دائرة المعارف بزرگ اسلامی

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • جزری | جَزَری، بدیع‌الزمان ابوالعز اسماعیل بن رزاز، مهندس ‌معروف‌ سده‌های ‌6-7ق / 12-13م‌. او را بدیع‌الزمان ابوالعز بن اسماعیل‌نیز خوانده‌اند(حسن، 35؛ نیزنک‍ : حاجی خلیفه، 4 / 1395). از شرح حال وی جز مطالب اندکی که خود در ابتدای کتابش الجامع آورده است، اطلاعی در دست نیست. او می‌گوید که هنگام تألیفِ این کتاب در خدمت...
  • أ |
  • أ* |
  • آب دنگ |
  • آب زلال | آبِ زُلال، نام دو منظومه در ادب پارسی از شاعران زیر: 1. شوشتری جزایری، میرمحمد عباس بن علی‌اكبربن محمدجعفر موسوی لكهنوی (1224-1306ق / 1809-1889م). اثر او در زمینۀ اخلاق عملی است. این كتاب در 1307ق / 1890م همراه كتابهای اجناس الجناس و گوهرشاد او در لكهنو به چاپ رسیده است. یك‌بار نیز در مصر چاپ شده است. آقابزرگ...
  • آب سالار |
  • آب گرگر |
  • آب(ماده) |
  • آب، ماه | آب، ماه پنجم در تقویم سریانی و هشتم در تقویم خورشیدی کشورهای عربی (در تقویم میلادی)، برابر با ماه اوتِ (اوغُسطُس) فرنگی. این ماه 31 روز دارد و پس از تَموز و پیش از اَیْلول است.
  • آبا | آبا، یا اَبا، جزیره‌ای در نیل ابیض و در 230 كیلومتری جنوب شهر خَرطوم پایتخت سودان. ویژگی عمده‌اش جنگل انبوه آن است. این جزیره در گذشته مسكن تعداد اندكی از افراد قبیلۀ شلك و نیز گروه كوچكی از عربهای كوچنده بود و شهرتی نداشت. در سال 1288ق / 1871م، محمد احمدبن عبدالله، معروف به «مهدی سودانی» (ه‍ م) كه گویا نسبش ...
  • آبادان | آبادان، جزیره، و شهرستان و شهری در شمال غربی خلیج‌فارس و جزئی از استان خوزستان. وجه تسمیه: نام آبادان تا پیش از 1314ش كه به پیشنهاد فرهنگستان ایران و تصویب دولت،‌ تلفظ و رسم‌الخط امروزی را پیدا كرد، به شكل عَبّادان خوانده و نوشته می‌شد. همۀ مورخان و جغرافی‌‌نویسان اسلامی كه در گذشته یادی از این ناحیۀ ایران كر...
  • آبادی | آبادی، اصطلاحی جغرافیایی به معنی محل زیست دائمی یا موقتی گروهی از مردم، به‌ویژه در مناطق روستایی ــ دربارۀ تعریف دقیق آن اختلاف بسیار است. آبادی واژه‌ای است فارسی (حاصل مصدر) به معنی «آباد بودن، به سامانی، خانه و بنا، جای آباد، محل معمور»، و اصطلاحاً به مفهوم «جایی كه گروهی گرد آمده و كشتزار و آب و درخت و دیگ...
  • آبازه حسن پاشا | آبازه حَسَن پاشا، یا ابازه،‌ اباظه (مق‍ 1069ق / 1659م)، از افسران ارتش عثمانی. وی پس از آنكه در دستگیری حیدر اوغلو (ه‍ م) شورشی ترك توفیق یافت، به عنوان پاداش به ریاست قبایل تركمان در آناطولی برگزیده شد. بعد از مدتی از این مقام بركنار گشت، اما تمرد كرد و با نیروهای زیر فرمان خویش، ناحیه‌ای میان گرده1 و بولو2 ...
  • آبازه محمد پاشا جلالی | آبازه محمدپاشا جلالی، یا ابازه، اباظه (د 1043ق / 1633م)، دولتمرد و سردار عثمانی، بیگلربیگی حلب، فرمانروای مرعش و سپس والی ارزروم، منسوب به قبیلۀ آبازه یكی از قبایل ساكن در منطقۀ شرقی دریای سیاه (هامر پورگشتال، 8 / 239). او نخست خزانه‌دار و از سپاهیان «جان پولاد» شورشی دروزی بود (مصطفى نعیم، 2 / 240؛ عمرفاروق،...
  • آباقاخان |
  • آبان | آبان، نام هشتمین ماه از سال در تقویم شمسی و دومین ماه از فصل پاییز در تقویم كنونی ایرانی و نیز نام دهمین روز از ماه شمسی در تقویم ایرانیان قدیم. آبان (به همین تلفظ در فارسی میانه) به معنی «آبها»ست و نامگذاری این ماه بدین نام به اعتبار تقدس آب در نظر ایرانیان قدیم و انتساب آن به ایزدِ ناهید (اَناهیتا = ایزد آب...
  • آبای، ابراهیم | آبای، ابراهیم قونانبایف (1261-1322 ق/ 1845-1904 م)، شاعر ملی قزاق. او در ناحیۀ سِمی (سمی پالاتینْسْک) در منطقۀ کوهستانی چنگیز در شمال شرقی قزاقستان زاده شد. پدرش
  • آبدار | آبدار، كسی كه در دربار امیران و شاهان آب برای نوشیدن یا شست‌وشو به آنان می‌داد و مأمور تهیۀ نوشیدنیها بود. به شربتدار و شرابدار (ساقی، آیاقچی) نیز آبدار گفته می‌شده، اما در تداول امروزی، آبدار خادمی است كه كار تهیۀ چای و قهوه و قلیان را به‌عهده دارد و اسباب آبدارخانه به او سپرده می‌شود. متصدی شغل آبداری را ام...
  • آبدیز |
  • آبرسانی |
  • آبرنگ | آبْرَنْگْ، گونه‌ای نگارگری و رنگ‌آمیزی كه از آمیختن رنگهای خشك با آب و كشیدن آن با قلم‌مو بر روی كاغذ پدید می‌آید. در نگارگری به شیوۀ آبرنگ، گَرد یا سودۀ رنگهای گوناگون گیاهی و كانی را با مواد چسبانك همچون صمغ و سریش و سفیدۀ تخم‌مرغ (آلبومن)1 و گاه برای پیشگیری از زود خشك شدن با گلیسیرین و عسل درمی‌آمیزند و ب...
  • آبری | آبُری، ابوالحسن، محمد بن حسین بن ابراهیم بن عاصم بن عبدالله سجستانی (د 363ق / 974م)، حافظ قرآن، و مورخ و محدث شافعی، از مردم آبُر،‌ یكی از روستاهای سجستان. برای طلب علم و شنیدن حدیث به مصر، شام، حجاز، عراق عرب، جبال، و خراسان سفر كرد و از ابن خزیمۀ نیشابوری، ابوالعباس سراج نیشابوری، زكریا بن احمد بلخی، ابونعی...
  • آبسکون | آبَسْكون، یا آبُسْكون، آبِسْكون، اَبَسکون، جزیره یا بندرگاهی كهن در جنوب شرقی دریای خزر و شمال باختری استراباد در مصب رود گرگان كه جغرافی‌دانان متقدم طول شرقی آن را °79 و ´45 و عرض شمالی آن را °37 و ´10 یا ´15 تعیین كرده‌اند (ابوالفدا، 36؛ وثوق زمانی، 29، به نقل از خواجه نصیر). با اینهمه، اكنون محل دقیق آن شن...
  • آبش خاتون |
  • آبگرم | آبْگَرْم، چشمه‌ای كه گرمای آب آن بالاتر از اندازه‌های متعارف، و نوعاً دارای برخی نمكها و مواد معدنی است و گاه اثر درمانی نیز دارد. این نوع آبها از اعماق زمین سرچشمه می‌گیرد و معمولاً از شكافهای سطح زمین با فشار بیرون می‌تراود. از لحاظ منشأ، دو نوع آبگرم تشخیص داده شده است: 1. آبگرمهای سطحی: كه از روی زمین سرچ...
  • آبگینه |
  • آبل | آبِل، نام چندین محل در سوریه، لبنان، فلسطین و اردن. این كلمه گاه به تنهایی و گاه به شكل مضاف به نام یك محل و جز آن به‌كار رفته است. «آبل» یك واژۀ سامی و ظاهراً به معنای جای پرآب (جودائیكا) یا متضمن مفهوم پرآبی، سرسبزی و فراوانی گیاه است (بستانی؛ مشكور) در كتاب مقدس این كلمه به معنای «نهر» (جوی و رودخانه) آمده...
  • آبل الزیت | آبِلُ اَلزیت، نام محلی در اردن، نزدیك و پیوسته به سرزمین شام (یاقوت، 1 / 56). این نام در ارتباط با سریۀ (جیشِ) اُسامة بن زید بن حارثه و به احتمال قوی از طریق یك روایت منقول در طبری (3 / 184) به دیگر منابع اسلامی راه یافته است، زیرا در متون كهن‌تر از طبری ذكری از آن دیده نمی‌شود. طبری این خبر را به روایت عبیدا...
  • آبنوس | آبْنوس، یا اَبْنوس، آبِنوس و آبْنوز، از ریشۀ مصری هبن. در یونانی هبنس، در لاتین ابنوس و در پهلوی اوانس، بر چندین گونه درخت از جنس دیوسپیروس متعلق به تیرۀ پروانه‌واران، اطلاق می‌شود. در برخی از منابع ساسَم و ساسَب نیز نامیده شده است. به اعتقاد مؤلف نخبةالدّهر آبنوس همان سَلَم حجازی است (انصاری، 208). در كتاب م...
  • آبه |
  • آبی اللحم | آبِی اللحْم، عبدالله بن عبدالملك بن عبدالله الغِفاری (د 8 ق/ 629م)، از صحابۀ پیامبر اكرم(ص). از زندگی او آگاهی بسیاری در دست نیست و حتى در نام او نیز اختلاف نظر وجود دارد (ابن حِبان، 3/ 299، حاشیۀ 4). ابن قتیبه (د 276ق/ 889 م) در وجه تسمیۀ او به آبی اللحم گفته است: چون وی از خوردن گوشت حیوان مذبوح بر انصاب (س...
  • آبی، زین الدین | آبی، زین‌الدین ابومحمد حسن بن ابی‌طالب یوسفی، از فقیهان امامی ایرانی در نیمۀ دوم سدۀ 7 ق/ 13 م. لقب او را عزالدین نیز نوشته‌اند (بحرالعلوم، 2/ 179). وی گاه در منابع با عنوان ابن‌ربیب
  • آبیاری | آبْیاری، رساندن آب به مزرعه به منظور افزایش رطوبت خاك و فراهم آوردن امكان رشد گیاهان به‌ویژه در سرزمینهای خشك و نیمه‌خشك. ویژگیهای طبیعی منابع آب در ایران: پراكندگی و نحوۀ استقرار مرتفعات یك سرزمین به‌عنوان شالودۀ لازم برای شناخت ویژگیهای موجودی آب، از اهمیتی خاص برخوردار است. تقریباً در تمامی استانهای ایران،...
  • آبیجان |
  • آپولونیوس پرگایی | آپولونیوسِ پِرگایی1 (262-190ق‌م)، ریاضی‌دان و منجم یونانی. نام وی در منابع اسلامی بیش‌تر به صورت بَلینوس یا بَلیناس و نیز به صورتهای اَبُولُونْیوس، اَفُولُونیوس، اَبْلینَس، اَبُولوس، اَبُلونیوس آمده است. در پِرگا كه اكنون جزءِ تركیه است و احسانیه نامیده می‌شود) زاده شد. در جوانی به اسكندریه رفت و نزد شاگردان ...
  • آپولونیوس پرگایی، ریاضی دان | آپولونیوسِ پِرْگایی (جایگزین مقالۀ دبا) (ح 262- ح 190 ق‌م)، (در مآخذ اسلامی: آپولونیوس، آبلونیوس، و ملقب به نجار) ریاضی‌دان و ستاره‌شناس برجستۀ یونانی و مؤلف کتاب
  • آپولونیوس تیانائی | آپولونیوسِ تیانائی (4ق‌م-97م)، حكیم و طبیعی‌دان یونانی. نام وی در منابع عربی بیش‌تر به صورت بَلینوس، یا بَلیناس و نیز به صورتهای اَبولونیوس، اَفولونیوس، اَفُلونیوس، اَبْلینُس، اَبولوس، اَبْلوس، اَبُلونیوس، آبلوس و بَلونیوس آمده و به عناوین الحكیم و صاحب الطلسمات نیز شناخته شده است. وی در تیانا (واقع در بخش می...
  • آتا | آتا، یا اَتا، كلمه‌ای تركی به معنی پدر، پدربزرگ، جد، و توسعاً شخص محترم و روحانی. تركان آسیای مركزی اجداد هفتگانۀ خود را «یتی (یدی) آتالار» می‌نامند (دورفر، II / 6). در تاریخ قبایل اُغوز از بعضی شخصیتهای محترم و روحانی مانند قورقوت آتا و ایرْقِل آتا نام برده شده است. این شخصیتها حكما و دانایان و یا شعرایی بود...
  • آتابای |
  • آتاتورک | آتاتورك، مصطفى كمال پاشا (1298-1357ق / 1881- 1938م)، افسر و سیاستمدار ترك، پایه‌گذار جمهوری تركیه و نخستین رئیس آن (1342-1357ق / 1923- 1938م). وی در سالونیك زاده شد. این شهر در گذشته تابع امپراتوری عثمانی بود و اكنون جزء یونان است و تسالونیكی نامیده می‌شود. پدرش علیرضا، كارمند گمرك سالونیك، در كودكی پسر درگذش...
  • آتالیق | آتالیق،یا آتالِق، آتالیغ، آتاغلیق، واژه‌ای تركی به معنی پدری (اُبُوت)، پدرخواندگی، مربی و آتابك (تورك لغتی)، مشتق از آتا (پدر) و پسوند مصدری لیق، لقبی رفیع كه در تركستان بر وزیران و بزرگان و بیكها اطلاق می‌شده است ( قاموس تركی). دربارۀ ریشۀ تاریخی این لقب چنین گفته‌اند: در برخی از نواحی قفقاز گاه پدر خانواده ...
  • آترک |
  • آتسز | آتْسِز (جایگزین مقالۀ دبا)، علاءالدين ابوالمظفر (رجب 490 ـ جمـادی‌الآخـر 551/ ژوئـن 1097ـ ژوئیـۀ 1156)، دومیـن خوارزمشـاه، و بنیـادگـذار واقعی سلسلۀ خوارزمشـاهیـان بزرگ (آخرین دولت خوارزمشاهی).
  • آتسز | آتْسِز، ابوالمُظفر علاءالدین والدوله، فرزند محمدبن اَنوشْتَكینِ (ـ تَگین) غَرچه‌ای (490-551 ق / 1097-1156م)، از بنیادگذاران سلسلۀ خوارزمشاهیان و امیر خوارزم (521-551ق / 1127-1156م). آتسز واژه‌ای تركی و مركب از آتْ و سِز به معنی «بی‌نام» است. محمد قزوینی (د 1328ش)، به نقل از ابن خلكان، در این‌باره می‌نویسد: در...
  • آتش | آتَش، از عناصر چهارگانه و پدیده‌ای مقدس در فرهنگ ایرانیان که از دیرباز دربارۀ آن باورها و اعتقادات متنوعی پدید آمده است.
  • آتش | آتَشْ، اَحْمَد (1917-1966م)، ادیب و ایران‌شناس نامدار تركیه. وی در آغچاكوی در ناحیۀ بیرجیك زاده شد. سال ولادت او را در شناسنامه‌اش 1911م ثبت كرده‌اند، ولی آتش خود همواره اظهار می‌داشته كه در 1917م تولد یافته است. تحصیلات ابتدایی را در مَرْعَش و تحصیلات متوسطه را در قونیه به پایان رساند. در 1935م وارد مدرسۀ عا...
  • آتش اصفهانی | آتَشِ اِصْفَهانی، میرزاحسن فرزند حاج ملامحمد صادق (1286-1349ق / 1869-1930م)، از شاعران متأخر، متخلص به «آتش». پدرش حاج ملامحمدصادق (د 1328ق / 1910م) از روحانیان اصفهان، و در جامعۀ روحانیت آن ناحیه دارای احترام و اعتبار بود. میرزاحسن از هنرمندان بنام زمان خود بود و در یراق‌دوزی و زنجیره‌بافی و گلدوزی مهارت تما...
  • آتش پرستی | آتَشْ‌پَرَسْتی، عنوانی كه غیرزردشتیان به دین زردشتی داده‌اند. از آنجا كه اهم آیینهای دینی زردشتیان در حضور آتش انجام می‌گیرد، از دیرباز پیروان این دین را آتش‌پرست به‌شمار آورده‌اند. در كتابهای ادب و تاریخ فارسی و عربی آتش‌پرست معادل زردشتی، مجوس، و آتش‌پرستی مترادف با دین زردشتی، مجوسیت است. اطلاق این عنوان ا...
  • آتشی | آتَشی، حكیم محمد امین، یا امینا، شاعر پارسی‌گوی سدۀ 11ق / 17م و پزشك دربار محمد عادلشاه بن ابراهیم (فرمانروای بیجاپور و هفتمین امیر از خاندان عادلشاهیه در آن دیار). از زندگی و احوال وی آگاهی اندكی در دست است. ظاهراً ایرانی‌نژاد و از شاعران مهاجر به دكن بوده كه در این سرزمین به مقام و ثروت رسیده است (آتشی، 324...
  • آتشی | آتَشی، خَبّاز شیرازی طوسی، شاعر سدۀ 9 و 10ق / 15 و 16م. وی در شیراز اقامت داشت، معاصر صبوحی و همچون او نانوا بود و «یكدیگر را هجوهای ركیك می‌گفتند». حكیم شاه محمد در فصلی كه خود به ترجمۀ مجالس النفائس افزوده، آتشی را در شمار شاعرانی آورده است كه پس از 928ق / 1522م می‌زیسته‌اند (علیشیر نوایی، 388؛ سام میرزا، 3...

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: