اصفهان، استان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
پنج شنبه 30 شهریور 1402
https://cgie.org.ir/fa/article/259283/اصفهان،-استان
یکشنبه 21 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
یكی از کلانشهرهای ایران با جمعیتی برابر 126‘756‘1 تن (1390 ش).
شهر اصفهان با °51 و ´38 طول شرقی، و °32 و ´38 عرض شمالی (پاپلی، 61)، در دشت حاصل از آبرفتهای زایندهرود، كه از مهمترین حوضههای رشتهكوههای زاگرس به شمار میرود (شارلا، 190)، واقع است. این شهر با ارتفاع 573‘1متر از سطح دریا (پاپلی، همانجا)، در قسمت جنوب و غرب با كوههای بختیاری، و در قسمت شرق با حوضههای كویر مركزی محصور است (فیشر، 104). شهر اصفهان از طرف شمال به ارتفاعات جعفرآباد، از غرب در امتداد كوههای لاسمیان، از جنوب به كوه صفه و شاهكوه، و از مشرق به تپههای پراكندۀ جنوب گَوَرْت و كوههای حمام و سینبندی محدود است (جغرافیا، 1 / 304)، و چون در مركز ایران قرار گرفته، بهعنوان كانون ارتباطی كشور، پیوسته دارای اهمیتی خاص بوده است (فیشر، همانجا).
شهر اصفهان بهسبب شـرایط منـاسب طبیعـی ــ بهویـژه بـرخورداری از زایندهرود و رسوبات حاصل از آن ــ از دیرباز از کانونهای مهم زیستی در ایران بوده است (لسترنج، 203؛ كیهان، 2 / 412-413). احتمال میدهند كه در نیمۀ دوم هزارۀ 4 قم، آبادیهای كوچكی در محل فعلی شهر اصفهان و سرتاسر درۀ زایندهرود وجود داشته است (شفقی، 168). بیرونی مینویسد: «تهمورث 231 سال پیشاز وقوع آن [توفان] امر كرد تا جایی خوشآبوهوا در كشور او بیابند و جز اصفهان جایی كه سزاوار این دو وصف باشد، نیافتند و آنگاه امر كرد كه علوم را در كتب تجلید كنند و در سالمترین جایهای آن پنهان نمایند» (ص 34- 35؛ نیز نك : آوی، 15). حمزۀ اصفهانی به كتابهای بزرگی اشاره میكند كه در زمان او، از بنای فروریختهای به دست آمده بودند كه خواندن آنها ممكن نشد و خط آنها نیز به خطوط ملتهای دیگر شباهتی نداشت (ص 184). یاقوت حموی نیز از یافتن اجسادی كه هزاران سال سالم و بدون تغییر باقی مانده بودند، خبر میدهد (بلدان، 1 / 293). جابری انصاری از قبرهایی در زمان معاصر در برخی از محلات شهر اصفهان گزارش میدهد كه حاوی مردگانی بوده است كه در خمرههایی سفالین به حالت ایستاده قرار داشتند (ص 6). گذشته از اینها، دو معبد مسیحی كه آنها را به زمان خسرو و همسرش، مریم رومی، مربوط دانستهاند (همو، 7)، نشانۀ دیگری از قدمت و نیز تركیب مذهبی شهر اصفهان درگذشته است. افزون بر اینها، ماكسیم سیرو معتقد است آثار باقیمانده از دهكدههای باستانی كه شهر اصفهان كنونی را تشكیل دادهاند، در عمق 4 تا 5متری، زیر آبرفتهای دشت اصفهان مدفون است (ص 6، حاشیۀ 1). همو ادعا میكند كه طی كاوشهایی در دو نقطه از شهر اصفهان، دیوارهای ستبری از بناهای باستانی را یافته است (همانجا). با این حال، اینكه شهر اصفهان در چه زمانی و توسط چه كسی بنیاد نهاده شده، در ابهام تاریخی است. دراینباره، معمولاً به داستانهای تاریخی و شخصیتهای افسانهای استناد میشود. بهعنوان نمونه، نویسندۀ مجمل التواریخ آبادانی اصفهان را به كیقباد (ص 45)؛ و برخی دیگر برپایی این شهر را به تهمورث، معروف به دیوبند (اصفهانی، 139؛ خواندمیر، 1 / 178)؛ اسكندر مقدونی («شهرستانها»، 430؛ ابنفقیه، 97)؛ فیروز، پسر یزدگرد ساسانی (جابری، 473؛ شوارتس، 589)؛ و جمشید (حمدالله، نزهة، 48) نسبت میدهند. بنابر نوشتۀ حمزۀ اصفهانی، این شهر در روزگار اسكندر، به دست معماری به نام جی بن زرادۀ اصفهانی بنا شد (نك : آوی، 16)، و فیروز یزدگرد ساسانی باروی آن را تكمیل كرد (حمزه، 53). آنچه مسلم است اینكه تا سدههای آغازین دورۀ اسلامی، و به گفتۀ لاكهارت (ص 19)، تا سدۀ 4 ق / 10 م شهری یكپارچه و واحد بهنام اصفهان وجود نداشته است؛ اگرچه نام اصفهان (سپاهان) امروزی همان آسپادانای یادشده توسط بطلمیوس است (نك : همو، 18؛ شاردن، 8 / 128). اما پیشاز آنكه شهر اصفهان بعدی مطرح شود، «جی» شهر اصلی ناحیۀ اصفهان به شمار میآمده است، چنانكه ابوریحان بیرونی نیز جی را یكی از شهرهای این ناحیه میخواند (ص 35). اصفهان در سدههای آغازین دورۀ اسلامی، بهصورت شهری دوگانه، شامل جی و یهودیه، با فرازونشیب زیاد همراه بود، و بنابر نوشتۀ صاحب حدود العالم، یكی از شهرهای مهم و پرنعمت منطقۀ جبال به شمار میرفت (ص 140). ابنحوقل آن را بزرگترین و پرنعمتترین شهرهای منطقه میداند كه ازلحاظ ثروت و جمعیت و شكوفایی اقتصادی سرآمد آنها بوده است (ص 106). در همین زمان، شهر اصفهان دارای «خانههایی مجلل و كاخهایی» بوده است كه به زایندهرود مشرف بوده، و به آن زیبایی خاص میبخشیدهاند (همو، 107). البته پساز فتح اصفهان، جی رونق خود را بهتدریج از دست داد و در عوض، یهودیه با اسكان جمعیت مسلمان در آن، رو به آبادی و وسعت بیشتر گذارد (یاقوت، مشترك، 187). در 317 ق / 929 م، مرداویج بن زیار پساز تصرف ولایت دینور و قرماسین (كرمانشاه) و زبیدیه، اصفهان را تصرف كرد (مسعودی، 4 / 381). او اصفهان را تا 323 ق در دست داشت (همو، 4 / 382-383). پساز مرگ مرداویج (323 ق)، اصفهان میان پسران بویه دستبهدست شد و از همین زمان، آبادی دوبارۀ این شهر مورد توجه قرار گرفت. وشمگیر در 327 ق، به بازسازی اصفهان پرداخت، اما ركنالدوله حسن بن بویه بار دیگر شهر را تصرف كرد و تا 366 ق / 977 م آن را در دست داشت. در این میان، اصفهان در 343 ق / 954 م بهسبب هجوم لشكر خراسانی توسط بوعلی چغانی غارت شد (EI2, IV / 100). میتوان گفت، در زمان آل بویه و بهویژه در دورۀ حكومت ركنالدوله، شهر اصفهان رونق تازهای یافت. بنای قلعۀ طبرك و كشیدن باروی شهر را به او نسبت دادهاند (اصفهانی، 174). بهگفتۀ حمدالله مستوفی، محیط دیواری كه ركنالدوله پیرامون اصفهان كشید، 21 هزار گام بود (نزهة، 48؛ نیز نك : ناصرخسرو، 117). در 398 ق، علاءالدوله كاكویه از سوی سیده خاتون، مادر مجدالدوله، به حكومت اصفهان منصوب شد. در 420 ق / 1029 م، مسعود غزنوی اصفهان را تصرف، و با گماردن حاكمی بر اصفهان، شهر را ترك كرد، اما اهالی شهر در غیاب سلطان غزنوی، سر به شورش برداشتند و حاكم منصوب غزنوی را به قتل رساندند. مسعود بار دیگر به اصفهان بازگشت و به قتلعام اهالی پرداخت. سپس علاءالدوله در قبال پرداخت مبالغی، حكومت اصفهان را بازپس گرفت و به انتظام امور شهر و نواحی پیرامون آن، كه بهواسطۀ هجوم غزنویان خرابی بسیاری دیده بود، پرداخت (اصفهانی، 174-175؛ EI2، همانجا). او در 429 ق، باروی شهر را از نو بنیاد نهاد (مافروخی، 81؛ اصفهانی، 174) كه آثار آن تا چندین سال قبل در 3 نقطۀ شهر اصفهان باقی بود (شفقی، 205 بب ). تا دهههای پایانی سدۀ 4 ق / 10 م و تا مدتی پساز آن، دو شهر جی و یهودیه را روی هم شهر اصفهان میخواندند (یعقوبی، 49؛ ابنحوقل، 106؛ یاقوت، بلدان، 1 / 292). اصطخری دراینباره بهصراحت مینویسد: «سپاهان دو شهر است: یكی جهودستان، دیگر شهر سپاهان» (ص 164)؛ اگرچه در این دوره، جی هنوز یكی از بهترین رستاقهای اصفهان به شمار میرفت و ازلحاظ تجارت و ثروت، برتر و بهتر از یهودیه بود (ابنحوقل، 111)، با وجود این، میتوان گفت كه از سدۀ 4 ق یهودیه با رشدی سریعتر، از جی پیشی گرفت و به شهری بزرگ و آبادان تبدیل شد، تا جایی که با همدان آن روز برابری میكرد (نك : اصطخری، همانجا). اصطخری در سدۀ 4 ق مینویسد: «در هیچ شهر آن مال نیست كه در سپاهان و فرضۀ پارس و كوهستان و خراسان و خوزستان است و باركدۀ اینهمه اقلیمها سپاهان است» (ص 164- 165). در 433 ق، ابـومنصور فـرامرز، پسـر علاءالدوله، پساز مرگ پدر، حاكم اصفهان شد. وی از خواندن خطبه به نام طغرل سلجوقی سر باز زد و طغرل در 442 ق برای سركوب وی به اصفهان آمد و در 443 ق شهر را تصرف کرد. در همین زمان، سلطان سلجوقی پایتخت خود را از ری به اصفهان انتقال داد (بازورث، 38؛ EI2, IV / 101). طغرل حدود 12 سال پایان زندگی خود را بیشتر در اصفهان گذراند (لمتن، 222) و مبالغ بسیاری صرف بناهای عمومی و گسترش شهر و پیرامون آن كرد (مافروخی، 101). بهگفتۀ ناصرخسرو، در همین روزگار، اصفهان بازارهای متعددی داشت كه هریك دارای دروازهای جداگانه بود (همانجا). همو خبر میدهد كه هریك از محلهها و كوچههای شهر دارای دروازههای مستحكم و كاروانسراهای پاكیزه بود و تنها در یك كوچه از كوچههای شهر، «پنجاه كاروانسرای نیكو» وجود داشت كه در هریك از آنها «بیّاعان و حجرهداران بسیار»ی به فعالیت مشغول بودند. وجود بازار مهم صرافان با 200 صراف و نیز كاروانسراهای متعدد و تجار بسیار و تسهیلات لازم برای ورود و خـروج كـاروانهـا و كالاهـای گونـاگون ــ آنگونه كه ناصرخسرو ذكر میكند (همانجا) ــ دلیل محكمی بر جایگاه مهم شهری و بازاری اصفهان در این زمان است. افزون بر این، ناصرخسرو از بناهای نیكو و مرتفع در شهر و مسجد آدینهای بزرگ در میان آن خبر میدهد (همانجا) و سرانجام میگوید: «من در همۀ زمین پارسیگویان، شهری نیكوتر و جامعتر و آبادانتر از اصفهان ندیدم» (ص 118).درواقع، از مدتها پیش، یهودیه رو به گسترش بیشتری گذارده، بهصورت شهری بزرگ و آباد و پرجمعیت و شهری مهم ازلحاظ بازرگانی درآمده بود (مقدسی، 2 / 579). طی این دوره، شهر جدید را از همدان بزرگتر، و از ری آبادتر دانستهاند كه بهسبب برخورداری از موقعیتی مركزی میان فارس، خوزستان، ری و همدان، محل عبور كاروانهای تجاری بوده است (همو، 2 / 580). ابنحوقل این شهر را باركدۀ فارس، جبال، خراسان و خوزستان معرفی میكند (ص 106) و بهگفتۀ یاقوت، شهرستان (جی) اصفهان به تدریج ویران شد و بخش اندكی از آن بر جای ماند و كوی یهودیه آبادان گشت و مسلمانان با آنان در آن جایگاه درآمیختند و آن را گسترش دادند و نام یهودیه بر آن باقی ماند (مشترك، 187). همو با ذكر این نكته كه جی نام اصفهان كهنه است (همان، 61؛ نیز نك : جابری، 312)، مینویسد: «شهر اصفهان كنونی یهودیه است» (همان، 187) و جی بعدها «شهرستانه» (شهرستان) نامیده شده است (همان، 61). بدین ترتیب، نام اصفهان بهعنوان شهر به یهودیه داده شد و جی با نام شهرستان بهصورت دهكدهای رو به زوال، در كنار شهر جدید بر جای ماند (نك : شوارتس، 585-586). پساز طغرل، الب ارسلان، دومین سلطان سلجوقی، نیز اصفهان را بهعنوان پایتخت خود حفظ كرد (لمتن، 223) و پسر و جانشین او، ملكشاه (465- 485 ق / 1073-1092 م)، نیز به اصفهان توجهی خاص نمود (لاكهارت، 21). ملكشاه بناهای متعددی در اصفهان و پیرامون آن برپا داشت. افزون بر او، خواجه نظامالملك، وزیر ملكشاه، نیز اقداماتی در زمینۀ رشد و گسترش شهر، ازجمله احداث مدرسۀ نظامیه در محلۀ دردشت، انجام داد (همو، نیز لمتن، همانجاها). طی این دوره، اصفهان دارای عمارتها، كوشكها و باغهای بسیاری بود كه از آن جملهاند: باغهای چهارگانه كه هریك از آنها برابر هزار جریب مساحت داشت (آوی، 26). مهمترین این باغها باغ كاران بود كه دو قصر داشت: یكی مشرف بر زایندهرود، و دیگری به محاذات شهر، که بین آنها قلعهها و عمارتهای دیگر قرار داشت. محلۀ امروزی خواجوی اصفهان را قسمتی از باغ كاران دورۀ ملكشاه دانستهاند (هنرفر، گنجینه ... ، 57). از كاخهای اصفهان در این دوره میتوان از قصرهای فرقد بر در شهر، هارون، هفتدر، خصیب، و نیز عبدویه بر كنار زندهرود، و كوهان در ماربین نام برد (آوی، 29).با مرگ ملكشاه در 485 ق، اصفهان رونق و شكوفایی خود را از دست داد و آنچه سلطان سلجوقی برپا داشته بود، توسط جانشینانش از میان رفت (لمتن، 255؛ جناب، 234). در این زمان، تركان خاتون، همسر ملكشاه، پساز آنكه پسر خود، محمد، را سلطان خواند، به اصفهان رفت و تمامی خزاین را میان امیران و سردارانش تقسیم نمود (لمتن، همانجا). اصفهان تا مرگ سلطان محمد در 511 ق / 1117 م، پایتخت باقی ماند و از آن پس، مركز قدرت به خراسان انتقال یافت (EI2, IV / 102). در 623 ق / 1226 م، لشكر مغول به فرماندهی جرماغون به اصفهان رسید و خرابی بسیاری به شهر وارد ساخت (اصفهانی، 176). در رمضان 625، جلالالدین برای دفع مغولان، اصفهان را مركز اردوی خود قرار داد و موقتاً بر آنان پیروز شد (اقبال، 1 / 122-124؛ بویل، 330)، اما سرانجام از آنها شكست خورد و اصفهان در 633 ق بهعنوان آخرین شهر بزرگ جبال به چنگ مغولان افتاد (منهاج، 424-433؛ اقبال، 1 / 127، 386). در دورۀ مغولان، اصفهان همانند شهرهای دیگر صدمات فراوانی دید. بهگفتۀ رشیدالدین فضلالله: «چندان خلق كه ایشان كشتهاند، كس نكشته» (ص 349؛ اقبال، 1 / 103). در زمان غازان خان، امیرمحمد ایداجی حاكم اصفهان بود (رشیدالدین، 39-40). در این زمان، كوششهایی برای آبادانی اصفهان به انجام رسید (همو، 349) كه از آن جمله میتوان موقوفات مختلف و ساخت دارالسیاده را نام برد (همو، 190-191). در 742 ق / 1341 م، امیر پیرحسین كه بر فارس و اصفهان غلبه یافته بود، حكومت اصفهان را به شیخ ابواسحاق برادر مسعود شاه اینجو كه به بغداد گریخته بود، واگذاشت (اقبال، 1 / 361، 411-412). در 757 ق، امیر مبارزالدین محمد مظفری به محاصرۀ شهر اصفهان پرداخت و سرانجام بر آن دست یافت (جناب، 237؛ اقبال، 1 / 421، 423). در 789 ق، تیمور به اصفهان وارد شد. حاكم اصفهان و عدهای از علما و سادات شهر برای امانخواهی به بیرون شهر رفتند، اما هنگامی كه تیمور محصلان خود را برای دریافت پول و هدایا به شهر فرستاد، مردم اصفهان آنان و عدهای از سربازان تیمور را به قتل رساندند. در مقابل، تیمور نیز دستور قتلعام مردم شهر را داد كه طی آن، حداقل 70 هزار تن از سكنه كشته شدند و تیمور از سر كشتگان منارهها برپا ساخت (همو، 1 / 437؛ نظامالدین، 104-105؛ اصفهانی، همانجا؛ لاکهارت، 21). بهطوركلی، در سدۀ 7 ق / 13 م، اصفهان یكی از شهرهای مشهور جهان به شمار میآمد و بهعنوان یكی از مراكز مهم علوم، صنایع و هنر شهرت داشت (قزوینی، 296-297). این شهر در آستانۀ سدۀ 8 ق، و بهویژه در زمان غازان خان، گسترش بیشتری یافت و تا نزدیك زایندهرود كشیده شد؛ از این رود، نهرهایی در شهر جاری بود (حمدالله، نزهة، 48). در این زمان، اصفهان دارای 44 محله و دروازه بود. حمدالله مستوفی شهر اصفهان را در اصل حاصل ادغام 4 دیه و مزارع و مضافات آنها برمیشمارد. این 4 دیه عبارت بودند از: كران، كوشك، جوباره و دردشت (همانجا). دمشقی در این زمان هنوز اصفهان را دو شهر میداند: یكی كهن، و بخش اعظم آن بهصورت ویرانه (یعنی جی)؛ و دیگری آبادان (یهودیه)، که میان آنها یك میل (نیم فرسنگ) فاصله بود (ص 312). از سوی دیگر، براساس گفتۀ حمدالله مستوفی (همانجا)، طی این دوره، شهر اصفهان چنان گسترش یافت كه یهودیه، یعنی هستۀ اولیۀ شهر، خود بهصورت محلهای از آن درآمد (نیز نک : تحویلدار، 32-33). گرچه منابع بسیاری شهر اصفهان را حاصل گسترش و به هم پیوستن دو شهر جی و یهودیه دانستهاند (لاكهارت، 19؛ بلانت، 20)، شفقی میگوید که جی و یهودیه در هیچ زمان آنچنان وسعت نیافتند كه با از بین رفتن فاصلۀ میان آن دو، در یكدیگر ادغام شوند و شهری یكپارچه و واحد را برپا سازند (ص 178). دمشقی از اوایل سدۀ 8 ق / 14 م گزارش میدهد كه «شهرستان» نام بعدی جی است كه در كنار زایندهرود قرار داشت (همانجا)، هرچند نام جی بهعنوان ناحیه باقی ماند. بهگفتۀ حمدالله مستوفی، شهرستان بزرگترین قریه در ناحیۀ جی بود (همان، 50). حتى شاردن در دورۀ صفوی، قریۀ شهرستان را یكی از بزرگترین دهكدههای جهان میخواند (8 / 38) و بدینسان، آن را مجزا از شهر معرفی میكند. با اینهمه، شهر اصفهان در سدۀ 8 ق، شهری بزرگ و زیبا با «مدارس و خانقاهات و ابواب الخیر» بسیار بوده است (حمدالله، همان، 49؛ ابنبطوطه، 1 / 211). اصفهان در 856 ق به دست جهانشاه قراقویونلو افتاد و در سال بعـد، توسط او ویران و غارت شد و مردم قتلعام گردیدند. بهدنبال آن، در 874 ق / 1469 م، اوزون حسن آققویونلو بر آنجا دست یافت (EI2, IV / 102؛ فرهنگ، 10 / 19). ونیزیانی كه در زمان اوزون حسن از اصفهان دیدن كردهاند، آن را شهری بسیار وسیع در دشتی پرنعمت معرفی كردهاند كه حصاری از خشت خام، و خندقی پیرامون آن داشته (كنتارینی، 140)، و محیط شهر 4 میل، و با احتساب حومه، 10 میل بوده است. در این زمان، جمعیت شهر اصفهان 50 هزار تن تخمین زده شده است (همو، 80-81). پیشاز دورۀ صفوی نیز، اصفهان شهری بزرگ و پرجمعیت به شمار میرفت، اما اوج شكوفایی این شهر به این دوره بازمیگردد (فیشر، 105-106). در 1006 ق / 1597 م، شاه عباس اول (سل 996- 1038 ق) پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد (اسكندربیك، 544). برخلاف قزوین كه در طول دورۀ پایتختی خود از گسترش چندانی برخوردار نشد، اصفهان در دورۀ كوتاهی ــ بهگفتۀ شاردن ــ در شمار یكی از بزرگترین شهرهای جهان آن روزگار درآمد (7 / 49). گسترش شهر اصفهان طی این دوره با بنیادنهادن محلههای تازه همراه بود. شاه عباس اول در قسمت جنوبی شهر، در طول مسیر زایندهرود و نیز آن سوی زایندهرود، زمینهای آزاد و وسیعی در اختیار داشت كه امكان طرح گسترش شهری در سطحی وسیع را فراهم میساخت (هیلنبراند، 775). طی همین دوره، میدان شاه یا نقش جهان، بهعنوان مركزی جدید مطابق با ضرورتهای سیاسی ـ فرهنگی تـازه، ایجاد شد. این مركز از طریق شبكهای از حـوزههای فعالیت شهری به مركز قدیمی شهر ــ میـدان كهنه ــ متصل شد و درنهایت، فعالیتهای شهری را بهسوی خود جلب نمود. این میدان در واقع بهشكل همان میدان كهنۀ شهر و با حفظ همان عناصر اصلی برپا شد. این عناصر عبارت بودند از: بازارها، مسجد، مدرسه، دولتخانه و سرانجام یك فضای باز و وسیع مركزی. این طرح تازه از سوی دیگر، بهدور از مسائل و محدودیتهای قسمت قدیمی شهر، در فضای باز و آزاد به اجرا درآمد (شیرازی، 588). به گفتۀ تاورنیه، پساز احداث و رونق میدان جدید، میدان كهنه بهتدریج اهمیت خود را از دست داد؛ اگرچه هنوز دو قسمت آن آباد بود و كسبه در عمارات سرپوشیدۀ آن جای داشتند (ص 384). كمپفر خبر میدهد كه پیرامون این میدان را كارگاهها، دكههای هنرمندان و قهوهخانهها فراگرفته بود (ص 192). از این دوره به بعد، این میدان شكل اصلی خود را از دست داد و به خانهها و مغازههای تازه تبدیل شد (نورصادقی، 62؛ قس: كمپفر، همانجا، حاشیۀ 2).میدان نقش جهان بهگفتۀ شاردن یكی از زیباترین میدانهای جهان است (7 / 107، 112؛ نیز نك : دیولافوا، 288- 289؛ فلاندن، 157؛ جكسن، 310-311؛ كرزن، II / 26) و جملی كارِری آن را باشكوهتر از میدان سنماركِ ونیز دانسته است (ص 77). از آنجا كه این میدان در مجاورت باغ معروف نقش جهان واقع بود، به نام میدان نقش جهان خوانده شد (نورصادقی، همانجا؛ طهرانی، 102). هنرفر عقیده دارد پیشاز ایجاد این میدان، در محل آن، میدانی به نام نقش جهان وجود داشته است ( اصفهان، 107). باغ نقش جهان ظاهراً باغ بزرگی بوده است كه عمارات هشتبهشت و چهلستون و میدان شاه و بخشی اندک از بازارهای بعدی را در بر میگرفته است. این باغ تا نزدیك دروازۀ حسنآباد امتداد داشته، و ظاهراً دروازۀ كوشك (درب كوشك)، دروازهای از این باغ بوده است (نورصادقی، 81). اصفهانی بنای این باغ را به شاه اسماعیل نسبت میدهد و میگوید: «از این باغ در دورۀ قاجار تنها نامی باقی مانده بود» (ص 33). با ایجاد میدان نقش جهان، گسترش اصفهان با طرح و برنامه ادامه یافت (هیلنبراند، همانجا) و بهدنبال آن، بناهای زیادی برپا، و باعث رشد بیشتر این شهر شد. از همین زمان بود كه شهر اصفهان در خارج از حصارهای قدیمی خود گسترش یافت (كمپفر، 185).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید