صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ترجمه قرآن /

فهرست مطالب

ترجمه قرآن


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 2 آذر 1400 تاریخچه مقاله

III. ترجمۀ قرآن به زبانهای دیگر

بحثهای نظری دربارۀ قرآن کریم اگرچه در میان اندیشمندان مسلمان با فرازوفرودهایی در پذیرش و رد نظریۀ ترجمه در تاریخ دیده می‌شود، اما در میان اقوام و جوامع مختلف غیرعرب و سخن‌گو به دیگر زبانهای اسلامی، موضوع چگونگی استفادۀ بهینه از قرآن به واسطۀ ترجمه، واقعیتی آشکار و امری غیرقابل انکار بود. بر همین اساس، مبحث ترجمۀ آیات الاهی از همان صدر اسلام مصادیقی عینی یافت. برخی از رخدادهای تاریخی در آن دوره، افزون بر آنکه به عنوان نقاط عطفی در بررسیهای تاریخی ترجمۀ قرآن دارای اهمیت فراوان است، نشان‌دهندۀ واقعیت انکارناپذیر لزوم ترجمه نیز هست. در منابع تاریخی به ارسال نامه‌هایی برای دعوت به اسلام از سوی پیامبر اکرم(ص) به سران سرزمینهای ایران، روم و حبشه که شامل آیاتی از قرآن کریم هم بوده، اشاره شده است. بدون قصدی برای ورود به مسائل نظری دربارۀ جواز ترجمه که بسیاری کسان بدان پرداخته‌اند (نک‍ : همین مقاله، بخش I)، باید این عمل را کهن‌ترین گونه از ترجمه، یا دست کم شرح و بیان مفاهیم کلام‌الاهی به‌زبانی دیگردانست. باید پذیرفت که برای ایجاد ارتباط و درک متقابل، سفیران ملزم به ترجمۀ مفاهیم و مضامین نامه‌ها بوده‌اند که طبعاً برای ایجاد ارتباط میان سخن‌گویان زبانهای متفاوت ضروری است. رخداد دیگر را باید در سال5 بعثت و در حبشه پی‌گرفت که برخی از مسلمانان برای رهایی از دشمنان قرشی وکمک‌خواهی، به نجاشی، پادشاه حبشه متوسل شدند. مسلمانان در آنجا برای بیان میزان نزدیکی دو دین اسلام و مسیحیت ناگزیر به قرائت آیاتی از قرآن کریم و شرح و بیان آن شدند(نک‍ : طبری، 2/ 329 بب‍‌ ). سومین نمونه اشارات تاریخی به نیاز ایرانیان (فارسی‌زبانان) به فهم دقیق‌تر قرآن است که ایشان را برآن داشت تا از سلمان‌فارسی درخواست کنند کلام الاهی یا دست کم بخشهایی از آن را به فارسی برگرداند (برای توصیف، نک‍ : بخش ترجمۀ فارسی همین مقاله). به نظر می‌رسد در پژوهشی در زمینۀ تاریخی ترجمۀ قرآن می‌توان آشکارا این نمونه‌ها را کهن‌ترین ترجمه‌ها دانست و ازسویی به قدمت ترجمه در میان مسلمانان نیز پی برد. 
آنچه دربارۀ موضوعات ترجمۀ قرآن کریم در چند دهۀ آغازین ظهور اسلام، مسلمانان به صورت عملی با آن مواجه شدند، با تعمق بیشتر و اندیشه‌ورزی مسلمانان،به وادی نظری گام نهاد. آنچه را که مسلمانان زمانی به ناگاه با آن روبه‌رو شده بودند و پیامد آن در برگردان نامه‌های ارسالی به سران کشورها، و نمونه‌های مشابه آن دیده می‌شد، در اوایل سدۀ 2ق به‌وسیلۀ کسانی همچون ابوحنیفه(د150ق) و شاگردانش، ابویوسف (د 182ق) و محمدبن حسن شیبانی (د 189ق) با یافتن وجهی فقهی به سمت تدوین و هم‌گرایی موضوعی پیش رفت (برای نمونه، نک‍ : شیبانی، 1/ 15؛ سرخسی، 1/ 37؛ نیز ه‍ د، 5/ 384؛ برای قرائت فارسی‌زبانان، نک‍ : ابن ندیم، 261). از سوی دیگر، برخی توجهات متکلمان به مفاهیم قرآنی، ازجمله موضوعات خلق قرآن و قدمت و حدوث آن، اسباب آن را فراهم آورد تا موضوع ترجمه‌پذیری قرآن کریم به مباحث کلامی هم راه یابد. تألیف آثاری در همین‌باره، نشانگر توجه متکلمان به این امر است (مثلاً نک‍ : ه‍ د، 4/ 520). 
با آغاز دورۀ فتوح وگسترش اسلام در سرزمینهای گوناگون، افزون بر دین جدید، در بسیاری از موارد زبان جدید نیز به‌عنوان زبان قرآن به آهستگی بر زبان بومی تفوق یافت. بر همین اساس بسیاری از کشورهای گشوده شده، با پذیرش زبان عربی تا حد زیادی بی‌نیاز از ترجمه گشتند و دیگر این مبحث برای ایشان موضوعیت چندانی نداشت. اما سرزمینهایی چون ایران با تلاش برای حفظ و پاسداری از زبان فارسی، عملاً به عنوان مهم‌ترین مسلمانان سخن‌گو به زبانی غیر از عربی تبدیل گشتند. شاید به همین سبب از همان دورۀ آغازین، در جدلها و نظریه‌پردازیهای کسانی چون ابوحنیفه، نخستین زبانی که توانست واسطۀ انتقال مفاهیم آیات قرآنی به غیرعرب‌زبانان باشد،زبان فارسی بود(نک‍ : همانجا؛ برای توضیحات، نک‍ : بخش ترجمه به زبان فارسی، در همین مقاله). بجز ایران، دربرخی‌از سرزمینها هم عملاً سخن‌گویان غیرعرب برای ایجاد اتحاد بومی در برابر و در تعارض با مرکز خلافت، بر استفاده از زبان بومی خویش پای می‌فشردند. 

سده‌های نخستین

موج یادشدۀ عقلی و نظری، در محافل علمی مراحل تکامل خود را می‌پیمود و دو گروه اصلی موافقان و مخالفان با ترجمۀ قرآن هرکدام گاه به تفوقی در ابراز اجتماعی آراء خویش نایل می‌شدند (نک‍ : همین مقاله، بخش I). اما درواقع رویارویی بومها با این واقعیت،فارغ از مباحث نظری، روند ترجمـه را به پیش مـی‌برد. دربررسـی تاریخ سیاسـی‌ ـ اعتقادی جنوب مغرب اقصى در سده‌های 2ق به بعد، برخی اطلاعات مربوط به حاکمان بربر بنی طریف در منابع قابل توجه است. اعمال زور، تبعیضهای شدید قومی و نیز بستن مالیاتهای سنگین توسط حکومت اموی، مغرب را به شدت در تنگنا قرار داده بود و واکنش آن در قالب آشوبهای قومی بر ضد عربها و حکومت مرکزی، از سوی ایشان روی نمود. این مناسبات و برخی تحرکات سیاسی‌ـ فرقه‌ای سبب‌شد تاقیام مردم مغرب درجوانب گوناگونی ازجمله دیدگاه فرقه‌ای دینی روی نماید. بر همین اساس است که مشاهده‌می‌شود کسی چون صالح بن طریف (ظهور در 127ق)، در مسیر جنبشی صُفری که پدرش آغاز کرده بود، ضمن ادعای نبوت، برای حرکت به سوی بربری کردن اسلام در آن منطقه، شبه ترجمه‌ای از قرآن به زبان بربری آورد (ابوعبید،3/ 836؛ ابن عذاری،1/ 57). ابوعبید درسخن از این قرآن، آن را شامل 80 سوره یاد کرده، و آورده که این قرآن مترجَم با سورۀ ایوب آغاز و با سورۀ یونس به پایان رسیده بوده است (همو، 1/ 227). این نوع حرکت آغاز شده به عنوان اعتراضی آشکار ــ البته با تفاوتهایی در شیوه ــ دو سدۀ بعد در منطقۀ غماره نیز توسط حامیم مغربی دیده می‌شود. او هم شبه قرآنی به زبان بربری آورد (نک‍ : ناصری، 212-213) که در سیر ترجمه‌های کهن از قرآن درشمار نخستینها قرار می‌گیرد. اصل این است که ترجمه در اینجا معنایی توأمان را القا می‌کند: نخست رسیدن به ثبات در اعتقادات دینی و عملاً پذیرش اسلام، و از سویی تلاش برای حفظ هویت بومی.
در سرزمینهای شرقی اسلام نیز مانند هند که روابط دیرینۀ بازرگانی با شبه‌جزیرۀ عربستان داشت، توجه برخی چنان به اسلام جلب شد که در270ق/ 883م یکی ‌از ملوک آن دیار به نام مهروک بن رایق، طی نامه‌ای از عبدالله بن عمر، فرمانروای منصوره می‌خواهد تا مفاهیم اسلامی را به طریقی برای ایشان بازنماید. پس عالمی که افزون بر دانشهای اسلامی به سبب اقامت در هند با زبان مردم آن دیار آشنا بود، قرآن را به تفسیر گونه‌ای تا سورۀ یس، برای ایشان ترجمه می‌کند (بزرگ بن شهریار، 2-3). باید گفت با گذشت کوتاه زمانی، آنچه از تک ترجمه‌هایی در غرب و شرق رخ می‌داد، در ایران به آهستگی رو به تکمیل و فزونی بود که نمونۀ ترجمۀ ناشناسی از منطقۀ طبرستان در حدود سدۀ 4ق به عنوان کهن‌ترین ترجمه‌ها از این دست است (نک‍ : همین مقاله، بخش II). 
ترجمۀ قرآن کریم اگرچه در محافل علمی سده‌های بعد به شدت نکوهیده می‌شد و در شرق و غرب از حنفیان ماوراء‌النهر تا شافعیان مصر و شام و مالکیان اندلس هرکدام به نوعی بر دوری از ترجمۀ کلام الاهی پای می‌فشردند، موضوع نزد ترکان به‌ویژه حکومت مغولـی‌ ـ ترکی اردوی ‌زرین در باختر دشت قپچاق به‌گونه‌ای دیگر بود. ازبک خان (ه‍ م) به‌عنوان فرمانروای اردوی زرین و حامی بزرگ اسلام در منطقه، برای اسلامی کردن قبایل گوناگون ترک تلاشهای فراوانی مبذول داشت. این تلاشها در نهایت گرایشی گسترده به دین جدید را سبب شد، اما تازه مسلمانان ترک، به شدت به دریافتهای جدی از دین اسلام احساس نیاز می‌کردند. بر همین اساس حرکتی ناگزیر به سمت ترجمۀ اصلی‌ترین منبع اسلام، قرآن کریم، روی نمود. 
به‌عنوان سابقه‌ای در میان ترکان، در گروه عالمان شرکت‌کننده در ترجمۀ قدیم طبری به زبان فارسی، چنان‌که آمده است ترک زبانی از اسفیجاب حضور داشته است. برخی از معاصران همچون زکی ولیدی طوغان بر این عقیده‌اند که می‌توان این فرد را یکی از قدیم‌ترین و چه‌بسا نخستین مترجم ترکی قرآن کریم درنظر آورد (نک‍ : اکمان، 295-296). دور نیست که این ترجمه‌های فارسی در نمونه‌های ترکی آن اثر گذارده باشد. در منابع به ترجمه‌ای از قرآن کریم درحدود نیمۀ سدۀ4ق در دورۀ قراخانیان و هم‌زمان با ترجمه‌های فارسی اشاره شده است. زکی ولیدی طوغان با اشاره به این ترجمه، آن را بر ترجمه‌های پسین در سده‌های میانی بسیار اثرگذار یاد کرده است (همانجا). 
در سخن از آثار پیوسته و مرتبط با ترجمه‌های قرآنی باید به قصص الانبیاء ربغوزی اشاره کرد. قصص الانبیاء برهان اوغلو قاضی ناصر ربغوزی (710ق/ 1310م) به سبب ارتباط فراوان موضوع کتاب با کتاب آسمانی قرآن، به هر روی به سمت ترجمه گونه‌ای از بخشها و آیاتی از کتاب الله کشیده شده است. ضمن گذار از برخی انگاره‌ها دور نیست با توجه به اسناد ترجمه‌هایی که به صورتهایی همچون نسخ خطی بر جای مانده، گفته شود که سده‌های 7 و 8ق را باید آغاز روی‌آوری جدی عالمان ترک‌زبان به ترجمۀ قرآن دانست. وجود ترجمه‌هایی ترکی در این دورۀ زمانی دلیل مناسبی است برای پذیرش این امر که گرایش تازه مسلمانان ترک در حکومت ایلخانان و احساس نیاز به قرآنی مترجم برای یافتن درکی صحیح از دین جدید، ایشان را به سمت ترجمه سوق داده است. ترجمه‌ای ناشناس در زمان ابوسعید بهادرخان در 734ق/ 1334م توسط محمد بن حاجی دولتشاه، ناسخی شیرازی، مکتوب شده که نسخۀ آن در موزۀ آثار اسلامی ترکی استانبول (شم‍ T73) موجود است. این اثر که ترجمـه‌ای بین سطـری است، احتمالاً به ادبیات اسـلامـی ـ ترکی آسیای مرکزی سده‌های 6 و 7ق تعلق دارد، اگرچه بخشی از آن دارای زبانی جدیدتر است (اکمان، 295). 
ترجمه‌ای تحت‌اللفظی در سدۀ 8ق به زبان جغتایی که از آغاز سورۀ مبارکۀ «ص» تا آخر قرآن کریم را در بر دارد، به خط سیدالخطاط محمد بن یوسف اباری به تاریخ 737ق/ 1337م کتابت شده است. این ترجمۀ میان سطری به 3 خط ثلث، نسخ و رقاع نگاشته شده است (رادفر، 183). دو ترجمۀ دیگر یکی در کتابخانۀ جان رایلندز منچستر و دیگری در مجموعۀ حکیم اوغلو پاشا در کتابخانۀ ملت استانبول (کتابت: ربیع‌الآخر 764) از همین دست‌اند. در این دو ترجمه که به ترکی خوارزمی است، نشانه‌هایی از ترجمۀ تفسیری دیده می‌شود. این آثار با وجود به‌کارگیری گستردۀ واژگان عربی، بهره‌گیری از دستور زبان ترکی در آن به وضوح دیده می‌شود (اکمان، همانجا). ترجمۀ دیگری که به ترجمۀ ناشناس شهرت دارد، با نسخه‌ای به شدت آسیب دیده که در ازبکستان کشف شده، احتمالاً در خوارزم توسط یکی از منتسبان به حلقۀ زمخشری تألیف شده؛ چه، از تفسیر وی تأثیر فراوان پذیرفته است. این اثر که هم‌اکنون در موزۀ آسیایی شهر سن پترزبورگ نگهداری می‌شود، گاه از ترجمۀ تحت‌اللفظی دور شده، و به گستردن جملات پرداخته است. زبان این ترجمۀ بین سطری قراخانی است که برای نوشتن متون اسلامی ترکی قدیم استفاده می‌شده، ولی زبان یادداشتها ترکی خوارزمی است (همو، 296؛ نیز نک‍ : رادفر، 121). 
با در نظر گرفتن سیر این ترجمه‌ها به زبانهای ترکی، دور نیست اگر گفته شود، پس از فارسی، بیشترین ترجمه‌ها به ترکی بوده است. قدری پس از ترجمۀ مشهور به «ناشناس»، خضر بن شاهین در زمان سلطان مراد دوم(824- 848ق)، قرآن را به ترکی برگرداند و یک سده بعد در 965ق/ 1558م هم مترجمی به نام حسین بن حسن ترجمه‌ای از قرآن به دست داد. در سدۀ 10ق ترجمۀ ناشناس دیگری در 968ق/ 1561م با کتابت محمد بن یوسف آغری انجام یافت؛ بسیاری کسان از جمله رادفر (ص 167-174) و کینگزلی برج (ص 394-399) فهرستی از این ترجمه‌ها را آورده‌اند. 

سده‌های متأخر

آنچه از بحث و جدل و بیان مواضع دربارۀ امکان نظری ترجمه‌پذیری قرآن در سده‌های نخستین و میانی، توسط بزرگان و اندیشمندان اسلامی رخ می‌داد، در سده‌های متأخر، دیگر امری مسلم می‌نمود. نیاز به برگردان آیات الاهی به زبانهای مسلمانان غیرعرب‌ که زبان‌ عربی را هم نمی‌دانستند، امری انکارناپذیر بود؛ اگرچه هنوز بودند کسانی که همگان را به دوری از ترجمۀ قرآن توصیه می‌کردند. در این زمان در برخی از سرزمینها که بیش از چند سده از اسلام آوردن آنها نمی‌گذشت، همچون جنوب‌ شرقی آسیا، نیاز به ترجمه احساس می‌شد و برخی از عالمان آن دیار مانند عبدالرئوف حمزه فنصوری که از دانشمندان آچه بود، در سدۀ 11ق/ 17م به امر ترجمۀ قرآن به مالایی دست زد. این اثر که در 1923م در قاهره انتشار یافت، اگرچه چندان در قالبهای قابل پذیرشی قرار نداشت، اما به سبب پیشگامی آن در میان دیگر ترجمه‌ها در جنوب شرق آسیا بسیار ارزشمند می‌نماید (نک‍ : قرائی npn.). آن حرکت که در جنوب شرق آسیا در این سده آغاز شد، در شمال شرق هم دیده می‌شود. می‌توان پذیرفت که درک آیات الاهی به زبان عربی، برای سخنگویان به زبان چینی دشوار بوده است؛ بی‌دلیل نیست که از حدود سدۀ 11ق/ 17م چینیان به ترجمه روی آوردند. 
جین یی جیو، پژوهشگر معاصر چینی، با تقسیم مراحل ترجمۀ قرآن به زبان چینی به3 دوره، کهن‌ترین ترجمه را که با گونه‌ای از تفسیر همراه بوده، و تنها بخشهایی از کلام الاهی را در بر می‌گرفته است، از وانگ دایو (1070ق/ 1660م)، ما ژو (د 1123ق/ 1711م) و لیو ژی (د 1143ق/ 1730م) یاد می‌کند (ص 32؛ برای بررسی این دوره در چین، نک‍ : چانگ، 157-165). 
به‌نظر می‌رسد این‌گونه حرکتها درشرق، می‌بایست در شبه‌قارۀ هند نیز هم‌زمان روی می‌نمود، اما شاید به دلیل نو بودن زبان اردو، این اتفاق تقریباً با یک سده تأخیر رخ داد. در شبه‌قارۀ هند برخلاف قدیم الاسلام بودن، عالمان این دیار بسیار دیر به ترجمۀ قرآن روی آوردند. غلبۀ زبان فارسی دست کم به عنوان زبان رسمی، از دلایل مهمی بود که نه تنها ترجمه‌های فارسی کاملاً پاسخ‌گوی جامعه شده باشد، بلکه کسانی چون شاه ‌ولی‌الله دهلوی نیز خود، قرآن را به فارسی ترجمه کنند. قدیم‌ترین تلاشها برای ترجمۀ قرآن به زبان اردو در سدۀ 18م صورت گرفت. شاه عبدالقادر و شاه رفیع‌الدین، فرزندان شاه عبدالعزیز دهلوی، به ترتیب هرکدام ترجمه‌هایی از قرآن کریم در 1205ق/ 1791م و 1203ق/ 1789م در کلکته به چاپ رساندند. 
به این ترتیب حرکت ترجمه به زبان اردو آغاز شد. انبوهی ترجمه به اردو سبب شد تا بتوان ادعا کرد که یکی از بیشترین ترجمه‌های قرآن، به این زبان بوده است. تهیۀ بسیاری آثار کتاب‌شناسی برای ارائۀ فهرستهایی از ترجمه‌های قرآن به این زبان، پژوهشگر را از استقصا بی‌نیاز می‌دارد. در این میان شاید یکی از مهم‌ترین مباحث قابل طرح دربارۀ ترجمه‌های اردو، توجه به این امر است که افزون بر اصل متن قرآن کریم، ترجمه‌های فارسی و در برخی موارد برگردانهای انگلیسی اصلی‌ترین منبع برای مترجمان اردو بوده است. از میان این آثار می‌توان به مواهب علیّۀ حسین بن علی واعظ کاشفی (د 906 یا 910ق) اشاره کرد که در 1284ق/ 1867م به اردو برگردانده شد (رادفر، 27). ترجمۀ فارسی شاه ولی‌الله دهلوی نیز جدا از آنکه در ترجمه‌های اردو تأثیرگذار بوده، در بسیاری از چاپهای اردو از قرآن، متن ترجمۀ فارسی آن هم آمده است (همو، 30 بب‍‌ ). همچنین باید در نظر داشت که برخی از ترجمه‌های اردو خود دست‌مایۀ ترجمه‌هایی به دیگر زبانها شدند که برای نمونه می‌توان به برگردان بنگالی قرآن در 1868م از اردو اشاره کرد. افزون بر آنچه بیان شد، باید دانست که فراوانی ترجمه‌های اردو چنان است که گزینش و نامبری برخی از آنها ناصواب می‌نماید؛ به‌ویژه آنکه بسیاری از آثار کتاب‌شناسی به تهیۀ فهرستی از چاپهای آن پرداخته‌اند (مثلاً نک‍ : رادفر،156؛ سلماسی‌زاده، ‌89 بب‍ ؛ بینارق، 523 ff.).
 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: