صفحه اصلی / مقالات / دائرة المعارف بزرگ اسلامی / فقه، علوم قرآنی و حدیث / ترجمه قرآن /

فهرست مطالب

ترجمه قرآن


آخرین بروز رسانی : سه شنبه 2 آذر 1400 تاریخچه مقاله

ما در بررسی این آثار خواسته‌ایم نشان دهیم که در نخستین ترجمه‌های قرآنی، واژ‌های فارسی بسیار فراوان‌اند (تقریباً 90٪) و ساختار عبارات، کاملاً عربی است. اما هر چه در زمان پیش می‌آییم، این وضعیت تغییر می‌کند، یعنی واژه‌ها به تدریج عربی می‌شوند و ساختار، بیشتر فارسی. اگر بتوان این دو ویژگی را ملاک قرار داد، آن‌گاه باید تفسیر کمبریج را در آغاز سدۀ 5 ق، و اسفراینی را در اواسط آن نهاد. نیز اگر این ادعا راست باشد، باید پذیرفت که اسفراینی از تفسیر کمبریج بی‌بهره نبوده است. زیرا مقایسه میان آن دو، از تشابهات بسیاری پرده برمی‌دارد. مثلاً برخلاف بیشتر ترجمه‌ها، این دو کتاب نَسیاً مَنْسیّاً (مریم/ 19/ 23) را به «رگوۀ زنان» ترجمه‌ کرده‌اند (نک‍ : تفسیر قرآن کمبریج، 1/ 13؛ اسفراینی، 3/ 1351).
خلاصه آنکه کتاب تاج التراجم با همۀ زیبایی و سودمندی، مسیر تحول ترجمه‌ها را دنبال می‌کند و از نظر زبان‌شناسی تفاوت فاحشی با ترجمه‌های همعصر خود ندارد.
13. از کتاب ترجمۀ قرآن موزۀ پارس. متعلق به سدۀ 5ق، تنها یک نیمه (از سورۀ مریم تا پایان کتاب) باقی مانده است. این ترجمه که ترجمۀ خالص قرآن است و هیچ‌گونه تفسیر همراه ندارد، تقلید آشکاری از «ترجمه و تفسیر رسمی» است؛ زیرا انبوهی از ترجمه‌های آن، با ترجمه‌های این کتاب منطبق است، و حتى گاه شرحهای مختصری که برای برخی واژه‌ها آمده، در هر دو کتاب تکرار شده است. با این همه، مترجم قرآن موزۀ پارس، در بسیاری از جاها از «ترجمۀ رسمی» عدول کرده، و به ذوق و سلیقۀ خود، یا بر اساس تفاسیری دیگر، به عباراتی تازه و گاه روشن‌تر پرداخته است. از سوی دیگر، این مترجم نیز گویی درصدد اصلاح لغزشهای «ترجمه و تفسیر رسمی» بوده، زیرا گاه عین عبارات آن را آورده، و فقط کلمه‌ای را که در آن غلط بوده، و یا او نمی‌پسندیده، تغییر داده است. 
بدین‌سان، این ترجمه که باز از خراسان برخاسته است، از نظر شیوه و واژگان و تقلید، کاملاً به وضعیت قرآن شمارۀ 4 شبیه می‌گردد (آذرنوش، تاریخ، 129- 137).
14. یکی از نیکوترین ترجمه‌ها، اثر ابوبکر عتیق نیشابوری (سورآبادی) است (همان، 139-153). نخست تلخیص گونه‌ای از تفسیر بزرگ سورآبادی که در موقوفات تربت شیخ جام محفوظ بود، با عنوان ترجمۀ قصه‌های قرآن به چاپ رسید (1338ش)، و سپس، دوباره قصه‌های قرآن از تفسیر وی استخراج، و با عنوان قصص قرآن مجید منتشر شد (1348ش). آن تلخیص گونه کهنه‌تر است و به اصل نزدیک‌تر، حال آنکه تفسیر خود، سخت دست‌کاری شده است.
در متن این تفسیر، دوگونه تحول مشاهده می‌شود؛ یکی فزونی یافتن واژه‌های عربی است، و دیگر گرایش ساختار جملات به سوی دستور زبان فارسی؛ اما آنچه مانند ترجمه‌های بسیار دیگر، سخت نظر را جلب می‌کند، آن است که در لابه‌لای قطعات روان و درست فارسی و انبوه کلمات نورسیدۀ عربی، ناگهان به عباراتی برمی‌خوریم که نه از دستور فارسی پیروی می‌کند و نه واژه‌های عربی را به خود راه داده‌اند. پژوهشگری که آثار گذشته را بررسی کرده است، دیگر از این امر در شگفت نمی‌شود؛ زیرا به تجربه درمی‌یابد که این‌گونه عبارات باید ترجمۀ آیات الاهی باشند که به سنت کهن، و احتمالاً به تقلید از «ترجمه و تفسیر رسمی»، به فارسی برگردانده شده‌اند. در کار سورآبادی اتفاقاً تأثیر این کتاب اخیر به خوبی آشکار است: ریخت‌ بسیاری از عبارات ترجمه‌ای به هم شبیه‌اند و انبوه کلمات فارسی در هر دو یکسان است. نکتۀ ظریف در این تأثیر، آن است که مترجم، گاه در ترجمۀ کلمه‌ای معین از قرآن کریم، واژه‌ای کهن را از «ترجمۀ رسمی» وام گرفته، و به کار برده است، حال آنکه آن کلمه، هرگز در جاهای دیگر کتاب به کار نیامده، و احتمالاً در زبان مردم عصر او هم مأنوس نبوده است (مانند پژول = کعب، فاوا = خلاف، دوسنده = لازب...). بدین‌سان، ترجمۀ سورآبادی نیز در حوزۀ تأثیر «ترجمه و تفسیر رسمی» قرار می‌گیرد.
15. تفسیر شنقشی (همان، 155-162) که با عنوان گزاره‌‌ای از بخشی از قرآن کریم چاپ شده، دنبالۀ تحول آهسته‌ای است که در کتابهای دیگر دیدیم: نثر عمومی فارسی‌تر است، اما واژگان عربی آن به حدود 12تا 15٪ می‌رسد و به همین سبب، آن را به اواخر سدۀ 6ق متعلق می‌دانیم. ترجمه‌های قرآنی آن کاملاً به شیوۀ ترجمه و تفسیر رسمی است: در برخی از آیات، ترجمه‌های او گویی عیناً از آن کتاب گرفته شده، جز اینکه برخی واژه‌ها را اصلاح کرده، یا برحسب برداشت خود تغییر داده است. این کتاب چون از خراسان برخاسته است، گویشی شبیه به همۀ کتابهای گذشته، از جمله «ترجمه و تفسیر رسمی» دارد.
16. کشف‌الاسرار میبدی (نک‍ : همان، 163-190)، یکی از مهم‌ترین و دل‌نشین‌ترین ترجمه‌ها و تفاسیر فارسی است که جای گفت و گوی بسیار دارد؛ زیرا کتاب در 3نوبت نوشته شده است و می‌توان حالات روانی مؤلف را هنگام ترجمه یا نگارش، در 3 فضای متفاوت بررسی، و با هم مقایسه کرد. این اثر را از جهاتی می‌توان اوج تحول ترجمه به شمار آورد و از قرن 6ق به بعد، تنها تفسیر ابوالفتوح رازی را می‌توان همسنگ آن پنداشت.
ما در تاریخ ترجمه (ص 188-190)، احوال میبدی را در هر یک از نوبتها بررسی کرده، و ترجمه‌های او را با هم سنجیده‌ایم، و آن‌گاه به مقایسۀ آنها با «ترجمه و تفسیر رسمی» پرداخته‌ایم و در پایان چنین نتیجه گرفته‌ایم:
الف‌ ـ در نـوبت سوم، نثر میبدی شکوهمند و شاعرانه و عرفانی است و اساساً صنعت و کهن‌گرایی در آن اندک است.
ب‌ـ تفسیر نوبت دوم بیشتر به عربی نوشته شده، و بخشهای فارسی آن هم عموماً ترجمه است؛ به همین سبب ریخت جمله‌های عربی در آن فراوان یافت می‌شود. با این همه، قطعات شیوا و مطابق با دستور فارسی هم در آن بسیار است. این بخشها را باید طبیعی‌ترین گفتار و معمول‌ترین شیوۀ بیان در عصر میبدی پنداشت. از این‌رو، ناچار انبوهی کلمۀ عربی که دیگر در سده‌های 5 و 6ق رواج یافته بود، در آن به کار آمده است. حجم این‌گونه کلمات، شاید به 30 تا 40٪ برسد.
ج‌ـ در نوبت اول همه چیز تفاوت دارد: ساختار عبارات، غیرفارسی و شبیه به «ترجمه و تفسیر رسمی» است، اما میبدی با تغییر دادن جای افعال و افزودن برخی کلمات و جملات، عبارات خود را فارسی‌تر کرده است. حوزۀ واژگانی او نیز شگفت است. گویی خواسته است در مقابل الفاظ الاهی، شکوهمندترین و فخیم‌ترین واژه‌ها را بنهد.
تردید نیست که میبدی از ترجمه‌های کهن نیز بهره گرفته، و چون فخیم‌ترین ترجمه همان «ترجمه و تفسیر رسمی» است، ناگزیر تأثیر این کتاب، خواه از نظر ساختار دستوری و خواه از نظر واژگان، بر کتاب او آشکار است.
دربارۀ ساختار این ترجمه‌ها، چون شیوۀ اصلی همانا معادل‌یابی بوده است، دیگر از سبک نمی‌توان سخن گفت. اما همین روش ترجمه با همۀ ناهنجاریها، همان سنتی است که مترجمان بخارا برنهاده‌اند و میبدی نیز کاری جز تقلید از آن شیوه نکرده است.
در زمینۀ واژگان نیز تأثیر «ترجمه و تفسیر رسمی» نیک هویدا ست و انبوهی کلمۀ کهن در ترجمه‌هایی معین در هر دو کتاب عیناً تکرار شده است. در این میان 4 کلمه یافته‌ایم که کیفیتی خاص دارند: وارن، پژول، دوسنده، دیوستنبه. این کلمات که امروز فراموش شده‌اند، احتمالاً در روزگار میبدی نیز چندان رواج نداشته‌اند؛ زیرا او آنها را در تفسیر بزرگ خود گویا هیچ‌گاه به کار نبرده است، مگر یک‌بار در ترجمۀ 4 کلمۀ قرآنی که در «ترجمه و تفسیر رسمی»، نیز عیناً به همان 4 کلمۀ فارسی کهن برگردانده شده‌اند. این امر که البته دیگر اتفاقی نمی‌تواند بود، احتمالاً دلیلی بر تقلید گاه به گاه میبدی از آن کتاب کهن است.
17. کتاب روح‌الجنان ابوالفتوح رازی (همان، 195-212) که طی دهه‌های دوم و سوم قرن 6ق تدوین شده است، یکی از بزرگ‌ترین منابع تفسیری شیعیان به شمار می‌آید؛ زیرا ابوالفتوح، هم زبان‌دانی برجسته بود و هم در دانشهای دینی به کمال رسیده بود. در کار او نثر دینی فارسی به اوج تحول خود رسیده است. ترجمه نیز شیوه‌ای بس پسندیده یافته است، چندان که می‌توان ابوالفتوح را در این زمینه، زبردست‌ترین مترجم زمان خود انگاشت. نتایجی که از پژوهش در کتاب او به دست آورده‌ایم، بدین‌قرار است:
نثر ابوالفتوح، در فضای باز داستان‌سرایی ــ که پیوسته مورد عنایت نویسندگان و مفسران ایرانی بوده است ــ نثری دل‌انگیز و توانا ست، کمتر بوی ترجمه از آن برمی‌خیزد، کلمات عربی آن البته نسبت به قرن پیش فراوان است، اما هنوز اغراق‌آمیز نیست. با این‌همه، هنگام بیان مبانی شریعت و ذکر دقیق احکام، فضا بر او تنگ می‌گردد، جملات گاه از روال فارسی منحرف می‌شوند و کلمات عربی به نحو چشمگیری فزونی می‌یابند. کار ترجمۀ او را در 3 مرحله بررسی کرده‌ایم:
الف‌ـ در ترجمۀ روایات و احـادیث، ابـوالفتوح زبردستی کم‌نظیری از خود نشان می‌دهد، نحو فارسی را غالباً مراعات می‌کند و در نتیجه واحدهای معنایی عربی را، یکجا، به واحدهای معنایی فارسی برمی‌گرداند. با این همه، او هم‌ گه‌گاه دچار کج سلیقگی و اسیر نحو عربی می‌شود.
ب‌ـ گاه ناچار می‌شود آیات الاهی را در درون تفسیر، یا در اثنای داستانی ترجمه کند. در اینجا، مترجم آزاد است و آیات را به فارسی روان و دستوری برمی‌گرداند و تن به شیوۀ گذشتگان نمی‌دهد؛ به همین جهت، از آوردن انبوه کلمات عربی که دیگر در قرن 6ق رواج یافته بود، رو برنمی‌گرداند.
ج‌ـ اما ترجمۀ مستقل و رسمی قرآن در تفسیر او هیچ‌گاه به ترجمه‌های دیگرش شبیه نیست، چندان که پیوسته موجب شگفتی شده است. ولی ما که همین امر را در دیگر ترجمه‌ها نیز دیده‌ایم، نه‌تنها متعجب نمی‌شویم، که آن را طبیعی تلقی می‌کنیم؛ زیرا ابوالفتوح هم مانند دیگر مترجمان قرآن، دچار همان دل نگرانیها و عجزها بوده و ناچار کار خود را بر سنت گذشتگان گذاشته است و خود، گویی از آوردن ترجمه‌ای نو سر باز زده است. ما در مقایسه‌های متعددی که میان ترجمه‌های قرآنی انجام داده‌ایم، نشان داده‌ایم که ابوالفتوح اساساً بر کتاب «ترجمه و تفسیر رسمی» اعتماد کرده، جز اینکه در اثنای کار، اغلاط ترجمه را در آن اصلاح کرده، گاه آن را بر حسب مذهب خود تغییر داده، و خلاصه در قرائات آنچه را خود می‌پسندیده، برگرفته، و ترجمه کرده است.
سبک خاص، عبارات غیرفارسی، واژگان کهنه در ترجمه‌های قرآنی باعث شده است که محمدتقی بهار (2/ 392-393) و برخی دیگر تصور کنند که ابوالفتوح از نثر سدۀ 5ق تقلید کرده است. باز به همین سبب، شعرانی اظهار می‌دارد که این ترجمه‌های قرآنی، از آنِ ابوالفتوح نیست (ص 274). ما می‌پنداریم که این ترجمه‌ها را بی‌تردید ابوالفتوح برگزیده، اما در این کار، بیش از همه از سنت ترجمۀ رسمی بخارایی در قرن 4ق، و شاید هم گاه از ترجمه‌های دیگر قرن 5ق استفاده کرده است.
18. کتاب بصائر معین‌الدین نیشابوری (نک‍ : آذرنوش، همان، 213-220)، از این کتاب متعلق به اواخر قرن 6ق تنها یک جلد، آن هم بدون مقدمه و توضیحات و فهارس لازم به چاپ رسیده است. این کتاب نیز بازتاب تفسیرها و ترجمه‌های کهن‌تر، و دنبالۀ تحول ترجمه در مسیر زمان است. خصوصیات آن را چنین می‌توان خلاصه کرد:
نثر کتاب اینک با دستور زبان فارسی انطباق بیشتر یافته و اجزاء جمله در جاهای مأنوس خود نشسته‌اند، هرچند که باز گه‌گاه تأثیر نحو عربی در ریخت جملات آشکار می‌شود.
پس از 300 سال تحول و تأثیر بی‌امان عربی، دیگر معانی کلمات در قالبهای فارسی خود تاب پایداری ندارند و به سرعت در قالبهای عربی جای می‌گیرند. دیگر از دیو و پری و مزگت و رستخیز و نظایر آنها کمتر خبری می‌توان یافت.
ساختار جملات در ترجمه‌های قرآنی، به هیچ وجه با نثر عمومی کتاب هماهنگ نیست؛ زیرا این مترجم هم از همان سنت 300 ساله پیروی کرده است؛ اما گاه ملاحظه کرده که ترتیب کلمات در «ترجمه و تفسیر رسمی» به راستی نامربوط گردیده است. در این گونه موارد، می‌کوشد تا حد ممکن جمله را گویاتر سازد. علاوه بر ساختارهای کهن، کلمات کهن هم در این ترجمه‌ها بسیار است؛ هرچند که از نثر عمومی کتاب به کلی رخت بر بسته‌اند.
با توجه به مقایسه‌های انجام شده، می‌توان پنداشت که معین‌الدین نیشابوری، «ترجمه و تفسیر رسمی» و تفسیر سورآبادی را پیش ‌رو داشته‌ و کتاب بصائر خود را براساس آنها تدارک دیده است.
19. یکی از نسخه‌های تاریخ‌دار ترجمۀ قرآن، نسخۀ مورخ 556ق است (همان، 221- 225). اینک، با این کتاب ملاحظه می‌کنیم که در محدودۀ زمانی کوتاهی، از اوایل قرن 5 تا اواسط قرن 6ق، چندین ترجمه و تفسیر عظیم به فارسی فراهم شده است. این ترجمه که از ری برخاسته، همچنان که محقق کتاب ملاحظه کرده، از روی کتاب کهن‌تری استنساخ شده است. راست است که متن آن از نظر گویش، تفسیر و ترجمۀ ابوالفتوح رازی را به یاد می‌آورد، اما ژرف ساخت جملات و نوع واژگان با «ترجمه و تفسیر رسمی» شباهتهای فراوان دارد؛ ترجمه‌هایی هم که در آن به «ترجمۀ رسمی» شبیه نیستند، بیشتر با ترجمه‌های تفسیر کمبریج مشابه‌اند، چندان که می‌توان گفت مترجم قرآن ری، از هر دو کتاب استفاده کرده است. در هر حال، از آنجا که سنت ترجمۀ قرآنی به این شیوۀ بخصوص هنگامی که سنتی فراگیر شده بود، دیگر شگفت‌آور نیست که این ترجمۀ قرن ششمی، از نظر جمله‌بندی و واژگان، تا حد زیادی به ترجمه‌های کهن، حتى «ترجمه و تفسیر رسمی» از قرن 4ق شبیه باشد.
20. تردید نیست که تفسیر جلاء الاذهان...، معروف به تفسیر گازر از قرن 8ق (آذرنوش، همان، 227-232)، چیزی جز تلخیص تفسیر ابوالفتوح نیست، و به همین جهت، در آن به چشم اعتبار ننگریسته‌اند. اما کار تلخیص در تفسیر گازر به راستی ستودنی است؛ زیرا او مهم‌ترین و زیباترین بخشهای کتاب را برگرفته، و چنان به هم پیوند داده است که در آن هیچ‌گاه گسیختگی احساس نمی‌شود. ترجمه‌های قرآنی او، مجزا و مستقل نیستند و باید آنها را از درون تفاسیر استخراج کرد. او در این ترجمه‌ها، هم از تفسیر مستقل ابوالفتوح (به شیوۀ قدما و با الفاظ فارسی فراوان) استفاده کرده، هم از ترجمه‌های او در درون تفاسیر (با ساختار فارسی درست و با کلمات عربی بیشتر)، و هم اینکه او خود آنها را گاه به فارسی نزدیک‌تر ساخته است. نتیجۀ این کوششها آن است که می‌توان گفت از قرن 4 تا 8ق، گازر در شمار معدود کسانـی است کـه بخشـی از آیـات الاهـی را ــ نه بـه صـورت معادل‌یابی و با حفظ ساختار عربی ــ که به زبان فارسی روان ترجمه کرده است.
 

صفحه 1 از11

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: