برداری از یك‌ پیشوا (امام‌ یا خلیفه‌) و وفاداری به او، هجرت‌ به‌ دارالاسلام،‌ و جهاد؛ بدین‌سبب‌، مانند سید جمال‌الدین بر آن‌ بود كه‌ مسلمانان‌ باید از خلافت‌ عثمانی‌ دربرابر هجوم‌ اروپا دفاع‌ كنند، و جهاد با كسانی‌ را كه‌ بخشی‌ از دارالاسلام‌ را اشغال‌ كرده‌اند، واجب‌ می‌دانست‌، اما خلیفۀ عثمانی‌ را رهبر روحانی‌ نمی‌شمرد (احمد، 66-67). 

مآخذ

احمد سرهندی‌، مكتوبات‌، به‌كوشش‌ حسین‌ حلمی استانبولی، استانبول‌، 1397 ق / 1977 م؛ آزاد، ابوالکلام، هند آزادی گرفت، ترجمۀ امیرفریدون گرکانی، تهران، 1342 ش؛ اقبال‌، جاوید، جاویدان‌ اقبال، ترجمۀ شهیندخت‌ كامران‌مقدم‌، لاهور، 1987 م؛ اقبال‌ لاهوری‌، محمد، احیای‌ فكر دینی‌ در اسلام، ترجمۀ احمد آرام‌، تهران‌، 1346 ش؛ امیرعلی‌، تاریخ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ اسلام، ترجمۀ ایرج‌ رزاقی‌ و محمدمهدی‌ حیدرپور، مشهد، 1370 ش؛ امین‌، احمد، زعماء الاصلاح‌ فی‌ العصر الحدیث، قاهره‌، 1965 م؛ رزاقی‌، ایرج و محمدمهدی حیدرپور، مقدمه‌ بر تاریخ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ اسلام‌ (نك‍ : هم‍ ، امیرعلی)؛ فخر داعی‌ گیلانی‌، محمدتقی‌، مقدمه‌ بر تفسیر القرآن و هو الهدى و الفرقان، ترجمۀ همو، تهران، علمی؛ همو، مقدمه‌ بر شعر العجم‌ شبلی‌ نعمانی‌، تهران، 1333 ش؛ كشمی‌، محمد هاشم‌، زبدة المقامات، لكهنو، 1302 ق؛ نیز: 

Ahmad, A., Studies in Islamic Culture in the Indian Environment, Oxford, 1970; Mujtabai, F., Aspects of Hindu-Muslim Cultural Relations, New Delhi, 1978. 

حسن‌ یوسفی اشكوری‌ ـ صادق‌ سجادی‌ (دبا)

صفحه 1 از9

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: