افریقیه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 13 آبان 1398
https://cgie.org.ir/Fa/article/240213/افریقیه
سه شنبه 31 تیر 1404
چاپ شده
9
اتحادهای نظامی میان دولتهای ایتالیا و حملۀ آنان به مهدیۀ زیریها میشد. روابط دولت زیری و نرمانهای سیسیل چندگاهی با انعقاد و تمدید قراردادها ظاهراً مسالمتآمیز بود، اما با آشفتگی وضع افریقیه و مداخلۀ رُژۀ دوم (= به عربی: رُجار) پادشاه نرمان در مسائل آنجا و حملۀ ناوگان مرابطی به سیسیل به درخواست امیرحسن، آخرین امیر زیری، سرانجام نرمانها پس از تصرف و غارت جزیرۀ جربه، طرابلس، صفاقس، جیجلی، جزایر قَرْقَنه و قابس در 543ق / 1148م مهدیه را گرفتند و تقریباً همۀ شهرهای ساحلی افریقیه را خراجگزار خود كردند. عنوان سلطان افریقیه بر عناوین دیگر رُجار افزوده شد و ظاهراً وی با مردم به داد و انصاف رفتار كرد. این استیلای نرمانها هم تا حدی از نتایج حملۀ عرب بنی هلال در منطقه بود. امیر حسن زیری به الجزایر پناهنده شد. تحولات مغرب اقصى موجب شد كه تقریباً 10 سال بعد نرمانها از ساحل افریقیه رانده شوند (ابن خلدون، 6 / 161-162؛ مارسه، 223-225).2. موحدون: عبدالمؤمن بن علی كومی از بربرهای زناتۀ منطقۀ تلمسان و از شاگردان وفادار و فداكار ابن تومرت (ه م) پس از مرگ وی در 524ق / 1130م از سوی 10 تن از یاران او به جانشینی ابن تومرت برگزیده شد و دولت موحدون را با مركزیت مراكش بنیان گذاشت و تا هنگام مرگش در 558ق / 1163م قلمرو بزرگی از اندلس تا طرابلس و منطقۀ جرید فراهم آورد. اقدام نهایی و قاطع عبدالمؤمن در افریقیه از 553 ق / 1158م با همراهی نیروی بزرگی از دریا و خشكی آغاز، و پس از تصرف تونس به محاصرۀ مهدیه و تصرف شهرهای دیگر ساحلی و داخلی در عاشورای 555 به ورود به مهدیه منتهی شد. افریقیه از نیروهای مسیحی پاكسازی شد و این از مهمترین كارهای عبدالمؤمن بود (ابن خلدون، 6 / 225- 229، 236-237؛ علام، 52، 62، 74-76، 80، 207-211؛ ابن عامر، 170-177). تقریباً یك قرن بعد، پس از آنكه قبیلۀ بنی عبدالواد به رهبری یغمراسن بن زیان در تلمسان حكومتی مستقل ترتیب داد و بنی مرین از زناته بر فاس مسلط شدند، دولت موحدون در 667 ق / 1269 م جای خود را به مرینیان داد؛ اما شاخۀ حفصی موحدون تا حدود نیمۀ قرن 10ق / 16م در افریقیه باقی ماند (علام، 289؛ ژولین، 2 / 173).3. حفصیها: خلفای موحدی با اینكه برای افریقیه والیانی گماشتند، اما در مواقع ضرورت خود با نیروهایشان به آنجا میآمدند. آنان پس از نیم قرن تجربه و به ویژه در شورش طولانی ابن غانیۀ مرابطی (از 581 ق / 1185 م به بعد) دریافتند كه ادارۀ افریقیه از مغرب اقصى و از فاصلۀ دور دشوار است. پس از مصلحت اندیشیهای شیوخ موحدی، ولایت افریقیه را به ابومحمد عبدالواحد بن ابی حفص هِنتاتی (مصمودی) دادند. ابومحمد پسر ابوحفص عمر، و از یاران نخستین مهدی (ابنتومرت) و از همكاران نزدیك عبدالمؤمن موحدی بود، فرزندانش به علت انتساب به او، به «بنی حفص» معروف شدند. عبدالواحد در 618 ق / 1221 م درگذشت. چند سال بعد والیگری افریقیه به ابوزكریا یحیى پسر عبدالواحد تعلق گرفت و او در 625 ق / 1228 م وارد شهر تونس شد و بدون رقیب بر افریقیه حكم راند و با الحاق قلمرو بنی حماد حدود حكمرانیش را گسترش داد. از سال بعد چون مأمون موحدی خلاف سنت مهدی رفتار كرد بیعت او را شكست؛ عمالش را طرد كرد و خود را هوادار سنت موحدی اعلام كرد. پس از بیعت كوتاهی با یحیی بن ناصر موحدی، نام او را هم از خطبه انداخت و به دعا بر مهدی و خلفای راشدین اكتفا نمود. این به معنای اعلام استقلال بود (برونشویگ، 1 / 36-50). از آن پس حكمرانی افریقیه تا حدود 3 قرن و نیم در اولاد او باقی ماند. ابوزكریا در اوج اقتدارش به عنوان امیر اكتفا كرد. شهر تونس را به پایتختی برگزید و در آن مصلى، بازار و قصبه یا ارگ محل اقامت امیر و درباریان را بنا نهاد. امنیت برقرار شده در داخل مایۀ شكوفایی و رونق اقتصادی شد. در سالهای آخر حكمرانی، نفوذش تا شهرهای شمالی مغرب اقصى گسترش یافت. گروههای مسلمانان اندلس كه از برابر حركت بازپسگیری مسیحیان اسپانیا میگریختند، به شهرهای شمال افریقا میآمدند و امیر حفصی بعضی از نخبگان آنان را به مقامات و مناصب عالی میگماشت و این مایۀ رقابت میان آنان و مردم افریقیه شد. حسن بن محمد، نیای بزرگ عبدالرحمان ابن خلدون مورخ هم در این زمان از اشبیلیه به افریقیه آمد و به دولت حفصی پیوست (ابن خلدون، 7 / 382-383). ابوزكریا در 647ق / 1249م درگذشت و پسرش ابوعبدالله محمد با لقب المستنصر به جای او نشست (برونشویگ، 1 / 51- 68).افریقیۀ المستنصر از یك سو برای حفظ رونق تجاری و اقتصادی با دولتهای مسیحی ژن (جنوا)، ونیز، فلورانس، سیسیل، پرووانس و اسپانیا قرار داد میبست، یا قرارهای سابق را تجدید میكرد و از دیگر سو ناگزیر بود پس از سقوط اشبیلیه در 646ق بزرگان علم و ادب مهاجر از آنجا را بپذیرد (همو، 1 / 69-73).در سال دهم حكمرانی المستنصر، خلافت عباسی بغداد به دست مغولان بر افتاد و در همان هنگام خلافت موحدی در مغرب اقصى هم نفسهای آخر را میكشید. برای رفع خلأ خلافت، شریف مكه با المستنصر به عنوان خلیفه بیعت كرد (657ق / 1259م). اما در اواخر سال 658 ق / 1260 م بَیْبَرس یكی از بازماندگان فراری عباسی را در قاهره به خلافت برداشت و او را المستنصر بالله لقب داد (همو، 1 / 76- 78). چند سال بعد هشتمین و آخرین جنگ از رشته جنگهای صلیبی به سركردگی لوئی نهم (مقدس) پادشاه فرانسه در افریقیه جریان یافت، اما وبا در اردوی صلیبیها در قرطاجنه منتشر شد؛ لوئی بدان بیماری درگذشت (محرم 669 ق / اوت 1270) و المستنصر هم به علت عدم مساعدت اوضاع (مارسه، 286) با طرف مقابل مذاكره كرد و با قراردادی 15 ساله و تعهد پرداخت غرامت جنگی به مسأله پایان داد (برونشویگ، 1 / 86-93؛ كرنون، 152). این تمهید برای حفظ روابط پر سود بازرگانی با كشورهای اروپایی، از سیسیل تا نروژ كه با افریقیه قرار داد، و در آنجا كنسول داشتند، ضروری مینمود (ابن خلدون، 6 / 290-294؛ مارسه 289).پس از مرگ المستنصر در 675 ق / 1276 م تا نزدیك به یك قرن افریقیه را آشوب فرا گرفت. پراكندگی طوایف عرب بنی سُلَیم از طرابلس به سمت غرب در افریقیه، اتحادها و خیانتهای رؤسای آنها با حاكمان و مدعیان، یكی از عوامل این آشفتگی بود كه بر گرفتاریهای مانده از انتشار هلالیها افزوده شد (همو، 285-289). اختلافات درونی خانوادۀ حفصی و توسل هر مدعی به نیرویی از طوایف بدوی و حامیانی از دولتهای مسیحی مدیترانه كه به مداخلۀ آن دولتها در افریقیه منتهی میشد، عامل دیگری بود (ژولین، 2 / 182-183). در این میان، گاه همسایگان نیرومند هم، مانند ابوالحسن مرینی در 747 ق / 1346 م و پسرش ابوعنان در 758 ق / 1357 م به تحركات نظامی در افریقیه دست زدند. در ضمن لشكركشی ابوالحسن مرینی به افریقیه و حضور برخی دانشمندان بزرگ در موكب او بود كه ابنخلدون مورخ در اوایل جوانی توانست از برخی مانند آبلی در علوم عقلی و منطق بهرهمند شود. در اثنای همین سفر هم بود كه بیماری مرگبار طاعون سیاه افریقیه را فرا گرفت (ابن خلدون، 7 / 385 به بعد).دولت حفصی گرفتار ناتوانی و تجزیه، در زمان ابوالعباس احمد دوم و پس از استیلای او بر تونس در 772 ق / 1370م، یك بار دیگر وحدت و قدرت خود را بازیافت (نك : ابنخلدون، 6 / 375-383؛ برونشویگ، 1 / 218). به علت گسترش دریازنی، مخصوصاً از مركز بجایه، نیروهای اروپایی بار دیگر در 792 ق / 1390 م رو به مهدیه گذاشتند، اما با رسیدن نیروهای ابوالعباس بازگشتند (ابن خلدون، 6 / 399-400؛ برونشویگ، 2 / 186).پس از مرگ ابوالعباس در 796 ق / 1394 م، پسرش ابوفارس عَزّوز ملقب به المتوكل (حك 796-837 ق) سیاست اقتدار پدر را در داخل، و دریازنی یا جهاد بحری را در مدیترانه ادامه داد و مذهب مالكی را در جزیرۀ جَرْبۀ اباضی نشین مستقر كرد (همو، 1 / 241-246). این نهضت مالكی گرایی مدیون فعالیت مدارس مذهبی تونس، بجایه و به ویژه قیروان و فقهای مشهوری چون ابن عرفه بود. همگام با این كوشش مالكی، نهضت صوفیگری مردمی، با نوعی قدیس پرستی، اوج میگرفت (كرنون، 153).در 10 سال آخر حكمرانی ابوفارس، نفوذ دولت حفصی در مغرب باختری گسترش یافت؛ دولتهای بنی عبدالواد و بنی مرینی وابستۀ آن شدند؛ نیروهای سلطان برای یاری امیر مخلوع غرناطه از آب گذشتند؛ در عین حفظ روابط تجاری و قراردادها با جمهوریهای ایتالیا، با نیروی سیسیل در قرقنه درگیر شدند؛ به مالت و ایتالیای جنوبی حمله بردند و حملۀ پادشاه آراگون را به جربه ناكام گذاشتند (برونشویگ، 1 / 247- 269).در زمان ابوعمرو عثمان (حك 839-893 ق / 1435- 1488 م)، نوۀ ابوفارس و ملقب به المتوكل، قدرت دولت افریقیه برقرار بود. در زمان او كارهایی در امور مربوط به آب صورت گرفت؛ تظاهر دینی شدت گرفت؛ چند بنای دینی و مدنی ساخته شد و زاویههای بسیاری در پایتخت و جاهای دیگر پدید آمد كه نتیجۀ انتشار روزافزون صوفیگری و بهترین نمونۀ آن در پایتخت دولت، زاویۀ پیر نامدار سیدی بن عروس بود (همو، 1 / 272). در زمان ابوعمرو عثمان پایتخت بیزانس به دست تركهای عثمانی در 857ق / 1453م سقوط كرد. پیامدهای این حادثه از اوایل سدۀ 10 ق / 16م به صورت رقابت و درگیری دولت تازه نفس عثمانی با قدرتهای بزرگ مسیحی گریبان افریقیه را هم گرفت. در زمان او روابط و قراردادها با دولتهای ایتالیایی، فرانسه و آراگون ادامه یافت، اما سلطان حفصی نتوانست دیگر به غرناطۀ در حال سقوط كمكی كند (همو، 1 / 291-306).پس از عثمان، دولت حفصی گرفتار اختلافات درون خانوادۀ حاكم و هوسبازیها و سستی زمامدارانش شد (ژولین، 2 / 188- 189). غرناطه، آخرین پایگاه مسلمانان در اندلس، در 898 ق / 1493 م به دست مسیحیان افتاد و حركت بازپسگیری به پایان رسید. اسپانیاییها به بنادر جنوبی مدیترانه یعنی خانۀ بانیان دولتهای اسلامی اندلس تعرض كردند: ملیله، وهران، بجایه، الجزایر، طرابلس و جاهای دیگر را گرفتند. پرتغالیها هم بر بنادر اطلسی مغرب چنگ انداختند. مدیترانه بار دیگر دریاچهای اروپایی میشد. با اكتشافات جغرافیایی جدید، عصر تازهای آغاز شده بود: دنیای مسیحی شمال مدیترانه افقهای خود را هر چه بیشتر میگشود، درحالیكه دنیای مسلمان بربر در جنوب مدیترانه هر روز افقش محدودتر میشد (كرنون، 160). در چنین موقعیتی بود كه تركهای عثمانی در شرق مدیترانه به عنوان نیرومندترین پرچمدار اسلام قد برافراشتند و با تصرف مصر در 923 ق / 1517 م قدم در خاك افریقا گذاشتند. در این هنگام بود كه دو برادر ترك از جزیرۀ میتیلنه به نامهای اُروج و خضر (خیرالدین بعدی) ــ كه در خدمت سلطان محمد حفصی به كار دریازنی در برابر مسیحیان مشغول بودند ــ با فرستادن یكی از كشتیهای غنیمتی به خدمت سلطان سلیم عثمانی اظهار اطاعت كردند. سلطان پذیرفت؛ برای آنان خلعت و 10 كشتی فرستاد تا در جنگ با فرنگان از آنها استفاده كنند. آنان الجزایر را گرفتند و نام سلطان عثمانی را در خطبه و سكه در آن اقلیم جاری كردند....در زمان سلطان سلیمان قانونی و به تشویق او، خیرالدین پاشا ــ كه اروپاییها به خاطر ریش قرمزش به او بارباروسا میگفتند ــ برای انتقام سقوط غرناطه همۀ توان خود را برضد شارل كَن، امپراتور مقتدر اسپانیا، به كار گرفت و در 940 ق / 1533 م با ناوگانی بزرگ به افریقیه آمد و شهر تونس و پیش بندر آن حلق الوادی را به نام سلطان سلیمان تصرف كرد. سال بعد تونس به دست شارلكن و نیروهای اسپانیایی بازپس گرفته شد. سلطان حسن حفصی بازیچۀ شارلكن، و برادرش رشید آلت دست خیرالدین شده بود. اسپانیاییها در شهر به قتل و غارت پرداختند و مساجد و كتابها را نابود كردند. 10 روز بعد خود امپراتور وارد شهر شد و عملیات خشونتآمیز را قطع كرد. یك هفته بعد شارلكن قراردادی با مولای حسن حفصی امضا كرد و با گذاشتن هزار سرباز اسپانیایی و 10 كشتی جنگی در حلق الوادی آنجا را ترك گفت. خیرالدین پاشا هم به علت نامساعد بودن وضع به استانبول رفت و با منصب «قپودان پاشا» (دریاداركل) و با حدود هزار كشتی كه در اختیارش بود، به مأموریتهای دیگر رفت تا در 953ق / 1546م در استانبول درگذشت (فرید، 95-97؛ «تاریخ ... »، II / 912-958).در زمان سلطان سلیم دوم، در 977 یا 979 ق نیروی عثمانی به سرداری علی پاشا یك بار دیگر در تغییر سلطنت حفصی مداخله كرد و خزانۀ بنیحفص را به استانبول فرستاد، اما اسپانیاییها دوباره مداخله كردند. در اواخر سلطنت سلیم خان دوم در 982 ق / 1574 م سنان پاشای وزیر با ناوگان همایون و همراه قپودان قلیج علی پاشا متوجه تونس شد. پس از یك ماه محاصره، حلق الوادی به تصرف نیروی عثمانی درآمد. قلعه و استحكامات ویران، و شهر تونس تصرف، و قلعۀ آن تعمیر شد. ایالت تونس به رمضان پاشا سپرده شد (پچوی، 1 / 494-495، 502-503). به این ترتیب سلطنت اسمی و وابستۀ حفصی هم مانند عمر تاریخی نام افریقیه پایان گرفت. افریقیه مانند الجزایر و طرابلس غرب بیگلربیگی نشین عثمانی شد و از این پس با نام رسمی ایالت تونس، مانند برخی از ایالات مرزی دیگر عثمانی با نوعی خودمختاری به حیات خود ادامه داد (اینالجیك، 105-107). حدود امروزی كشور تونس در آن زمان شكل گرفت. ایالت تونس به وسیلۀ بَیْ (= بیگ)های تعیین شده از استانبول اداره میشد؛ تدریجاً پیوندهای آن با امپراتوری عثمانی ضعیف شد. از 1117 ق / 1705 م مقام بَیْ در خاندان حسینی ماندگار شد و در نیمۀ دوم قرن 13ق / 19م دولتهای اروپایی در تونس مداخله كردند و تونس به صورت مستعمرۀ فرانسه درآمد («دائرةالمعارف ... »، XXXI / 508-509).تحولات اخیر تاریخ افریقیه در پایان دولت حفصی یك بار دیگر تأثیر محیط سیاسی مدیترانه را در سرنوشت این منطقه به نمایش گذاشت.
ابن ابی زرع، علی، الذخیرة السنیة، رباط، 1972 م؛ ابن اثیر، الكامل؛ ابن اعثم كوفی، احمد، الفتوح، به كوشش محمد عبدالمعیدخان، حیدرآباد دكن، 1395 ق / 1975 م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن حبیب، محمد، المحبر، به كوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دكن، 1361 ق؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بیروت، 1979 م؛ ابن خلدون، العبر؛ ابن خلكان، وفیات؛ ابن سعید مغربی، علی، بسط الارض فی الطول و العرض، تطوان، 1958 م؛ ابن ظهیره، الفضائل الباهرة، به كوشش مصطفى سقا و كامل مهندس، قاهره، 1969 م؛ ابن عامر، احمد، تونس عبر التاریخ، تونس، 1379 ق / 1960 م؛ ابن عبدالمنعم حمیری، محمد، الروض المعطار، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1981 م؛ ابن عذاری، احمد، البیان المغرب، به كوشش كولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1967 م؛ ابنقوطیه، محمد، تاریخ افتتاح الاندلس، به كوشش ابراهیم ابیاری، بیروت، 1982 م؛ ابوعبید بكری، عبدالله، معجم ما استعجم، به كوشش مصطفى سقا، بیروت، 1403 ق؛ همو، المغرب فی ذكر بلاد افریقیة و المغرب، به كوشش دوسلان، الجزایر، 1857 م؛ ابوالفدا، تقویم البلدان، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1349 ش؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ الاستبصار فی عجائب الامصار، به كوشش سعد زغلول، اسكندریه، 1958 م؛ اصطخری، ابراهیم، المسالك و الممالك، به كوشش محمدجابر عبدالعال حسینی و محمدشفیق غربال،قاهره، 1381 ق / 1961 م؛ همان، ترجمۀ كهن فارسی، به كوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ انصاری دمشقی، محمد، نخبة الدهر، به كوشش مرن، لایپزیگ، 1923 م؛ بازورث، كلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1349 ش؛ برونشویگ، ر.، تاریخ افریقیة فی العهد الحفصی، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، 1988 م؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به كوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق؛ پچوی، ابراهیم، تاریخ، استانبول، 1980 م؛ جیهانی، ابوالقاسم، اشكال العالم، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، به كوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368 ش؛ حدود العالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دورانت، ویل، تاریخ تمدن (ج 7 قیصر و مسیح)، ترجمۀ حمید عنایت، تهران، 1341 ش؛ همان، (ج 4، عصر ایمان، بخش اول)، ترجمۀ ابوطالب صارمی، تهران، 1366 ش؛ دیاكوف، و.، تاریخ جهان باستان، رم، ترجمۀ صادق انصاری و دیگران، تهران، 1351 ش؛ دینوری، احمد، اخبار الطوال، ترجمۀ محمود مهدوی دامغانی، تهران، 1364 ش؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و مأمون صاغرجی، بیروت، 1405 ق؛ زركلی، اعلام؛ ژولین، شارل آندره، تاریخ افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمد مزالی و بشیر بن سلامه، تونس، 1983 م؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1306 ق؛ طبری، تاریخ؛ عبدالرزاق، محمود اسماعیل، الاغالبه، سیاستهم الخارجیة، 184-296 ه ، قاهره، 1972 م؛ علام، عبدالله علی، الدولة الموحّدیة بالمغرب فی عهد عبدالمؤمن بن علی، قاهره، 1971 م؛ عنان، محمد، دولة الاسلام فی الاندلس من الفتح الى بدایة عهدالناصر، قاهره، 1380 ق / 1960 م؛ فرید، محمد، تاریخ الدولة العلیة العثمانیة، بیروت، 1977 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ گیبون، ادوارد، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمۀ فرنگیس شادمان، تهران، 1370 ش؛ لاكوست، ایو، جهانبینی ابن خلدون، ترجمۀ مهدی مظفری، تهران، 1354 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به كوشش محمدتقی بهار، تهران، 1378 ش؛ مسعودی، علی، اخبار الزمان، بیروت، 1386 ق؛ همو، مروج الذهب، به كوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1385 ق / 1965 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛ همان، ترجمۀ علینقی منزوی، تهران، 1361 ش؛ مونس، حسین، فجرالاندلس، قاهره، 1959 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، 1960م؛ یوسف، عبدالقادر احمد، الامبراطوریة البیزانطیة، بیروت، 1966 م؛ نیز:
Cornevin, R., Histoire de l’Afrique, dès origines à nos jours, Paris, 1964; EI1; EI2; Grand Larousse; Hardy, G., Vue générale de l’histoire d’Afrique, Paris, 1948; Herodote, Oeuvres complétes, tr. A. Barguet, Paris, 1964; Inalcık, H., The Ottoman Empire (1300-1600), tr. N. Itzkowitz and C. Imber, London, 1973; Marçais, G., La Berbérie musulmane et l’orient au moyen âge, Paris, 1946; Mourre, M., Dictionnaire d’histoire universelle, Paris, 1968; Mufassal Osmanlı tarihi, Istanbul, 1958; Ostrogorsky, G., Bizans devleti tarihi, tr. F. Işıltan, Ankara, 1981; Procopius, History of the Wars, tr. H. B. Dewing, London, 1968; Thucydide, Oeuvres complétes, tr. D. Roussel, Paris, 1964; Türk ansiklopedisi, Ankara, 1982.یوسف رحیملو
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید