اصفهان، استان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 30 شهریور 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/259283/اصفهان،-استان
جمعه 31 فروردین 1403
چاپ شده
4
تكوین شهر اصفهان را در این دوره تا حد زیادی به سیاست شاه عباس اول نسبت دادهاند (رومر، 271). این سیاست نهتنها تركیب سپاه را تغییر داد، بلكه باعث دگرگونی همهجانبه در تركیب جمعیت شد؛ در واقع، مهارتهای گوناگون افراد در زمینههای مختلف، زمینۀ رشد و گسترش زندگی فرهنگی ـ اقتصادی شهر را فراهم آورد (همانجا). دراینباره، میتوان به گسترش تجارت توسط ارامنۀ جلفا، بهویژه تجارت با هندوستان، اشاره كرد (ندیمالملك، 160). در زمینۀ جابهجاییهای جمعیتی، اقداماتی توسط شاه عباس صورت گرفت كه در تركیب جمعیت شهر تأثیر بسزایی داشت؛ از جملۀ این اقدامات، انتقال 3 هزار خانوار ارمنی از آذربایجان (جلفا) به اصفهان بود كه در كنار زایندهرود اسكان داده شدند (اسكندربیك، 668). سیوری عقیده دارد كه شاه عباس این عده را بهمنظور بهرهگیری از تجربه و توان تجاری ـ صنعتی آنان، به این نقطه منتقل کرد (ص 174). سكنۀ این محلۀ تازه كه جلفا نام گرفت، در آغاز منحصر به ارمنیان بود كه شمار آنان به حدود 30 هزار تن میرسید (كمپفر، 186). لاكهارت این عده را 6 هزار خانوار نوشته است (ص 539)؛ در مقابل، گرگوریان با تأكید بر منابع ارمنی، جمعیت اولیۀ جلفا را 15 تا 20 هزار تن تخمین زده است كه تا 1630 م / 1039 ق به حدود 30 هزار تن رسید (ص 667). در این زمان، حدود 50 هزار ارمنی دیگر در 24 روستای پیرامون شهر اصفهان اقامت داشتند (همانجا). بهگفتۀ تاورنیه، مسلمانان در این زمان بهدستور شاه، حق اقامت در جلفا را نداشتند (ص 407)؛ در مقابل، دیولافوا نیز گزارش میدهد كه ارمنیان از گذشته از اقامت در شهر ممنوع شده بودند (ص 214). جلفای اصفهان در این زمان، دارای 13 كلیسا و بیشاز 100 تن روحانی (مسیحی) بود (كمپفر، همانجا). شاردن جلفا را شامل دو بخش معرفی میكند: جلفای كهنه، ساختهشده توسط شاه عباس اول؛ و جلفای نو، پرداختۀ شاه عباس دوم (8 / 83). وی دو بخش جلفا را متشكل از 5 كوچۀ بزرگ و موازی شرقی ـ غربی معرفی میکند كه از رودخانه بهسوی كوه كشیده شده، و دارای كوچههای بسیار با بازارها، میدانها، گرمابهها و دو كاروانسرای كوچك است (همانجا). گذشته از مسیحیان (ارمنی)، بسیاری از گرجیها نیز كه بهعنوان اسیر جنگی به ایران آورده شده بودند، در شهر اصفهان اسكان داده شدند كه عدۀ آنها در سدۀ 11 ق / 17 م بالغ بر 20 هزار تن بود (كمپفر، 197؛ رومر، 272). در این زمان، در قسمت جنوبی جلفا، روستای زردشتیان قرار داشت كه حدود 600 خانوار كشاورز را در خود جای میداد (كمپفر، 187). جمعیت شهر اصفهان را در این دوره تا 000‘100‘1 تن نیز ذكر كردهاند (هالینگبری، 59)، اما حداقل جمعیت این شهر در این زمان را 600 هزار تن نوشتهاند (شاردن، 7 / 50). طی همین دوره، بهواسطۀ ایجاد راهها و كاروانسراهای متعدد و گسترش تجارت در كشور، شهر اصفهان به مركز مهم تجارت داخلی ایران تبدیل شد (فراگنر، 527؛ اسپونر، 700) و تجار و شركتهای متعدد خارجی از سراسر جهان در آنجا اشتغال داشتند (فلاندن، 157) كه از آن میان میتوان از تجار انگلیسی، هندی، فرانسوی و پرتغالی نام برد (كمپفر، 197). در همین دوره، مذاهب و فرق غربی هم نمایندگانی در شهر داشتند، ازجمله كاپوسنها، كرملیها، آگوستینیها، یسوعیها و دومینیكنها (همو، 197- 198؛ سیوری، 176). شهر اصفهان در دورۀ صفوی دارای كاخهای باشكوه، كاروانسراهای وسیع، بازارهای زیبا و خیابانهای مستقیم و طویل و عریضی بود كه با درختكاری و جویهای آب روان بهصورت دلپذیری درآمده بود (شاردن، 7 / 56). این خیابانها، بهویژه در محلههای نوبنیاد آن زمان احداث شده بود (كمپفر، 190). وجود درختان بسیار در شهر اصفهان، بنابر گفتۀ تاورنیه، این شهر را بهصورت «جنگلی» درآورده بود (ص 379؛ قس: جملی، 60). كوچههای شهر، برخلاف خیابانها، پیچدرپیچ و اغلب مسقف بود و از هرکدام كوچههای فرعی زیادی منشعب میشد (كمپفر، تاورنیه، همانجاها). با گسترش شهر، شمار محلههای آن به بیشاز 40 محله رسید. ازجمله محلههای نوبنیاد آن زمان، محلههای عباسآباد، فرحآباد (تحویلدار، 31) و جلفا (كمپفر، 186) بود. در این زمان، پلهایی دو قسمت شهر در دو سوی رودخانه را به یكدیگر متصل میساخت. این پلها در اواخر دورۀ صفوی عبارت بودند از: 4 پل بزرگ و 2 پل كوچك كه بهجز یكی از پلهای كوچك، بقیۀ آنها هنوز پابرجا هستند (لاكهارت، 541). جكسن شمار پلهای زایندهرود را 5 پل میداند (ص 314). اولین این پلها مارنان است كه محلۀ عباسآباد را با قسمت غربی جلفا مرتبط میسازد (لاكهارت، همانجا). احداث این پل را به شاه طهماسب نسبت دادهاند (كمپفر، 188). دیگری پل اللهوردیخان است كه از آثار ارزشمند در معماری به شمار میآید (همو، 189) و چون محلۀ جلفا را به شهر متصل میكرده است، آن را پل جلفا نیز نامیدهاند (همانجا؛ تاورنیه، 396). طول این پل را 968 پا، و عرض آن را 45 پا دانستهاند (لاكهارت، همانجا؛ قس: كمپفر، همانجا). دیوارههای بلند این پل حافظ كاروانها در برابر باد بوده، و اتاقها و فضاهای تعبیهشده در آن، محل پناه و استراحت مسافران به شمار میرفته است (پوپ، III / 1235). این پل را سی و سه چشمه، چهارباغ (همو، III / 1237)، و پل شاهعباسی (اصفهانی، 108) هم نامیدهاند. بعد از پل اللهوردیخان، پل جویی (همانجا) یا جوبی (لاكهارت، همانجا) قرار دارد كه بعضی بهخطا آن را چوبی نوشتهاند (نك : جواهركلام، 27) و چون روی این پل سنگی بهمنظور انتقال آب از یكسوی رودخانه به طرف دیگر آن وجود داشته، به این نام خوانده شده است (طهرانی، 93؛ قس: اصفهانی، 108- 109). در پاییندست پل جویی، پل خواجو قرار دارد كه شاه عباس دوم آن را در محل پلی كه آن را اوزون حسن بنا نهاده بود، ساخت (لاكهارت، همانجا)؛ بدینسبب و نیز مجاورت این پلها با محلۀ حسنآباد، آن را پل حسن خان تركمان و پل حسنآباد (اصفهانی، 109، 111) هم خواندهاند. جبهۀ خارجی پل خواجو دارای كاشیكاری و گچبریها و تزیینات زیبایی است و 24 چشمه دارد كه در پشت آنها، سدهایی چوبی بهمنظور مسدودکردن آب تعبیه شده بود كه باعث میشد دریاچهای در پشت پل ایجاد شود. بدینترتیب، این پل در حكم بند نیز بوده است (كمپفر، 190؛ لاكهارت، 542). اصفهانی، نویسندۀ نصف جهان، شمار پلهای اصفهان را 12 پل مینویسد (ص 106). اصفهان در پایان سدۀ 11 ق / 17 م، دارای 8 دروازه بود (شاردن، 7 / 61؛ قس: تاورنیه، 379) و به گفتۀ کمپفر، نهمین دروازۀ شهر موسوم به «دروازۀ مرگ» در زمان سیاحت او، توسط مردم خراب شده بود (ص 187). بهگفتۀ تاورنیه، بهسبب فروریختن قسمتهایی از باروی شهر، برای ورود به شهر و خروج از آن نیازی به عبور از دروازهها نبوده است (همانجا). او در زمان بازدید خود، شهر اصفهان را بیشتر به یك «دهكده» شبیه میداند (ص 383). شهر اصفهان در پایان دورۀ صفوی، شكوه پیشین خود را از دست داد. برخی تعصبات دینی را از زمینههای اصلی فروپاشی و ویرانی شهر اصفهان برمیشمارند (جناب، 243). بهگفتۀ اصفهانی، از زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین، امور مملكتی بهدست «امرای متفرقه و خواجهسرایان» افتاد و «امر مملكت مختل و نظام امور گسیخته» شد (ص 181، 183). در 1134 ق / 1722 م، در 3فرسنگی شهـر اصفهان ــ در گلانآبـاد ــ شاه سلطان حسین از افغانان شكست خورد و اصفهان به محاصرۀ افغانان درآمد (همو، 193-196؛ رستمالحكما، 133 بب )، و پساز 6 یا 7 ماه تصرف شد (لاكهارت، 28؛ EI2, IV / 104). در 11 محرم 1135، شاه سلطان حسین لباس سیاه پوشید و روز 13 محرم خود را تسلیم محمود افغان نمود و تاج شاهی را خود بر سر او نهاد (اصفهانی، 205-206). طی این دوره، صدمات فراوانی به شهر وارد آمد. بهگفتهای، حدود 20 هزار تن بهدست افغانان كشته شدند و شمار بسیاری از گرسنگی و قحطی جان باختند (قدوسی، 102؛ EI2، همانجا). در 1142 ق، پساز آنکه نادر قدرت یافت و افغانان را شکست داد و بهسـوی اصفهان پیشروی کرد، اشرف ــ جانشین محمود افغان ــ پساز آخرین شكست از نادر در مورچهخورت، به اصفهان پناه برد و از آنجا به شیراز گریخت. نادر در همان سال وارد اصفهان شد (استرابادی، 102-107؛ هنوی، 40-44). بدینسان، اگرچه اصفهان از جور افغانان خلاص شد، بهسبب مالیاتهای متنوع و فراوانی كه مأموران نادر میگرفتند، صدمات فراوانی دید (جناب، 244؛ اصفهانی، 257- 259). پساز مرگ نادر، اصفهان دستخوش ناآرامیها و تاختوتاز و غارت گروههای مختلف مدعی سلطنت بود (پری، 93-94، 104). علیمردان خان بختیاری در 1163 ق / 1750 م با كریم خان زند متحد شد و شهر اصفهان را از چنگ ابوالفتح خان بختیاری به در آورد. كریم خان در 1165 ق علیمردان خان را عزل كرد و برادر خود، صادق خان، را به حكومت اصفهان گماشت (EI2، همانجا). در این زمان، شهر اصفهان نسبتاً از خسارات در امان ماند و مردمی كه شهر را ترك كرده بودند، بازگشتند و اصفهان یك بار دیگر رو به آبادانی نسبی نهاد؛ اما پساز مرگ كریم خان در 1193 ق / 1779 م یك بار دیگر، هرجومرج بر شهر اصفهان حاكم شد (اصفهانی، 279-280).در 1199 ق، آقا محمد خان عازم اصفهان شد و آنجا را از دست جعفر خان زند بیرون آورد و باقر خان خوراسگانی را بهجای او منصوب كرد. در 1201 ق، جعفر خان دوباره بر اصفهان دست یافت، اما آقا محمد خان یك بار دیگر او را از شهر بیرون راند و برادر ناتنی خود، جعفر قلی خان، را حاكم اصفهان کرد (لمتن، 31-32). در این زمان، پایتخت به تهران منتقل شد و اصفهان موقعیت تجاری خود را بهتدریج به تبریز واگذاشت (EI2، همانجا؛ كرزن، II / 41). در زمان فتحعلی شاه (1212-1250 ق / 1798-1834 م)، حاجی محمدحسین خان اصفهانی، صدراعظم او، حكومت و بازسازی اصفهان را بر عهده گرفت. در زمان او، جمعیت شهر رو به افزایش نهاد، اما پساز وی، دوباره اصفهان دستخوش ویرانی و كاهش جمعیت شد (اصفهانی، 280- 281). در كنار كشاكشهای سیاسی، یكی از علل افتوخیز شكوفایی شهر اصفهان قحطیهای پیدرپی آن بود (جناب، 229-230). بهسبب كشاكشهای سالهای 1252 تا 1255 ق كه طی آن، خسارات زیادی به اصفهان وارد آمد، محمد شاه ناچار شد در 1256 ق به اصفهان سفر كند (اصفهانی، همانجا؛ EI2, IV / 105). در خلال حكومت ناصرالدین شاه، یك بار دیگر در 1265 ق شورشهایی در شهر روی داد، اما پساز بازدید او از شهر در 1267 ق / 1851 م اوضاع رو به بهبود نهاد؛ اما در قحطی سالهای 1288 و 1289 ق، یكبار دیگر رشد شهر متوقف شد و جمعیت آن رو به كاهش نهاد (همانجا). اصفهانی جمعیت شهر را در این زمان 80 هزار تن برمیشمارد و آن را كمترین رقم از آغاز شكلگیری شهر به شمار میآورد (ص 282).جمعیت اصفهان را در آغاز سدۀ 19 م (1800-1801 م)، حداقل 200 هزار تن (هالینگبری، 59)، و در آستانۀ سدۀ 20 م، بهاختلاف، حدود 100 هزار تن (فلاندن، 156)، 60 هزار تن (ماساهارو، 138؛ شفقی، 291) و نیز 70 تا 80 هزار تن (گایگر، II / 383؛ كرزن، 2 / 53-54) دانستهاند. ماساهارو در این زمان برای اصفهان 172 مسجد، 48 مدرسه، 800‘1 کاروانسرا و 273 حمام برمیشمارد (همانجا). از این زمان به بعد، بسیاری از محلههای شهر رو به ویرانی نهاد و خالی از سكنه شد، تاجاییكه فلاندن بیشاز 6/ 5 خانههای شهر را ویران معرفی میكند (همانجا؛ ماساهارو، 136؛ هالینگبری، همانجا). كاهش تدریجی جمعیت و اعتبار شهر اصفهان را از سوی دیگر به جابهجایی پایتخت از اصفهان به شیراز (در دورۀ زند) و سپس تهران (دورۀ قاجار) نسبت دادهاند (شفقی، همانجا). در دورۀ 35سالۀ حكمرانی ظلالسلطان، پسر ناصرالدین شاه، بر اصفهان، این شهر رو به انحطاط نهاد (همانجا) و بسیاری از محلههای آن خراب، و بهكلی خالی از سكنه شد (تحویلدار، 32). دیولافوا سبب كاهش جمعیت ارمنی شهر اصفهان را آزار ایشان پساز دورۀ شاه عباس اول، و مهاجرت شماری از آنان به هندوستان میداند (ص 217-220؛ جكسن، 316). اوژن فلاندن كه در 1256 ق / 1840 م از اصفهان دیدن كرده است، از خرابی روستاها و مهاجرت روستاییان اطراف شهر و نیز ویرانی قسمتهایی از شهر خبر میدهد (ص 131-132). دیولافوا حدود 40 سال بعد، اصفهان را ویرانۀ غارتدیدهای معرفی میكند كه دارای كوچههای تنگ و پر از كثافات، و بازارهای ویرانهای است كه همه خالی از سكنه مانده، و دیوارها در شرف خرابیاند (ص 213). در مقابل، جكسن در آستانۀ سدۀ 20 م، اگر چه رونق و شكوه ازدسترفتۀ اصفهان را تأیید میكند، وضع عمومی مردم، آثار فعالیتهای بازرگانی و تجارت رو به ترقی شهر را امیدبخش میداند (ص 307). با اینهمه، بهگفتۀ ملكالمورخین كاشانی در 1322 ق / 1904 م، جمعیت شهر اصفهان حدود 250 هزار تن بوده است (ص 84 - 85). در اواخر دورۀ قاجار، شهر اصفهان دارای «قلعه و دیواربست صحیحی» نبود، اما بهگفتۀ اصفهانی، 14 دروازه و 37 محله داشته است (ص 23، 27). زینالعابدین شیروانی در 1237 ق اصفهان را دارای 17 محله، و حدود 15 هزار خانه (ص 605)، و ملكالمورخین دارای 19 محلۀ بزرگ دانسته كه «هریك شعب مختلفه» داشته است (ص 29). ندیمالملك نیز به 17 محله و 8 دروازۀ شهر اشاره کرده است (ص 169).شهر اصفهان امروزی، بهعنوان یکی از کلانشهرهای مهم کشـور، بـا جمعیتـی برابر 126‘756‘1 تن (256‘534 خانوار) (سرشماری 1390 ش) (سالنامه، جدول 2- 8)، همچنان در حال رشد و گسترش است. مركز فعال شهر بر محور چهارباغ، در قسمت غربی میدان امام (میدان شاه سابق)، شكل گرفته است و جمعیت كمدرآمدتر هنوز در بخشهای كهن شهر زندگی میكنند. شرایط طبیعی و نیز تغییرات فرهنگی ـ اجتماعی، عواملی را كه میتوانست حافظ مركز قدیمی شهر باشد، از میان برداشته است (شیرازی، 590). امروزه بسیاری از عناصر اصلی و سنتی شهر، مانند مدارس و حمامهای قدیمی، كارایی خود را از دست دادهاند. سرایها كـه از عناصر اصلی بـازار بـه شمار میآمدند، نیز با دگرگونیهایی روبهرو شدهاند و با ایجاد مغازهها و مراكز خرید جدید از اهمیت بازارهای سنتی كاسته شده است. با وجود این، بازار اصفهان با چند كیلومتر طول و سرایهای متعدد و فعال و صنعتگران و تجار، هنوز به حیات اقتصادی خود ادامه میدهد (بختیار، 331-332).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید